آبها که از آسیاب افتاد، عیسی به مصر بازگشت. در ۳۰ سالگی به نبوت رسید. برای ابلاغ پیامش از شهری به شهری میرفت. سه سال از آغاز رسالتش نگذشته بود؛ که گرفتار صلیب کینه ظاهرگرایان دینی عصر خویش شد و بعد از سه شبانه روز از صلیب به آسمان عروج کرد.
فردا سال نو میلادی آغاز میشود؛ سالی که مبدأ آن تولد عیسی مسیح است. عیسی بنیانگذار دین مسیحیت، یکی از ادیان بزرگ الهی و ابراهیمی است که در سرزمین فلسطین در دوره امپراتوری روم ظهور کرد. مسیح؛ پیامبری که امروزه در شرق تا غرب دنیا پیروانی دارد که بازگشت او را انتظار میکشند.
نام این پیامبر عیسی، یسّوع، یوشع، یهوشع و یهوشوع، در زبان عبری بهمعنی «خدا کمک میکند» یا «خدا نجات میدهد» است. لقب او مسیح به عبری ماشیح و به یونانی کریستوس به معنی مسح یا تدهینشده است.
مسیح؛ خدا یا انسان
در دوره ظهور عیسی و پیش از آن، در بینالنهرین و فلسطین، این باور وجود داشت که اگر کسی را با روغن خاصی که احتمالا روغن زیتون بوده، تدهین و روغنمالی کنند؛ او صاحب قدرت خارقالعادهای میشود و میتواند کارهای بزرگی مثل نجات دنیوی و اخروی انسانها را برعهده بگیرد. در این باره قربان علمی -استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ادیان و عرفان تطبیقی-، «مسیح»، یک کلمه کلیدی برای یهودیان و مسیحیان، هر دو بوده است، البته با این تفاوت که بنا به اعتقاد یهودیان، مسیح انسانی است که به اراده و اذن خدا، با قدرت خاصی برای نجات بنیاسرائیل میآید و در این مسیر لشکریان آسمانی و فرشتگان او را یاری خواهند کرد. اما بنا به اعتقاد مسیحیان، به ویژه مسیحیت تاریخی شکل گرفته در سدههای پس از ظهور حضرت عیسی(ع)، مسیح «خدایی» است که برای نجات بشر وارد تجربه زندگی انسان شده است. با همین تفکر بود که عنوان «خدای پسر» برای او در کنار «خدای پدر» و «روحالقدس» در بین مسیحیان وضع شد.
احیای شکوه عهد سلیمان با ظهور مسیح
استاد دانشکده الهیات، با اشاره به اینکه عیسی مسیح در سرزمین فلسطین یا یهودیه و در یک فضای یهودی و یونانی-رومی ظهور کرد، این طور توضیح میدهد که در دوره ظهور عیسی، فلسطین تحت تسلط امپراتوری روم بود و یهودیها به شدت از سوی این حکومت تحت فشار بودند و ظهور مسیح را انتظار میکشیدند، تا آنها را از سلطه رومیها نجات دهد و شکوه و مجد گذشته آنها در عصر سلیمان را بازگرداند. البته این انتظار در بین یهودیان از سده شش قبل از میلاد مسیح در جریان بود. آنها اعتقاد داشتند که مسیح بهزودی خواهد آمد و به عنوان پادشاه یهود، جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
عیسی به دست یحیی داخل آب شد؛ وقتی میخواست بالا بیاید؛ روح خدا یا فرشته خدا را دیدند که مثل کبوتری فرود میآید و صدایی از آسمان شنیده شد که میگفت: «این است پسر محبوب من که از او خشنودم»
ظهور عیسی؛ این است پسر محبوب من که از او خشنودم
قربانی در ادامه با اشاره به شرایط ظهور عیسی به عنوان پیامبر و نقش یحیی در نوبت او، میگوید: بر اساس آنچه که در انجیلهای متی و لوقا- تنها سند مهم درباره زندگی عیسی مسیح- از زمان تولد تا رستاخیز او وجود دارد؛ شش ماه قبل از از ظهور یا انکشاف عیسی، یحیی نبی، به عنوان پیشاهنگ و پیشقراول ظهور مسیح، در کنار «رود اردن» ظاهر شده و یهودیان را به توبه از گناهان و تعمید توصیه میکرد تا خود را برای ظهور مسیح آماده کنند. مردم بارها از یحیی می پرسیدند که آیا او همان مسیح موعود است؛ که او در پاسخ میگفت من مسیح نیستم من شما را با آب تعمید میدهم اما آنکه بعد از من می آید شما را با آتش تعمید خواهد داد.
از جمله کسانی که به رود اردن آمد تا به دست یحیی تعمید یابد، عیسی مسیح بود. در اناجیل اشاره شده که وقتی عیسی و یحیی با هم روبهرو شدند، یحیی فهمید که این همان مسیح است و نمیخواست عیسی را تعمید دهد. او به عیسی گفت این منم که باید به دست تو تعمید یابم. اما عیسی گفت: «بگذار فعلا این گونه باشد.» عیسی به دست یحیی داخل آب شد؛ وقتی میخواست بالا بیاید؛ روح خدا یا فرشته خدا را دیدند که مثل کبوتری فرود میآید و صدایی از آسمان شنیده شد که میگفت: «این است پسر محبوب من که از او خشنودم». آنگاه روح خدا عیسی را به بیابان برد تا ابلیس او را در مقابل وسوسههای ثروت، امتحان خدا و قدرت بسنجد. بعد از این بود که عیسی رسالت خود را آغازکرد.
دوره رسالت عیسی سه سال طول کشید. تا سرانجام با حکم و پافشاری علمای یهود، توسط فرماندار منصوب امپراتوری روم، به صلیب کشیده شد
عروج عیسی و چشمانتظاری برای بازگشت او
به گفته قربانی این پژوهشگر فلسفه دین، دوره رسالت عیسی سه سال طول کشید. تا سرانجام با حکم و پافشاری علمای یهود، توسط فرماندار منصوب امپراتوری روم، به صلیب کشیده شد و به باور مسیحیان، بعد از سه روز به آسمان عروج کرد و دوباره بازخواهد گشت. در ابتدا شاگردان مسیح اعتقاد داشتند که مسیح به زودی باز خواهد گشت، که بعدها بازگشت وی به آینده دور تبدیل شد. به هر حال هویت مسیحی و مسیحیت با به صلیب کشیده شدن عیسی، زنده شدن و صعود او به آسمان و انتظار بازگشت او گره خورد.
عیسای اسطورهای یا تاریخی؟
وی تأکید دارد که تا سده هجدهم میلادی، اعتقاد به واقعیت تاریخی عیسی مسیح و بازگشت او، یکی از دگماهای بیچون و چرا برای مسیحیان بود، به حدی که انکار آن مساوی با انکار مسیحیت تلقی میشد، اما با آغاز عصر روشنگری در این سده و به دنبال آن شروع نهضت نقد تاریخی و بررسی انتقادی کتاب مقدس- تقریبا یگانه منبع تاریخی در مورد زندگی عیسی مسیح- دانشمندان درباره وجود تاریخی حضرت عیسی(ع) تردید و این پرسش را مطرح کردند که آیا عیسی شخصیتی تاریخی بوده است یا اسطورهای؟ البته، این تردیدها در حالی از سوی برخی از اندیشمندان غربی مطرح میشود، که در دین اسلام و قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، مسأله واقعیت تاریخی و تولد ایشان، اگر چه با نگاهی دیگر، مورد تأیید قرار گرفته است. در قرآن از مسیحیان به نیکی یاد شده است اما با اندیشه آنها درباره خدا مخالفت شده است.
سالروز تولد مسیح و رد پای میترائیزم در آن
این پژوهشگر حوزه ادیان و عرفان تطبیقی در ادامه گفتوگو درباره شبهات تاریخی پیرامون سالروز تولد مسیح، میگوید: بر اساس باور عامه مسیحی، سال ولادت حضرت عیسی(ع) تقریبا آغاز تاریخ میلادی است، اما محاسبات تاریخی نشان میدهد که اگر او در زمان پادشاهی هیرودیس -والی و پادشاه یهودی روم در فلسطین- متولد شده باشد، که نامش به همین مناسبت در اناجیل آمده است، عیسی چهار تا شش سال پیش از این تاریخ به دنیا آمده است. پس تولد او باید ۴ تا ۶ سال قبل از مبدأ تاریخ میلادی رخ داده باشد.
بر اساس تقویم مسیحی، بیست و پنج دسامبر روز میلاد حضرت عیسی مسیح(ع) است، در حالی که هیچ سند تاریخی مسیحی و یهودی برای تایید آن وجود ندارد و تاریخ دقیق ولادت او روشن نیست. چنانکه در سده دوم میلادی، ششم ژانویه را روز تولد مسیح میدانستند، اما در سده چهارم، کلیسای کاتولیک رم، این تاریخ را ۲۵ دسامبر و غسل تعمید آن حضرت را ششم ژانویه اعلام کرد. هرچند برخی از فرق مسیحی، مانند ارمنی، روز ششم ژانویه را روز تولد او جشن می گیرند. سبب انتخاب ۲۵ دسامبر به عنوان میلاد مسیح آن است که در آن عصر، پرستش ایزد مهر در اروپا رواج و نفوذ بسیار داشت و ۲۵ دسامبر روز تولد مهر بود، لذا برای به فراموشی سپردن آن، این روز را تولد مسیح اعلام کردند. روز یکشنبه (Sunday) نیز روز میترا (مهر یا خورشید)، در میترائیزم بود که بعد از غلبه مسیحیان بر آنها-میترائیستها- به روز مقدس مسیحیها تبدیل شد.
تقابل عیسی با ظاهرگرایی عالمان دینی
قربانی در بخش پایانی گفتوگو در پاسخ به این پرسش که آیا عیسی توانست تاثیرات سیاسی و اجتماعی قابل توجهی در جامعه عص خود بگذارد؟ میگوید: اگر مقصود تشکیل ساختار حکومتی است، باید گفت که عیسی مسیح امکان و فرصت کافی برای چنین امری پیدا نکرد. عیسی در ۳۰ سالگی مبعوث یا مکشوف و در ۳۳ سالگی به صلیب کشیده شد. در این مدتِ کوتاه هم با مشکلات بسیاری رو به رو بود.
البته حیات عیسی از دوران کودکی، در خطر بود چون هیرودیس -والی و پادشاه یهودی روم در فلسطین- به دنبال پیدا کردن و کشتن او از همان دوره تولد بود. چون اخترشناسان تولد «پادشاه یهود» یا مسیح را نوید داده بودند. برای همین هم مریم مادر عیسی و یوسف پدرخوانده او، برای حفظ جان عیسی، به مصر فرار کردند، دو سال آنجا بودند و بعد از مرگ هیرودیس به فلسطین برگشتند.
رومیها هم به چشم دشمن به عیسی نگاه میکردند. حتی یهودیها هم که از سدهها پیش چشم انتظار ظهور مسیح بودند؛ نتوانستند عیسی و رسالت او را بپذیرند. چون یهودیها معتقد بودند که عیسی باید حکومتی تشکیل دهد و آنها را از سلطه رومیها برهاند و حاکمیت جهان را به دست یهودیها بسپارد اما عیسی نه تنها حکومت تشکیل نداد بلکه شروع به انتقاد از عملکرد و ظاهرگرایی کاهنان یهود کرد. در این دوره، عالمان و کاهنان یهود تنها به ظاهر دین توجه داشتند و به حقیقت و باطن دین بیتوجه بودند، حتی از دین برای پیشبرد امور دنیوی استفاده میکردند و آنچه به مردم توصیه میکردند خود به آن عمل نمیکردند. در حالیکه عیسی، «عمل صالح» را نشانه ایمان تلقی میکرد و از بی عملی علمای یهود انتقاد میکرد. به همین دلیل آنها عیسی را مسیح دروغین میخواندند که باید به صلیب کشیده شود.
روایتی از قول عیسی در اناجیل وجود دارد که می گوید: «آنچه که از قیصر است، به قیصر بسپارید و آنچه که از خداست، به خدا بسپارید». برخی از این آموزه چنین تعبیر کردهاند که عیسی دین را از سیاست و حکومت جدا می دانست
جدایی دین از سیاست از منظر عیسی مسیح
بنا به گفته قربانی این استاد فلسفه دین، در چنین فضایی عیسی اگر قصد تشکیل حکومت و ورود به امور سیاسی هم داشت؛ امکان آن نبود. البته روایتی از قول عیسی در اناجیل وجود دارد که می گوید: «آنچه که از قیصر است، به قیصر بسپارید و آنچه که از خداست، به خدا بسپارید». برخی از این آموزه چنین تعبیر کردهاند که عیسی دین را از سیاست و حکومت جدا می دانست. این در حالی است که در اناجیل آمده است که عیسی در آخرین شب حیاتش که به همراه حواریون خود در یک باغ گذراند به حواریون توصیه و تأکید کرد که هرچه دارند بفروشند و شمشیری تهیه کنند. با استناد به این داستان بود، که برخی از مسیحیان، مخصوصا کلیسای کاتولیک معتقد بودند که عیسی هم به دنبال برقراری حکومت معنوی بوده و هم تاسیس حکومت دنیوی. بعدها کلیسای کاتولیک و پاپ از این امر استفاده و اعلام کرد که علاوه بر شمشیر معنوی باید شمشیر دنیوی را هم در اختیار داشت.
انتهای پیام