امروز: یکشنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | برابر با: الأحد 21 ذو القعدة 1446 | 2025-05-18
کد خبر: 435559 |
تاریخ انتشار : 19 اردیبهشت 1400 - 15:44 | ارسال توسط :
0
1
ارسال به دوستان
پ

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر شاپور جورکش در مقاله‌ای با عنوان «منصور منم منم منم منصور» به «مناسک عرفان و تجلی رئالیته در شعر منصور اوجی» پرداخته است. به گزارش صلح خبر، در پی درگذشت منصور اوجی، در بخشی از مقاله شاپور جورکش، شاعر شیرازی همشهری او، می‌خوانیم:  شعر اوجی ویژگی­‌های دوگانه­ شاعر را حمل می‌­کند: عرفان […]

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر

شاپور جورکش در مقاله‌ای با عنوان «منصور منم منم منم منصور» به «مناسک عرفان و تجلی رئالیته در شعر منصور اوجی» پرداخته است.

به گزارش صلح خبر، در پی درگذشت منصور اوجی، در بخشی از مقاله شاپور جورکش، شاعر شیرازی همشهری او، می‌خوانیم:  شعر اوجی ویژگی­‌های دوگانه­ شاعر را حمل می‌­کند: عرفان و رئالیته. شور و شعر و سودای اندرزگری. سرایش شراب و زهد و پرهیز. در دفتر شعر میوه­‌هایش تو را به خوان می­‌خواند و خودش قناعت‌­وار لب می­‌بندد. معیشت او از راه تدریس علوم تربیتی و فلسفه آموزش و تربیت معلم می­‌گذرد. تدریس را دوست دارد و به رغم شایستگی و شناختش از ادبیات، کمتر می­‌کوشد که تدریس ادبیات را ممر درآمد قرار دهد. این نوع نگاه به ادبیات که به شعر او هم رنگ خاصی می­‌دهد، اگر قدسی­‌ماب و عارفانه نباشد، آیینی زاهدانه است. هم­چنان که برای سرایش شعر هم مناسکی سماع­‌گونه قائل است.

دفتر کوتاه «مثل آه» که منتشر شد، از آقای اوجی پرسیدم چرا در این مجموعه برخی شعرهای ضعیف کنار شعرهای قوی قرار گرفته؟ به شوخی و تفاخر گفت: برای آن­‌که چشمم نزنند. در کتاب­‌های اوجی معمولاً این حرز چشم‌زخم وجود دارد.

اما تجربه­ اوجی در روند شعر معاصر از منظری دیگر قابل اعتناست: چالش عرفان با رئالیته در شعر او. هرچند تظاهرات عرفانی در شعر او جدلی بین آموزه‌­های مولانا و خیام متجلی می­‌شود، اما عرفان پیوسته از عناصر ذهنی او بوده و توجه به تطور آن در شعرهای دوران جوانی و سال­‌دیدگی شاعر، تجربه‌­ای است که در این دوران گذار ارزش دقت نظر دارد. تفاخرات عرفانی در اشعار جوانی و میان­سالی او در شعری مثل: منصور منم، منم، منم منصور (سال ۴۷) شاخصه­‌های عرفان ایرانی را دارد. و عرفان متأثر از بودیسم در شعرهای کهن­سالی او نمود دارد که شعر نیایش (سال ۷۱) رد آن را نشان می­‌دهد.

خدایا

خداوندا

دیگر بارم اگر به جهان بازگردانیدی

نه می­‌خواهم دریایی باشم دیگر

و نه دیگر جنگلی

و نه پلنگی

تنها می­‌خواهم با ارزان­‌ترین پرندگان خاکت، هم‌­آواز باشم

با گنجشکانت هم‌­آوا

در صبح زود

(باغ و جهان مردگان، سال ۷۱)

در این شعر، آموزه‌­های وحدت وجود عرفان ایرانی، با چرخه تناسخ عرفان بودایی همراه است. همین مضمون را ساده‌­تر و عریان­‌تر در هایکوهای ایسای چنین می‌­خوانیم:

چه شاد و مهربانند آنان

اگر بار دیگر زاده شوم، شاید

پروانه‌­ای باشم در کشت­زارها

(لاک پوک زنجره، از کیمیه مائه را، ترجمه ع. پاشایی، ص ۸۷)

منتها آن ایجاز و تعلیقی را که شاعر ژاپنی با شاید ایجاد می­‌کند، در شعر اوجی جای خود را به تحکمی شطح‌­آمیز می‌­دهد، غیر از جلوه‌­های ظاهری و تکرار کدهای عرفانی مثل: نور، عشق، شراب و … وزن و ریتم‌­های تکرارشونده­ خیلی از شعرهای آقای اوجی نیز، حال و هوای سماع و وجد عارفانه را منتقل می‌­کنند که در عین حال برای خود شاعر در حکم آیین و مناسک انگیزش شعر هم هست. این ویژگی شعر آقای اوجی، بیش از شاعران دیگر مخاطب را به این صرافت می‌­اندازد که در گذار از سنت، جایگاه عرفان کجا خواهد بود؟

گرایش اوجی به عرفان با جدلی درونی همراه است که در آن جذبه‌­های سماع مولانا با دم غنیمت‌شمری و واقع­‌نگری خیام و اصول دودو تا چارتایی او در کشاکش‌­اند. و این کشاکش در شعر اوجی که معمولاً با ریتمی سماع­‌وار به عنوان انگیزش الهام آغاز می‌شود، به نفع خیام ختم به خیر می‌شود. ریتم سماعی شعر با ارغوان نگویید …

گیسو­ شبق دریا

پشتش

کمان کامل

از آسیا

شبانه

آسیه‌­سار (دیدند)

گیسو­سپید

برگشت

اما نقطه­ عطف آن­‌جاست که در شعری که سماع‌­وار آغاز می‌­شود، شاعر از عناصر واقعیت وردی می­‌سازد تا در وجدی عارفانه به احضار ابژه برسد. شعر اوجی جوهره‌­ای ناسوتی دارد که در اوج جذبه تماس خود را با واقعیت نمی‌­گسلد. اگر چنین تجربه‌­ای با این تئوری غربی که واقعیت به تنهایی قله‌­ای نیست که فتحش غرورآمیز باشد هم‌پایی نمی‌­کند، همین بس که نیاز فرهنگ ما را که اغلب به صورت مخدوش و ناقص با رئالیته برخورد کرده، پاسخ می‌­دهد.

در شعر اوجی نگاه به جهان خیامی و توجه به رئالیته رودرروی ایده‌­الیسم عرفان قرار می­‌گیرد. شعر اوجی حدیث نفس و ذهن روشن­فکر نیست؛ روایت ابژه­ خارج از ذهن و دم دست است. اما اوجی می‌­داند که این اشیا به خودی خود شعر نیستند و هستند:

«نه این پنجره، نه این شکوفه نارنج و گنجشک صبح

هیچ‌­کدام به تنها کفایت شعری را نمی‌کند. هیچ­‌کدام

که سراپا چشم باید باشی و هوش

چشم به راه تلنگری بی­گاه بر رگ جانت تا قلمی برگیری و

بنویسی که این پنجره

و این شکوفه

و این گنجشک صبح

هرکدام شعری است به تمام

تنها کافی است چشمی آن­‌ها را ببیند و هوشی آن­‌ها را

بشنود و

قلمی برگیرد …ـ»

(شعر چیزی است، ص ۷۸)

انتهای پیام 

منبع : Isna.ir

اگر تمایل دارید خبر یا گزارش یا مقاله ای را با دیگران به اشتراک بگذارید، از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید. تا پس از بررسی در مجله گزارشگران یا اخبار روز منتشر گردد.

در صورت تمایل، خبر با نام شما منتشر خواهد شد. البته در ارسال تصاویر و اخبار وگزارش های خودتان، قوانین و عرف را رعایت نمایید تا قابلیت انتشار را داشته باشند.

خبرنگار صلح خبرموسسه صلح خبر

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید