به گزارش مجله سبک زندگی صلح خبر لطفاً حقوق زنان را گرامی بدارید! هفتهنامه سلامت: بزرگداشت مقام زن هرچند اتفاق مبارکی است، اما هر سال در غوغای خرید هدیه و دادن و انواع و اقسام یادگاریها و پس از آن، در سیل شوخیها و لطیفهها در فضای مجازی که مضمون اغلب آنها چگونه فرار کردن […]
به گزارش مجله سبک زندگی صلح خبر
لطفاً حقوق زنان را گرامی بدارید!
هفتهنامه سلامت: بزرگداشت مقام زن هرچند اتفاق مبارکی است، اما هر سال در غوغای خرید هدیه و دادن و انواع و اقسام یادگاریها و پس از آن، در سیل شوخیها و لطیفهها در فضای مجازی که مضمون اغلب آنها چگونه فرار کردن مرد خانواده از این بلای سالانه و این ادای دین تحقیرآمیز است، آنچه به واقع به فراموشی سپرده میشود، نقش اجتماعی و سیاسی زنان در مدیریت جامعه و تبعیضی است که بر این نقش روا میدارند.
حداکثر احترام در این روز بر مادران گذاشته میشود که انگار محکوم بوده اند از جوانی، سلامت، خوشیها و آرزوهایشان بگذرند تا فرزندانشان به بار بنشینند. آنچه درباره اش حرفی زده نمیشود این است که این نیمی از جامعه که طبیعت مسوولیت انتقال حیات را بر دوشش گذاشته چه حقوقی دارد؟ این حقوق چگونه پایمال میشود و چگونه باید جلوی این تضییع گرفته شود و اصولا برخورداری از حقوق برابر بین زن و مرد بر زندگی بشریت چه اثری میتواند داشته باشد؟ نخستین بار رد پای فعالیتهای زنان در عصر ورود ایران به دنیای مدرن را در انقلاب مشروطه (فاصله سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۰) میتوان یافت.
در این دوران زنان به طور جدی وارد مبارزات سیاسی و اجتماعی شدند. طبق تحقیقات تاریخی اولین جرقههای مشارکت زنان در امور سیاسی و اجتماعی، شرکت در انقلاب مشروطه از راههای مختلف بود. مرگان شوستر آمریکایی، جوانی که آن موقع سمت مشاور مالی دولت را داشته درباره نقش انجمنهای زنان در انقلاب مشروطه با تحسین چنین مینویسد: «زنان محجبه ایرانی که با تجربهای ناچیز یک شبه آموزگار، روزنامه نویس، موسس باشگاههای زنانه و سخنگو در مباحث سیاسی شدند، کاری کردند که نهضت زنان در غرب دهها و شاید صدها سال برای انجام آن وقت صرف کرده بود.»
آموزش و زنان
آموزش یکی از مهمترین مولفههای توانمندسازی زنان است. مشارکت زنان به شکل مدرن که با مشروطه آغاز شده بود، با وجد تمام مخالفتها از سوی هواداران تفکر مذهبی که برخی از آنها روحانی نیز بودند، ادامه پیدا کرد. در آن زمان بیسوادی بین زنان ایرانی تقریبا صد در صد بود. تعلیم و تربیت دختران که پیش از انقلاب مشروطه تنها در مکاتب سنتی انجام میشد، به تدریج شکل امروزی به خود گرفت و پای زنان به مدارس باز شد. نخستین بار یک سال پیش از وقوع انقلاب مشروطه مدرسهای به نام مدرسه دوشیزگان توسط بانو بی بی خانم وزیراف، برای دختران گشایش یافت، اما اقدام جسورانه وی با مخالفت بسیاری روبرو شد، به طوری که پارهای از مخالفان تصمیم به ویران کردن مدرسه گرفتند.
طی فشارهای بی رویه مخالفان مدرسه دوشیزگان، بی بی خانم به وزارت معارف شکایت کدر، اما در جواب به وی گفته شد صلاح در این است که مدرسه تعطیل شود. سرانجام با وجود ایستادگی بی بی خانم در برابر مشکلات، مدرسه دوشیزگان تعطیل شد. بعد از جریان به توپ بستن مجلس شورای ملی، بی بی خانم پیش صنیع الدوله (وزیر معارف) رفت. این بار تقاضای وی پذیرفته شد. مشروطه بر این که فقط دختران بین ۴ تا ۶ سال در مدرسه تحصیل کنند و کلمه دوشیزه نیز از تابلوی مدرسه حذف شود. تنها پس از گذشت حدود ۱۱۰ سال از راه دشواری که آغاز شده بود، امروز دختران و زنان ایرانی با اکثریتی بیش از مردان راه خود را به مراکز آموزش عالی کشور باز کرده اند.
به طوری که براساس اعلام وزارت آموزش عالی، میزان ورود دختران به موسسات آموزش عالی از ۳۱ درصد قبل از انقلاب به ۶۴ درصد در سال تحصیلی ۹۲-۹۱ رسیده. دفتر یونیسف، صندوق کودکان ملل متحد، در ایران درباره وضعیت آموزش زنان و دختران ایرانی گزارش میدهد؛ دسترسی به سیستم آموزشی و ادامه تحصیل یکی از چالشهای پیش روی بسیاری از دختران در ایران به ویژه در مناطق روستایی است. مناطق محروم همچنین باید برای بهبود شرایط عمومی زنان مدنظر قرار بگیرند. به دلیل این که دختران باید فاصله زیادی تا رسیدن به نزدیکترین مدرسه طی کنند، ادامه تحصیل در دوره راهنمایی پس از سپری کردن دوره ابتدایی مشکل بسیاری از دختران است.
البته راهکارهایی برای مواجهه با این معضل وجود دارند، اما بسیاری از دختران همچنان از دسترسی به آموزش راهنمایی باز میمانند چرا که راه حلهای در نظر گرفته شده، از نظر فرهنگی مناسب نیستند. در حال حاضر در سطح ملی میزان انتقال از دوره ابتدایی به دوره راهنمایی برای پسران ۹۰ درصد و برای دختران ۸۰ درصد است. موانع فرهنگی همچنین دختران را از ادامه تحصیل بعد از دوره ابتدایی باز میدارد بنابراین مراوده با والدین و جوامع مختلف باید بیشتر شود. زنان نیز در مناطق روستایی با چالشهایی روبرو هستند. در مناطق شهری، میزان باسوادی زنان حدود ۸۲ درصد است، ر حالی که این میزان در مناطق روستایی نزدیک به ۶۲ درصد است. چالشهای دیگری نیز وجود دارند که از آن جمله میتوان به فقدان مشارکت گسترده، فقدان دسترسی به اطلاعات، دانش و منابع، خشونت خانگی و سطح پایین مشارکت در برنامههای توسعهای اشاره کرد.
خشونت و زنان
مطابق با ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی، «هر کس در معابر عمومی یا معابر، معترض یا مزاحم اطفال یا زنان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید، به حبس از ۲ تا ۶ ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهدشد.» در مطلبی به نام «تحلیل حقوقی جرم مزاحمت نسبت به بانوان در ایران» به قلم رضا دانشور ثانی که در نشریه پژوهشنامه فقه اسلامی و مبانی حقوق چاپ شده، میخوانیم، ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی، مصوب ۱۳۷۵، در حالی از جرم انگاری مزاحمت نسبت به بانوان در ایران سخن میگوید که تمسک به آن، توسط زنان کمرنگ بوده و به کارگیری آن در سیستم قضایی ایران با چالشهایی روبرو است.
اگرچه قانونگذار درباره آنچه جنبهای از خشونت که بازتاب بدنی بر زن ندارد پیش بینی کرده و آن را جرم دانسته، واقعیت این است که اغلب افراد حتی خود زنان، خشونت را تنها اعمال قهرآمیزی میدانند که منجر به صدمات بدنی شود و اعمالی مانند تمسخر، فریاد کشیدن، برقراری اجباری روابط زناشویی، اعمال فشارهای روانی، عدم دسترسی برابر به درمان و فرصتهای شغلی، نادیده گرفتن و بی اعتنایی در بسیاری از جوامع امروزی مانند جامعه ایرانی مصداق خشونت دانسته نمیشود و باور سنتی چنین اقداماتی را جزو روند طبیعی زندگی انسان میدانند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده که شامل «تهدید به این کارها، اعمال اجبار یا سلب مستبدانه آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان میکند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود. همچنین هرگونه رفتار خشن وابسته به جنسیت که موجب آسیب جسمی، جنسی، روانی و رنج زنان میشود را خشونت علیه زن میگویند.
این خشونت میتواند با تهدید، اجبار یا سلب اختیار و آزادی، به صورت پنهان یا آشکار انجام شود. هرچند بهدلیل گزارش نشدن خشونت آمار درستی از خشونت علیه زنان در ایران نمیتوان ارائه داد، اما وقوع موارد اسیدپاشی یا قتل بعد از تجاوز جنسی که معمولا در رسانهها هم بازتاب پیدا میکند، از عواملی هستند که ما را نسبت به گستردگی خشونت علیه زنان نگران میکنند. شاید در ایران بتوان پیشگیری از خشونت را به کار بستن درست کلمات آغاز کرد.
هنوز تکلیف واژه تجاوز جنسی که از مصادیق بسیار آشکار خشونت علیه زنان و کودکان است، در رسانهها و ادبیات ما روشن نیست و غالبا از آن با عنوان «آزار و اذیت» نام برده میشود، در صورتی که آزار و اذیت طیف وسیعی از آزارهای فیزیکی و روانی را در بر میگیرد که لزوما به معنای تجاوز جنسی نیست. استفاده از این نوع کلمات مبهم، گذشته از این که آمار ما را مغشوش و مخدوش میکند، مانع اطلاع رسانی درست به مردم میشود. استفاده نادرست از کلمات به بهانه عدم ترویج فعل نادرست تا امروز نه تنها کمکی به حل این مشکل نکرده، بلکه به اطلاع رسانی درست در این زمینه هم صدمه زده است.
سلامت و زنان
طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت، «زن بودن یا مرد بودن هم از بعد زیستی و هم تفاوتهای جنسیتی، اثری چشمگیر بر سلامت فرد دارد. سلامت زنان و دختران از دغدغههای مهم هر جامعهای است چرا که تبعیضهایی که ریشه آنها را باید در عوامل اجتماعی جستجو کرد، زنان و دختران را در برابر مشکلات سلامت مانند ایدز و سایر بیماریها اسیب پذیر کرده است.» این سازمان ین چند عامل را جزو موانع در راه دسترسی زنان و دختران به خدمات سلامت برابر و بهترین سطح بهداشت میداند؛ ارتباط نابرابر قدرت بین زنان و مردان، هنجارهای اجتماعی که سبب کاهش فرصتهای آموزشی و شغلی برای زنان میشوند، تمرکز بیش از حد بر نقش باروری زنان و وجود خشونتهای بدنی، جنسی و عاطفی بالقوه یا بالفعل.
اگرچه فقر را از موانع مهم در راه سلامت مردان و زنان دانسته اند، بنا بر دلایلی مانند احتمال بیشتر سوءتغذیه یا آشپزی با سوختهای بی کیفیت، سلامت زنان در جوامع فقیر وضعیتی بدتر از سلامت مردان در همان جوامع دارد. به گزارش کارشناسان وزارت بهداشت و سلامت در ایران، سلامت زنان ایرانی در معرض تهدید دو عامل خطر بسیار ساده قرار دارد؛ کم تحرکی و تغذیه نامناسب. با وجودی که بارها درباره این دو عامل صحبت شده، همچنان آمارهای چاقی و تغذیه زنان تغییری نشان نمیدهد. زنان به دلیل گذراندن دورههای خاص از جمله بارداری، زایمان، شیردهی و یائسگی، گروه آسیب پذیری هستند که آنها را نیازمند خدمات ویژه پیشگیری، سلامت و درمان میکند.
بنابر اعلام کارشناسان نظام سلامت، نتیجه اضافه شدن تغذیه نامناسب و کم تحرکی به زندگی زنان، ناتوانی و افزایش خطر مرگ است. با توجه به این وضعیت اصلاح شیوه زندگی آنها باید در اولویت برنامههای سلامت این گروه قرار گیرد. مطهره علامه، رئیس اداره سلامت زنان و میانسالان وزارت بهداشت در گفتگو با صلح خبر درباره وضعیت شاخصهای شیوه زندگی و اولین علت مرگ و میر زنان و همچنین اقدامات این وزارتخانه برای تامین سلامت زنان میگوید:
«در حال حاضر بیماریهای قلبی- عروقی و سرطانها مهمترین علل مرگ زنان ایرانی محسوب میشود. سرطان پستان نیز میان سایر سرطانها جزو اولین عوامل مرگ زنان است. البته سرطان روده بزرگ هم در زنان و در مردان آمار بالایی میان مرگ ناشی از سرطانها دارد. سرطان دهانه رحم نیز با فاصله زیادی از این دو سرطان، یکی از علل مرگ ناشی از سرطان هاست. این در حالی است که هر ۳ سرطان مهم قابل پیشگیری، تشخیص زودهنگام و درمان به موقع هستند که البته در برنامه سلامت بانوان ایران مورد توجه قرار گرفته اند.
مدیریت و زنان
هرچند آموزش از مولفههای مهم و اثرگذار در توانمندسازی زنان است و آنها را در بسیاری از جنبههای زندگی یاری میکند، کار مشارکت اجتماعی زنان با آموزش پایان نمیپذیرد. اگر در جامعهای بستری مناسب برای حضور زنان در مشاغل گوناگون به خصوص پستهای مدیریتی فراهم نشود، میتوان ادعا کرد آن جامعه به اهداف توسعهای خود نرسیده است امروزه یکی از معیارهای توسعه یافتگی، میزان مشارکت زنان در بازار کار است. در گزارشی که از سوی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران در سال ۱۳۹۵ منتشر شده، میخوانیم:
«در ایران حدود ۸ درصد از مشاغلی مدیریتی به زنان اختصاص دارد. رسیدن زنان به مشاغل مدیریتی، علاوه بر این که آنها را در مقابله با تبعیضاتی مانند معیارهای استخدامی نابرابر، دستمزدهای نابرابر، فرصتهای آموزشی حرفهای نابرابر، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی و امکانات نابرابر در ارتقای شغلی تواناتر میکند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، کسب یک هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی آنها میشود که کل جامعه از آن منتفع خواهدشد» وی در ادامه میگوید: «در برخی از خانوادههای پدرسالار ایرانی، نقشها و رفتارها براساس معیارها و ارزشهای مردانه پایه گذاری و الگوسازی شده و این الگوسازیها قادر به تشخیص و ارج نهادن به نقش اثربخش زنان در سازمان و جامعه نیست.
این نوع خانوادهها زن را موجودی اندرونی و وابسته و مرد را موجودی بیرونی و مستقل بار میآورند. این فرهنگ تنها وظیفه و نقش زن را فرزندآوری، نگهداری کودکان، نظافت و پخت و پز ترسیم میکند و فعالیتهای زنان را تحت الشعاع وظایف خانوادگی قرار میدهد و در فعالیتهای سیاسی- اجتماعی نیز نقش زنان به میزان چشمگیری کاهش مییابد. ویژگیهای رفتاری منتسب و مثبت مردان به مراتب بیشتر از زنان و ویژگیهای اجتماعیتر و مبتنی بر هوش و ابتکار غالبا مختص مردان است و ویژگیهای زنان عمدتا فردی و غیرپویاست.» یافتههای پرسشنامه ای، مصاحبه و برگههای ارزشیابی سال ۱۳۸۸ کارکنان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) نشان میدهد
مدیریت زنان در مشاغل مدیریتی تحت تاثیر شدید مسوولیتهای خانوادگی و باورهای قلبی منفی نسبت به اشتغال زنان و تواناییهای شغلی شان قرار دارد. حتی در جوامع صنعتی پیشرفته، تبعیض درباره مشاغل زنان امروز به یک مساله اجتماعی تبدیل شده، به طوری که در مطلبی در نشریه لومونددیپلماتیک، میخوانیم از هر ۳ زن ژاپنی شاغل ۲ نفرشان وقتی مادر میشوند از کار دست میکشند. رسیدگی به بچه ها، نبود دورنمای شغلی و وجود تبعیضها از جمله دلایل متعدد انصراف و کناره گیری از محیط کار آنهاست. این موضوع کشور را در موقعیت نگرانکنندهای فرو برده، با پیر شدن جمعیت، مجمع الجزایر ژاپن چند میلیون نفر از شاغلان خود را تا سال ۲۰۲۵ میلادی از دست خواهد داد.
هنر و زنان
حضور کالبدی و عاطفی زنان در هنر را از اولین نقاشیهای انسانیهای غارنشین و در لالاییهای مادران برای فرزندان خود میتوان مشاهده کرد. در دنیای مدرن، به خصوص زن بیشتر موضوع آثار هنری بوده تا خالق آن. از حس و هوای زنانه گرفته تا کالبد زن، فراوان در آثار هنرمندانی که اغلب مرد هستند، دیده میشود. در دوران یونانی ها، یعنی پیش از میلاد حضرت مسیح (ع)، پیکره زن بیشتر به صورت خدایان دیده میشد که مهمترین نماد آن ونوس، خدای زیبایی، است، اما جز اسلام و یهودیت که نقاشی و مجسمه سازی را منع میکردند و حرام میدانستند، زنان در هنر مسیحی چه مجسمه سازی، چه نقاشی بر بوم یا دیوار کلیساها، تجسمی از مردم باکره یا فرشتگان بوده اند
یا دست آخر در خانوادهای اشرافی چهره شان به عنوان یادگار بر بوم نقاشی یا در مواردی نادر به صورت مجسمه، ماندگار میشده است. از بعد از دوران رنسانس و ورود انسان به عصر مدرنیته یعنی از اواخر قرن شانزدهم میلادی، زنان در آثار هنری مثل نقاشی و مجسمه سازی، از شکل آسمانی به سوی زمینیتر شدن آمده اند و به تدریج از این دوران غیر از تمثال حضرت مریم (س) و فرشتگان، شاهد حضور زنان دیگر در آثار هنری هستیم، تا امروز که زن به صورت کالبدی و احساسی، جایگاهی ویژه در خلق آثار هنری داشته است. در ایران تا حدود کمتر از یک قرن پیش زنان در آثار هنری اگر نگوییم وجود نداشته اند، نقشی بسیار کمرنگ داشته اند و هنرمندی شان بیشتر در زمینه بافت فرش و گلیم بوده و نه حتی طراحی آن.
زنان اگر لالایی میخوانده اند، در چارچوب خانهها بوده و هرگز نمود بیرونی نمییافته ا ست. در مراسم مذهبی مانند عاشورا نیز که وجه پرقدرت و باسابقه تئاتری داشته، هیچ حضوری از زنان نمیبینیم و حتی ایفای نقشهای زنانه بر عهده مردان بوده است. با ورود آموزههای مدرنیته و رسانههای جمعی به ایران، هنر زنانه متولد شد و زنان نقشهایی در زمینه تئاتر، سینما، نقاشی و موسیقی برعهده گرفتند و دیده شدند. درواقع هر آنچه درباره حضور زنان در محیطهای هنری و نیز بیان هنری زنانه گفته میشود، از بعد از چند دهه اخیر در فرهنگ ایران قابل بررسی است.
دختر لر در سال ۱۳۱۲ به عنوان اولین فیلم فارسی ناطق در بمبئی تولید شد و روح انگیز سامی نژاد که نقش دختر لر را در این فیلم بازی میکرد، میتوان اولین ستاره زن ایرانی دانست. پس از آن قمر الملوک وزیری خواننده، فروغ فرخزاد شاعر، سیمین دانشور نویسنده، ایران درودی نقاش، رخشان بنی اعتماد کارگردان و بسیاری از هنرمندان زن در دوره معاصر به قرنها سلطه مردانه در فضای هنری ایران پایان دادند. بعد از انقلاب هرچند حضور کالبدی زن در آثار هنری دستخوش دگرگونیهایی شد، اما حضور زنانه و مهمتر از آن جلوههای زنانه هنر به صورت بخش انکارناپذیری از فضای هنر ایران درآمده است.
منبع : Bartarinha