به گزارش مجله اجتماعی پایگاه صلح خبر ؛ براي هميشه قصههای من و بابام رنگی دیگر میگیرد کودک و نوجوان > فرهنگی – اجتماعی – آزاده نجفیان:اریش اُزِر (پلاوئن)، سال ۱۹۰۳ در آلمان به دنیا آمد، به مدرسهی هنر لایپزیک رفت و در یکی از روزنامههای مشهور زمان خودش به عنوان کاریکاتوریست مشغول به کار شد. از آنجایی که […]
به گزارش مجله اجتماعی پایگاه صلح خبر ؛
براي هميشه
قصههای من و بابام رنگی دیگر میگیرد
کودک و نوجوان > فرهنگی – اجتماعی – آزاده نجفیان:
اریش اُزِر (پلاوئن)، سال ۱۹۰۳ در آلمان به دنیا آمد، به مدرسهی هنر لایپزیک رفت و در یکی از روزنامههای مشهور زمان خودش به عنوان کاریکاتوریست مشغول به کار شد.
از آنجایی که کاریکاتورها و کارتونهای او در مخالفت با رژیم نازی کشیده شده بود، اریش ممنوع از کار شد، اما تسلیم نشد و با نام مستعار به کشیدن کاریکاتور و چاپ آنها ادامه داد تا اینکه در سال 1940 بازداشت شد.
اریش که میدانست چه سرنوشت دردناک و وحشتناکی در انتظارش است، در سال 1944، یک روز قبل از محاکمه، در زندان نازیها به زندگياش پايان داد.
علاوه بر کاریکاتورهایی که از او باقی مانده است، سه جلد کتاب مصور پدر و پسر مشهورترین کار ازر به شمار میآیند.
- پدر، پسر، شيطنت
به یاد دارم وقتی که بچه بودم کتابخانهی کانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان یکی از پناهگاههای کودکیام بود. در بین صدها کتابی که با هرکدامشان خاطرهای جداگانه دارم، کتاب قصههای من و بابام یکی از خاطرهانگیزترینهاست.
یادم میآید بارها و بارها تصاویر کتاب را با جزئیات زیادی نگاه کردم و خواندم و تا مدتها یکی از پرسشهای اصلیام این بود که کی دنبالهی داستانها چاپ خواهد شد؟
آن موقع نمیدانستم این کتابها فقط سه جلد هستند و نویسندهی آنها سالهای خیلی دور درگذشته است. چیزی که در همان عالم کودکی، بيشتر از طنز و شوخیهای کتاب برایم جالب بود، شکل رابطهای بود که پدر و پسر با هم داشتند.
فهمیده بودم که آنها خیلی تنها هستند. همیشه فقط خودشان دو نفر بودند، اما با وجود اين هميشه خوشحال بودند! احساس میکردم باید زندگی سختی داشته باشند و کمی هم فقیر باشند. فهمیده بودم که پدر تلاش میکند جای خالی مادر را برای پسر پر کند، ولی هیچکدام از این سختیها و ناگواریها باعث نشده بود آنها راضی و خوشحال نباشند.
پدر و پسر با هم زندگی میکردند، اما زندگی آنها مثل یک بازی بیانتها و دوستداشتنی بود. گاهی شیطنتهای دیوانهواری از آنها سر میزد، گاهی هم از دست هم بهشدت عصبانی میشدند یا پدر پسر را روی پاهایش میخواباند و او را کتک میزد. اما نهايتاً در پایان ماجرا، آنها همچنان بهترین دوستان هم بودند؛ تنها رفیق واقعی همدیگر.
فکر میکنم دستکم برای من، یکی از بهترین و لذتبخشترین احساسات دنیا این است که کتابی را بعد از سالها ورق بزنی و ببینی هنوز از خواندنش لذت میبری.
- من و بابام در ايران
پدر و پسر در ایران هم ماجراهای جالبی را تجربه کردهاند. داستانهای آنها در ایران با نام قصههای من و بابام به چاپ رسیده است. سالها پیش همسر آقای ایرج جهانشاهی در سفر به آلمان با این پدر و پسر آشنا میشود و آنها را با خود به ایران میآورد.
جهانشاهی هم تصمیم میگیرد تا برای هر ماجرای تصویری، چند خطی داستان و شرح بنویسد. اینطور میشود که قصههای من و بابام متولد میشوند.
این کتاب سه جلدی تاکنون بارها و بارها تجدید چاپ شده است و امسال، برای اولینبار در سرتاسر جهان، از جمله ایران، پدر و پسر به شکل رنگی چاپ و منتشر خواهند شد.
- مشهورترين پدر وپسر دنيا
قصههای پدر و پسر بین سالهای 1934 تا 1937 در 157 قسمت در مجلهای در برلین به چاپ رسیدند. هر قسمت شامل دو شخصیت اصلی بود: پدری چاق، کچل با سبیلی بزرگ و پسرکی ریزهمیزه با موهایی پریشان.
نقاشیها، سیاه و سفید و بدون هیچ توضیحی چاپ میشدند و هربار صحنهای طنزآمیز از ماجراهای روزانهی این پدر و پسر را به تصویر میکشیدند.
اینطور که پیداست، ازر این نقاشیها را برای پسرش کشیده است؛ انگار پدر و پسر توی نقاشیها ازر و کریستیان هستند که از با هم بودن لذت میبرند، هر روز اتفاقهاي تازهای را تجربه میکنند و گاهی با هم به این ماجراها از ته دل میخندند.
از این دو شخصیت کارتونی، مجسمهای در زادگاه ازر به عنوان یادبود ساخته شده است. این دو یار مهربان و شیطان در نمایشگاه کمیکاستریپ بلژیک هم حضور دارند.
Let’s block ads! (Why?)
RSS
اگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبریار صلح خبر برای ما ارسال نمایید.
قوانین خبریار صلح خبر
- لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
- از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی یا تصاویر موهون اکیدا خودداری فرمایید.
- در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربری موردنظر بلافاصله حذف می گردد.