به گزارش صلح خبر در ادامه سلسله شبهای کانون کارگردانان سینمای ایران، شب «مجید جوانمرد» ۲۰ مهر، در سالن زندهیاد عباس کیارستمی بنیاد سینمایی فارابی با حضور جمعی از کارگردانان و اهالی سینمای ایران برگزار شد.
مروری بر کارنامه مجید جوانمرد
در ابتدای این مراسم «کامران ملکی» که اجرای برنامه را بر عهده داشت، جوانمرد را اینطور معرفی کرد: «او از اعضای گروه موسسان سینمای آزاد بوده و ۱۰ فیلم کوتاه و میانمدت ۸ میلیمتری ساخت و علاقهاش به سینمای کلاسیک و داستانپرداز از همان اوان فعالیت تا آخرین آثار ۸ میلیمتریاش وجود داشت. به اشتیاق ورود به سینمای حرفهای، در سال ۱۳۶۰ از اهواز به تهران مهاجرت کرد و در گروه جنگ صداوسیما به ساخت مستند درباره جنگتحمیلی مشغول شد. او در آن مقطع فیلمنامههای متعددی نوشت که مورد تأیید قرار نگرفت و سرانجام در سال ۱۳۶۴ فیلمنامه «شکار» او تصویب شد. از آنجا که شهرستانی بود و اسم و رسمی نداشت، مجبور شد تا با مقدار پولی که از پدرش تهیه کرده بود، به تهران بیاید و فیلمش را به تهیهکنندگی خودش کارگردانی کند اما در میانه کار، به علت نداشتن سرمایه کافی و تمام شدن پول، ناگزیر شد با تهیهکننده دیگری شریک شود.»
«مجید جوانمرد بدون سابقه دستیاری کارگردان، فقط با ذهنیت خودش و به شکل کاملا تجربی اولین فیلمش را ساخت اما توجه و حساسیت او به مخاطب و تماشاگران سینما و این که میدانست باید جوابگوی برگشت سرمایه مالی فیلم باشد، او را به سوی سینمای موردپسند مخاطب کشاند و در ژانر مورد علاقه خود، ساخت فیلمهای اکشن با موضوعات اجتماعی را ادامه داد و این ژانر به سرشت فکری فیلمسازی او بدل شد. افکار او ریشه در مشاهده تأثیر محیط آکنده از خشونت و کمرنگ بودن عدالت و امنیت اجتماعی داشت و با مشاهده آثارش، میتوانیم نتیجه بگیریم که او تا چه حد به سینمای کارگردانان بزرگی مثل کوروساوا، پکین پا، فورد، کاپولا، دان سیگل، اسپیلبرگ، ملویل و البته مسعود کیمیایی علاقه داشته است. او راز بقای فیلمسازی خود را ارتباط با مخاطب میداند.»
اسعدیان: جوانمرد سالها مرغ تخم طلای تهیهکنندگانش بود
در ادامه این مراسم «همایون اسعدیان» گفت: من این افتخار را در زندگی داشتهام و دستیاری عزیزانی را کردهام که بعضیهایشان اینجا حضور دارند. این را با سربلندی هم میگویم. آرزویم این بود که سر فیلم «مجید قاریزاده» بروم و البته یک روز سر صحنه «پدربزرگ» رفتم و در آن یک روز هم از او یاد گرفتم. از «سیامک شایقی» و «مجید جوانمرد» هم خیلی یاد گرفتم. همه ما از یک جا شروع میکنیم و هیچکس از شکم مادر، کارگردان به دنیا نمیآید. همه ما از یک جا تلاش میکنیم و زحمت میکشیم تا شروع کنیم و جلو برویم. خوشبختانه کارگردانانی که من با آنها کار کردم، همه این سعه صدر را داشتند که این امکان را در اختیار من قرار بدهند که از آنها یاد بگیرم. من وقتی به روزهای همکاریام با مجید جوانمرد در «مار» و «دستمزد» فکر میکنم، به یاد میآورم که سر آن فیلمها به من خیلی خوش گذشته است. مگر قرار است در سینما چه اتفاقی برای ما بیفتد؟ وقتی سر صحنه حال ما خوب باشد، تماشاگر از کار ما لذت خواهد برد.
اسعدیان در ادامه به طرح دو گلایه پرداخت و افزود: حرفه ما بیرحم است و ممکن است همه روزی فراموش شویم. اگر میخواهیم آن موقع فریاد نزنیم که چرا هیچکس به یاد ما نیست، حداقل در این مجالس باید حضور پررنگتری داشته باشیم. نکته دومی که باید آن را امشب بگویم این است؛ مجید جوانمرد، برای خیلی از تهیهکنندهها منافع مالی بسیار خوبی ایجاد کرد. حالا خودش در ذرهای از این منافع مالی -جز دستمزدی که گرفته- ذینفع نیست. خیلی از فیلمهای مجید تا سالها مرغ تخم طلای تهیهکنندگانش بود. کانون کارگردانان باید تلاش کند کارگردانان ما، برای همیشه از حق تألیف اثر موفق خود بهرهمند باشند و باید این زمینه را برای آینده خودمان به وجود بیاوریم. همه ما یک روز بازنشستگی داریم و جوانها باید بیایند جای ما را بگیرند. پس بهتر است نسبت به این قضیه گله نکنیم اما تلاش کنیم این وضعیت را بهبود بخشیم.
امیریوسفی: متخصص سربریدن مرغهای تخم طلا شدهایم
«محسن امیریوسفی» رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران نیز در بخشی دیگر اعلام نمود: یاد جمله رسول صدرعاملی میافتم که در شبهای پیشین تأکید داشت که این مراسم، «شب کارگردان»هاست و نه بزرگداشت و نکوداشت آنها؛ یعنی موضوع، اتمام دوره کاری همکارانمان نیست. امید ما این است که بعد از این شبها، شاهد ادامه فعالیت بهروزشدهتر و با تلاش بیشتری از سوی آنها باشیم. از آقای جوانمرد، فیلمهای «شکار»، «دستمزد»، «قافله» و «مار» را خوب به یاد داریم. نخستین حضورهای جدی پرویز پرستویی و زندهیاد خسرو شکیبایی در سینمای ایران، از خاطرات خوب فیلم «مار» و «شکار» است. امیدوارم آقای جوانمرد، همچنان با همین انرژی و صفا مسیرش را ادامه دهد.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من معتقدم ما بیش از پیش به نگاهی احتیاج داریم که نگاه کارگردانمابانه است.
امیریوسفی در ادامه با اشاره به پیشکشیدن بحث مرغ تخم طلا توسط همایون اسعدیان، به شوخی گفت: در دوره فعلی متخصص سربریدن مرغهای تخم طلایی شدهایم که سرمایههای سینمای ایران در همه زمینهها هستند! من امیدوارم آقای جوانمرد بدون هیچ آزردگی همچنان به مسیر فیلمسازی خود ادامه دهند و امیدوارم این شب برای مجید جوانمرد، نه پایان، نه نیمه راه، بلکه آغازی باشد بر فیلمهای جدید و پرشور و حالش.
او همچنین گفت: فیلمی که قرار بود امشب نمایش دهیم، فیلم «دستمزد» بود اما به دلایلی که ترجیح میدهم نگویم، این فیلم عوض شد و امشب فیلم «مار» را به نمایش درمیآوریم. این جابهجایی هم ریشه در همان بحثهای همیشگی دارد که بعد از ۳۰ سال هنوز دست از سر سینمای ایران برنداشته است.
غلامرضا آزادی: جوانمرد، یک کهنه کار و عاشق سینماست
سپس «غلامرضا آزادی» مدیر فیلمبرداری، تهیهکننده و کارگردان سینمای ایران، گفت: فیلمبردارها بهخاطر کار با کارگردانهای مختلف تجربه و خاطرات بیشتری دارند. من با شادروان ساموئل خاچیکیان، سیروس الوند، مرحوم محمدرضا اعلامی، مجید قاریزاده، سیامک شایقی و… همکاری کردهام و هر کدام با دکوپاژ، میزانسن، رفتارشان با ستاره، دیالوگ نویسی و… برایم خاطرهساز بودهاند؛ به طوری که حالا احساس میکنم حالا یک گنجینه تجربه هستم. من بیش از ۷۰ فیلم سینمایی فیلمبرداری کردهام ولی فیلم «دستمزد» جزو فیلمهایی است که از همکاری در آن به خودم میبالم. واقعیت این است که مجید جوانمرد، یک کهنه کار و عاشق سینماست.
او خطاب به جوانمرد گفت: آقای جوانمرد! من اوائل کارم با شما کار کردم، اما فکر میکنم من فیلمبردار یک فیلم وسترن بودم.
مجید قاریزاده: کارگردانها بازنشستگی ندارند
در ادامه «مجید قاریزاده» روی صحنه رفت و ضمن تبریک به مجید جوانمرد، گفت: بیش از ۴۷ سال است که با او دوست هستم و اشتراکات زیادی با هم داریم. هم نام هستیم، هر دو از سینمای آزاد (او از اهواز و من از تهران) آغاز کردیم. هر دو با کوشش بسیار و سختی فیلم اولمان را ساختیم. و جالب آن که هر دو 10 فیلم ساختهایم! و بهنوعی سرنوشتمان به هم گره خورده است.
این کارگردان در ادامه با تأیید نظر همایون اسعدیان گفت: ما کارگردانها بازنشستگی نداریم و احساس میکنیم تا وقتی زنده هستیم باید کار کنیم. وقتی کار نکنی، روحیهات را از دست میدهی… واقعیت این است که مسائل مالی به بچهها فشار میآورد، پس همانطور که دوستان اشاره کردند، باید زمینهای فراهم شود تا حق تألیف را برای فیلم سودآور فیلمساز درنظر گرفت، همچنان که فرانسیس فورد کاپولا از حقتألیف پدرخواندههایش، بهره برده است. اصولاً قاعده این است فیلمی که به سود میرسد، کارگردان، فیلمنامهنویس و سازنده موسیقی متن (به عنوان صاحبان رشتههای خلاق) حقتألیفش را تا سالها بگیرند و از هر نمایش فیلم بهرهمند شوند.
حبیب اسماعیلی: متاسفم که شرایط درست نمیشود
«حبیب اسماعیلی» تهیهکننده، پخشکننده و ستاره سینمای ایران دیگر سخنران شب مجید جوانمرد بود که در سخنانش گفت: ما در گذشته از این دست مراسم نداشتیم. وقتی کسی از بین ما میرود، به یاد هم میافتیم. حداقل ویژگی شب کارگردانان این است که خیلی چیزها از هم یاد میگیریم. اینگونه است که برخورد همایون اسعدیان و صحبتهایش درباره دوره دستیاری و عکاسیاش که از سعه صدر او میآید، آموزنده میشود.
او در ادامه با تأیید اختصاص حق تألیف به کارگردانهای موفق سینما، گفت: متأسفم از این که شرایط درست نمیشود تا کارگردانهایی که سنگبنای اولیه سینمای پس از انقلاب اسلامی را گذاشتهاند، بتوانند فیلمهای خودشان را بسازند.
اسماعیلی همچنین در پایان درباره مجید جوانمرد گفت: من افتخار همکاری با او را نداشتم اما فیلمهای خوبی ساخته و بیش از آن، انسان شریف و خوبی است.
جوانمرد سینه سوخته سینما است
در ادامه مراسم خدیجه نیاکان همسر مجید جوانمرد گفت: واقعیت این است که اینجا همه ما جمع شدهایم و دردهای همدیگر را میدانیم. همسر من ۱۰ سال است، بیکار است و خانهنشین شده است. غمهایش را میدانم، صورتم را با سیلی سرخ کردهام و همیشه غمخوارش بودهام. هیچ منتی هم نمیگذارم. من عاشق سینما بودم؛ او از ۱۸ سالگی دوربین دستش بود و من شاهدش بودم. من به همسرم افتخار میکنم. از زمانی که در فیلمهای ۸میلیمتری او بازی میکردم تا به امروز، با او همراه بودهام. جوانمرد، سینه سوخته است. کارگردانهایی مثل جوانمرد، زیاد داریم. امیدوارم این گوشهنشینیها تمام شود و این دردها روزی از سینمای ما رخت بربندد تا همه ما در این هنر و سینما پیروز باشیم… کسی را نداشته باشیم که گوشهای بنشیند، غم بخورد؛ او از ۱۸ سالگی دوربین دستش بود و من شاهدش بودم.
او در پایان گفت: خوشحالم همه جمع شدهایم به احترام نام مجید جوانمردی که در تراس خانه مینشست، سیگار میکشید، اشک میریخت و کتاب میخواند. حالا او اینجاست و همه دورش جمع شدهاند.
جوانمرد: اهل غر زدن نیستم اما…
در بخش بعد این مراسم «مجید جوانمرد» اعلام نمود: «امشب، نمیدانم چرا یاد فیلم «داش آکل» افتادم که در آن کاکا رستم میگفت امشب شب منه، هر کی از این طرف من بخواد بره، اون طرف من با قمه دو شقش میکنم! راستش در حال حاضر، تمام اوقات را مثل قهرمانان فیلمهای نوآر در شب زندگی میکنیم!»
«سینما مقدس است اما امروز غالبا به آن، به طور سطحی نگاه میکنند و دیگر به شکلی که باید به آن احترام گذاشت، نیست. من جزو آن دسته از فیلمسازانی هستم که با عشق و علاقه، فیلم دیدن را شروع کردم. با دم سینما ایستادن، پول جمع کردن برای بلیت، دزدکی به سینما رفتن و… من خیلی فیلم دیدم. اولین فیلم غیرمتعارفی که در سینماهای اهواز دیدم، «پیشخدمت» ساخته جوزف لوزی بود. و دیدم که آن فیلم از نظر پرداخت و دکوپاژ، با فیلمهای دیگری که میدیدم تفاوت داشت. من وقتی فیلم «قیصر» را دیدم، فیلم من را تکان داد و از آن به بعد، سعی کردم به سینما جدیتر نگاه کنم. وقتی برای اولین بار «این گروه خشن» را دیدم واقعا برای شخصیت پایک بیشاپ (با بازی ویلیام هولدن) گریه میکردم. شخصیتی که نوستالژی داشت، عمق داشت، میخندید، گریه میکرد، غمگین میشد، عاشق میشد و… من فیلمهای «ژانپیر ملویل» را خیلی دوست دارم. راه رفتن و لباس پوشیدن من، متأثر از قهرمانهای مورد علاقهام است. حتی در حرف زدنم و حتی در کارگردانیام، سعی میکنم که ادای آنها را دربیاورم. البته الان در این سن و سال، دیگر این ادا نیست و به قول کامران ملکی، جزو سرشت من شده است. سینما برای من از مرحله یک شغل یا حرفه گذشته و به من حتی فلسفه و اندیشهورزی، یاد داده و میدهد. من از نظر فکری، به سینما محتاجم.»
این کارگردان گفت: بسیاری از ستاره ها سینمای ایران که به آنها اعتقاد دارم، شبیه من پرورش پیدا کردند اما به حقشان نرسیدهاند. بعضیهایشان از روی شکیبایی یا خجالت یا بزرگمنشی کوتاه میآیند و هیچچیز نمیگویند یا اعتراضی نمیکنند. اصولا این را هم نمیدانم باید به چه کسی اعتراض کنند؟ به کسی که نمیتوانی با او دو کلمه راجع به سینما صحبت کنی، باید چه اعتراضی کرد؟! یک زمانی در خانه نشسته بودیم و تلفن خانه زنگ میخورد؛ تهیه کننده میگفت فیلمنامهای داریم، آن را بخوانید تا کار کنیم. اما حالا زمانهای شده که من ۱۲ سال روی فیلمنامه کار میکنم و منتظر سرمایهگذار هستم. من در این سالها همیشه فیلمنامه داشتم و همیشه آماده کار بودم و دوست داشتم فیلم بسازم اما برایم مشخص نشد که چرا دیگر سرمایهگذاری برای فیلمهایی که دوست دارم بسازم، به میدان نمیآید!
او با اشاره به علائقش در ساخت فیلمهای تجاری خوشساخت و راه رفتن روی مرز باریک سینمای هنری و تجاری، گفت: من همواره سعی کردهام در سینمای ایران از این دست فیلمها بسازم و تنها یک بار اشتباه کردم؛ سر فیلم آخرم که تحمیلی بود. من یک فیلمنامه داشتم و دنبال سرمایهگذار میگشتم. آقایی آمد و گفت شما تهیه کننده صوری من شو! دیدم فیلمنامه بسیار بدی است اما برای این که بیکار نباشم، رفتم پروانه ساخت برایش گرفتم. در ادامه وزارت ارشاد گفت ما این آقا را نمیشناسیم، تو خودت بساز. من گفتم که سینمای من در این حال و هوا نیست. فیلمنامه را بازنویسی کردم و دست آخر فیلم را ساختم اما فیلمی شد که وقتی میبینم، خودم هم نمیدانم چه ساختهام! قصدم این بود فیلم را در مایههای آثار «بیلی وایلدر» بسازم و قواعد درستی داشته باشد اما نشد. مجبور بودم با سرمایهگذارانی کار کنم که بیتجربه و خام بودند و در نهایت فیلم را با ذهنیت بسیار آشفته ساختم. با این همه، فیلم یک میلیارد فروخت، ولی چون مخارجش زیاد شده بود، به جایی نرسید. من در ۲۵ درصد فیلم، شریک بودم و ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه گذاشته بودم اما فیلم شکست خورد و من واقعا ورشکست شدم. نکته این بود که سرمایهگذار به من گفت کاری میکنم تا ابد فیلم نسازی! چون فکر میکرد من سرش کلاه گذاشتهام!
او گفت: فیلم «دستمزد» اواخر دهه ۶۰ اکران شد و به خاطر دارم در شهر اصفهان، آن قدر تماشاگر داشت که به پول بلیت امروز، میتوانم بگویم فروش فیلم در آن شهر، به چیزی حدود ۳ یا ۴ میلیارد تومان امروز میرسید! همین ماجرا برای فیلم «قافله» اتفاق افتاد. فیلمی که برای یکی از دوستان ساختم و خیلی فروخت. اصلا انتظارش را هم نداشتم اما به قول آقای اسعدیان، فقط دستمزدم را گرفتم و کشیدم کنار! بعدها انتظار داشتم تهیه کننده آن فیلم، روزی حال و روز من را ببیند اما ندید! من نمیخواهم از این حرفها بزنم و اهل غرزدن نیستم، اما من هم استقبال میکنم از این که حقتألیف فیلمهای موفق سینمای ایران جدی گرفته شود و از هر نمایشی، درصدی را به کارگردانش بدهند. یا اگر کارگردانش در قید حیات نبود، آن را به زن و بچهاش بدهند!
جوانمرد اظهارداشت: من نام آخرین فیلمنامهام را «داغونت میکنم» گذاشتهام. شاید بیانگر این است که میخواهم تلافی همه اتفاقات این چند سال را در این اسم خلاصه کنم!
بعد از صحبتهای او هدایایی به رسم یادبود به این کارگردان پیشکسوت سینمای ایران از سوی صندوق اعتباری هنر، بنیاد سینمایی فارابی و کانون کارگردانان سینمای ایران اهدا شد.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی که با همراهی همایون اسعدیان، مجید قاریزاده، بهروز افخمی، غلامرضا آزادی و سیداحمد میرعلایی برای تقدیر از خدمات جوانمرد روی صحنه حاضر شده بود از جوانمرد خواست تا فیلمنامه جدیدش را به بنیاد سینمایی فارابی بیاورد.
افخمی: امیدوارم باز هم از جوانمرد فیلم ببینیم
بهروز افخمی هم در پایان سخنانی کوتاه درباره جوانمرد گفت: همه فیلمهایی که از آقای جوانمرد دیدهایم، ما را یاد «پکین پا» میاندازد چون خوب درآمدهاند و بدون این که صحبت کند علاقهاش به آن نوع سینما معلوم است. من فیلم «دستمزد» را در همان سالی که داشتم «عروس» را میساختم دیدم و یاد فیلم «سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور» افتادم که فیلم تبدار و عجیبی است و در سینمای آمریکا هم خیلی غریب است؛ یعنی تعداد کمی در سینمای آمریکا هستند که آن فیلم را به یاد بیاورند و یک فیلم کالت است که یک قبیله هوادار دارد که در اقلیتاند. «قافله» هم مرا یاد پکینپا میاندازد که جزو بهترین فیلمسازانی است که من میشناسم. امیدوارم که فرصت پیش بیاید «مجید جوانمرد» فیلمهای بیشتری بسازد و مجبور نشود فیلمی بسازد که بگوید فیلم من نیست. من هم هر کاری از دستم برآید، در خدمتش هستم برای این که یک فیلم دیگر از ایشان ببینیم و کیف کنیم!
در «شب مجید جوانمرد» علیرضا تابش (مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی)، فرزاد طایفه حیدری (معاون صندوق اعتباری هنر) و سینماگرانی چون: مجید قاریزاده، همایون اسعدیان، مازیار میری، ادوین خاچیکیان، آرش تاج، حجتالله سیفی، فرامرز روشنایی، محسن امیریوسفی، وحید موسائیان، حبیب اسماعیلی، رضا صفاییپور، حسن رضایی، ناصر محمدی، بهروز افخمی، منوچهر مصیری، محمدحسن نجم، غلامرضا آزادی، سیداحمد میرعلایی، حجت قاسمزادهاصل، حسن نوروزیوفا، قدرتالله صلح خبرمیرزایی، بهروز صادقی و… حضور داشتند.
کانون کارگردانان سینمای ایران، سلسله شبهای کارگردانان را در راستای تکریم جایگاه کارگردانان پیشکسوت سینمای ایران و توجه به نقش تاریخی سینماگران ایرانی در رونق سینما برگزار میکند. پیشتر و در ماههای گذشته سال جاری شبهای سیامک شایقی و مجید قاریزاده در بنیاد سینمایی فارابی برگزار شده بود.
انتهای پیام