امروز: یکشنبه, ۸ مهر ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الأحد 26 ربيع أول 1446 | 2024-09-29
کد خبر: 501822 |
تاریخ انتشار : 25 فروردین 1402 - 3:30 | ارسال توسط :
0
1
ارسال به دوستان
پ

صلح خبر/خراسان رضوی فلسطین را از زبان شاعران ایران بخوانید. بدون شک یکی از مسائل مهم جهان اسلام، اشغال فلسطین به دست رژیم غاصب صهیونیستی بوده و هنرمندان کشورهای مختلف به واسطه هنر خود سعی کرده‌اند، سنگ‌هایی هرچند کوچک برای پرتاب کردن به سمت آن رژیم ستمکار بردارند و صدای مردم مظلوم فلسطین را به […]

صلح خبر/خراسان رضوی فلسطین را از زبان شاعران ایران بخوانید.
بدون شک یکی از مسائل مهم جهان اسلام، اشغال فلسطین به دست رژیم غاصب صهیونیستی بوده و هنرمندان کشورهای مختلف به واسطه هنر خود سعی کرده‌اند، سنگ‌هایی هرچند کوچک برای پرتاب کردن به سمت آن رژیم ستمکار بردارند و صدای مردم مظلوم فلسطین را به گوش جهانیان برسانند. هنرمندان ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و شاعران این سرزمین به عنوان یکی از اقشار فعال هنر کشور تلاش‌های بسیار خوبی در این زمینه انجام داده‌اند.
به مناسبت روز جهانی قدس در ادامه برخی از اشعار شاعران ایران را در خصوص فلسطین می‌خوانید.
محمدسعید میرزایی:
نوار قرمز غزه! دهان زخم فلسطین!تو را محاصره کردند چکمه‌های شیاطین
تو را محاصره کردند تا غریب بمیریبه این محاصره لعنت، به این معامله نفرین
کدام صلح؟ که نوزاد نارسی است به شیشهو غزه مادر محزونی ایستاده به بالین
و هر شهید فلسطین ستاره‌ای شد و پر زدکه این‌چنین شود ای غزه آسمان تو تزئین
نوار خون و گل اشک اگر نبود، برادر!نبود این همه رؤیای کودکان تو رنگین
کسی ز غزه پیامی به آسمان بفرستدکمز نگاه کن ای ماه پشت ابر، به پایین!
جهان به خواب زمستان و غزه – کودک فردا -امید بسته به خورشید روزهای پس از این…

رضا اسماعیلی:
باید سخن از حقیقت دین گفتناز حُرمَت قبلۀ نخستین گفتنامروز برای شاعران تکلیف استبا لهجۀ شعر، از فلسطین گفتن
ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک استخورشید دمیده و سحر نزدیک استدر سنگر انتفاضه پا بر جا باشیک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است
ای معجزۀ قیام‌قامت، ای قدس!خون‌نامۀ عشق و استقامت، ای قدس!در راه رهایی تو جان می‌بازیمای قبلۀ دین، سرت سلامت، ای قدس!
با شوق رهایی‌ات، نفَس می‌گیریمای قدس! تو را ز خار و خس می‌گیریمما خاک  تو را -به تین و زیتون سوگند-فردا ز نفاق و کفر پس می‌گیریم

افشین علاء:
مهر شکست تا ابد حک شده بر جبینتانکوچ کنید غاصبان! جانب سرزمینتان
کودک غزه را اگر در دل خواب کشته‌ایدخورده ترک ز آه او گنبد آهنینتان
کوچ کنید صف به صف چون که نشسته هر طرفمرگ در انتظارتان حادثه در کمینتان
رو به دیار خود کنید ای به عبث نشستگان!تا سر پاست اسبتان تا نشکسته زینتان
خیره‌سری‌ست کارتان دربه‌دری‌ست بارتانحیله‌گری‌ست یارتان بدگهری‌ست دینتان..
مرد ظفر که نیستید اهل خطر که نیستیدهست حریف طفل و زن، غیرت آتشینتان؟!..
دل بکنید زین سرا ورنه به روز ماجرانیست به خاک قدس جز فاجعه هم‌نشینتان..
یا به همین زبان خوش پس بدهید قدس رایا که رسد دمی دگر لحظۀ واپسینتان!

رضا یزدانی:
یک روز خواهی دید ای قدس!صبح خوشِ آزادی‌ات راپس می‌دهد دشمن سرانجاماین خانه‌ی اجدادی‌ات را
اینجا تمام کودکانشمردان میدانی بزرگ‌انددر بند دشمن‌ها نماندنددر بند ایمانی بزرگ‌اند
مردان میدان می‌توانندبا این غم کوچک بسازنداین شهرها شهر تو هستندهرقدر هم شهرک بسازند
دنیا همه خیره به سویِاین کوچه‌های مردخیزنداینجا تمام مردمانشچون مسجدالاقصی عزیزند
از شاخه‌های سبز زیتوندر هر مسیرت کوچه‌باغی استتا فتح تو یک جاده ماندهتا فتح تو یک جمعه باقی است
باید برای درک عشقتراز تو را از ما بپرسندهنگامه‌ی آزادی‌ات رااز حاج قاسم‌ها بپرسند

محمدحسین انصاری‌نژاد:
در دستت امشب مبادا، سنگ از فلاخن بیفتدزین سنگ‌ها باید آتش، بر جان دشمن بیفتد
از خوان هشتم گذر کن، آن سو شغاد ایستادهنگذار ناگاه در چاه، نعش تهمتن بیفتد
پیداست در آسمانت، ابری که سجیل داردتا از فرود ابابیل، شوری مطنطن بیفتد
این باغ تشنه‌ست تشنه، در قوم آب آوری نیستتا چند چشمش فقط بر ابری سترون بیفتد
بین فلاخن بچرخان، بی‌تاب‌تر سنگ دیگربگذار هر دم گسل در، آن سد آهن بیفتد
این دایه‌ی مهربان را، وقت خطر می‌شناسیروزی که “خردک شراری “، او را به دامن بیفتد
مرگت به بستر مبادا، این مرگ کوچک گناه استسیب است این سر مبادا، سیب از نچیدن بیفتد
این کوچه‌ها مرگ خیزند، یکسر کبوتر ستیزندحق دارد این شعر زخمی باز از تتن تن بیفتد

عباس همتی:
چه سال‌ها در انتظار ذوالفقار حیدریتویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
چو قلعه‌ای چو قلّه‌ای که حتمی است فتح آنهمیشه فکر و ذکر ما، همیشه در برابری
کبوتران صلح در هوای تو فدا شدندتو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری
رواق توست سجده‌گاه خلوت پیمبرانو از گلاب اشک‌های انبیا معطری
تو دیده‌ای شکوه بی‌مثال مُلک عشق راولی بر آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری
چه منزلی! چه خانه‌ای! چه بیت عاشقانه‌ای!که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح می‌بری
میان طعنه‌های خلق، جان‌پناه مریمیبرای هجرتی عظیم، تکیه‌گاه هاجری
نماز روی فرش تو عروج می‌کند به عرشبُراق شاهد است از تمام آسمان سری
خدا به جبهۀ زمین نوشته‌: «ارث صالحین»تو از زبور قصه را شنیده‌ای و از بری
تو حسن مطلعی چنین، تو حسن مقطعی چنانتو قبله‌گاه اولی، تویی که فتح آخری
انتهای پیام

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید