این پژوهشگر و مدرس دانشگاه همزمان با «هفته کتاب» در گفتوگو با صلح خبر، درباره نگاه مناسبتی به کتاب، افراط در پرداختن به آن در ایام خاصی مثل «هفته کتاب» برخلاف دیگر روزهای سال و همچنین جایگاه کتاب در رسانهها اظهار کرد: کسی به کوه میرود و با تابلویی مواجه میشود که روی آن نوشته در اینجا سنگ خوردن ممنوع است، تعجب میکند که مگر کسی سنگ میخورد؟! این مسئله واضح است و کسی سراغ خوردن سنگ نمیرود. کتاب خواندن هم باید به جایی برسد که اصلا نیاز نباشد که برای آن تعریف یا تشویق کنیم، مثل این است که درباره یک مسئله واضح و روشن بحث کنیم. معلوم است که همه باید کتاب بخوانند. اما چرا باید کتاب بخوانیم؟
او سپس با اشاره به ضرورت کتابخوانی گفت: مهمترین مسئلهای که در این روزگار دستگیر ماست، این است که ما باید بیندیشیم اما ما نمیاندیشیم. و این مشکل ما نیست؛ مشکل همه عالم است. تمام مصیبتهایی که برای انسان پیش میآید، بهدلیل نیندیشیدن است. امروز تمام ذهن جوانان ما این شده که پول دربیاورند. این مصرف جهان که به همه انسانها تحمیل شده و انسان امروز را مصرفی بار آورده، در مکتب اومانیسم ریشه دارد، ما کمتر فکر میکنیم و این به ضرر ماست. وقتی انسانها کتاب میخوانند اندیشهشان بارور میشود و نمیتوانند فکر نکنند.
آذر در ادامه به ماجرای صف کشیدن جمعیت زیادی پشت در فروشگاهی در یکی از مراکز خرید تهران که ویدئو آن در روزهای اخیر دست به دست میشد اشاره و گفت: فروشگاهی تخفیف قائل شده است و در این بیماری که مرگ و زندگی را در کنار هم قرار داده، ما به مرگمان راضی شدهایم تا برویم و کالایی را چندهزار تومان ارزانتر بخریم. اگر افرادی که به آنجا هجوم بردند، اهل اندیشه و کتاب خواندن بودند، به اینکه نباید در این شرایط برای تخفیف به آنجا بروند، فکر میکردند. این را گفتم تا به اهمیت کتاب برسم. بزرگترین اهمیت کتاب، تربیت اندیشههای انسانی است. در کلاس درس به بچهها میگفتم مادامی که کتاب میخوانید، زندگی میکنید. هرگاه که کتاب نخوانید، از زندگی غفلت کردهاید.
او سپس به کتاب «بهشت گمشده» جان میلتون اشاره کرد و در حالی که مفهوم این کتاب را غفلت از خدا دانست گفت: غفلت از کتاب یعنی غفلت از زندگی، هستی، اندیشهورزی و … .
اسماعیل آذر در ادامه یادآور شد: سالها پیش به وزارت ارشاد پیشنهادی دادم که پذیرفته نشد، البته شاید حق بوده که نشود. من پیشنهاد کردم شماره تلفنی را مثل ۱۱۸ به کسانی که میخواهند درباره کتاب بپرسند اختصاص دهند و کارشناسانی را در حوزههای مختلف از استادان تراز اول انتخاب کنند تا در روز و ساعاتی مشخص به سوالات کسانی که میخواهند در آن حوزه کتاب بخوانند و نمیدانند چه بخوانند، پاسخ دهند و به آنها کتاب مناسب در آن زمینه معرفی کمک کنند. خیلیها از من میپرسند که مثلا میخواهند ادبیات، تاریخ، روانشناسی و … بخوانند، از کجا شروع کنند. حتی من پیشنهاد کردم حداقل این اتفاق در نمایشگاه کتاب بیفتد چون این از ضروریات است.
این مدرس دانشگاه سپس با بیان اینکه هر خانهای باید یک کتابخانه کوچک داشته باشد گفت: من احساس میکنم حرفی که میزنم برای خانوادهها مهم باشد. ما با چه مصیبتی بچههایمان را به مدرسه میفرستیم، چون همه دلشان میخواهد که فرزندانشان به دنبال علم بروند. در زمان کنکور برای بچهها تلاش میکنیم چون میخواهیم فرزندانمان به دانشگاه بروند و علمشان ارتقا پیدا کند. پس هر انسانی دانش را دوست دارد و میداند که کلید قفل مهمات کارها دانش است. کلیدی که در دانش را به روی ما باز میکند کتاب است و با آن میتوانیم درهای قفلشده را به روی خود باز کنیم.
او افزود: اگر یک کتاب بخوانید، دیگر کتاب خواندن را رها نمیکنید. مهم این است که ما خودمان را در این استخر بیندازیم، دیگر دائم میخواهیم شنا کنیم. باید یک بار کتاب بخریم و آن را بخوانیم، اگر بخوانیم محال است رها کنیم؛ چون محال است کسی لذت نیکی را بچشد و بدی کند. باید مزه کتاب را حس کنیم، آن وقت دیگر آن را رها نمیکنیم. من میدیدم پیرمردها و پیرزنها در شهرمان، اصفهان کنار کوچه فرش پهن میکردند و مینشستند و فقط نگاه میکردند تا وقتشان کشته شود. کسی که کتاب نخواند و در پی آن نباشد، عمرش را تلف میکند تا بمیرد.
این پژوهشگر با خوانش شعر «کتاب را که باز میکنی/ دو بال یک پرنده را گشودهای/ پرندهای که از زمین/ تو را به شهرهای دور/ تو را به باغهای نور میبرد» از فریدون مشیری گفت: کتاب ما را به باغهای نور میبرد و تفکر ما را فربه میکند
اسماعیل آذر با توجه به وضعیت روزگار کرونایی فعلی گفت: در این روزگاری که همه خانهنشین شدهایم، هیچ راهی برای ما بهتر از این نیست که کتاب بخوانیم. شاید هم این مصاحبه ما دلیلی شود تا من برنامهای برای معرفی کتاب را برای یکی از شبکههای تلویزیونی طراحی کنم تا کتابهای خوبی را که میتوانیم در زمینههای خاص معرفی کنیم و شخصیتهایی که در این زمینهها تخصصی دارند درباره آنها به مردم توضیح دهند.
او در پایان متنی را که معتقد است میتواند مصداقی برای شرایط فعلی شیوع ویروس کرونا باشد از بر از کتاب «بهارستان» جامی خواند که در ادامه آن را میشنویم:
انتهای پیام