به گزارش صلح خبر، پس از شکست غیر منتظره مشرکان مکه در غزوه بدر، مکیان تمام کینههای خود را نگه داشتند تا در فرصتی مناسب به جبران شکست به مدینه حمله کنند.
ابوسفیان دستور داده بود هیچ کس حق ندارد در عزای کشتهشدگان بدر گریه کند. نوشتهاند روزی زنی در مکه بخاطر گم شدن شترش بلند بلند گریه میکرد، پرسیدند گریه آزاد شده؟ گفتند همچنان ممنوع است. گفت وای بر من، پدر، برادر و همسر خود را از دست دادهام حق گریه ندارم و این زن میتواند برای شترش گریه کند.
مکییان که مطابق وعده قبلی خود در سالروز غزوه بدر به منطقه بدر نیامده بود! لشکری را با جمعیت سه برابری بدر آماده کرد و تعداد زیادی برای خدمات و پشتیبانی از جمله بتهای بزرگ و زنان را همراه خود کرد و عازم مدینه شدند.
عباس بن عبدالمطلب عمومی پیامبر (ص) که قبلا در جنگ بدر اسیر شده بود و با دادن فدیه آزاد شد، طی پیامی پیامبر(ص) را از حرکت اهالی مکه مطلع کرد.
پیامبر (ص) با اطلاع از این حرکت با بزرگان مدینه مشورت کرد. در این مشاوره دو نظر از سوی مردم مدینه مطرح شد. عدهای بر این عقیده بودند که داخل مدینه بمانیم و دفاعی ظاهر شویم. عدهای هم که خود را از بدر عقب افتاده میدیدند و شوق جهاد داشتند، پیشنهاد دادند از شهر بیرون رویم و در منطقهای آماده رزم شویم.
ظهر جمعه پس از برگزاری نماز جمعه، پیامبر (ص) لباس رزم به تن کرد و برای رفتن بیرون از شهر آماده شد. پیشنهاد دهندگان نزد رسول خدا (ص) آمدند که ما از نظر خود برگشتیم و شما خود تصمیم بگیرید.
پیامبر (ص) فرمان عزیمت داد، هزار نفر از مردان مسلمان مدینه از مهاجر و انصار به همراه پیامبر(ص) حرکت کردند و در کنار کوه احد مستقر شدند.
شبانه در بین مسلمانان اختلاف افتاد. عبدالله بن ابی که قبل از هجرت رسول خدا (ص) قرار بود به بزرگی مدینه برسد، به عدهای گفت پیامبر (ص) پیشنهاد جوانان را پذیرفته و به رای بزرگان احترام نگذاشته است، عبدالله در همان شب دو قبیله را که 300 نفر بودند، از همراهی پیامبر(ص) محروم کرد و به مدینه باز گرداند.
جمعیت همراه به هفتصد نفر تقلیل یافت و در مقابل سه هزار لشکر آماده به حمله صفآرایی کرد.
خداوند در قرآن مجید در آیات 120 به بعد سوره آلعمران به ماجرای غزوه احد پرداخته که ادامه ماجرای احد را با اشاره به آیات کریمه الهی پی میگیریم.
وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿١٢١﴾
“ای پیامبر به یادآور بامدادانی که از میان اهل خود در مدینه بیرون رفتی تا مومنین را در مواضع نظامی استقرار دهی، خداوند شنوا و دانا است”.
پیامبر(ص) همه مسلمانانی که آمادگی حضور در کارزار داشتند را در صفی منظم کرد و سان دید و پس از تذکر نکات قابل توجه و اجرایی، آماده مبارزه شد.
در آیه بعد در باره سیصد نفری که پیامبر (ص) را تنها گذاشته و به مدینه بازگشتند آمده است.
إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٢٢﴾
”و یادآور زمانی را که دو طایفه از شما گرفتار ترس شده و به اندیشه سستی افتادند و حالی که خداوند یار آنان بود. مومنین باید تنها به خدا توکل کنند”.
این تعداد پیامبر (ص) را ترک کردند و شبانه از محل معرکه به مدینه بازگشتند.
در غزوه احد مسلمانان با توجه به روحیهای که از جنگ بدر گرفته بودند، باز هم نگران بودند و با توجه به آرایش جنگی مقابل و ضعف خود نگرانی مضاعف پیدا کردند.
یک نگرانی ترک عدهای از مسلمانان بود و نگرانی دوم لشکر مجهز و نابرابر مشرکان، لذا مومنین همانند جنگ بدر با نگرانی از لشکر دشمن؛ ضمن توکلی که به خدا داشتند، دچار ناشکیبایی هم شده بودند.
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿١٢٣﴾
بیتردید خداوند شما را در جنگ بدر یاری داد، در حالی که ناتوان بودید پس تقوا پیشه کنید باشد که سپاسگزار خداوند باشید.
در اینجا خداوند با اشاره به ناتوانی مسلمانان از نظر ساز و برگ جنگی و شمار نفرات، اشاره به یاری و نصرت خود برای غلبه بر دشمنان در بدر دارد، باز در آیه بعد همانند جنگ بدر ملائکه را برای تقویت روحیه مسلمانان فرستاد.
اذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ ﴿١٢٤﴾
“آن هنگام که به مومنان گفتی آیا شما را بس نیست که خداوند به سه هزار فرشتهای که از آسمان نازل شد یاری کند”
بَلَی إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ ﴿١٢٥﴾
“آری اگر صبور باشید و پرهیزگاری پیشه کنید و دشمنان با عجله و شتاب بر شما یورش آورند. خداوند شما را بر پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد”.
در این رودررویی مسلمانان با مشرکان، خداوند مانند جنگ بدر، در مرحله اول سه هزار و در مرحله بعد تا پنج هزار ملائکه فرستاد کار ملائکه در این جنگ هم مانند بدردادن روحیه و تشویق مسلمانان است.
َمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلا بُشْرَی لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿١٢٦﴾ “خداوند این یاری فرشتگان را تنها برای بشارت و اطمینان قلبی شما قرار داده است. یاری جز از سوی خداوند توانا و حکیم نخواهد بود”.
این فرشتگان با تعداد بیشتری ماموریت داشتند تا به مسلمانان روحیه داده و اطمینان قلبی و وعده پیروزی بدهند تا بتوانند در مقابل کافران ایستادگی کرده با نابودی آنها، پیروز میدان شوند. این حضور روحیهبخش در جنگ بدر هم طمینان خاطری برای مسلمانان آورده بود.
لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ ﴿١٢٧﴾
“خداوند شما را یاری کرد تا اینکه کافران را نابود کنید یا سرکوبشان کنید تا ناامید بازگردند”.
با نگاهی به آیات الهی که قبل از شروع جنگ نازل شده، مشاهده میشود که خداوند همانند جنگ بدر همه امتیازها را برای مسلمانان در نظر گرفته است.
وقتی مسلمانان با مشرکان مواجه شدند، پیامبر (ص) مطابق ضوابط جنگی، همانند جنگ بدر، به مسلمانان آرایش جنگی داد و هرکسی را با سفارشات لازمه، در محلی گمارد.
تفاوت منطقه جنگی احد با بدر، تنگهای بود که در فاصله دوکوه قرار داشت. پیامبر (ص) عبدالله بن جبیر سردسته گروه تیراندازان را با پنجاه سوار مامور نگهداری تنگه کرد و به آنان امر فرمود به هیچوجه این تنگه را رها نکنند و مواظب حمله دشمن از پشت باشند و تاکید فرمود اگر مسلمانان پیروز شدند و پیشروی کردند، شما در محل تنگه بمانید و اگر شکست خوردند، شما به هیچ وجه تنگه را رها نکنید.
ماموریت هر یک از جناحها با تعداد محدود تعریف شد و فرماندهان مشخص شدند. دشمن هم با سه هزار مرد جنگی آماده نبرد شد.
مطابق سنت جنگهای آن زمان، (همانند جنگ بدر)، نبرد تن به تن آغاز شد. هر یک از مشرکان بنام که برای خود ادعاهایی داشتند و با امید پیروزی به کارزار آمده بودند، بر زمین میافتادند. لشکر مشرکان این بار هم همانند بدر شکست را پذیرا شدند و ابوسفیان دستور عقبنشینی صادر کرد.
مشرکان فرار را بر قرار ترجیح داده، مقدار زیادی اموال خود را باقی گذاشته، پا به فرار گذاشتند.
پیروزی در این مرحله هم از آن مسلمانان بود، که اتفاقی ناگوار افتاد.
مسلمانان که احساس پیروزی کرده بودند، آرایش جنگی را به هم زدند و به دنبال مال دنیا به جمعآوری غنیمت پرداختند، عبدالله بن جبیر هم بجای حفاظت از تنگه، بدون توجه به فرمان رسول الله (ص) با همراهان خود، نقطه استراتژیک را رها کرده به جمعآوری غنیمت پرداختند!
هنگامی که مسلمانان مشغول جمعآوری غنیمت بودند، و نگهبانان تنگه را رها کرده به جمع مسلمانان جمعکننده غنیمت پیوسته بودند و همه مشغول دنیا جنگ و دشمن را بفراموشی سپردند.
آرایش جنگی را بهم زدند و جنگ را خاتمه یافته تلقی کردند. در این حال احساس پیروزی و جمعآوری غنایم، یکباره اتفاقی افتاد بسیار شکننده و ناراحتکننده، خالد بن ولید به همراه دویست مرد جنگی از سپاه دشمن از تنگه بدون نگهبان! عبور کرد و از پشت سر به مسلمانانی حمله کرد که آرایش جنگی نداشتند و دنبال جمعآوری غنایم دنیایی بودند.
با این حمله مشرکان فراری هم برگشتند و با حمله سراسری از همه طرف، تعدادی از مسلمانان شهید و تعدادی هم زخمی شدند! حمزه عموی پیامبر (ص) با کینه هنده زن ابوسفیان توسط غلامی وحشی نام، به شهادت رسید، پیامبر (ص) در گودالی افتاد، در بین مشرکان فریاد زدند رسول خدا (ص) از دنیا رفته است؛ این شایعه در بین مسلمانان هم مطرح شد، وقتی شایعه شهادت پیامبر (ص) در لشکر مسلمانان پخش شد! عدهای از مسلمانان پا به فرار گذاشتند! عدهای به مشرکین پیوستند! و عدهای به کوهها پناه بردند!
امام علی (ع) به همراه تعدادی از مسلمانان از رسول خدا (ص) مواظبت میکردند. در دفاع از پیامبر (ص) شمشیر علی(ع) شکست، پیامبر(ص) شمشیر خود را به حضرت علی(ع) داد و ندایی شنیده شد “لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار” فتوت و مردانگی نیست مگر برای علی و شمشیری برای او نیست مگر ذوالفقار.
جنگ پیروز با ناهماهنگی رزمندگان مسلمان به شکست منتهی شد. هر چند تعداد شهدای مسلمانان در این جنگ، به اندازه کشتهشدگان بدر بود. یعنی در مقایسه جنگی این جنگ پیروز میدان نداشت. اما برای مسلمانان بسیار سخت بود که پیروزی را به شکست تبدیل کردند.
بر اساس سنت جنگهای آن زمان، با غروب آفتاب جنگ تمام میشد. دو طرف برای استراحت و مداوای مجروحان و آمادگی تجهیزات به اردوگاه خود رفتند. رسم دیگری داشتند اگر فرمانده جنگ سوار بر اسب در اردوگاه راه میرفت،نشان از ادامه جنگ داشت و اگر سوار برش تر میشد، نشان از عزیمت از منطقه داشت. ابوسفیان سوار بر اسب بود هر لحظه امکان حمله به مدینه از سوی مکیان میرفت.
پس از پایان ساعت جنگ در غروب آفتاب، پیامبر (ص) با لشکری شکست خورده، ناامید،فراری و خجالتزده مواجه بود.
دستور پیامبر (ص) در آن شب تغییری در روحیه مسلمانان داد و آنان را به خود برگرداند. با دستور رسول خدا (ص) بایستی تمام کسانی که در قتال احد شرکت داشتند، اعم از سالم و زخمی، آماده نبرد شوند و کسی از مدینه نباید به این جمع اضافه شود. همه شرکتکنندگان که به هردلیل کوتاهی کرده بودند و خجالتزده بودند آماده حرکت شدند. ابوسفیان وقتی مطلع شد پیامبر (ص) با لشکری خونین و عصبانی آماده حرکت است. تصمیمش را عوض کرد و عازم مکه شد.
این واقعه را با ذکر آیات الهی که به ماجرای پس از جنگ پرداخته، ادامه میدهیم.
وقتی مسلمانان جنگ پیروز را با شکست تجربه کرده بودند، ناراحت شدند. چرا که شکست احد بر اثر قلت ایمان و روی آوری به اموال دنیا و نافرمانی رسول خدا (ص) اتفاق افتاد و موجب بروز سستی و حزن گردید.
خداوند این مسلمانان شکست خوره و محزون را اینگونه دلداری داده و ایمان را ملاک پیروزی میداند. در این ایه خطاب به مسلمانان میفرماید:
وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الأعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿١٣٩﴾
” شما مسلمانان سست نشوید و محزون نگردید. اگر ایمان داشته باشید همواره پیروزی و برتری نصیب شما خواهد گشت”.
این دلداری خداوند برای مسلمانانی است که خود می دانند خطا کردهاند و شکست آنان نتیجه خطای آشکار خودشان است. اما خداوند این شکست خوردگان به تقصیر را، اینگونه دلداری داده است.
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ “اگر در جنگ احد صدمه و آسیبی به شما رسید به دشمنان شما نیز در جنگ بدر صدمهای همانند این آسیب رسید”.
اگر شما زخم برداشتید آنها هم در جنگ بدر اینطور شدند، تعداد شهدای احد به اندازه کشتهشدگان مشرکان در جنگ بدر بود در آن جنگ آنان شکست خوردند و در این جنگ شما، روز گار همیشه همراه نیست.
وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ ﴿١٤٠﴾ “ما این روزهای پیروزی و ناکامی را در میان مردم میگردانیم تا عبرت بگیرند تا آنکه خداوند مومنان را معلوم بدارد و گواهانی از میان خود شما برگزیند و خداوند ستمکاران را دوست ندارد”.
این آیه به مسلمانان دلداری میدهد که اگر شما در جنگ احد زخمی برداشتید قبلا در جنگ بدر به آنها زخمهایی وارد کردید روزگار بین مردم میچرخد، تضمین نشده در همه حال پیروز میدان شوید، با هر کوتاهی دسته دیگری موفق میشود.
وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿١٤١﴾
“خداوند در پرتو گردش ایام مردم با ایمان را تصفیه و پاک میکند و کفار را محو و نابود میگرداند”.
خداوند در تمامی آیات قبل از جنگ وعده پیروزی میدهد، اما پیروزی را تضمین نمیکند، چرا که شکست هشداردهنده از پیروزی بدون آکاهی بهتر و پندآموزتر است. اگر کوتاهی کردید نتیجه آن را خواهید دید.
در آیه بعدی به نکته مهم دیگری اشاره دارد
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ﴿١٤٢﴾
“آیا گمان میکنید که شما به بهشت داخل خواهید شد، بدون آنکه در پرتو امتحان مجاهدین و صابرین شما معلوم گردد”.
در این آیه، این گمان از مسلمانان برداشته شد که فکر نکنند چون ایمان آوردهاند پس بدون فراهم آوردن تمام لوازم پیروز میشوند. باید بدانند امتحان الهی همیشگی است و با صبر و استقامت و مجاهدت و گذشتن از جان و مال واطاعت از پیامبر پیروزی بدست میآید آنها که نه با سستی و آلوده شدن به مال و مطامع دنیوی و عقبنشینی از جنگ. این خود امتحان بزرگ الهی است.
در ادامه آیات، ماجرای دیگری را مطرح میکند. عده ای با لق لقه زبان منتظر جنگ بودند، تا جان خود را فدا کنند! اما هنگامی که جنگ شروع شد و برای جنگ فراخوانده شدند، بهانه آوردند و به جای حضور در جبهه، بهانهتراشی کرده، صرفا تماشاچی جبهه و جنگ شدند.
َلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿١٤٣﴾
“شما همان کسانی هستید که قبل از جنگ و پیش از آنکه وارد کارزار شوید و با مرگ رویارو گردید تمنای مرگ را در راه خدا میکردید، اما اکنون که با آن روبهرو شدهاید با نگرانی و ترس به آن مینگرید”.
دستهای از جاماندگان بعد از جنگ بدر، اظهار نگرانی میکردند که کاش ما هم در جنگ شرکت میکردیم و افتخار حضور در جهاد در راه خدا در کنار رسولش را داشتیم و در راه خدا کشته میشدیم، اما هنگامی که دشمن به مدینه رسید و پیامبر (ص) فرمان جهاد داد و کمک طلبید به میدان مبارزه نرفتند با بهانهتراشی، تماشاچی شدند و عدهای هم در شب احد جبهه را ترک کرده، پیامبر را تنها گذاشتند.
قبلا اشاره شد در کارزار احد هنگام حمله خالد، سنگی به پیامبر(ص) اصابت کرد و دندان مبارکش شکست، مشرکان شایعه کردند پیامبر(ص) از پای درآمده است! این شایعه موجب شادی مشرکان و حمله بیشتر آنان شد.
وقتی شایعه شهادت پیامبر (ص) در لشکر مسلمانان پخش شد! عدهای از مسلمانان پا به فرار گذاشتند! عدهای به مشرکین پیوستند! و عدهای به کوهها پناه بردند! و عدهای هم برای روحیه دادن مسلمانان و برگشت آنان تلاش میکردند.
در این آیه به اعمال این دسته از مسلمانان اشاره شده است.
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٤﴾ “محمد (ص) جز پیامبر خداوند نیست، پیامبری که پیش از او نیز رسولانی بودهاند، پس اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به راه و روش قبلی خود بازمیگردید؟ اگر چنین کنید هیچ زیانی به خداوند نمیرسد، زود باشد که پروردگار پاداش شاگردان را عطا کند”.
در این آیه به نکته مهمی اشاره دارد که اگر پیامبر (ص) از دنیا برود، دین پیامبر همچنان باقی خواهد ماند در مقابل؛ اگر شما از دین خدا برگردید، و عقب گرد کنید، خودتان زیان میبینید و خداوند متضرر نخواهد شد.
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
شاید اشارهای به آن دسته دارد که به مشرکان پناه بردند و یا از جبهه فرار کردند.
اتفاق دیگری که بعد از شکست در بین مسلمانان مطرح شد، طعنههای آن دسته از افرادی بود که دیروز در معرکه پیامبر (ص) را تنها گذاشته و به مدینه برگشته بودند.
اینان چون سالم بودند به مسلمانان با طعنه میگفتند اگر به جنگ نمیرفتید زخمی نمیشدید و یا کشته نمیشدید.
اینها درک نمیکنند که جان و عمر دست خداست و خود آنها پیامبر (ص) را تنها گذاشتند و لشکر مسلمانان را تضعیف کردند بایستی خجالت بکشند و از گناه خود توبه کنند.
وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُؤَجَّلا وَمَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ ﴿١٤٥﴾
“بدانید که کسی جز به فرمان خدا نمیمیرد و مرگ هر کس هم برای وقت و زمان معینی نوشته شده است. کسی که خواستار پاداش دنیوی باشد، آن پاداش را به وی عطا میکنیم. هر کس ثواب آخرت را بخواهد به او ثواب آخرت داده خواهد شد. ما نیز به زودی شاکران را پاداش خواهیم داد”.
فراریان جنگ به جای پوزش از تقصیرات و صدمه روحی که بر مسلمانان وارد کردند، با منافقان و بعضی یهودیان همصدا شدند و خطاب به مسلمانان میگفتند؛ شما که به نصرت خدا معتقد بودید! چرا خداوند در این جنگ به یاری شما نیامد!. شما که ایمان دارید، نباید شکست میخوردید! چنانچه در جنگ بدر شکست نخوردید؛ خداوند در این آیه دلیل شکست مسلمانان را چنین بیان میکند
.
َلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّی إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الأمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٥٢﴾
“راستی که خداوند همان هنگام که به فرمان او کافران را میکشتید به وعده خود عمل کرد و آنچه که دوست داشتید به شما نمایاند، و چون سست شدید و راه منازعه پیش گرفتید در حالی که بعضی از شما اراده دنیا تردید و دوستدار آن شدید و برخی به دنبال آخرت بودید. خداوند نیز شما را از غلبه بر دشمن بازداشت تا شما را آزمایش کند، خداوند از شما درگذشت که او به اهل ایمان عنایتی خاص دارد”.
ِاذْ تُصْعِدُونَ وَلا تَلْوُونَ عَلَی أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ
“یاد آورید زمانی را که بدون توجه به کسی از میدان جنگ متواری شده بودند. در همان حال پیامبر (ص) شما را به بازگشت فرامیخواند”.
خداوند در آیه 152 و بخشی از آیه 153 مسلمانان شکست خورده را مخاطب قرار میدهد. به تعبیری آسیبشناسی شکست احد را میتوان در این دو آیه مشاهده کرد. در این جنگ هم خداوند به وعده خود عمل کرد، وعده پیروزی داده بود، مسلمانان در این جنگ هم پیروز شدند، تمام موارد نصرت از جمله نزول ملائکه، آنهم سه تا پنج برابر جنگ بدر به کمک روحی برای مسلمانان آمدند و در دل کافران رعب انداختند و روحیه آنان را تضعیف کردند، اگر تعداد مسلمانان در این جنگ دو برابر جنگ بدر بود، خداوند سه هزار تا پنج هزار ملائکه فرستاد تا مسئولیت روحیه دادن به مسلمانان را همانند جنگ بدر بعهده داشته باشند.
اما وقتی مسلمانان سستی کردند و بین خود اختلاف انداختند و از میدان جنگ متواری شدند! آخرت را رها کرده و دنبال جمعآوری غنیمت و مال دنیا رفتند و سفارش پیامبر خدا (ص) را برای حفظ تنگه و جلوگیری از حمله از پست سر بود عملی نکردند و هر چه پیامبر آنها را دعوت کرد و خواست ایستادگی کنند، آنها فرار را برقرار ترجیح دادند! نتیجهای جز شکست و واگذاری پیروزی به دشمن ندارد.
اما خداوند بخشنده و مهربان باز هم مسلمانان را مورد عنایت قرار داد. وقتی پیامبر(ص) همه شرکتکنندگان احد از سالم تا زخمی را شبانه فراخواند، تفکیکی بین مسلمانان وفادار و خاطی قائل نشد! و همه را تحت لوای خود باز دعوت کرد.
همه جمع شدند، اما مسلمانانی که صحنه جنگ را رها کرده و پیامبر (ص) را تنها گذاشته و حتی به دامن دشمن پناه برده بودند! بدون استثنا همگی به فرمان پیامبر (ص) برای هدف مشخصی احضار شدند! نگرانی در دل دستهای از مسلمانان افتاد و عذاب وجدان آنها را فرا گرفت! چرا که چند ساعت قبل نافرمانی از دستور همین پیامبر (ص) داشتند و سفارشات او را فراموش کرده و پیروزی را به شکست تبدیل کرده بودند.
خداوند برای این دسته از مسلمانان که عذاب وجدان داشتند میفرماید:
َأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلا مَا أَصَابَکُمْ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿١٥٣﴾
“به جرم این کار خداوند غمی را بر غم شما افزود تا بر آنچه از دست شما رفته است و آنچه بر شما وارد شده، اندوهگین نشوید و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است”
خداوند غمی را (عذاب وجدان) در دل ان دسته از مسلمانان قرار داد، تا بخود آیند و از خطای خود توبه کنند و زمان از دست رفته را فراموش کنند. در این آیه فرار مسلمانان را سستی و اختلاف و بیتوجهی به دستورات و عدم اطاعت از فرماندهی میداند که سرانجام آن شکست است.
در این آیه میفرماید: ما برای آنها غمی وارد کردیم. عذاب وجدان بعد از گناه خود مقدمه توبه است و پس از اینکه غم و اندوه بخاطر انجام خلاف و پشیمانی بر مسلمانان وارد شد، خداوند آگاه و بخشنده و مهربان با این مسلمانان خطاکار اینگونه برخورد می کند.
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا
“خداوند متعاقب آن غم به شما آرامش و خواب راحتی داد”
خداوند در جنگ بدر هم برای مسلمانانی که با حداقل نیرو در مقابل خود لشکری پر جمعیت و دارای امکانات را میدیدند، خواب از چشم آنها ربوده شده بود! خواب راحت و آرامشی عطا فرمود، در این جنگ هم برای آن دسته از مسلمانانی که عذاب وجدان داشتند و از پیامبر و دیگر مسلمانان خجالت میکشیدند و بدلیل خطای خود و ملامتگری نفس لوامه، خواب از چشم آنها ربوده شده بود! خواب راحت و آرامشبخشی عطا فرمود که وقتی بیدار شدند دیگر آن عذاب وجدان قبل را نداشتند و آماده حرکت شدند.
این خواب راحت همه را به آرامش نبرد، چرا که دستهای دیگر به گمان باطل افتادند که اگر ما حق بودیم نباید شکست میخوردیم! این دسته فراموش کرده بودند که شکست آنان به خاطر خطاهای خودشان بوده است.
خداوند درباره این دسته چنین میفرماید:
یَغْشَی طَائِفَةً مِنْکُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الأمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَا هُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿١٥٤)
“و دستهای از شما را همین آرامش در بر گرفت و دستهای دیگر در اندیشه جان خود بودند. اینان دچار گمان باطلی همچون گمانهای دوره جاهلیت درباره خداوند شدند و چنین گفتند که: آیا از این کار چیزی در دست ماست. ای پیامبر بگو که تمامی کار در دست خداوند است. آنان افکار پنهانی خود را بر تو آشکار نمیکردند. چنین میگفتند که اگر ما را در این امر نصیبی بود و ما بر حق میبودیم نمیباید دچار چنین شکستی شده و کشته میشدیم. بگو اگر شما در درون خانههای خود هم بودید، آنان که سرنوشت مرگ و کشته شدن داشتند، خود به قتلگاه میآمدند. این جنگ وسیله امتحان شما بود تا آنچه را در درون دارید آشکار شود و قلبهایتان پاک گردد. خداوند بر آنچه در درون دارید آگاه است”.
این تفکر جاهلی که اگر به جنگ نمیرفتید کشته نمیشدید، همچنان در بین مردم رایج بود، از یک سو فراریان جنگ طعنه میزدند که اگر با ما میآمدید و بیرون نمیرفتید، کشته نمیشدید و مسلمانان را برای رفتن به کارزار سرزنش میکردند و از یک سو خود افرادی که در جبهه حضور داشتند در دل آنها چنین گمانی و تردیدی جای گرفت که اگر ما برحق بودیم مانند جنگ بدر پیروز می شدیم و شکست نمی خوردیم و کشته نمی دادیم . این تفکر کم کم در بین منافقان و یهودیان مدینه که مخالفت خود را بویژه بعد از احد آشکار میکردند مطرح شد و از این به بعد مرتب به مسلمانان القاء میکردند اگر شما به حق بودید شکست نمیخوردید.
بانزول آیات 155 و 156 به القای این تفکر
و نسبت دادن سستیها و کمکاریها و نافرمانیهای خود که موجب شکست شده بود به حق نبودن مسلمانان و القای ناتاتوانی دین پاسخ داد:
إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ﴿١٥٥﴾
روزی که دو گروه [در احد] با هم رویاروی شدند کسانی که از میان شما [به دشمن] پشت کردند در حقیقت جز این نبود که به سبب پارهای از آنچه [از گناه] حاصل کرده بودند شیطان آنان را بلغزانید و قطعا خدا از ایشان درگذشت زیرا خدا آمرزگار بردبار است.
کسانی که در روز جنگ از شما روی برگرداندند و راه فرار پیش گرفتند، به آن جهت بود که شیطان آنان را به سبب سستیهای خودشان به لغزش افکند. گناه روحیه انسان را تضعیف میکند. این سستی و ضعف و فرار مسلمانان بود که پیروزی مسلمانان را به شکست تبدیل کرد.
ولی خداوند فراریان جنگ را مورد عفو قرار داد و او آمرزنده و بردبار است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الأرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّی لَوْ کَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ حَسْرَةً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿١٥٦﴾
ای کسانی که ایمان آوردهاید همچون کسانی نباشید که کفر ورزیدند و به برادرانشان هنگامی که به سفر رفته [و در سفر مردند] و یا جهادگر شدند [و کشته شدند] گفتند اگر نزد ما [مانده] بودند نمیمردند و کشته نمیشدند [شما چنین سخنانی مگویید] تا خدا آن را در دلهایشان حسرتی قرار دهد و خدا[ست که] زنده میکند و میمیراند و خدا[ست که] به آنچه میکنید بیناست.
خطاب این آیه به ایمان آورندگان است در این آیه تفکر جاهلی را یادآور میشود که اگر اینان در جنگ شرکت نمیکردند و یا به این سفر نمیرفتند و در خانه میماندند، نه کشته میشدند و نه زخمی بر میداشتند، (هر چند این کلام ناروا متاسفانه هماکنون هم به زبانهای ما جاری میشود).
خداوند با نزول این آیه، بر این تفکر خط بطلان کشیده میفرماید زندگی و مرگ همه انسانها بدست خداوند است و اوست که هرکه را بخواهد میمیراند و زنده میکند.
بعد پاسخگویی به این طعنهها، با نزول آیه بعدی، فضای دیگری در جامعه آن روز باز میکند فضایی که تا آنروز در جوامع عرب مطرح نبود.
وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ﴿١٥٧﴾ وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإلَی اللَّهِ تُحْشَرُونَ ﴿١٥٨﴾
” اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (زیان نکردهاید زیرا)، آمرزش و رحمت الهی بهتر است از هم آنچه (در طول عمر خود) جمع میکنید”. و “اگر مردید یا کشته شدید به سوی خداوند محشور میشوید”.
کشته شدن در راه خدا و مورد رحمت الهی قرار گرفتن، امتیاز بزرگی بود که با نزول این آیه برای مسلمانان در نظر گرفته شد کسانی در راه رضایت خدا جان را به جان آفرین تسلیم کردند مشمول رحمت الهی میشوند و نزد خدا متنعم خواهند بود.
بعد از شکست احد طعنههای فراریان جنگ نسبت به مسلمانان افزون شد که پیامبر(ص) چرا مشورت کرد و شکست او بخاطر مشورت کردن بود و اگرمشورت نمیکرد و نظر خودش را که همانا ماندن در مدینه بود شکست نمیخورد. با این طعنهها، پیامبر با اخلاق خوش با آنان برخورد میکرد و حتی با فراریان قبل از جنگ و فراریان هنگام جنگ هم با عطوفت برخورد میکرد به همین دلیل همه گرد پیامبر جمع میشدند.
خداوند در مورد اخلاق خوب پیامبر(ص) و ادامه مشورت او با مردم چنین میفرماید.
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ﴿١٥٩﴾
پس به [برکت] رحمت الهی با آنان نرمخو [و پرمهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده میشدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکلکنندگان را دوست میدارد.
با نزول این آیه، تاکید بر مشورت و استفاده از عقل دیگران مورد تاکید قرار گرفت که درکارها ابتدا مشورت کنید و سپس تصمیم بگیرید و هنگامی که تصمیم گرفتید به خداوند توکل کنید که خداوند توکلکنندگان را دوست میدارد.
إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٦٠﴾
اگر خداوند شما را یاری نکند کیست که بعد از او شما را یاری رساند، اگر خداوند شما را یاری کرد هیچکس بر شما پیروز نخواهد شد، و اگر خدا شما را رها کند چه کسی است که بعد از آن بتواند شما را یاری کند.
پس از ماجرای احد و طعنههای منافقان خداوند مقامی برای شهیدان در راه خدا در نظر گرفت که اینان زندهاند و نزد خدا روزی دارند با نزول این آیات جایگاه و مکان و شان شهدا این گونه تعیین شد.
وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ﴿١٦٩﴾
“و گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگار خویش روزی میخورند”.
اینها نزد خدا هم روزی دارند هم شاهدند و هم از مقام خود شادمان هستند و از راهی که انتخاب کردهاند خشنودند.
فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿١٧٠﴾
“آنان از آنچه خداوند به آنان داده است شادمانند، آن کسانی که به دنبال آنان خواهند رفت نیز بشارت میدهند که ترس و اندوهی برایشان نیست”.
یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٧١﴾
“اینان به نعمت و فضلی که از جانب خداوند در انتظارشان است شادمان خواهند شد و خداوند پاداش مومنان را ضایع نمیکند”.
این آیات موجب شد مسلمانان با اشتیاق بیشتری در راه خدا جهاد کنند و اخلاص در عمل آنها باشد.
انتهای پیام