به گزارش مجله سلامتی صلح خبر علائمی که نشان میدهند روحتان خسته است، نه جسمتان برترینها: اگر بیشتر اوقات احساس بیانرژی بودن و ضعف میکنید بدانید که تنها نیستید. از هر ۵ نفر یک نفر در بیشتر لحظات احساس خستگی میکند و متاسفانه احساس خستگی در بیشتر افراد عادی شده است. ریتم دنیای مدرن شامل […]
به گزارش مجله سلامتی صلح خبر
علائمی که نشان میدهند روحتان خسته است، نه جسمتان
برترینها: اگر بیشتر اوقات احساس بیانرژی بودن و ضعف میکنید بدانید که تنها نیستید. از هر ۵ نفر یک نفر در بیشتر لحظات احساس خستگی میکند و متاسفانه احساس خستگی در بیشتر افراد عادی شده است. ریتم دنیای مدرن شامل کار مداوم، استرس و تنش هر روزه و کمبود خواب و ورزش نکردن میشود، و همهی اینها بر وضعیت روحی و روانی افراد اثر میگذارند. احساس خستگی آزاردهنده است و باید کاری برایش کرد. در ادامه علائمی را میگوییم که نشان میدهند روحتان خسته است نه جسمتان.
علائم
احساس خستگی بعد از خواب کافی شبانه
اگر با وجود اینکه شب به اندازهی کافی خوابیدهاید، صبح به سختی میتوانید از خواب بیدار شوید و از رختخواب بیرون بیایید نشان میدهد از نظر فیزیکی استراحت کردهاید و بدنتان بازیابی شده است، اما روحتان نمیتواند خودش را بازیابی کند. در نتیجه، خستگی مزمن ظاهر میشود و شما تمام روز در حال جنگیدن با خودتان هستید.
رویاپردازی در طول روز و فرار از واقعیت
اگر احساس میکنید دوست دارید از واقعیت فرار کنید و رویای زندگی دیگری را در سر دارید، روحتان علامت میدهد که خسته و فرسوده شده. شما اغلب به گذشته فکر میکنید و از آینده میترسید. مشکل اینجاست که دوست ندارید در زمان حال باشید و سعی میکنید با هر وسیلهای شده حواس خود را از حال پرت کنید. اما فرار از واقعیت میتواند به شما لطمه بزند، چون به هر حال مجبورید به زندگی و وظایف روزمرهی خود برگردید و نارضایتیتان از زندگی به دلیل عدم تناسب واقعیت با رویاهایی که در ذهن دارید، تشدید خواهد شد.
بیتفاوتی و بیهدف و انگیزه بودن
با احساس خستگی مداومی که دارید احتمالا انگیزهای برای انجام کارها ندارید و نسبت به هر اتفاقی که در اطرافتان روی میدهد بیتفاوتید و حتی علاقهی خود را نسبت به آنچه قبلا دوست داشتید از دست میدهید. شاید از انجام کارهایتان هیچ هدفی نداشته باشید و نتایج برایتان فرقی نداشته باشند. این حالات، تنش اضافی برایتان ایجاد میکنند و از آنجایی که به هر حال وظایف و مسئولیتهایی دارید مجبورید بدون انرژی و انگیزه ادامه دهید.
تغییرات ناگهانی در هیجانات
نارضایتی، خستگی و بیتفاوتی میتواند بر هیجاناتتان نیز اثر بگذارد. معمولا هر چند وقت یکبار عصبانی میشوید، نسبت به هر مسئلهی جزئی موضع دفاعی میگیرید و یا به طور غیرمنتظره بیدلیل شروع میکنید به گریه کردن یا خندیدن؟ اگر تغییرات خلقی اینچنینی مکررا برایتان روی میدهد علامت این است که روحتان خسته است. زندگی با چنین نوسانات هیجانی خیلی سخت خواهد شد و مجبورتان میکند بیشتر از آنکه به دنبال آرامش و تعامل خوب با دیگران باشید، به دنبال اختلاف و درد سر بگردید.
وانمود به حال خوب
تصور نکنید پنهان کردن درد و رنجتان و وانمود به خوب بودن راه مناسبی برای حل مسئله نیست. اگر چنین کنید به خودتان و دیگران در مورد احساسات واقعیتان دروغ گفتهاید، در حالیکه همه چیز در درونتان در حال فروپاشی است. شما تمام سعیتان را میکنید لبخند بزنید و انرژی زیادی صرف میکنید که با وجود رنجی که روحتان میکشد، تصویر شادی از خود نشان دهید.
احساس تنهایی
اگر در روابط خود با دیگران مکررا خشمتان را نشان دهید و موضع دفاعی در برابرشان بگیرید، ارتباطاتتان دچار تنش میشود. وقتی وانمود میکنید حالتان خوب است هیچکس نمیداند واقعا چه در درونتان میگذرد. همهی اینها میتواند به شما احساس تنهایی بدهد و شما را با دردهایتان تنها بگذارد. کم کم فکر میکنید هیچکس شما را درک نمیکند، هیچکس شما را نمیپذیرد و هیچکس نمیتواند کمکتان بکند؛ بنابراین سعی میکنید همه چیز را به تنهایی پیش ببرید و هر روز با خود بجنگید.
تمایل به دور شدن از دیگران
اگر اغلب تمایل دارید از دیگران فاصله بگیرید نشاندهندهی این است که روح خستهای دارید. شاید دوست دارید گوشه گیری کنید و خودتان را از چشم دیگران پنهان نگه دارید. اما از آنجاییکه نمیتوانید در خانهتان را به روی دیگران قفل کنید و تعاملی با اطرافیانتان نداشته باشید، با ارتباطهای ناخواسته آزرده میشوید. شما دچار هر حالتی که باشید نیاز دارید با دیگران ارتباط برقرار کنید و تماس داشته باشید، حتی اگر با تمام وجودتان بخواهید که تنها باشید.
تفکر منفی
آیا چیزهای کوچک و جالب توجهتان را جلب میکنند؟ خاطرات خوش و خندهدار یادتان میآید؟ آیا سعی میکنید لحظات شادی خلق کنید؟ اگر عادت کردهاید روی منفیها و تجربیات بد متمرکز شوید پس روحتان دچار فرسودگی شده است. شما نمیتوانید خودتان را با انرژی مثبت شارژ کنید، در عوض انرژی خود را با لحظات ناخوشایند و افکار منفی تلف میکنید. این ماجراها بر روحیهتان اثر میگذارد و احساس اندوه میکنید.
چه باید بکنید
- در مورد حالات و احساساتتان با یک روانپزشک مشورت کنید.
- از روابط منفی و سمی پرهیز کنید. محیط ما تاثیر زیادی بر ما میگذارد و اگر دوستان و اطرافیان ما به طرز بدی روی ما اثر بگذارند، روحمان آسیب خواهد دید.
- با کسی که دوستش دارید حرف بزنید و به او بگویید چه چیزی آزارتان میدهد تا او کمکتان کند مسئلهتان را راحتتر حل کنید.
- موقعیتتان را تغییر بدهید. مثلا به یک سفر بروید. سفر میتواند حالتان را بهتر کند.
- سعی کنید به خاطرات خوبتان فکر کنید و به جنبههای مثبت هر اتفاقی که میافتد توجه کنید. گاهی فقط نیاز دارید نگاهی دقیقتر به مهربانیها و خوبیهای بیندازید.
- قدر چیزهایی که دارید را بدانید، حتی اگر کوچک باشند مهماند.
منبع : Bartarinha