به گزارش صلح خبر، «دویدن ماه در رگهایم» که شامل ۷۷ قطعه شعر است در ۱۰۴ صفحه با قطع خشتی و قیمت ۳۰هزار تومان در انتشارات فرآیین راهی بازار کتاب شده است.
اغلب شعرهای این مجموعه کوتاه هستند و برخی نیز به دوستان و نزدیکان شاعر تقدیم شدهاند.
علی بایزیدی (مدیرمسئول و صاحبامتیاز فصلنامه استارباد و سالنامه گرگاننامه) در معرفی شعرهای ابوالقاسم مومنی و مجموعه شعر جدیدش نوشته است:
دویدن ماه و مِه در رگهای شاعر؛
نگاهی به سومین دفتر شعر ابوالقاسم مؤمنی و شاعرش
پیشدرآمد: آنها که شعر امروز و دیروز ایران را به جِد دنبال میکنند، نام برادران مؤمنی برایشان آشناست. تنها چهار برادری که در تاریخ هزار و دویستساله شعر فارسی، بهطوری کاملا حرفهای و جدی، افزون از چهار دهه است در شعر مدرن ایران شاعری میکنند. در نحله «شعر حجم» که پیشگام و بانی آن یدالله رؤیایی است و شاعران صاحب سبکی چون پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، محمود شجاعی، محمدرضا اصلانی، فریدون رهنما، هوشنگ آزادیور، احمدرضا چهکنی، هوشنگ چالنگی، شاپور بنیاد، منصور خورشیدی و بیژن الهی در این پنج دهه با آن همراه شدند، و شاید تنها گونه و سبکی از شعر پسانیمایی است که هنوز هم هواداران بسیار دارد و از پا نیفتاده است، در حالی که موج نو، شعر ناب، موج سوم، شعر دیگر، و… همچون موجی خروشیدند و چون کفی بر ساحل فرو خفتند، برادران مؤمنی نیز از پیشگامان و صاحبنظران این سبک به حساب میآیند.
اما ابوالقاسم مؤمنی که بیشتر او را با نام قاسم میشناسند، پس از دو برادر بزرگترش، احمد (متخلص به سینا) و زندهیاد محمود، از اوایل دهه ۱۳۵۰ تجربههایی از شعر نو و حجم را به منصه ظهور رسانید و مدتی نیز در تهران همراه با برادرش محمود در کنار یدالله رؤیایی زیستن شاعرانه را تجربه کرد. همین ارتباط نزدیک سبب شد تا پیوندی خویشاوندی میان خانوادههای رؤیایی و مؤمنی که هر دو ریشههای دامغانی دارند شکل بگیرد (ازدواج دکتر مظفر رؤیایی برادر کوچکتر یدالله با شهلا مؤمنی خواهر برادران مؤمنی).
قاسم مؤمنی در سالهای دهه ۵۰ در دانشگاههای شیراز و تهران، دو مرتبه، زندگی دانشجویی را از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۰ پشت سر گذاشت و در تمامی این سالها به واسطه روحیات اجتماعی و پویایی که به صورت موروثی در او شکل گرفته بود، فعالیتهای شاعری، اجتماعی و هنری را شبانهروز تجربه کرد و از پا ننشست. دوستاران سینما در فاصله سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ پخش فیلمهای خارجی ممنوعه در سینما مولنروژ گرگان را در سانسهای شبانه بهخوبی به خاطر میآورند از جمله فیلم مشهور «زِد»، که همه اینها، ماحصل تکاپوهای قاسم مؤمنی و ارتباطش با احمد جورقانیان، بزرگترین آرشیویست فیلم در تهران بود.
از اینها که بگذریم آنچه این قلم را به تراویدن واداشته، دنیای شعر و شاعری مؤمنی است. گرچه از آثار دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ او تنها یک شعر منتشرشده در مجموعه «کتاب فصل» کانون نویسندگان و شاعران گرگان باقی است اما در سه دهه اخیر شعرهای مؤمنی در سه دفتر مستقل منتشر شده که دو دفتر نخست «از بام ریختههای پرهیز» (۱۳۸۹) و «به اتفاق بگوئید که نیفتد» (۱۳۹۵) نام او را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. او در این فاصله، شعرهای بسیاری را در مطبوعات استانی و کشوری منتشر کرد از جمله: مجموعه مشهور سهجلدی «شعر به دقیقه اکنون» در سال ۱۳۷۶ با گردآوری نمونه آثار شاعران مطرح نحلههای شعر حجم، شعر ناب، شعر دیگر و موج نو، به همت فیروزه میزانی و احمد محیط؛ یا نشریه قلمک سوئد به سردبیری احمد مؤمنی (سینا)، فصلنامه چلیکا، هنر و اندیشه ستاره گلستان، استارباد، گرگاننامه و… .
از این نکته نیز نباید گذشت که شور و شوق و اشتیاق وافر مؤمنی به شعر سبب میشد تا او در تهران و گرگان، به دنبال و پذیرای شاعران بزرگی چون هوشنگ چالنگی، منوچهر آتشی، یدالله رؤیایی، فیروزه میزانی، فرامرز سلیمانی، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی، م. مؤید و دیگران باشد.
***
درآمد: «دویدن ماه در رگهایم»، که توسط انتشارات فرآیین کرج، به مدیریت سپیده نازیار، در بهار ۱۴۰۰ متولد شده، کتابی است در قطع خشتی، محتوی ۱۰۴ صفحه و به قیمت ۳۰هزار تومان. شاعر کتاب را به همسرش تقدیم داشته و با شعری کوتاه به جای مقدمه آن را آغاز کرده است: «در واپسین نفسها / انسان… / صبر تمامشده / جهان».
کتاب از فهرست عاری است و شعرها از صفحه هفتم با «جادوی صبح» آغاز میشود که شاعر آن را نیز به همسرش «فرحناز-ح» تقدیم داشته است: «در انتظار دیدن تو / جادوی زیبای صبح و / گلهای اکلیلی / بازوی سپیدهدمان / وزان به آتشی / حیران آبهای خروشان / در انتظار دیدن تو / جان گیاهیام / در واپسین نفسها / سراشیب آفتاب / مسند بیفروغ جهان / در انتظار دیدن تو…».
«دویدن ماه در رگهایم» مشتمل بر ۷۷ قطعه شعر است که اغلب آنها کوتاهاند و شاعر برای هرکدام از آنها نامی را برگزیده است. از این اشعار، برخی نیز به دوستان و نزدیکان شاعر تقدیم شده که نامهای قابل توجهی چون احمد مؤمنی، فرهاد قاسمی، علی توسلی، شاپور اسلامی، میثم ریاحی، روحی خالقی (دو شعر)، و علی بایزیدی (نگارنده) از این جملهاند.
در پشت جلد کتاب نیز این شعر کوتاه درج شده است: «مرگ چیست؟ / نکوهش یک اسب / در وقت سیب / آواز بیراهههای راه / وقتی که / یورتمه میرود…». طراحی پشت و روی جلد اثر نیز توسط ستاره صاحب سبک معاصر، یدالله تناور انجام شده است.
از توصیف ظاهری کتاب که بگذریم، نقد و بررسی محتوای آثار مؤمنی با تکیه بر چگونگی ارائه و ساختار فرم و محتوا میتواند پایان بخش اصلی این نوشتار باشد. در توصیف زبان معیار و شیوه بیانی اشعار مؤمنی پیشتر نیز در فصلنامه استارباد، شماره هجدهم (تابستان ۱۳۹۹)، اشاره شد که ساختار و زبان شعر مؤمنی، شناسنامهدار است و بهسادگی میتوان شعر او را از دیگر شاعران تمیز داد. این اوج پختگی و چیرگی یک شاعر است که پس از سالها تجربه، بتواند به این نقطه از شعرسرایی برسد که آثارش قابل تمیز دادن از دیگر شاعران باشد، آن هم در حالی که او در کنار و به سیاقِ بسیاری از شاعران نامبردهشده حجمگراست.
شاید برای برخی شاعران و منتقدان امروز ادبیات ایران، گفتن این مسئله که شعر بسیاری از شاعران را نمیتوان خواند و فهمید، پذیرفتنی نباشد اما قطعا بسیاری دیگر از شاعران و متقدان با نگارنده همعقیدهاند که در سالهای اخیر و به دنبال فزونی یافتن شاعران پسانیمایی به ویژه در گونههای حجم، پستمدرن و امثالهم، آثار فراوانی دیده میشود که اصلا قابل خوانش و استفهام نیست، اما این مقوله در مورد آثار قاسم مؤمنی صادق نیست. کارهای او همچنان که محتوی تجربیات حجمگونه و مدرن است و از ویژگیها و مؤلفههای اینگونه شعر بهخوبی شاکله یافته، اما کاملا مفهوم، دلنشین و قابل درک است و خواننده را با خود همراه میکند:
خواهش: «یک خواهش عجیب / در تو / اسیر دیوانه من است / بیزارم / من / از این / بیداری / فقط بگو / تا کجا میشود / منتظر تو / بود»
سمت ابدیت: «من / از سمتِ / رفتن تو / آنجا که گریههام / بارانی ابدیست / با تو / همسایهام»
آنچنان بیدار: «صبحها / آنچنان بیدارم / که انگار / آفتاب… / از من / طلوع / میکند»
بهانه (به احمد مؤمنی): «من… / فقط در وقت با تو بودن / منم / باقی… / دیوانهایست که / یک دیوانه دیگر / از آن / عبور میکند»
اقاقیا (به شاپور اسلامی): «من هنوز هم / مهربانم / و فکر میکنم / که میشود / حتی / با زخم هم / زندگی کرد / در همسایگی من / یک اقاقیا / زندگی میکند / که صبحها / به من / لبخند میزند»
شعرهای مؤمنی اغلب در فضاهایی عاشقانه، طبیعتدوستانه، رؤیایی، مستانه و شادمانه سیر و سلوک میکنند. تخیل، در کلام او از مرزهای واقعیت عبور میکند و تصویرسازیهای او از فضایی که توصیف میکند و به شعرش مبدل میسازد، ملموس و تجربهپذیر است. گرچه عناصری چون «باران»، «ابر»، «پرنده»، «مرگ»، «زندگی»، «دنیا»، «آفتاب»، «خواب»، «آسمان»، «چشم»، «ماه»، «هیچ» و «رگ» در شعرهای او به وفور یافت میشود اما شاعر چنان از این عناصر بهره گرفته و ساختار زبانی و بیانی و حتی مفهومی و محتوایی شعرش را چیده که در نظرگاه نخست این تکرارها به چشم و گوش خواننده و شنونده هرگز متبادر نمیشود. شعرهای «دویدن ماه در رگهایم» فاصله قابل توجهی از ساختار و محتوای دو دفتر پیشین شاعر دارد و این نشان از پویایی و ایستا نبودن تجربههای شاعرانه مؤمنی دارد.
و آخرین سخن، نام کتاب از دل یکی از شعرهای این مجموعه برگرفته شده، «سمت آهو» که شاعر آن را به دخترش فرنوش تقدیم داشته است:
«… هی… / دارم از پیر شدنم حرف میزنم / از دویدن ماه / در رگهایم»
چنانکه شاعر میگوید نام این کتاب را با همرایی زندهیاد روحالله خالقی (روحی) برگزیده است، جالب اینکه نام این شعر، «سمت آهو» است و نام کتاب «دویدن ماه در رگهایم». شاعر در شعر «فراخوان» (صفحه ۸۵) نیز این عبارت را بهگونهای دیگر استفاده کرده است:
فراخوان: دریا … که تیره میگذرد / مثل دویدن مه در رگهایم / زمستان بلند / زمستان بلند / که آبی میکند / زمین را / صبح… که بیدار میشود / در فراخوان یک شیپور»
انتهای پیام