فرهنگ > دین و اندیشه – یادداشتی از محمد حسین مرتضوی براى شناخت هويّت يک شهر، مىبايست مؤلفههاى سازندهي شخصيت آن شهر را شناخت. مؤلفههاى شخصيّت يک شهر، همانند مؤلفههاى شخصيّتى انسان، داراى دو بعد عينى يا کالبدى و ذهنى يا روحى است که مىتواند از طريق سه محيط طبيعى، مصنوعي و انسانى از همديگر تفکيک شوند. […]
فرهنگ > دین و اندیشه – یادداشتی از محمد حسین مرتضوی
براى شناخت هويّت يک شهر، مىبايست مؤلفههاى سازندهي شخصيت آن شهر را شناخت. مؤلفههاى شخصيّت يک شهر، همانند مؤلفههاى شخصيّتى انسان، داراى دو بعد عينى يا کالبدى و ذهنى يا روحى است که مىتواند از طريق سه محيط طبيعى، مصنوعي و انسانى از همديگر تفکيک شوند. متغيّرهاى هر يک از اين مؤلفهها، چنانچه داراى صفات اختصاصى و برجسته باشند، نقش شاخص و معرّف هويتى را ايفا مىکنند. هويّت شهرى، ترکيبى از زمان و مکان است. مکان، جايى است که آن هويّت تجسم يافته است و زمان، ظرفيتى است ذهنى. بر اين اساس، ميتوان گفت: يکي از راههاي شناخت هويّت يک شهر، بررسي عملکردهاي غالب آن شهر در طول «اعصار» مختلف است. واژهي عصر را اجمالاً چنين ميتوان تبيين کرد: تغيير عصر همراه با يک تغيير بنيادي در يک اجتماع بزرگ بشري است. بنابر اين تعريف، الزاماً عصرها بازههاي زماني مساوي نيستند. چهبسا يک عصر، معادل چندقرن باشد و چهبسا معادل دو سه دهه. بررسي سير تاريخي يک شهر در خلال اعصار گوناگون، ميتواند به شکلگيري تصوير ذهني از هويّت يا هويّتهاي مختلف شهر در طول زمان کمک کند.
مدينه، پيش از اسلام يک شهر تجارتي و باغداري بوده است با نام «يثرب». برخي تأسيس مدينه را به يکي از نوادگان سام بن نوح نسبت دادهاند. يهود نيز از مدتها پيش با هدف ملاقات پيامبر آخرالزمان در آن سکني گزيده بودند و البته اين هجرت برايشان مشکلاتي داشت و آزارهايي را از اهالي بومي آنجا ميديدند که با وعدهي ظهور پيامبر آخرالزمان پاسخ اذيتهاي اهالي را ميدادند. در طليعهي اسلام، مردماني از مدينه (يثرب) با خرد بالايي که از خود بروز ميدهند، به اختيار نزد پيامبر اسلام ميروند و ايشان را براي ساماندادن به اوضاع اجتماعي خود به مدينه دعوت ميکنند و پس از مهاجرت حضرت به يثرب، حکومت و دين ايشان را ميپذيرند. در اين برهه، يثرب با تغيير نام به «مدينهالنبي»، هويّتي جديد و شاخص مييابد: موطن برترين مخلوق الهي و برترين پيامبر. بدينترتيب مدينه، «مهبط وحي» ميشود.
پس از رحلت پيامبر عظيمالشأن اسلام، مدينه تا حدود بيستوهفت سال _يکسالونيم پس از شروع حکومت ظاهري اميرالمؤمنين عليهالسلام_ پايتخت يک حکومت بزرگ و رو به گسترش بود؛ حکومتي که امپراطوري بزرگ ايران را شکست داد و غنايم آن را در خود جاي داد؛ البته اين، تمام فتوحات اين حکومت نبود. اعتراضات به حکومت عثمان که به شورش مردم مصر و قتل او انجاميد و پس از آن نمايش شعور سياسي مردم در انتخاب بهترين فرد _اميرالمؤمنين امام علي عليهالسلام_ براي حکومت نيز، بخشي ويژه از تاريخ مدينه است. در اين دوران، مسجدالنبي و مرقدمطهّر پيامبر، کمکم به يک قطب زيارتي براي مسلمانان از اقصينقاط دارالاسلام تبديل گشت. از اين زمان، مدينه در کنار مکّه، به مرور يک شهر با عملکرد بينالمللي شد و محلّ تلاقي فرهنگهاي مختلف؛ از اقصينقاط غربي زمينهاي شناختهشدهي بشري تا آسياي دور، از سياهان مرکز افريقا تا اقوام بور قفقاز و اروپاي شرقي؛ البته در قرن اخير، ديگر ميتوان مدّعي بود که از تمام گوشهوکنار دنيا، افرادي در عمر خود، دستکم يک بار به مدينه سفر ميکنند.
بازگرديم به سير تاريخي مدينه؛ در طول حکومت منحوس اموي، مدينه، محلّ انزواي ظاهري اهلبيت عليهمالسلام گرديد و در برخي موارد آلام زيادي را نيز متحمّل شد. بازگشت مظلومانه و پرغصهي امام حسنمجتبي عليهالسلام به مدينه، شهادت ايشان و آنچه در جريان تدفينشان گذشت و دهسال پس از آن، بار سنگين غم فاجعهي کربلا، از نقاط عطف تاريخ مدينه است و گويي بوي اين بار غم، هنوز در کنار بار غم وقايع پس از رحلت پيامبر و شهادت حضرت صديقهي طاهره عليها السلام حس ميشود. واقعهي حره نيز که ديگر جاي خود دارد؛ و البته غمي جانسوز که در تمام ادوار تاريخ تاکنون بسيار رخ نمايي ميکند و آن غم ناپيدايي مرقدمطهّر برترين بانوي دو عالم و يگانه فرزند پيامبر خاتم است.
اما مدينه، در برههاي از زمان، هويّت شاخص علمي به خود ميگيرد و آن، زمانِ صادقين عليهماالسلام است. البته بذر اين هويّت علمي از زمان هجرت خود پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله شکل گرفت که فرمودند: «أنا مدينه العِلم و عليٌ بابها». اين نهال پرمغز و ريشهي علمي، همواره توسط اميرالمؤمنين، حسنين و امام سجّاد عليهماسلام، مورد مراقبت بود؛ ولي به بار نشستن ظاهري آن به لحاظ کمّي، به دوران صادقين عليهماالسلام بازميگردد. اينکه در محضر درس استادي چهارهزار نفر حاضر ميشدند، حتي براي زمانهي امروز هم عجيب است، چه رسد براي زمانِ امام صادق عليهالسلام.
پس از اين دوران، مدينه همواره تحتفشار بود تا از حجّت خدا خالي بماند. اين در حالي است که ائمه عليهمالسلام، در شرايط اختيار، همواره مدينه را موطن خويش قرار ميدادند، نه حتّي مکهي مکرمّه را. به جز عسگرين عليهمالسلام، مدينه موطن اصلي امامان ديگر بود، حتي اگر به اجبار در جاي ديگري به شهادت رسيده باشند.
اينها، يک هويّت شاخص به مدينه ميدهند و آن شهر «ولايت» است که در دل خود هويّت «علمي» هم دارد. اين دو هويّت، برپايهي يک هويّت ديگر ميباشد و آن هويّت شهري است که «مهبط وحي» است؛ زيرا مدينه اين افتخار را دارد که سيزدهسال مهبط وحي برترين پيامبر الهي بوده باشد. هويّت زيارتي مدينه، شايد در بُعد ديگر قرار ميگيرد و اين هويّت با هويّت عبادي مسجدالنبي و به ويژه روضهي منورّه بسيار ممزوج و درهمآميخته است؛ اما براي هر مسلماني، از هر مذهبي که باشد، مدينه بار تاريخي نيز دارد و سرنخ اين بار تاريخي در مدفن مشاهير مدفون در مدينه است که طيف گستردهاي از افراد را در طول تاريخ شامل ميشود؛ که عمدتاً در بقيع مدفون هستند.
بر اساس آنچه گفته شد، مدينه هويّتي واحد ندارد و امتزاجي از هويّتهاي گوناکون است؛ البته اين را نيز بايد در نظر داشت که اگر مردمان کرهي زمين را در طيفي ببينيم که شروع آن شيعهي دوازده امامي است تا ساير فرق شيعي و سپس ساير مذاهب اسلامي تا وهابيّت، سپس پيروان ساير اديان، براي هرکدام، از نقطهنظر خود، مدينه هويّتي دارد که در نزد آنان به آن مشهور است. بايد نيک در نظر داشت که براي غيرشيعيان، مدينه عمدتاً شهر پيغمبر است، به علاوهي مقداري بار تاريخي؛ البته چهبسا آنان با توجه به تلمّذ پيشوايانشان در محضر صادقين عليهماالسلام، هويت علمي مدينه را نيز مدّنظر داشته باشند؛ اما هرچه به سمت سر ديگر طيف، يعني شيعيان ميرويم، مدينه شهري ولايي متصوّر ميشود با بوي مظلوميّت، که در سدهي اخير، بروز اين مظلوميّت بسيار بيشتر شده است. اميد که روزي مدينهي منوّره با احياي معنوي و مادي بقيع، هويّتي شاخصتر، ممزوج از عبادت، زيارت و علم بيابد. انشاءالله
/۶۲۶۲
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
Recommended article from FiveFilters.org: Most Labour MPs in the UK Are Revolting.
RSS