به گزارش مجله مدیا صلح خبر سریال محبوب زنان و مردان قبلِ انقلاب؛ داییجان ناپلئون روزنامه شرق: نوزدهم تیرماه تولد کارگردان مشهور ایرانی، ناصر تقوایی است که تاکنون آثار مهمی در هنرهای نمایشی خلق کرده است. این کارگردان بزرگ ایرانی هرچند با فاصله زیادی فیلم ساخته ولی هر یک از کارهای او همواره مورد توجه […]
به گزارش مجله مدیا صلح خبر
سریال محبوب زنان و مردان قبلِ انقلاب؛ داییجان ناپلئون
روزنامه شرق: نوزدهم تیرماه تولد کارگردان مشهور ایرانی، ناصر تقوایی است که تاکنون آثار مهمی در هنرهای نمایشی خلق کرده است. این کارگردان بزرگ ایرانی هرچند با فاصله زیادی فیلم ساخته ولی هر یک از کارهای او همواره مورد توجه منتقدان عرصه هنرهای نمایشی قرار گرفتهاند. ناصر تقوایی متولد نوزدهم تیر 1320 آبادان است که در کنار فیلمسازانی مانند ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و امیر نادری از پیشگامان جنبش هنری در سینمای ایران هستند که بعدها «موج نوی سینمای ایران» نام گرفت.
آنها با روش فیلمسازی رایج آن زمان یعنی «فیلمفارسی» مخالف بودند و به سینما بهمثابه هنر تصویری مینگریستند. در کارنامه هنری تقوایی شش فیلم بلند سینمایی از جمله «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «نفرین»، «ناخدا خورشید»، «ای ایران»، «کاغذ بیخط» و اپیزود «کشتی یونانی» از (مجموعه فیلم بلند «قصههای کیش» – ۱۳۷۷) دیده میشود. همچنین مستندسازی را با ساخت «تاکسیمتر» در سال ۱۳۴۶ در تلویزیون آغاز کرد. مستندهایی چون «مشهد قالی»، «فروغ فرخزاد»، «اربعین» و «باد جن» دیگر آثار درخشان این فیلمساز خلاق هستند.
جدیدترین فیلم مستند او با عنوان «تمرین آخر» در سال 1383 ساخته شد که موضوع محوری آن «تعزیه» است که با همکاری فیلمخانه ملی ایران در برخی جاها به نمایش عمومی درآمد. تقوایی فیلم کوتاه تحسینشدهای هم به نام «رهایی» دارد که در سال 1350 برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت. فیلم «رهایی» قصه افتادن یک ماهی قرمز در دام یکی از چند پسربچه صیادی است که برای گذران روزهای خود در حوالی ساحل به شیوهای ابتدایی دست به صید میزنند. نزاع برای تصاحب این ماهیِ یگانه، موجب درگیری بچهها با هم، شکستهشدن سر یکی از آنها و زندانیشدن صیاد کوچک، «دادا»، در انبار منزل است. حالا که «دادا» حال و روز ماهی که فضای تَنگِ تُنگ را تاب نمیآورد میبیند، با کلکی خود را به دریا میرساند و ماهی را آزاد میکند. ذهنیت خلاق فیلمساز با همین خلاصه داستان چندخطی بهراحتی به نمایش گذاشته میشود.
تقوایی از همان ابتدا با داستاننویسی و روایتگری آشنا بوده و مجموعه داستانیای به نام «تابستان همان سال» نیز منتشر کرده است. تقوایی قبل از شروع کار در سینما، جذب تلویزیون شد و با ساخت یک سریال تلویزیونی مورد توجه همگان قرار گرفت. البته تسلط او بر امر داستاننویسی، عکاسی و فیلمنامهنویسی باعث شده است که همهجانبه به هنرهای تصویری نگاه کند و در کنار آن، وسواس زیاد او در اجرا منجر به این شده که کمتر کسی مثل او به چنین شهرتی دست یاید.
ضمن اینکه از جمله فیلمسازانی است که به هر بهایی فیلم نمیسازد. به همین دلیل کمترین تعداد فیلم را در مقایسه با همنسلان خود ساخته است. او به راحتی به سانسور تن نمیدهد و همواره تا شرایط کار برایش مهیا نشود فیلمی را شروع نمیکند. چون «نقد» را بر «نسیه» ترجیح میدهد. او اغلب در امر اقتباس ید طولایی داد و هر بار که سراغش رفته همواره در این زمینه موفق عمل کرده است. مثلا تقوایی فیلمنامه «آرامش در حضور دیگران» را براساس داستان «آرامش در حضور دیگران» از مجموعه «واهمههای بینامونشان» به قلم غلامحسین ساعدی نوشت یا در فیلم «ناخدا خورشید» برداشتی آزاد از رمان «داشتن و نداشتن» نوشته ارنست همینگوی داشت.
شاید اگر بخواهیم از یکی از بهترین سریالهای تلویزیون در تاریخ این رسانه یاد کنیم، بیگمان نام «دایی جان ناپلئون» به ذهن همگان خطور خواهد کرد. این سریال خود اقتباسی از یک رمان طنز به همین نام نوشته ایرج پزشکزاد است. این رمان نخستینبار در اواخر دهه ۱۳۴۰، بهصورت پاورقی در مجله «فردوسی» با نام مستعار «الف.پ آشنا» منتشر شد. سپس بهصورت کتاب درآمد و تا امروز بارها به صورت زیراکسی یا افست تجدید چاپ شده و اخیرا بعد از 40 سال هم بدون سانسور منتشر شد.
چگونگی ساخت سریال
داییجان ناپلئون در سال 1355 از تلویزیون ملی ایران پخش شد. محل تصویربرداری این مجموعه خانه امینالسلطان بود که بهعنوان «خانه و باغ اتحادیه» شناخته میشود.
ناصر تقوایی، کارگردان برجسته سینمای کشورمان در گفتوگویی درباره چگونگی ساخت این سریال گفته است: «پیشنهاد ساخت این سریال از سوی ایرج گرگین، مدیر وقت شبکه دو تلویزیون به من شد. منتها آن روزها در تهران نبودم و مشغول کاری بودم. شرکت فرش ملی ایران تأسیس شده بود و به یک فیلم برای آشنایی بینالمللی با فرش ایران احتیاج داشتند و برای این فیلم هم سرمایه خوبی در اختیار میگذاشتند. این پیشنهاد را به من دادند. من این فیلم را گرفتم که فیلم پرهزینه طولانی بود، با تایم یک فیلم سینمایی. در نتیجه من پنج، شش ماهی با یک راننده دور ایران میگشتیم که وقتی میگوییم فرش ایران منظورمان کجاست. فرش کجا؟ من یک سفر مفصلی برای فرش ایران کردم و توی این فاصله بود که یک روزی تهران با خانه تماس گرفتم و به من گفتند ایرج گرگین چند بار زنگ زده و با تو کار دارد. یادم میآید شیراز بودیم برای فیلمبرداری و من برای یک کاری یکی دو روزه آمدم تهران. به او زنگ زدم و گفت بیا میخواهم ببینمت. رفتم و همدیگر را دیدیم. کتاب دایی جان ناپلئون تازه درآمده بود. گذاشت جلوی من. گفت این را خواندی؟ گفتم نه. گفت مگر نمیشناسی پزشکزاد را؟ من با ایرج پزشکزاد رفیق بودم. رفیق گرمابه و گلستان بودیم. ولی چون این بهصورت پاورقی در آن مجله فردوسی چاپ میشد و مجله فردوسی یک گاردی داشت در مقابل روشنفکران مخصوصا فروغ و گلستان و اینها، در نتیجه من نخوانده بودم، با وجود اینکه خیلی نزدیک بودم با ایرج. گفتم من حالا گرفتار یک کار سنگینی هستم و اینها. گفت خوب تو ببر این را بخوان و عجله نکن. جوابت را به من بده. من همان شب پرواز داشتم که دوباره برگردم شیراز». او در ادامه عنوان کرد: «کتاب را گرفتم ازش و غروب که سوار هواپیما شدم و داشتیم برمیگشتیم، من توی راه شروع کردم این را خواندن. تا وقتی رسیدیم به فرودگاه شیراز چیزی حدود ۳۵ تا ۴۰ صفحهاش را خوانده بودم. بلافاصله رفتم به هتل و به ایرج زنگ زدم و گفتم من این را میسازم. او هم خوشحال شد و دیگر چند وقت بعد کارمان در شیراز تمام شد و آمدیم تهران و قرارداد اجرائیاش را بستیم و به دلایلی هم آن فیلم فرش بعد از اینکه فیلمبرداریاش تمام شد، متوقف ماند و من دیگر تمام نیرویم را گذاشتم روی داییجان».
اگر بخواهیم دلایل ماندگاری سریال «داییجان ناپلئون» را بررسی کنیم، به چنین مؤلفههایی برخورد خواهیم کرد:
الف: سریال- نوشت: هرچند وقایع فیلم منطبق با وقایع رمان است اما همه رمان در سریال نیست. در حقیقت تقوایی آنچه به روایت تصویری نزدیکتر بوده در سریال استفاده کرد. مثل انتهای کتاب که شبیه انتهای سریال نیست. ضمنا در رمان چهره و رفتار شخصیتها خیلی دقیق و جزئی توصیف نشدهاند. اما در سریال و هنگام اجرا با جزئیات حیرتانگیزی مواجه هستیم که فقط از توانمندیهای یک کارگردان برجسته و ریزبین برمیآید. در حقیقت به ضرس قاطع میتوان گفت سریال – نوشت داییجان با رمان متفاوت است و اینجاست که رماننویس و سینماگر از هم تفکیک میشوند و درعینحال هر دو در کار خود متبحر هستند.
ب: کیفیت فنی مثل فیلمبرداری، طراحی صحنه، لباس و…: سؤال این است که برای چنین سریال غیر از خانه اتحادیه کدام فضا میتوانست هویت ایرانی سریال را نمایندگی کند. انتخاب لوکیشن یکی از مهمترین ویژگیهای این سریال است. ضمن اینکه دقت در بهکارگیری جزئیات صحنه مثل تفنگ به دیوار آویزان، گرامافون کوچه اتاق ریال تابلوی ژاک لویی داوید، حوض حیاط، بوته نسترن، آلاچیق و… همه و همه جزء ضروریات فضای داستان هستند؛ یعنی حذف هر کدام لطمهای به ادامه داستان میزد.
ج: انتخاب هنرمندان: در خاطرات برخی از هنرمندان و خود کارگردان آمده که قرار بود نقش داییجان (غلامحسین نقشینه) و اسدالله میرزا (پرویز صیاد) را کسی دیگر بازی کند! حالا تصور کنید که اگر هرکدام از این هنرمندان از جمله مش قاسم و سعید و شیرعلب قصاب و… را افراد دیگری بازی میکردند، قطعا کیفیت سریال ساختهشده را نداشت.
د: کارگردانی: داییجان نهتنها یک متن مناسب دارد بلکه از کارگردانی و هدایت درستی برخوردار است. کل فیلم در فضای بسته فیلمبرداری میشود ولی تماشاگر هرگز احساس خستگی و خفگی نمیکند. تعداد نماها از لانگشات تا کلوزآپ به قدری متعادل هستند که گویی بهجای یک سریال تلویزیونی، شاهد یک فیلم سینمایی هستید.
زندهیاد نصرت کریمی درباره نقش آقاجان چنین خاطرهای داشت: «در تاریخ اول مرداد ۱۳۵۴، ناصر تقوایی طی تماس تلفنی به من گفت تا چند روز دیگر باید کلید دوربینی را بزنم. آقایان انتظامی و نصیریان، برای دو نقش اول داییجان و آقاجان در نظر گرفته شده بودند ولی به علت شرکت در چند فیلم، نمیتوانند به مدت پنجماه، اوقات خود را بهطور تماموقت در اختیار من بگذارند. دستم توی حناست: آیا تو فرصت داری یکی از این نقشها را به عهده بگیری؟».
من در آن زمان، فیلم «خانهخراب» را به پایان رسانده بودم و مشغول نوشتن فیلمنامه سریال «خسرو میرزای دوم» بودم. بنابراین میتوانستم ضمن نوشتن فیلمنامه، با ناصر تقوایی هم کار کنم. بالاخره با پیشنهادش موافقت کردم و همان دم، مرا به دفتر کارش که در محل فیلمبرداری بود دعوت کرد. او نقش «آقاجان» را برای من در نظر گرفته بود. من دوست داشتم نقش «مش قاسم» را بازی کنم اما ناصر گفت آن نقش را به فنیزاده داده است. همان روز قراردادی به مدت پنج ماه، از قرار ماهی 10 هزار تومان با من منعقد شد که بعدا یک ماه دیگر تمدید شد: چون فیلمبرداری این سریال شش ماه طول کشید.
تقوایی که در جستوجوی یافتن ستارهای برای ایفای نقش داییجان بود، در این مورد دوستانه با من صحبت کرد. گفتم هنرمندان استخواندار و باتجربهای وجود دارند که من از جوانی که وارد تئاتر شدم، آنها را میشناسم. این هنرمندان کارکشته که در دهه 20 در اوج شهرت بودند، سالهاست که از کار تئاتر، خود را کنار کشیدهاند. عدهای را نام بردم مثلِ گرمسیری، تفرشی، آزاد، نقشینه، ایروانلو، مجید محسنی، وثوق و دیگران. با توافق تقوایی، بلافاصله با عدهای از هنرمندان قدیمی تماس تلفنی گرفتم و کسانی که دعوت به همکاری را اجابت کردند به دفتر تقوایی آمدند و هرکدام نقشهای برجستهای را در این سریال بر عهده گرفتند. وقتی نقشینه وارد دفتر شد، تقوایی در همان برخورد اول گفت: «این داییجان ناپلئون است!» نقش شمسعلی میرزا را به مرحوم تفرشیآزاد محول کرد. نقش ناظمالحکما را به مرحوم ایروانلو داد».
تقوایی درباره کیفیت کار گفته است: «وقتی یک اثر خوب ماندگار ساخته میشود، واقعا به طرز معجزهآسایی همهچیز با هم هماهنگ میشود. این اتفاقی بود که در دایی جان افتاد. من یادم میآید که فیلمبرداریمان را شروع کرده بودیم ولی هنوز خود داییجان را پیدا نکرده بودم. یک روز رفتم تلویزیون، دفتر داوود رشیدی که آن موقع مسئول فیلمها و برنامههای تئاتر شبکه دو بود. در دفتر او دیدم یک پیرمردی منتظر نشسته است. رفت داوود را دید و آمد و من رفتم گفتم داوود این کی بود؟ گفت این آقای نقشینه است. از هنرمندان خیلی قدیمی تئاتر است که سالهاست کار نمیکند و حالا یک نمایشی اجرا کرده بود و آمده بود که اجرای تلویزیونی کند. من برادرم که همراهم بود (را) فرستادم، گفتم این را پیدایش کن ببر استودیو و من میآیم آنجا الان. اینطوری من داییجان را پیدا کردم. میگویم ناگهان همهچیز دست به دست هم میدهد و به خیر و خوشی. این اتفاق عینا در مورد داییجان برای ما افتاد. حالا ضمن اینکه خود آقای قطبی (مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون) خیلی علاقه به این داستان داشت و میدید که کار خوب پیش میرود و واقعا من یک روز لنگی نداشتم که از جانب تهیهکننده باشد».
ناپلئون خر است!
یکی از جملات کلیدی سریال فحش بچهها بود که روی دیوار با گچ نوشته شد: «ناپلئون خر است» که از همان زمان نام ناپلئون به داییجان سنجاق میشود. در حقیقت اگر به سرنوشت داییجان نگاه کنیم، سرانجام زندگی رو به زوال یک خانواده اشرافی – قجری – را به زیرکی هرچه تمامتر با واژه–خر یعنی نادان – توصیف میشود.
داییجان ناپلئون یا همان ناپلئون خیالی سالها با توهم توطئه زندگی کرده و بدون دادن هیچگونه هزینهای، خواستار بازگشت جلال و جبروت توخالی گذشته خود است. داییجان بزرگترین عضو این خانواده، با اندیشههای غیرواقعی و با مقاومتکردن در برابر تغییرات سعی میکند زوال خود را به عقب بیندازد ولی در جدال این تضاد درونی و بیرونی، کمدی رقم میخورد و چه عالی تقوایی- پزشکزاد این موقعیت و داستان را روایت کردند.
منبع :Bartarinha