این نویسنده در گفتوگو با صلح خبر، درباره وضعیت ادبیات دینی و کیفیت کتابهایی که در این حوزه منتشر میشوند، اظهار کرد: وقتی میگوییم ادبیات، قبل از هرچیز کتاب و نوشته ما، چه برای کودک و نوجوان و چه برای بزرگسال، باید ساختار ادبی داشته باشد و اگر ساختار و قالب ادبیات نداشته باشد هرقدر موضوع بهدردبخور، قابل استفاده و مفید باشد در این قالب فدا میشود. لذا کتاب باید قبل از هرچیزی ادبیات باشد و بشود در قالب ادبیات آن را تعریف کرد.
او سپس گفت: تعداد بسیار کمی داستان داریم که در حوزه دین کار کردهاند و قابل استفاده و دفاع هستند، اما متأسفانه در میان این تعداد اندک، فراوان کتابهایی داریم که به نام دین و آموزش مسائل معنوی، چه برای کودک و نوجوان و چه برای بزرگسالان منتشر میشوند که نه تنها کمکی به حوزه دین نمیکنند بلکه آسیب بسیار زیادی به این موضوع وارد کرده و میکنند. متأسفانه ما مسئول کارنابلد و غیرحرفهای فقط پشت میز شهرداری و تلویزیون و ادارهها و وزارتخانهها نداریم بلکه در حوزه ادبیات و هنر هم آدمهایی داریم که کارنابلدند و به خاطر نسبتهایی که با آقایان دارند، آمدهاند و کارشان این است در قسمتی که وارد شدند کار را خراب کنند.
فراست افزود: ما در جامعهمان دو جانباز داریم؛ جانبازهایی که در خیابان حضور دارند و من و شما میبینیم و میشناسیم و جانبازی هم هست که اصلا متوجه آن نیستیم و آن دین است که قربه الی الله و به نیت خداپسندانه چنان ضربهای به آن میزنیم که بیا و ببین. من در حوزه جامعه کاری ندارم زیرا تخصص من نیست اما وقتی ضربهای را که به ادبیات از جانب برخی از مسئولان فرهنگی در حوزه دین و در بخش کودک و نوجوان میخورد، میبینم یاد جمله ارزشمند پدر فرهنگیام دکتر شریعتی میافتم که فرمود اگر قرار است موضوع و یا کسی را خراب کنید از او بد دفاع کنید. ما دقیقا داریم از حوزه دین، بد دفاع میکنیم. بیتعارف باید بگویم بزرگترین ضربه به این حوزه وارد شده و همچنان وارد میشود.
او خاطرنشان کرد: تعداد اندکی از آثاری را که منتشر میشود، میتوان ادبیات خواند و از خواندنشان لذت برد. بسیاری از این کتابها بسنده کردهاند به سفارش جاهایی که تصورشان از دین مستقیمگویی است؛ مستقیم در داستان آیه بیاورند، مستقیم از خدا بگویند، مستقیم از امام حسین علیهالسلام بگویند و قربه الی الله دین را مثله کنند که این موضوع ادامه دارد.
نویسنده «هر زندگی یه قصه است» و «نخلهای بیسر» در ادامه گفت: نکته دیگری که من به آن خیلی اعتقاد دارم این است که اصلا تصور نکنیم داستان دینی لزوما داستانی است که مستقیم از دین و دیانت صحبت کند. اصلا اینطور نیست. ما وقتی به بچهها یاد بدهیم که محبت داشته باشند، مهربان باشند، باگذشت باشند، صبر داشته باشند و بیندیشند و مسائلی از این قبیل بدون شک آنها را در حوزه دین و دینباوری بزرگ کردهایم. مگر غیر از این است که دین آمده تا به بشریت انسان بودن را بیاموزد؟ بزرگان دین ما فرمودهاند: هل الدین الا الحب؛ دین غیر از دوست داشتن و مهرورزی است؟ دینیترین و قابل دفاعترین داستانهای دینی داستانهایی است که اینها را به صورت غیرمستقیم به بچهها آموزش بدهد.
او همچنین درباره کتابسازی در این حوزه اظهار کرد: کتابسازیها چند دسته است؛ دسته اول کتابهایی است که به دست مسئولان غیرحرفهای برای دادن بیلان کار و گزارش کار درمیآورند که بگویند در فلانجا که بودیم مثلا ۵۰۰ عنوان کتاب دینی درآوردیم. کاری ندارند که آیا محتوای مطالب سندیت دارد یا خیر، و اگر سندیت داشته باشد در ساختار ادبی مستحکمی هم نوشته شده یا نه. فقط بسنده میکنند به اینکه تا مدیر هستند اگر کاری را شروع میکنند حتما در زمان مدیریت خود گزارش کارش را بدهند، حتی اگر ناقص یا ضعیف باشد. اصلا رضایت نمیدهند که کار درازمدتی شروع کنند، کاری که مثلاً پنج سال آینده جواب بدهد. او با خود میگوید چون مدیریت من نامعلوم است پس تا زمانی که هستم باید این کار انجام و در کارنامهام ثبت شود؛ لذا بسیاری از کارهایی که درمیآید متاسفانه از این سرنوشت تلخ برخوردار است.
این نویسنده در ادامه اعلام نمود: گروه دیگر کتابهایی هستند که به دست نویسندههای غیرحرفهای منتشر میشوند؛ مثلا فلان نهاد بودجهای دارد اما دنبال نویسنده حرفهای که حقالزحمه بیشتری میگیرد نمیرود بلکه دنبال کسانی میرود که به هر قیمتی داستان مینویسند، او را صدا میزند و مبلغ کمی به او میدهد. این نویسنده هم حواسش نیست که اولا قلمش را میفروشد و ثانیا به نیتی که دارد خیانت میکند. او به جای اینکه از عاشورا و حسینی بگوید که بچهها علاقهمند شوند، چیزی میگوید که بچهها گریزان میشوند زیرا کتاب غیرجذاب است و جاذبهای ندارد. گروه دیگری هم هستند که خودشان کتاب مینویسند و چون هیچ ناشری حاضر نمیشود به خاطر ضعف داستان آن را چاپ کند – البته در این بخش استثناهایی هم وجود دارد – با پول خود کتاب را چاپ و توزیع میکند. بسیاری از کتابهایی که در این صنف میگنجند، کتابسازی هستند که هم روی دست توزیعکننده میمانند و اگر به دست من مخاطب برسند، چون جاذبه ندارند، کتاب را کنار میزنم و چه بسا ممکن است از کتاب زده بشوم.
او در پایان اظهار کرد: فکر میکنم یکی از دلایل کتاب نخواندن مردم ما دسترسی نداشتن به کتاب خوب است. به نظرم کتاب خوب بویی دارد که آن بو همهجا پخش میشود و سر ما به طرف آن بو برمیگردد؛ نگاه نمیکنیم این عطر خوشبو را کدام خانم و آقا استفاده کرده است، ناخودآگاه بو میکشیم و سرمان به آن طرف برمیگردد. کتاب اگر کتاب خوبی باشد و مزه و شیرینیاش در کام خواننده بنشیند، فکر نمیکنم انسانی پیدا شود که دنبال آن نرود.
انتهای پیام