امروز: جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الجمعة 26 جماد ثاني 1446 | 2024-12-27
کد خبر: 95392 |
تاریخ انتشار : 03 مرداد 1395 - 11:56 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

سیاست > نظامی – تسنیم نوشت: عباس و حیدر، 2 رزمنده عضو لشکر فاطمیون هستند که اوایل ماه مبارک رمضان امسال در جریان تبادل اسرا در سوریه، آزاد شدند. این دو رزمنده، اوایل اردیبهشت ماه سال 94 در جریان یک عملیات در جنوب سوریه، در استان درعا و منطقه بُصر الحریر به اسارت تکفیری‌های جیش الحر درآمده […]

سیاست > نظامی – تسنیم نوشت: عباس و حیدر، 2 رزمنده عضو لشکر فاطمیون هستند که اوایل ماه مبارک رمضان امسال در جریان تبادل اسرا در سوریه، آزاد شدند.

این دو رزمنده، اوایل اردیبهشت ماه سال 94 در جریان یک عملیات در جنوب سوریه، در استان درعا و منطقه بُصر الحریر به اسارت تکفیری‌های جیش الحر درآمده بودند. همراه این2 رزمنده، 5 رزمنده دیگر نیز حضور داشتند که تکفیری‌ها چند تن از این رزمندگان را در دم به شهادت رسانده و 2 تن نیز موفق به فرار می‌شوند که این دو تن نیز در مسیر بازگشت به عقب، توسط تکفیری‌ها دستگیر شده و در دم به قتل می‌رسند.

بخش‌هايي از گفتگو اين دو اسير آزاد شده را ادامه بخوانيد:

*عباس: ما را روز اول که به اسارت گرفتند، از تلویزیون الجزیره برای ما مترجم آوردند. آنها با الجزیره در تماس بودند و حتی خبرنگاران الجزیره در همان منطقه شب‌ها می‌خوابیدند و فارسی هم حرف می‌زدند.

روز اول، خبرنگار فارسی زبان الجزیره آمد و فارسی صحبت می‌کرد و مترجم ما بود اما بعدها که آنها عربی با ما حرف می‌زدند، ما متوجه می‌شدیم ولی در حرف زدن کمی مشکل داشتیم. قبل از مصاحبه ما را تهدید می کردند و می‌گفتند که باید بگویید که به‌خاطر پول آمدیم و کار و شغل نبود. با سلاح می‌آمدند و می‌گفتند که اگر این حرف‌هایی که ما می‌گوییم را نگوییم، شما را به قتل خواهیم رساند و بعد هم که تصویربرداران الجزیره و خبرنگارانش می‌آمدند، ما این حرف‌ها را می‌زدیم. بعضی از خبرنگارها می‌دانستند و بعضی موقع‌ها می‌دیدند که ما را تهدید می‌کنند. خبرنگاران الجزیره تا پایان اسارات ما، همانجا بودند. به جز الجزیره، خبرنگاران العربیه هم بودند.

*حيدر: وقتی هم که خواستند با ما مصاحبه کنند، فرمانده کل درعا (جبهه تروریست‌ها) آمد و خودش با ما مصاحبه کرد و محافظش در آنجا، چنان سیلی به صورت من زد که گوشم پاره شد و خون روی سینه ام ریخت و خبرنگار الجزیره هم آنجا بود و دید. ابراهیم، یا محمد ابراهیم و ابراهیم محمد بود نامش، حتی دکتری که آنجا بود گفت که نزن؛ اما تروریستها دوباره مارا زدند. فرمانده شان هم شب اول با کابل برق به دستان ما می زدند. هر روز، هر لحظه و هر ثانیه هم خانواده و هم خود خبرنگاران آنجا بودند و با چشم سرشان وضع ما را می‌دیدند.

*حیدر: ما برای آنها کار می‌کردیم و حدود 25 تا 30 هزار کیسه خاک برای آنها پر کردیم، زمین‌ها را برایشان می کندیم، چای و قهوه برایشان دم می‌کردیم. برای آنها سنگر می‌کندیم، سنگرهایی که 1.60 – 1.70 سانتی متر عمقش بود و وقتی پرسیدیم که این سنگرها را برای چه ایجاد می‌کنید، گفتند که ما این سنگرها را ایجاد می‌کنیم که وقتی نیروهای شما و جیش البشار حمله کردند، دفاع کنیم. با خود می‌گفتیم که روزی که ما هجوم کنیم، تو می‌توانی اینجا بایستی؟

*حيدر:درباره مصاحبه هم باید بگویم که ما خیلی صحبت کردیم و آنها را حذف کردند و حتی با قمه و تبر ایستاده بودند و اینقدر ما را با چوب زدند که گفتیم، حالا حتما نوبت تبر و قمه است. ما در آن مصاحبه گفته بودیم که ما برای دفاع از مردم سوریه، مقدسات اسلام و ایستادگی در مقابل داعش و نیروهای آمریکایی و اروپایی به اینجا آمده‌ایم که آنها، این سخنان ما ر ا حذف کردند و گفتند اینهایی که می‌گوییم را بگویید.

*عباس: با هر چی که دست‌‌شان می‌آمد، ما را می‌زدند، با دسته بیل هم می‌زدند و چیزی گیر نمی‌کرد، با هر چه که می زدند (آنقدر محکم میزدند) که می‌شکست و می‌رفتند دوباره چوب می‌آوردند و باز می‌زدند. حتی یک پیرزنی بود که یکی از سربازهای تروریست‌ها، سر ما را عقب می‌گرفت و آن پیرزن با کفش به صورت ما می‌زد.

29217

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید