به گزارش صلح خبر، روزنامه «فرهیختگان» در ادامه نوشت: عوامل متعددی را برای این افت کیفیت برشمردهاند، اما واقعیت این است که سیاست صداوسیما در یکدهه اخیر، ساختن سریالهای بیشتر و نه بهتر شده است و وجود شبکههای متعدد تلویزیونی و پخش شبانه سریالها دلیل اصلی اتخاذ این سیاستگذاری میتواند باشد. نکته مهم در این بین حضور تهیهکنندگان تلویزیونی بهعنوان بازوی اصلی این خط تولید است. تهیهکنندگانی که بررسیها نشان میدهد تعداد و تنوعشان از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نیست و حلقهای تشکیل شده که محدودهاش به دوستان و خودیها ختم میشود و تعدادی اسم مشخص هرسال و در تیتراژ سریالها تکرار میشوند. این حلقه محدود البته در میان کارگردانان هم وجود دارد، اما اوضاعش نسبتبه تهیهکنندگان خیلی بهتر و دایرهاش گستردهتر است. در این گزارش، سریالهای تولیدشده در دهه نود را بررسی کردهایم و تهیهکنندگانی که تولید بیشتری در این دهه داشتهاند را شناسایی و مرور کردهایم و نگاهی داریم به نقش و جایگاه تهیهکننده در مجموعههای تلویزیونی. بهترین هنرمندان هم نیاز به استراحت و مطالعه و ایجاد تعادل بین ورودی و خروجی ذهن و دانستههایشان دارند و نباید مسائل مالی یا عوامل دیگر در انبوهسازی برنامهها نقش اصلی را بازی کند.
تهیهکننده کیه؟
اجازه بدهید ببینیم اول اورت چمبرز آمریکایی درباره نقش تهیهکننده چه گفته است: «در تلویزیون تهیهکننده نفر اصلی است. تهیهکننده از ابتدا تا پایان با کار درگیر است. برخلاف مدیران شبکه که میآیند و میروند، یا هنرپیشه ها، کارگردانان و نویسندگانی که در برنامه، خودی نشان میدهند و تا پروژه بعدی خبری از آنها نیست، ذوق و سلیقه و استعداد تهیهکننده و ذهن و زمینهای که از سر گذرانده است، محصول نهایی را مهر میزند.»
شاید تعریف کاملی نبود، اما اهمیت جایگاه تهیهکننده را بهخوبی نشان میدهد. برخی نقش اصلی تهیهکننده را حول محور مالی و اقتصادی معرفی میکنند و او را ناظم یا هماهنگکننده عوامل یک اثر میدانند. در متنهای دانشگاهی آورده شده که تهیهکننده فردی است که با شناخت از رسانه و جامعه مخاطب و بهرهبرداری مناسب از امکانات و منابع، بتواند انواع برنامههای تلویزیونی را در کلیه مراحل ساخت از مرحله فکر تا پخش، تدارک و اداره کند. درواقع ممکن است انتخابکننده ایده برنامه، گروه تولیدی و بودجه باشد. مسئولیت هدایت و راهاندازی کل تولید را بهعهده دارد و موضوع برنامه و بودجه برای تولید را مطرح میکند و در تصمیمگیریهای دیگر نیز نقش دارد. این شخص رهبر تیم است که با نویسندهها کار میکند، کارگردان را بهکار میگیرد، درمورد هنرمندان کلیدی تصمیم میگیرد و جهت کلی و عمومی تولید را راهنمایی میکند. ممکن است در برخی پروژهها کارگردان و تهیهکننده یک نفر باشند. گفتیم که نقش تهیهکننده عمدتا مالی و تشکیلاتی است و اولین و مهمترین کسی است که وارد چرخه تولید فیلم میشود و جالب است بدانید آخرین کسی است که از این چرخه خارج میشود. او از اولین مراحل برنامهریزی تا تمامی مراحل تولید، پخش و تبلیغات حضور دارد و آن را سرپرستی میکند. او کسی است که به شیوههای مختلف به یک فیلمنامه دست مییابد و تصمیم نهایی را درمورد ساخت آن میگیرد، البته قبل از اینکه با مدیران شبکه یا سازمان توافق اصلی را کرده باشد.
تهیهکنندگی تلویزیون؛ پرسود یا معمولی؟
گروهی درآمد آن را «بخور و نمیر» میدانند و گروهی دیگر بهخاطر تکلیفی که بر دوششان گذاشته شده آن را انجام میدهند و گروهی دیگر هم بهخاطر فرار از بیکاری یا گذران زندگی و حتما گروهی هم هستند که بهخاطر ارتقای فرهنگ و هنر کشور کار میکنند و دغدغه سرگرمی و فرهنگ و هنر دارند. صحبت از تهیهکنندگی سریالهای تلویزیونی است. فرض کنیم من تهیهکننده هستم و میخواهم سریالی برای یکی از شبکههای تلویزیونی بسازم. اگر میخواهید بدانید که روند تهیه یک سریال به چه صورت است، با ما همراه شوید تا از فرمولهای ارائهشده به یک عدد و رقم تقریبی برسیم. من که تهیهکننده هستم، یا فیلمنامهای دارم یا فیلمنامهای به من پیشنهاد میشود. فرض دوم را میگیریم که از یکی از شبکههای سازمان صداوسیما به من زنگ زدهاند و پیشنهاد ساخت یک سریال را دادهاند. به یکی از اتاقها میرویم و درباره برآورد هزینهها صحبت میکنیم. سریالی که میخواهند، مثلا ۲۰ قسمتی است و تاریخی یا جنگی هم نیست؛ یک ملودرام خانوادگی که لوکیشنش تهران است و نیاز به یک یا دو بازیگر خیلی مشهور دارد و چند بازیگر معروف و سیاهیلشکر و هزینه عوامل و وعدههای غذایی و حملونقل و مخارج دیگر. هر قسمت قرار است ۵۰ دقیقه هم باشد. پس شبکه از ما یک سریال ۱۰۰۰دقیقهای میخواهد که دستمزد دو بازیگر اصلیاش رویهم بین ۷۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان محاسبه شده و دستمزد هنرپیشه ها دیگرش هم درمجموع بین ۷۰۰ تا ۹۰۰ میلیون تومان درنظر گرفته شده است. دستمزد عوامل دیگر هم مثلا ممکن است بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون تومان شود. این سریال هم قرار است مثلا در چهارماه ساخته شود. هزینهها و زمان ساخت روی کاغذ آمده و حالا وقت چانهزنی طرفین است. سازمان اصرار دارد این سریال در سه ماه ساخته شود و تهیهکننده مقاومت میکند. فرض کنید هزینه ساخت یک سریال ۲۰ قسمتی حدودا ۵ میلیارد تومان شود. دقت کنید که همه این اعداد فرضی است و واقعیت حتما بیشتر از این حرفهاست. حالا سازمان صداوسیما برای یک سریال ۱۰۰۰دقیقهای ۵میلیارد تومان درنظر گرفته است. حتما هم حواسش به آگهیهای بعد و حین و قبلش بوده است. حالا من تهیهکننده باید تصمیم بگیرم. در این اعدادی که گفته شد، برای تهیهکننده ماهیانه دستمزد ۲۰ میلیون تومانی درنظر گرفتهاند. یعنی ۸۰ میلیون تومان برای چهارماه باید بگیرم و کلی هم وظیفه و مسئولیت دارم و استرس شبانهروزی را هم باید تحمل کنم. دستمزدم خیلی پایینتر از بازیگر اصلی هم نوشته شده است. حالا شما بگویید اگر جای من بودید قبول میکردید؟ تازه اصرار دارند که این سریال، سهماهه ساخته شود و این یعنی یک ماه هم از حقوق من کم شود.
تهیهکنندهها از اینجا و در این مرحله دستهبندی میشوند. یک عده دلشان میخواهد دیده شوند و با همین پول کم هم کار میکنند. گروهی دیگر هزینهها را تا جاییکه امکان دارد کم میکنند حتی به قیمت تسویه نکردن قسط آخر عوامل، حتی اگر به هنرپیشه ها اصلی قول کارهای بعدی را بدهند و از آنها تخفیف خوبی در پشت صحنه بگیرند یا برای بخشهای مختلف سریالشان، اولویتشان «ارزانتر» باشد تا «بهتر». گروهی دیگر هم هستند که در همین شرایط درآمدزایی میکنند؛ برای هنرپیشه ها فرعی دنبال «عشق فیلم»ها میروند و در ازای دریافت مبلغی، نقشی را به آنها تحویل میدهند و کار به جایی میرسد که دستمزدشان با بازیگر اصلی برابر میشود و هنوز سریال پخش نشده، سودشان را میکنند. یا برای فرار از موانع قانونی میروند سراغ مشارکت با آدمها یا نهادها و شرکتها. همه جورش پیدا میشود. البته در تاریخ تلویزیون و سینما، تهیهکنندههایی را دیدهایم که ضرر هم دادهاند و یادمان نرفته که برخی تهیهکنندگان سینما در زندان هم بودهاند.
مشخص شد که درباره میزان سود تهیهکننده از یک اثر به عدد یا درصد مشخصی نمیتوان رسید و بستگی به عوامل مختلف دارد، اما راههای رسیدن به سود به تعبیر دیالوگ رضا مارمولک به اندازه راههای رسیدن به خداست! پس فرمول رسیدن به سود بیشتر شد: کاهش هزینهها به هر قیمتی+ درآمدزایی ازطریق نقشفروشی یا راههای دیگر+ ارتباط خوب و حسنه با مدیران تلویزیون برای تایید سریال یا بالا و پایین کردن میزان برآوردها. علی برکتالله.
سین مثل سریال یا سلطان؟
از ابتدای گزارش درباره یک حلقه بسته تهیهکنندگان حرف زدیم. حساب این حلقه بسته از پرکارها جدا است که در این گزارش مجال پرداختن به آن نیست. پرکاری وقتی معنا پیدا میکند که شرایط برای همه تهیهکنندگان برابر باشد.
طبق جدولی که در انتها آمده، صدرنشین این فهرست، یک تهیهکننده جوان بهنام محمدرضا شفیعی است که کارش را از سال ۱۳۸۳ آغاز کرده و در دهه اخیر و بهجز فیلمهای سینمایی یا تلویزیونیاش، ۱۳ سریال برای تلویزیون تهیه کرده است. در این ۱۳ اثر، سریالهای پرطرفدار، موفق یا جذابی مانند «شیدایی»، «کیمیا» و «برادرجان» هم دیده میشوند و جالب است بدانید «کیمیا» ۱۱۰ قسمت بوده و خودش به اندازه چهار پنج سریال کار برده است و این یعنی شفیعی درسال از یک کار بیشتر هم داشته و بدون استراحت برای مخاطبان تلویزیون کار کرده است. باید به او خدا قوت گفت که در این ۱۰سال سه مدیر سازمان را دیده و مدیران مختلف در راس شبکههای یک تا سه را دیده و آنقدر انعطاف داشته که با همه آنها کار کرده و ظاهرا مشکلی هم نبوده است.
نفر دوم این فهرست یک خانم است؛ الهام غفوری، همسر سیروس مقدم که در یک دهه اخیر، ۱۱ سریال شوهرش را تهیه کرده و بیش از ۵۰ درصد از این تعداد به «پایتخت»ها تعلق دارد. آمار قابلتوجهی است از یک زوج در تاریخ تلویزیون ایران که در یکدهه اخیر پیش آمده است. اگر طرفدار وفای زنها هستید بهتر است این را بدانید که در یکدهه اخیر، سیروس مقدم با تهیهکننده دیگری «بچههای نسبتا بد» را ساخته، اما الهام غفوری با کارگردان دیگری همکاری نکرده است.
نفر سوم این فهرست یک تازهوارد در تلویزیون است؛ سعید سعدی که در سینما فیلمهای قابلدفاع و درخشانی تهیه کرده است، بهلطف چهار فصل «بچه مهندس» در این لیست قرار دارد. «نجلا» و «گشت ویژه» از دیگر آثار او برای تلویزیون هستند. از رده سوم به بعد به «پنجتایی»ها اختصاص دارد.
تهیهکنندگانی که در دهه نود ۵ سریال برای تلویزیون ساختهاند و اتفاقا یکی از آنها که مهدی فرجی باشد، پیش از این مدیر شبکه یک سیما هم بوده است. فرجی با تکیه بر سه فصل «نون. خ» در این رتبهبندی قرار گرفته و در سال گذشته سریال ضعیف «صفر بیست و یک» را از شبکه سه سیما داشت و چند سال قبل هم «لژیونر» را ساخته بود.
زینب تقوایی ۳۳ ساله هم ۵ سریال را در دهه اخیر برای تلویزیون ساخته است که سهمی از این سریسازیها ندارد و اتفاقا «دودکش»اش بارها و بارها از شبکههای مختلف تکرار شده است. جالب است بدانید او در ۲۵ سالگی این سریال را تهیه کرده بود.
آرمان زرینکوب دیگر نفر مشترک دسته «پنجتایی»ها است؛ کسی که با «ستایش» مشهور شد و این روزها سریال بهشدت ضعیف «یاور» را از شبکه سه در حال پخش دارد و سال گذشته هم «بوم و بانو» را داشت. زرینکوب در این ۱۰سال اخیر دو فصل از ستایش را ساخته است و پیش از این هم «ماه و پلنگ» را ساخته بود. نکته جالب درباره سریالهای زرینکوب این است که در اکثر آنها داریوش ارجمند حضور داشته است.
شاید با عنوان سلاطین سریالسازی موافق نباشید، اما شما به کسانی که بیش از ۵۰ درصد سریالهای تلویزیون در ۱۰ سال اخیر را ساختهاند چه میگویید؟ به کسی که ۱۳ سریال در ۱۰ سال ساخته چه میگویید؟ اینکه مجموع اینها چند قسمت شده است و چند دقیقه از آنتن تلویزیون را پر کردهاند هم مطلب دیگری است. تلویزیون نیاز به پوستاندازی دارد. بهنظر نمیرسد که بهلحاظ مدیریتی کار دشواری باشد که مدیران رسانه ملی دایره بهکارگیری تهیهکنندگان را بزرگتر کنند تا قاب تلویزیون هم شاهد سازندگان و تیمهای تازه تولید شود و کمی هم نوبت استراحت تهیهکنندگان فعلی بیشتر شود. اصلا آن زمانی که در تلویزیون نیستند را بروند سینما کار کنند یا شبکه نمایش خانگی. گسترده شدن این دایره به معرفی افراد تازهنفس و خلاق کمک میکند و گزینههای انتخابی سازمان را بیشتر میکند تا مبادا تن به اجبار بدهد یا تحتفشار یا ناز تهیهکنندگان قرار بگیرد. البته برخی کارشناسان معتقدند اگر سریالها ساخته و به شبکههای تلویزیونی فروخته شوند هم امکان رقابت بیشتر میشود و هم کیفیت اولویت اصلی سازندگانش میشود.
انتهای پیام