به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح خبر دنیایی که از دور دل میبرد/ درباره نمایش «ماراتن» سالها پیش مقالهای در گاردین خواندم، درباره ظهور خصوصیترین شهرهای دنیا. نگارنده برای بسط ادعای خود که چرا فضاهای عمومی به شدت به فضاهای خصوصی تبدیل میشوند، وارد تحلیلهای طبقاتی شده بود و این خودخواهی در ظهور شهرهای […]
به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح خبر
دنیایی که از دور دل میبرد/ درباره نمایش «ماراتن»
سالها پیش مقالهای در گاردین خواندم، درباره ظهور خصوصیترین
شهرهای دنیا. نگارنده برای بسط ادعای خود که چرا فضاهای عمومی به شدت به فضاهای خصوصی
تبدیل میشوند، وارد تحلیلهای طبقاتی شده بود و این خودخواهی در ظهور شهرهای محصور
را معلول «سرمایهداری افراطی» خوانده بود. همانجا جریان سیال ذهن مرا جایی برد پشت
درهای این شهرها و اینکه گیریم که رشد کردند و تعدادشان فراتر از تصور امروز ما رفت.
آن وقت با کنجکاوانی که میخواهند خود را به این شهرها برسانند چه میکنند؟
تا همین هفته پیش این سیال ذهن، پروندهای باز در ذهنم بود و
مثل خیلی از جنونها یا وسواسهای آنی ذهنی جایی در آن گوشه و کنار یافته و لم داده
بود و خاک میخورد. بعد از آن مهمان نمایشی شدم در تماشاخانه دا. نمایشی که نقاب سورئال
داشت و برخلاف کارهای معمول سورئال، معنا و خط دراماتیکش با نظم و ریتم خاصی پیش میرفت.
داستان، نقابِ یکی از پیچیدهترین فرآیندهای متابولیسم بدن انسان را بر چهره داشت:
اسپرم!
آنقدر پیچیده
که نویسنده نمایشنامه، با مسلح شدن به فرآیندهای علمی، شخصیتهای خود را در پیچهای
آن فرآیند به جایی رسانده بود که نقطه حیاتیای برای تکتک ۱۲۵ میلیون اسپرمی است
که هر روز در بدن هر نری تولید میشوند، برای یک هدف: آزاد شدن. به این معنا که سیر
روایت از یکی از پیچیدهترین فرآیندها به جایی سرنوشتساز آمده و حالا روایت شروع
شده است. جایی که از میان میلیونها اسپرم، یکی آزاد میشود و وارد جریان حیات تا انسانی
متولد شود.
داستان،
حکایت رقابتی است میان اسپرمها برای آزاد شدن و ورود به دنیایی که از دور دل آنها
را برده است. شخصیتهای اصلی تقسیم میشوند به دو کروموزم، ایکس و وای که برای رد شدن
از تخمدان که در این نمایش دروازهای با نگهبانانی جذاب است، حسابی دست به یقه میشوند
و کمکم دیالوگها به تلاش برای اثبات حقانیتهای
شخصی آزاد شدن تبدیل میشوند.
همزمان با بالا رفتن صدای دیالوگها، ریتم کار بالاتر میرود
و چراغهایی را در ذهن روشن میکند که این ایکس و وای بهر کاری آمدهاند و فضای روایت
به تقاطعی مهم میرسد. تقاطی که از یک راه سورئال فضای اصلی را در دست دارد و نمادسازی
میکند، از طرف دیگر شخصیتهای اصلی، داستان را پیش میبرند و از راهی دیگر، زمزمههایی
از دغدغهمندی انسان معاصر به گوش میرسد و میتوان صدای حرفهای آشنایی را شنید.
این تقاطع یکی از نقاط اوج و جذاب این نمایش است. شنیدن صدای
آشنا از دغدغههایی که مربوط به انسان معاصر است و حتی به روایتهای پستمدرن نیز کمانه
میزند.
این فضای سورئال کمک میکند حرفهای معاصر از زبان کروموزم ایکس
برایمان عجیب نباشد و حتی در یکی از برشهای درخشان نمایش، شاهد مونولوگی از سوی یکی
از نگهبانان دیواره تخمدان هستیم که خیلی زود میتوانیم زمزمه کنیم:« جانا سخن از زبان
ما می گویی» آنهم خطاب به نگهبان دیواره تخمدان…
علاوه بر همه اینها، به نظر میرسد، نویسنده در جاهایی از نمایش
اشارهای به ساختارهای سیاسی و اجتماعی دارد که از درون میپاشند که در این صورت نیز
باز فضای کار و شخصیتپردازیها میتواند این در مسیر شکل بگیرند. در نمایش، از نابازیگران
استفاده شده و چهار شخصیت نمایش یعنی دو کروموزم اصلی، دو نگهبان، یک کروموزم مزاحم
و ویروس خوب از پس کار برآمدهاند.
نمایش «ماراتن»، این پرونده را در ذهن من بست که در شهرهای خصوصی، برای آنهایی
که از دور دلشان میرود برای درون آن شهرها، چه میکنند و چرا از نزدیک زهره میبرند. این نمایش تا ۱۸ آبان در تماشاخانه دا روی صحنه خواهد بود.
عکسها از تیوال/ عکاس: سارا ثقفی
58242
Let’s block ads! (Why?)
اگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید.
قوانین خبرنگاران صلح خبر
- در صورت تمایل اعلام نمایید تا اخبار و گزارش ها با نام خود شما منتشر گردد.
- شما می توانید از بخش خبریار صلح خبر، اخبار و گزارش های خود را ارسال نمایید.
- شما می توانید اخبار و گزارش ها را به ایمیل solhkhabar@yahoo.com ارسال نمایید.
- لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
- از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی اکیدا خودداری فرمایید.
- از ارسال کاریکاتورهای توهین آمیز یا تصاویر موهن اکیدا خودداری فرمایید.
- رعایت کپی رایت در مطالب ارسالی الزامی است.
- در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربر خاطی بلافاصله حذف می گردد.