ید و شب عید برای خیلیها فقط یک اسم است! خانههای روستای قلعهگنج سالهاست که عید ندارد و سالهاست که «عیدی» گرفتن بزرگترین حسرت کودکان این روستاست. مجله مهر – زهرا شاهرضایی: عید بچههای قلعهگنج بوی عیدی نمیدهد! بچههایی که زودتر از آنچه فکر کنند بزرگ میشوند و زودتر از آنچه باید بازیهای کودکیشان به فراموشی سپرده […]
ید و شب عید برای خیلیها فقط یک اسم است! خانههای روستای قلعهگنج سالهاست که عید ندارد و سالهاست که «عیدی» گرفتن بزرگترین حسرت کودکان این روستاست.
مجله مهر – زهرا شاهرضایی: عید بچههای قلعهگنج بوی عیدی نمیدهد! بچههایی که زودتر از آنچه فکر کنند بزرگ میشوند و زودتر از آنچه باید بازیهای کودکیشان به فراموشی سپرده میشود. قلعه گنج در جنوبیترین نقطه کرمان در جایی دور از چشم ما قرار دارد. مردم این منطقه سالهاست که در محرومیت به سر میبرند و داستان فقر و تنهاییشان را باید از کپرهای شهر و چشمهای در انتظار کودکان قلعهگنجی پرسید. حالا در کنار همه بیتوجهیها، بچههای گروه جهادی چند سالی است که به این روستا سر میزنند تا اولینهایی باشند که در سال جدید به عیددیدنی قلعهگنجیها میروند.
گروه جهادی «محبینالائمه» حدود ده سالی است که کار خود را شروع کرده و هر سال دم عید که میشود به مناطق محروم و کمبضاعت سرکشی میکند. «محسن مهدیان» روزنامهنگار و یکی از اعضای این گروه درباره این گروه جهادی میگوید: «ما حدود ۵ سال در منطقه بلوچستان سمت دلگان وجلگه بودیم و ۵ سالی هم میشود که در جنوب کرمان و در نزدیکی قلعه گنج و دهستان های رمشک و صولان فعالیت می کنیم. گروه جهادی محبین هر سال در ایام عید با جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ نفر در این مناطق حاضر می شوند و در قالب گروه جهادی فعالیت های عمرانی و فرهنگی انجام می دهند.»
فعالیت گروه جهادی محبین به چند دسته که تقسیم میشود که مثل تمام گروههای جهادی فعالیتهای عمرانی یکی از اصلیترین این فعالیتهاست: «فعالیت ما به چند حوزه تقسیم می شود. بخشی از فعالیت ها در حوزه کار عمرانی و ساحت مسجد است. البته در کنار مسجدسازی کارهای خدماتی برای مردم و اهالی روستاها گروه انجام می دهد. مثل روستایی که به دلیل نداشتن لوله کشی آب مجبور بودن ۵ کیلومتر راه روند که این لوله کشی توسط بچههای جهادی کشیده شد.
«کپر»؛ حسینیه این مردم است
به گفته آقای مهدیان با اینکه مردم اینجا در کمترین امکانات به سر میبرند، بسیار مذهبی و خونگرم هستند و ماه محرم که میشود به هر نحوی شده عزای اباعبدالله را برگزار میکنند: «مردم این مناطق بسیار مذهبی و خون گرم و محب اهل بیت اند. خودشان در کپرهای کوچک حسینیه زده اند و عزاداری می کنند. برای همین ما ساخت مسجد را عمدتا در این مناطق قرار دادیمو هر سال حدودا سه باب مسجد ساخته میشود. از خود اهالی هم در عملیات ساخت مشارکت می گیریم که احساس تعلق بیشتری نسبت به مساجد خودشان داشته باشند. این کار عمرانی زمینه بسیار مساعد و آماده ای را برای کار فرهنگی چه در میان اهالی و چه در میان اعضای اردوی جهادی فراهم می کند. در حقیقت کار فرهنگی تبلیغی و داخلی در فضای مستعد و گرمی که حاصل کار عمرانی است، با کیفیت بسیار بالاتری انجام می شود.کار دوم هم در این اردوها فعلیت های آموزشی و تربیتی و فرهنگی است. ضمنا ما در طول سال خاصه در ایام محرم نیز به این مناطق روحانی اعزام می کنیم. به همین سبب در کنار مساجدی که ساخته می شود خانه عالم هم ساخته می شود تا در برخی ایام سال طلبه به منطقه اعزام شود.»
اینجا سبقت مجاز است؛ مردم قلعهگنج چشم به راهاند!
در کنار فعالیتهای عمرانی و فرهنگی یکی از برنامههای اصلی تهیه و پخش اقلام مورد نیاز مردم منطقه است. «فعالیت سوم در این ایام پخش هدایا و بسته های فرهنگی و مواد غذایی است که مواد غذایی شب عید بین مردم توزیع می شود. بسته های ما تشکیل شده از برنج و آرد و روغن و حبوبات و رب و غیره هستند روستاهایی در این مناطق که دچار سوء تغذیه هستند. اما توزیع این اقلام فراتر از چند وعده غذایی اثر دارد. برای این کار چند اثر میتوان در نظر گرفت:
اول اینکه اهدای مواد غذایی مناسب برای این مردم ولو برای یکبار در سال بسیار ضروری است. خیلی وقت ها چند ماه می گذرد که غذای خوب نمی خورند.
دوم که مهمتر است شاد کردن خانواده ها و بچه ها در شب عید است. این شادی وقتی همراه با یادگاری هایی می شود که از طرف مردم تهران رسیده و غیر دولتی است بسیار ماندگار می شود.
سوم حس دیده شدن است. همین که عده ای از پایتخت هستند که این مردم را در بیابان یا لابه لای کوه ها دیده اند بسیار روحیه بخش است و از طرفی برای مسوولین منطقه ای دلگرم کننده.»
امسال هم مردم قلعهگنج و تمام مردم محروم این مناطق منتظرند که مردم شادی شب عیدشان را با آنها تقسیم کنند. اگر شما هم دوست دارید خانهای در شب عید بوی بهار بگیرد، هنوز دیر نشده است.
حال بچههای قلعهگنج خوب نیست!
این عیدیها در آستانه سال نو اجاق خانههای این مردم را روشن و لبخند را مهمان لبهای آنها میکند. حال امسال این عیدیها شکل دیگری به خود گرفته و به مواد غذایی و لباس و مسجد، عیدیهای کوچولوهای خانه اضافه شده تا شب عید این بچهها هم عیدی داشته باشد. «مجید خسروانجم» کاریکاتوریست و یکی از اعضای این کمپین است که ایده این کار را برای اولین بار مطرح میکند: «محسن مهدیان طبق عادت هر سال، نرسیده به عید به یکی از مناطق محروم ایران سر میزند که مصالح، تعداد نیروهای لازم و نیازها را برآورد کنند. آقای مهدیان این بار هم به قلعه گنج و رفت و گزارشی نوشت با عنوان حال بچههای قلعهگنج خوب نیست.»
تو هم بازی؛ کمپین اسباببازیهای عیدی
همین گزارش باعث میشود تا این طراح و کاریکاتوریست مصمم شود به بچههای این روستا کمک کند و از همان اول هم نگران دنیای کودکان قلعهگنج است که در آن اثری از بازی و اسباببازی نیست. «ما ایرانیها همیشه دنبال اولویتبندی هستیم و مقایسه میکنیم که الان کدام کار و نیاز اولویت دارد؟ من بر اساس وسع خودم گفتم چند تا اسباببازی میگیرم و میفرستم برای این بچهها تا اینکه هفته پیش در ورکشاپی که برای بچههای بیسرپرست و بدسرپرست و بچههای کار دروازهغار داشتم، از آنها سوالی پرسیدم. سوال کردم که عید چی دوست دارید عیدی بگیرید؟ (البته بعد از گوشی موبایل!) اغلب این بچهها گفتند اسباببازی. من بغضم گرفتم خدایا کمک کن در حد یک کمپین کوچک بتوانم به این بچهها و بچههای قلعهگنج کمک کنم که من تا ایده را مطرح کردم خیلی از رفقا حمایت کردند.»
بالاخره کمپین راه میافتد و آقای خسروانجم هم قلم به دست میگیرد تا خود پوستر این کمپین را طراحی کند. کمکم این پوستر دستبهدست در فضای مجازی پخش میشود تا اسباببازیها هم دانه به دانه از راه برسند.
اسباببازیهای نو عیدی بدهیم
این کمپین فقط و فقط برای اسباببازیهایی است که قرار است به دست کودکان قلعهگنجی برسد: «از همان اول اکراه داشتم که شماره حساب بدهم؛ چون اسم پول که وسط بیاید، شبهه وارد میشود. ما فقط اسباببازی قبول میکنیم؛ اما برای این اسباببازیها دو شرط ویژه داریم: اول اینکه خیلی مهم است که اسباببازیهای گرانقیمت و عجیبوغریب برای ما نفرستند؛ چون تجربه ثابت کرده اسباببازیهای خیلی گرانقیمت مثل هلیکوپتر کنترلی یا قطار چندمیلیونی در مناطق محروم تبعات منفی دارد و دگر اینکه حتما این اسباببازیها نو باشد و مثل طرح نذر عروسک نباشد که عروسکهایی که نمیخواستیم را هدیه میکردیم!»