ورزش > لیگ برتر – حمید درخشان باورش نمی شود پیشکسوت داوری ایران از دنیا رفته است. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ بهمن بهلولی، دوشنبه شب، در حالی که خوره های فوتبال 90 را می دیدند و بامداد سه شنبه آرام به خواب رفتند، چشم هایش را روی هم گذاشت و برای همیشه به خواب ابدی فرو رفت. […]
ورزش > لیگ برتر – حمید درخشان باورش نمی شود پیشکسوت داوری ایران از دنیا رفته است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ بهمن بهلولی، دوشنبه شب، در حالی که خوره های فوتبال 90 را می دیدند و بامداد سه شنبه آرام به خواب رفتند، چشم هایش را روی هم گذاشت و برای همیشه به خواب ابدی فرو رفت. زندگی او، همین جا تمام شد اما قصه های زندگی اش ادامه دارد. حمید درخشان بازیکن و سرمربی سابق قرمزها شاگرد بهلولی بود و از خاطرات قدیمی اش با معلم ورزش مدرسه شان گفت. از اینکه حتی از بهلولی به خاطر فوتبال یک سیلی آبدار خورده است.
آقای درخشان، آقای بهلولی هم از دنیا رفتند.
کدام بهلولی؟
بهمن بهلولی.
کی؟ چرا؟ شوخی می کنید؟
نه، شب گذشته به دلیل بیماری از دنیا رفتند.
وای.باورم نمی شود. خدا رحمتش کند. خدا روحش را شاد کند. آقای بهلولی استاد من بود. اصلا باورم نمی شود او از دنیا رفته است.(سکوت)
فکر کنیم خیلی از ایشان خاطره دارید.
چه بگویم. آقای بهلولی از آدم های زحمت کش و دلسوز بود. ایشان معلم تاریخ، جغرافیا و ورزش ما در دبیرستان بودند. من خاطرات خیلی خوبی از ایشان دارد. یک روز من را مجاب کرد که باید به تمرین تیم راه آهن بروم. می گفت پسر تو حیف هستی. الله اکبر… عجب روزگاری است. چه خاطراتی با آقای بهلولی داشتیم. خدا رحمتش کند.
گویا حتی قرار بود مدرسه تان را عوض کنید.
خب آقای بهلولی به من گفت که باید بازی کنی. باید بروی به تمرین راه آهن من هم آنموقع دوست نداشتم. نمی خواستم به تمرین این تیم بروم ولی آقای بهلولی اصرار داشت.
مثل اینکه حتی برادرتان را بردید که مدرسه تان را عوض کند ولی آخرش نشد.
ماجرایش این بود که یک روز مسابقه انتخابی دبیرستان بود. آقای بهلولی به من گفت باید در مسابقه انتخابی شرکت کنی و تست بدهی. منتهی من نرفتم. روز بعد ایشان من را در حیاط مدرسه دید. حتی به عنوان پدر یک چک آبدار به گوش من زد. خیلی ناراحت شدم. زنگ تفریح خورد و بعد هم دبیرستان تعطیل شد. همراه با دوستانم پیش آقای بهلولی رفتم و گفتم چرا من را زدی؟ نمی خواهم فوتبال بازی کنم. گفت تو فوتبال را بلد هستی. این شانس بزرگت را از دست نده. حتی گفت با هزینه شخصی ام تو راه به راه آهن می فرستم. برو تمرین کند. خدا آقا مدد را هم بیامرزد که در این تیم بود. خلاصه از دل ما در آورد. گفتم باشه. بعد از آن می خواستم دیپلم بگیرم که دبیرستانم را عوض کردم. وقتی به دبیرستان دیگری رفتم فوتبال حرفه ای را شروع کردم. وقتی به پرسپولیس رفتم، یک بار آمدیم وسط زمین که بازی را شروع کنم دیدم آقای بهلولی داور مسابقه است. با او سلام و علیک کردم که سرش را تکان داد. بعد گفت دیدی گفتم تو می توانی فوتبالیست بزرگی بشوی. در واقع آقای بهلولی باعث شد من فوتبالیست شوم.
در بازی ها هم هوای شما را به عنوان شاگردش داشت؟
البته بگویم که ایشان واقعا داور منضبط و سخت گیری بود. با عشق سوت می زد. در زمین می گفت نزدیک من نشوید و از دور حرف می زد. ولی خیلی مراقب من بود. هرکس می خواست من را خشن بزند، سریع خطا می گرفت.
شده بود با شما رفتار تندی در زمین کند؟
ببیند من از آن دسته فوتبالیست ها نبودم که بازی ام خشن باشد. این را آقای بهلولی هم می دانست و به خاطر همین خیلی از من مراقبت می کرد تا مصدوم نشوم.
آخرین بار کی با ایشان حرف زدید؟
همین اواخر در یک برنامه زنده رادیویی ایشان حرف می زد که من هم روی خط برنامه آمدم و با هم مکالمه ای داشتیم.
آقای بهلولی هم خیلی غریب از دنیا رفت.
بله، متاسفانه کسانی که در این مملکت زحمت می کشند و شاگرد تربیت می کنند، زود فراموش می شوند. این خیلی بد است. به خدا امثال بهلولی چیزی نمی خواهند. فقط باید به آنها یک خرده توجه و هم دردی شود.
252 43
Let’s block ads! (Why?)
RSS