به گزارش مجله سلامتی صلح خبر دارونما یا «قرص شکر»؛ گول زدن مغز با قرص قلابی! روزنامه همشهری: زمانی که دکتر هنری بیچر بهخاطر کمبود دارو در زمان جنگ جهانی دوم ناچار به استفاده از دارونما شد و به جای مرفین، شکر به خورد بیمارانش داد، فکر نمیکرد باعث و بانی شکلگیری یک چالش جدید […]
به گزارش مجله سلامتی صلح خبر
دارونما یا «قرص شکر»؛ گول زدن مغز با قرص قلابی!
روزنامه همشهری: زمانی که دکتر هنری بیچر بهخاطر کمبود دارو در زمان جنگ جهانی دوم ناچار به استفاده از دارونما شد و به جای مرفین، شکر به خورد بیمارانش داد، فکر نمیکرد باعث و بانی شکلگیری یک چالش جدید در دنیای پزشکی باشد.
سالها بعد از اینکه تعدادی از سربازان زخمی با خوردن این داروهای ساختگی و احتمالا بر اثر تلقین، دردشان تسکین پیدا کرد، بخشی از کارشناسان دنیای پزشکی میگویند، داروهای ساختگی بر رفع درد تأثیر جدی دارند، اما گروهی که در مقابلشان ایستادهاند میگویند این روشها علمی نیستند و اگر اتفاقی در چند مورد جواب داده، نمیتوان به تأثیر همیشگی آن اطمینان داشت.
آنها معتقدند: این داروهای ساختگی تا حد مشخصی جواب میدهند اما نمیتوان انتظار داشت که جای علم پزشکی را بگیرند.
دارونما فقط قرص نیست
بعضیها با عنوان «قرص شکر» از دارونما یاد میکنند چون در بسیاری از مواقع کپسول دارو را با مقداری شکر و گلوکز پر میکنند. دارونما فقط خوراکی نیست.
دستگاههای پزشکی، داروهای تزریقی و بهطور کلی، هر چیزی که میتواند بر وضعیت بیمار تأثیر بگذارد، دارونماست. در بعضی موارد، عمل جراحی نیز بهعنوان «دارونما» شناخته میشود.
در بعضی موارد، دارویی به بیمار داده میشود که برای درمان یک مشکل مشخص، کارایی ندارد. در این موارد، جراح عملا کار مؤثری روی بدن بیمار انجام نمیدهد اما شرایط با سرعت قابلقبولی رو به بهبود میگذارد.
یک آزمایش با نتیجه عجیب
به گزارش همشهری، یکی از آزمایشهای شگفتآور درباره تأثیر دارونما بر مغز انسان نشان داد، بهبود بیماریها لزوما ربطی به دارویی ندارد که به بدن وارد میشود.
در این آزمایش که در سال2002 در انستیتو عصبشناسی دانشگاه UCLA اجرا شد، به 2گروه از مبتلایان به بیماری افسردگی، قرص واقعی و دارونما داده شد.
هیچکدام از دو طرف نمیدانستند چه دارویی مصرف میکنند اما به بهبودی امید داشتند. نتیجه اسکن مغزی بعد از چند هفته نشان داد، فعالیت مغزی در گروهی که دارونما مصرف کرده بودند، بهطور قابل توجهی بیشتر شده است.
وقتی محققان با جزئیات بیشتری نتایج را بررسی کردند، متوجه شدند که در بخشی از مغز که به نام کورتکس شناخته میشود و به برنامهریزی، تصمیمگیری و رفتارهای شناختی بشر مربوط است، فعالیت مغزی بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافته است.
با این حساب، داروها فقط روی عملکرد مغز تأثیر نمیگذارند و نتیجهشان بهطور ملموسی جسم را تحتتأثیر قرار میدهد.
مناقشه درباره تأثیر دارونما
هنوز کسی دقیقا نمیداند دارونما چطور باعث تخفیف درد یا حتی بهبود بیماران میشود. اوایل اینطور تصور میشد که گول خوردن مغز و اینکه فکر میکند، در حال خوردن یک داروست، باعث فعل و انفعالاتی میشود که نتیجه نهاییاش بالا رفتن شانس بهبودی است.
این اما با نتیجه بعضی تحقیقات علمی همخوانی ندارد. در بعضی موارد، بیمار با اینکه میدانسته در حال خوردن دارونما و آنچه مصرف میکند، احتمالا تأثیری در بهبودیاش نداشته باشد، حال بهتری پیدا کرده است.
تنها چیزی که میتوان درباره تأثیر دارونما با قطعیت سخن گفت، تأثیر نهایی آنها بر عملکرد مغز است، اما درباره اینکه دقیقا چه مکانیسمی باعث این نتیجه میشود، نظرات فراوانی وجود دارد.
با مصرف دارونما، میزان ترشح اندروفین – هورمون بهوجود آورنده حس شادی- افزایش پیدا میکند. افسردگی، اضطراب و دردهای پس از عمل جراحی به همین دلیل با دارونما بهبود پیدا میکنند.
همین مشخص نبودن مکانیسم تأثیر دارونما در بدن مخالفان چنین شیوههای درمانی را جدیتر میکند. آنها میگویند، وقتی مکانیسم اثر یک دارو را نمیدانیم، نمیتوانیم بگوییم یک مبحث علمی است.»
نظر موافقان
تا به حال تئوریهای زیادی درباره تأثیر دارونما روی بدن مطرح شده است. این چند نمونه از آن تئوریهاست:
یکی از تأثیرهای دارونما روی مغز به اثر « امید به زندگی » مشهور است. این تئوری میگوید، انسان بعد از مصرف دارو بهطور ناخودآگاه دید مثبتی پیدا میکند و باور دارد که زندگیاش در حال دگرگونی است.
این تأثیر در نهایت به تغییر وضعیت فرد منجر شده و در بعضی موارد، حتی اگر او بداند، آنچه مصرف میکند احتمالا نوعی دارونماست، تلاش میکند امیدوار بماند.
یکی دیگر از تئوریها با نام «انتظار تسکین» شناخته میشود. براساس این تئوری، کسانی که از دارونما استفاده میکنند، انتظار دارند تأثیری مشابه دارو دریافت کنند و همین انتظار باعث بهبود شرایطشان میشود.
نظر مخالفان
مخالفان دارونما میگویند: تأثیر این روش درمانی به مواقع خاصی محدود میشود که آن هم عمدتا در زمینههای روانی مثل اضطراب، نگرانی، افسردگی و بیماریهایی با ریشه عصبی است، اما نمیتواند درباره بیماریهای جدیتری مثل سرطان مؤثر واقع شود و بهعنوان یک روش علمی کار نمیکند.
دانشمندان مرکز عصبشناسی دانشگاه کپنهاگ 7500بیمار را به 2 گروه تقسیم کردند؛ یک گروه دارونما دریافت کردند و گروه دوم هیچ درمانی نگرفتند.
بعد از چند هفته، گروهی که دارونما دریافت کرده بودند، صرفا دردشان اندکی کمتر شده بود. نتیجه نهایی این بود: «دارونما خاصیت درمانی ندارد اما بهخاطر تلقینی که در بیمار ایجاد میشود، صرفا درد کمتر شده است.»
منبع : Bartarinha