امروز: پنجشنبه, ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ / بعد از ظهر / | برابر با: الخميس 19 شوال 1446 | 2025-04-17
کد خبر: 234191 |
تاریخ انتشار : 05 تیر 1397 - 14:05 | ارسال توسط :
0
2
ارسال به دوستان
پ

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر علی تاجدی در گفتگو با خبرنگار صلح خبر به این‌که خاطرات محمد زهرابی گردآوری شده اشاره و اعلام نمود: نزدیک به ۲۰ نفر از خادمان شهدا در استان خوزستان، طی هشت ماه به گفتگو با افراد مختلف درباره پاسدار شهید محمد زهرابی و همچنین گردآوری زندگی‌نامه و خاطرات او […]

به گزارش مجله فرهنگی صلح خبر

علی تاجدی در گفتگو با خبرنگار صلح خبر به این‌که خاطرات محمد زهرابی گردآوری شده اشاره و اعلام نمود: نزدیک به ۲۰ نفر از خادمان شهدا در استان خوزستان، طی هشت ماه به گفتگو با افراد مختلف درباره پاسدار شهید محمد زهرابی و همچنین گردآوری زندگی‌نامه و خاطرات او پرداخته‌اند. این مجموعه، آماده انتشار است اما هیچ‌کدام از ناشران خوزستانی، از چاپ آن به خاطر گرانی کاغذ و مشکلات مالی استقبال نکرده‌اند.

سرپرست گروه گردآورندگان خاطرات شهید زهرابی با معرفی مختصر این شهید گفت: او دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۰ در روستای شوهان از توابع شهرستان دزفول در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. سال ۱۳۵۹، یک جوان ۱۹ ساله بود که به خدمت مقدس سربازی رفت و در اسفندماه سال ۱۳۶۰ خدمتش پایان یافت. سپس عضو بسیج و پس از آن عضو کادر سپاه پاسداران شوش دانیال (ع) شد.

تاجدی در ادامه اعلام نمود: محمد زهرابی را در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده گروهان و سپس فرمانده گردان شهید دانش از تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) انتخاب کردند. او در عملیات های الی بیت المقدس، رمضان، محرم و والفجر مقدماتی شرکت کرد و هجدهم بهمن ماه ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شیب میسان عراق به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۷۲ تفحص و شناسایی و ۲۸ تیرماه همان سال در گلزار شهدای شوش دانیال (ع) به خاک سپرده شد.

یکی از خاطراتی که در این مجموعه به آن اشاره شده این است: «از ویژگی‌های بارز شهید محمد زهرابی خوشرویی و برخورد محترمانه با نیروها و سایرین بود. آن‌قدر در صحبت کردن آرام و متین با طرف مقابل حرف می‌زد که همه دوست داشتند مدت‌ها با او هم‌سخن شوند. هیچ‌گاه با صدای بلند با کسی حرف نمی‌زد و عصبانی نمی‌شد. حتی یک‌بار یکی از نیروهایش به‌صورت او سیلی می‌زند و ناسزا می‌گوید. محمد در حالی که توان زدن او را داشت عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. حتی سرش را بالا نمی‌آورد ببیند چه کسی او را زده است. آرام به راه خودش ادامه می‌دهد. پسرعمه‌اش که از ماجرا مطلع می‌شود، به محمد می‌گوید بیا برویم درس ادبی به این طرف بدهیم. مگر تو فرمانده آنها نیستی؟ محمد در پاسخ فقط یک جمله می‌گوید: نام من چیست؟ پسرعمه پاسخ می‌دهد: محمد! شهید زهرابی ادامه می‌دهد: من از احوالات پیامبر شنیده‌ام که حتی شکمبه گوسفند بر سرش ریختند و هیچ نگفت. من هم به تأسی از پیامبر می‌خواهم منش و خلق و خوی ایشان را در پیش بگیرم.»

کد خبر 4331208

منبع : Mehrnews

اگر تمایل دارید خبر یا گزارش یا مقاله ای را با دیگران به اشتراک بگذارید، از بخش خبرنگاران صلح خبر برای ما ارسال نمایید. تا پس از بررسی در مجله گزارشگران یا اخبار روز منتشر گردد.

در صورت تمایل، خبر با نام شما منتشر خواهد شد. البته در ارسال تصاویر و اخبار وگزارش های خودتان، قوانین و عرف را رعایت نمایید تا قابلیت انتشار را داشته باشند.

خبرنگاران RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید