به گزارش صلح خبر، متن کامل یادداشت محسن رضایی با عنوان « جهان جدید با پیکری زخمی و مجروح» به شرح زیر است:
جهان جدید با پیکری زخمی و مجروح
کرونا سرانجام خواهد رفت ولی زخم ناشی از کرونا بر پیکر جهان باقی خواهد ماند. چرا؟ چون ساختار قدرت بین الملل کنونی، توان کافی برای درمان این زخم و جبران پیامدهای وسیع آن را ندارد، طبعا این ساختار تغییر خواهد کرد و نظمی جدیدی پدیدار خواهد شد. از یکسو غرب یعنی اروپا و امریکا، ضعیف می شود ولی چین و آسیا قوی تر از گذشته در صحنه خواهند بود. و در نتیجه، قدرت و برتری اقتصادی از غرب به شرق منتقل می شود. ولی آیا آسیا و چین قادرند اولا انسجامی همچون غرب در نیمه دوم قرن بیستم داشته باشند؟ و ثانیا آیا می توانند پشتوانه فلسفی و معرفتی متفاوت از اومانیسم و لیبرالیسم به وجود آورند؟ آیا قادر به ایجاد یک نظام اقتصادی بین المللی هستند؟ آیا در قرن ۲۱ شاهد شکل گیری برتری تمدن آسیایی و شرقی خواهیم بود؟ فرصتها و تهدیدات پیشاروی ملت ایران، نظام و انقلاب اسلامی ما چیست و ملت و نظام ما چه نقشی را می توانند برعهده بگیرند؟ اینها پرسشهای مهمی است که یک گفتمان ملی را می طلبد. در عین حال، در این خصوص نکات مهمی وجود دارد که می توان در این پویش ملی به آن پرداخت:
۱-خطرناکتر از «کرونا»:
کرونا یک بیماری خطرناک است که ریه انسان را آلوده، تنفس را با مشکل مواجه نموده و بعضاً به مرگ آدمی میانجامد و آنگونه که پیشبینی شده تا خرداد ۱۳۹۹ یک فاجعه انسانی و مبتلا شدن جمعیت های میلیونی را به دنبال خواهد داشت.
از یکطرف یک فاجعه درمانی و جسمانی به وجود می آید که قلب بشریت را تکان خواهد داد. از دعا گرفته تا همیاری ملی و بین المللی، باید به کمک هموطنانمان و حتی مردم جهان بشتابیم.
از سوی دیگر کرونا بیماری دیگری که «بیماری باطنی و فکری» تمدن فعلی بشر است را پرده برداری می کند. «سرمایه داری و لیبرالیسم غرب»، باطن و روح و اندیشه و جانِ دولتها، جوامع، احزاب و همچنین روابط انسانی، اجتماعی و سیاسی جوامع غربی و غرب زده را سیاه و آلوده کرده ولی سالها به صورت پنهانی و غیرآشکار در حال رشد و گسترش بود. گرچه افراد، گروهها و جنبش های زیادی در مقابل منشا این بیماری ایستادند و از این بیماری نجات یافتند، ولی تعداد آنها به نسبت کل، زیاد نبوده است.
این بیماری باطنی و اعتقادی خطرناکتر از کرونا در جوامع بشری وجود داشت ولی زرق و برق فناوری و تبلیغات اجازه بروز به آن نمی داد. این بیماری ابعاد زیادی دارد؛ از بحران بدهی و بدهکار کردن نسل های آینده گرفته تا جنایات جنگی، ترور و خشونت بی سابقه (که طی همین روزهای سخت نیز خشونت ورزی در جهان ادامه دارد)، تا فروپاشی اخلاق و معنویت الهی در کالبد تمدن غرب.
مردم در کوچه و خیابانهای اروپا و امریکا فریاد کمک خواهی سر داده اند ولی یاوری نمی یابند. بیش از شصت درصد مردم غرب به اقدامات دولت هایشان بی اعتماد هستند. علت بی کسی انسانها در مقابل کرونا، گسستن بشر از خدا، اَتُمیزه شدن جوامع، گسستگی اجتماعی از یکطرف و تکبر و استبداد سیاستمداران و دولت ها و رخت بر بستن کرامت انسانی است، که نتیجه همه اینها “تنهایی بشر” است. انسان بدون خدا و بدون پیوند معنوی با دیگران و با دارا بودن سیاستمدارانی خودخواه و متکبر، به یک جسم فاقد حقیقت و هویت تبدیل شده است که از صبح تا شب به دنبال نان می دود. اکنون کرونا، با رونمایی از بیماری باطنی غرب و با فعال شدن آن بیماری، شکلگیری رویدادهای عمیق تری در جهان غرب را آغاز نموده که ممکن است ابعاد آن در آینده گستردهتر شود.
۲-فاجعه انسانی:
یکی از مهمترین عوارض بیماری باطنی و اعتقادی جوامع غربی و غرب زده، تنهایی بشر است. این روزها که در سراسر جهان همه در خانه میمانند، به این تنهایی و تلخی آن پی میبرند و این آغاز خودآگاهی درباره این بیماری پنهان است؛ ویروس کرونا با فاصله انداختن اجتماعی، مردم جهان را به یک فاصله اجتماعی طولانی دیگری در خود آگاه کرده است. در حقیقت، ویروس کرونا می گوید از من شکایت نکنید، از کرونای تمدنی که خانواده را متلاشی کرده و شما را از معنویت و از حقیقت خودتان دچار فاصله کرده، شکایت کنید.
اکنون انسانها در سراسر جهان اخبار منتشره در بحران کرونا را می بینند و به حال خود وقوف پیدا می کنند؛ به جان هم افتادن برای یک دستمال کاغذی در فروشگاههای یکی از صنعتیترین کشورها، دعوا کردن بر سر چند بسته پیاز در بازار یکی از مرفه ترین کشورها، بیماران سالمند را بدون همراه در راهروی بیمارستانها رها کردن، کشیدن دستگاه تنفس از روی صورت سالمندان و قطع آن در بیمارستانهای برخی کشورها، رها کردن مرده ها بدون تشییع جنازه، خاکسپاری های بی کس و کار و قبرهای نامعلوم، بیش از هر چیز تنهایی انسان را رونمایی می کند. حتی فاصله دولتها از مردم و بی اعتمادی مردم به دولتهایی که خود انتخاب کردهاند، بیانگر تنهایی انسانهاست.
از سوی دیگر ناتوانی دولتها و سرگردانی و به جان هم افتادن دولتمردان را می بینند و خود را بیش از پیش تنها می یابند و ممکن است به این نتیجه برسند که خودشان باید به فکر خود باشند و این می تواند آغاز اعتراضات اجتماعی باشد.
بالاخره کرونا کنترل می شود ولی پیامدهای فعال شده بیماری باطنی، از کنترل غرب خارج خواهد شد. پارهای از پیامدها، قابل کنترل هستند، لیکن بعضی از آنها از جمله آثار فاجعه انسانی، بدتر از تبعات جنگ جهانی، بر چهره حکومت های غربی باقی خواهد ماند.
۳-عکس العمل دولت ها:
آمریکاییها طی دو دهه گذشته و در چندین رویداد از جمله انفجار مشکوک برجهای دوقلو و لشکرکشی به غرب آسیا، تا تولید تروریسم داعش و هجوم شورشیان تربیت شده غرب به عراق و سوریه، و تحریک نمودن عربستان برای حمله به یمن، تلاش کردند که آمریکا را به قله قدرت مسلط جهان برسانند، اما ایستادگی ملتهای عراق، سوریه، یمن و لبنان، آنان را در تحقق این هدف، ناکام ساخت.
رئیس جمهور فعلی آمریکا با شعار این که امریکا را دوباره اول خواهیم کرد، روی کار آمد اما امروز با بزرگترین بحران تاریخ آمریکا مواجه شده، به طوری که دهها هزار نفر از مردم مبتلا به کرونا را رها کرده و قصد حمله به عراق را دارد تا افکارعمومی را منحرف کند.
کرونا نه فقط قدرت آمریکا و اروپا بلکه اندیشه لیبرالیسم و فرهنگ سرمایه داری و ارزش های آمریکایی، آزادی و دموکراسی آمریکایی را با چالش بزرگی روبه رو کرده است و اقتصاد، امنیت و روابط بین الملل آنان را تضعیف خواهد کرد.
کرونا فارغ از اینکه ساخته دست بشر بوده یا محصول یک جهش طبیعی باشد، با هجوم خود، به بشر یادآوری کرد که:
– انسان مالک کره زمین نیست. مشکلات بشر به تمامی بشریت مربوط است و ثروتمند بودن یا صنعتی بودن یک کشور، آن را از خطرات جاری در کل زمین، محفوظ نمی سازد.
– تماس تلفنی رئیس جمهور قدرت بزرگی همچون آمریکا با روسای جمهور دیگر برای تامین ماسک، دستکش و… بیانگر آن است که حتی قدرتهای بزرگ هم به تنهایی نمیتوانند زندگی کنند.
– بشر در تنهایی قادر به زندگی نیست؛ پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر و دوست در زندگی او شریک هستند.
– انسان به این نتیجه می رسد که بدون خدا نمیتواند با خود و دیگران رابطهی پایدار و حقیقی برقرار کند.
اقتضای دستیابی بشر به چنین فهم و درک و محیط زندگی جدید، تغییر در ارزشها، نهادها، نظم سیاسی و اقتصادی و در یک کلام، “نظام جدید بین الملل” و ارزشهای جدید است که این مهم بدون یک «جنبش اجتماعی بین المللی» ممکن نیست. با این حال آیا غرب ظرفیت ایجاد و هدایت چنین جنبش اجتماعی بین المللی را دارد؟ جنبش ناکام ضد وال استریت و جنبش ضد سرمایه داری جلیقه زردها در فرانسه نشان داد غرب فاقد ظرفیت خلق انقلابی شبیه انقلاب کبیر فرانسه است. از سوی دیگر آیا دستهای شیطانی که تحولات بزرگ ِ پس از پایان جنگ جهانی اول و دوم را در درون جامعه غرب هدایت کردند، اجازه چنین تحولی را در جوامع غربی خواهند داد؟ وظیفه ملت و نظام ما و بویژه وظیفه نیروهای انقلاب در چنین شرایطی چیست؟
۴- جریانات سیاسی و راهکارها:
بیتردید کرونا چند صباحی دیگر، عقب خواهد رفت و انسانها بار دیگر میداندار خواهند شد ولی چند حفره معنایی در جوامع بشری و چند گسل فعال شده اجتماعی، به ویژه تنهایی بشر که با کرونا پدیدار شده و نیاز به چارهجویی جدی برای آن، پابرجا خواهد ماند. چگونه یک نظام عادلانه و انسانی جایگزین نظام سرمایه داری شود و در یک کلام، چگونه دردهای اصلی بشر درمان گردد؟
اندیشمندان عصر مدرن، که نگران آغاز عصر جدید و متفاوت بشریت هستند را میتوان به سه گروه تقسیم کرد که متاسفانه هر سه گروه تلاش میکنند از شکل گیری یک تحول جهانی و بازگشت انسان به حقیقت خویش ممانعت به عمل آورند:
– گروه نخست سعی دارند با تجویز چند داروی مسکن و آرامبخش بر این بیماری خطرناکتر از کرونا سرپوشی بگذارند.
لذا صرفاً به آثار سیاسی و اقتصادی کرونا اشاره کرده، آگاهانه یا ناآگاهانه، نمیگذارند عمق تاثیر فاجعه آمیز انسانی و اجتماعی دنیای صنعتی و مدرن بر روح و جان و حقیقت آدمی آشکار گردد.
این گروه، هم در نظریهپردازی و هم در عمل، فعال شده اند. از جمله کنگرهی آمریکا برای جلوگیری از شدت بیکاری و رکود اقتصادی، یک وام بزرگ دو تریلیون دلاری تصویب کرد، اما در عین حال، خود آنها نیز معتقدند بدون کمک مردم، کاری از دست دولتها ساخته نیست.
در اروپا که همین منبع تامین وام نیز وجود ندارد لذا اروپا اولین منطقه ای است که عمیقا با بحران پس از کرونا مواجه می شود.
– گروه دوم که انگشت اتهام دستکاری بیولوژیک و پندمی کرونا به سوی آنهاست و بیشتر با اردوگاه صهیونیزم مرتبطند، تلاش میکنند با نفوذ در کشورهای پیروز علیه کرونا و ایجاد نظمی جدید که پس از فروپاشی نظم فعلی به وجود میآید به حیات خود ادامه دهند تا بتوانند از وقوع یک تحول واقعی در زندگی بشر و یک نظم انسانی و عادلانه در روابط بین الملل جلوگیری کنند.
اینها همان گروهی هستند که توسط نومحافظه کاران، بوش را بر سر کار آوردند و انگشت اتهام انفجار در برجهای دوقلو به سمت آنهاست و عامل لشگرکشی به عراق و افغانستان بودند و نتوانستند نظم نوین آمریکایی – صهیونیستی را چنانکه می خواستند ایجاد کنند و در آن پروژه با شکست مواجه شدند. اینها امروز دوباره به راه افتاده و فعال شدهاند تا از فرصت پدیدار شده پس از شیوع کرونا، برای شکلدهی به نظم مطلوب خود سوءاستفاده نموده، اجازه ندهند بشریت به دردهای اساسی خود بیاندیشد و به درمان آنها بپردازد.
– گروه سوم کسانی هستند که از ایجاد مذاهب فریبنده شبیه تمسک به گوساله سامری گرفته تا تقویت واپسگرایی ناسیونالیستی و هویتهای کاذب، در تلاش برای خروج انسان از تنهایی اند
۵-جهان جدید انسانی و یا انزواگرایی:
واقعیت این است که پیامدهای اقتصادی، انسانی و سیاسی کرونا و بیماری فعال شده و جرقه خورده باطنی و فکری جهان غربی از کنترل امریکا و اروپا خارج خواهد شد و بازی بین المللی به شرق و آسیا منتقل خواهد شد. جهان جدید را آسیایی ها رقم خواهند زد. جهان جدید یا تکرار تاریخ به شکل دیگری خواهد بود و ظلم و فساد ادامه خواهد یافت و یا آزادیخواهان و عدالتخواهان وارد صحنه می شوند و با جنبش ها و نهضتهای انسانی یک دنیای جدید انسانی را می سازند.
بیتردید در چنین برههی خطیری، ملت پر افتخار ایران و اندیشمندان و روشنفکران انقلابی آن، به عنوان پرچمداران یک نظم و ایدئولوژی جدید و نماد ارزشها و فرهنگ و سیاست های جدید، روشنگری و مقابله علیه جنایات صهیونیزم و استکبار آمریکایی را شروع کرده اند. ملت ایران که در انقلاب اسلامی خود با دست گذاشتن روی منشأ اصلی بیماری باطنی جوامع غربی و غرب زده، قریب چهل سال روی مسیر خود ایستاده اند، نمی توانند در شرایط کرونایی و پس از کرونا به صحنه نیایند و دست روی دردهای واقعی بشر نگذارند.
۶-نقش آفرینی بین المللی در انسانی ساختن جهان جدید:
به نظر می رسد ملت ایران با برخورداری از این سرزمین کهن و ظرفیت های بزرگ و تاریخی و مردمی که صاحب تمدنهای بزرگی بوده اند، می تواند با کمک جوانان غیرتمند ایرانی (که هر کدام یک قاسم سلیمانی هستند) و با استفاده از تجربه چهل سال گذشته و با یک آسیب شناسی بدون تعصب، نقش موثری در شکل دادن به نظم و جهان جدید در داخل کشور و منطقه و حتی سطح جهانی داشته باشند.
یک موضوع مهم این است که اگر در ایجاد نظم و جهان آینده، فعالانه مشارکت نداشته باشیم، به همان سرنوشتی دچار خواهیم شد که پس از رویدادهای بزرگ مانند جنگ جهانی اول و دوم به ایران تحمیل شد؛ اولاً تمامی دستاوردهای انقلاب اسلامی را از دست خواهیم داد و ثانیاً هرگونه تغییر در ساختار قدرتهای بین الملل (برابر تجربه های تاریخی) تاثیرات زیادی بر کشور ما خواهد گذاشت و اگر منفعل باشیم دچار عقب ماندگی می شویم. کما اینکه بعد از جنگ جهانی اول جای پای انگلیس و بعد از جنگ جهانی دوم دست امریکا در غارت کشورمان باز شد و در هر دو ضرر کردیم.
چه باید کرد و از کجا شروع کنیم؟
حقیقت آن است که چاره جویی برای دردهای عمیق بشریت عصر حاضر، جز با استمداد از خدای متعال و مردم ممکن نیست. استیصالِ قدرت های بزرگ در مواجهه با کرونا نشان داد که عقل ابزاری بشر برای تامین سعادت دنیوی او کفایت نمی کند و تمدن بشری به هدایت و نجات الهی و حضور فعالانه مردم نیازمند است. بدون ارتباط با خدا نمیتوان با دیگران و حتی با خود حقیقیِ خویش ارتباط برقرار کرد. رمز بیرون آوردن مردم دنیا از تنهایی، ارتباط صادقانه با خدای متعال است.
۷- انتظار واقعی؛ دکترین آینده:
قرآن کریم در آیات متعدد تاکید میکند که خداوند، زمین را پس از مرگش، زنده میکند و می فرماید اینها آیات و نشانه هایی هستند که انسان را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکند.
در تفسیر این آیات قرآن (زنده کردن زمین پس از مرگ آن) به ظهور امام عصر (عج) اشاره شده است، ولی متاسفانه فلسفه انتظار در جوامع اسلامی به خوبی تبیین نگردیده است.
انتظار واقعی یعنی آماده شدن برای یک تحول بزرگ جهانی. این آمادگی بدون فراهم ساختنِ قدرت و قوی شدن در همه زمینه هایی که بشر امروز بدان نیازمند است، امکانپذیر نیست. انتظار یعنی قوی شدن در همه زمینه هایی که ایجاد یک انقلاب جهانی به آن نیاز دارد.
در واقع، ظهور رهبر این انقلاب بزرگ و فراگیر جهانی که جز مهدی موعود (عج) نیست، منوط به فراهم شدن این آمادگی است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تدارک این آمادگی آغاز شد و با ایستادگیهایی که امامین انقلاب و ملت سرافراز ایران در مقابل شیاطین جهان از خود نشان دادند، تاکنون ادامه یافته است.
از آثار این انقلاب و ایستادگی ملت بر سر آرمانهای انقلاب، گسترش معارف اسلام و قرآن و تعالیم پیامبر و معصومین و یاد و فکر و رسم و عطر نام حضرت مهدی (عج) در جهان است.
در سالهای اخیر، اجتماع عظیم شیعیان در راهپیمایی شکوهمند اربعین از یکسو و مبارزه موفقیت آمیز با تروریسم و ایستادگی در مقابل زورگوییهای آمریکا از سوی دیگر، چهرهی جدیدی از جبهه مقاومت را در جهان ترسیم کرده است.
کافیست خود را برای درک بهرهای بیشتر از حقیقت نجات بخش انقلاب اسلامی و ارزشهای والای آن آماده کنیم. باید با اصلاح خود، به استقبال نور بشتابیم. انتظار فرج، بدون تلاش برای کسب آمادگی لازم، از علائم همان بیماری پنهان از خود بیگانگی و تنهایی است. تظاهر، ریا و استعلا، چاره ساز نخواهد بود. همه دلسوزان تمدن بشری امیدوارند بشر این بار عمیقا فهمیده باشد که مالک زمین و زمان نیست و بهتر است تکبر مالکانه را ترک کرده، خاضعانه دست به دعا بردارد.
۸- قوی شدن؛ راه آینده ایران:
ملت عزیز ایران که با انقلاب اسلامی، عصر جدیدی را آغاز کرده، باید به چاره جویی جمعی بپردازد. باید با تلاش همگانی و قوی شدن در تمامی علوم و فنون، و تامین سازوبرگهای لازم برای مشارکت در این تحول جهانی، مهیای گام برداشتن در مسیر تعیین سرنوشت خود شویم.
خوشبختانه صدور به هنگام “بیانیه گام دوم انقلاب”، دورنمای قوی شدن ما و دستورالعمل های لازم را ارائه کرده است.
لازمه تحقق رهنمودهای این بیانیه، آغاز یک نهضت اجتماعی بین المللی است.
این نهضت، تمامی آزادیخواهان و مسلمین به ویژه جبهه مقاومت را به یک تحرک جدی تر همراه با راهکارهای روشن برای پایان دادن به دردهای واقعی بشر، دعوت میکند.
شناخت فلسفه وجودی انقلاب اسلامی و پیام ها و ارزشهای آن و نمادهای آن که پیشتازانی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگر علما و نیز سردارانی همچون شهیدان باکری، همت، کاظمی و قاسم سلیمانی ها هستند و رهنمودهای امامین انقلاب، راهی به سوی گشایش کار فروبسته بشر و تذکری برای بازگشت به “خود حقیقی بشر” است.
اگر منتظر واقعی فرج هستیم. باید ؛
۱- با تنهایی و از خود بیگانگی مبارزه کرده، در جبهه خدا که همان جبهه ولایت و مردم است، فشرده تر از گذشته، دور هم جمع شویم، انواع فاصله های زیان بخش را برداشته فاصله انسان با “خدا” و “خود حقیقیاش” را کم کنیم. باید خانواده را جدی گرفته، برادری، ایثار و گذشت را تقویت نموده و مهمتر از آن، به محرومین رسیدگی کنیم.
لازمه تحقق این مهم، آغاز یک نهضت اجتماعی بین المللی است که از تغییر نگاه به انسان تا تغییر سبک زندگی را در بر می گیرد.
در حقیقت، نهضت وال استریت در آمریکا و نهضت جلیقه زردها در فرانسه، تشنه پیامهایی از یک نهضت اجتماعی متکی به یک نگاه جدید به انسان است و آن انسانیت خدامحور است که به عنوان تنها جایگزین اومانیسم، قادر است مشکل تنهایی انسان را مرتفع سازد.
۲- لازمه «فرج» و گشایش امور، فاصله گرفتن از شیطان است.
شیطان برای هر کس در لباسی متفاوت جلوه می کند. ما که مسئولیت سیاسی و حکومتی داریم باید از فریب های شیطان و از سراب «جاه» و ریاست و از باتلاق تشریفات و تجملات فاصله بگیریم. در عرصه اجتماعی نیز باید از شیطان مجسم که امروز ظالمان و مفسدان و در راس آنها هیئت حاکمه آمریکا، اسرائیل و عربستان هستند دور شویم. لذا اخراج آمریکا از منطقه و استقلال همهی کشورها از هر قدرت خارجی، اولویت مهم در سیاست خارجی است.
۳- بدون مبارزه و جهاد با شیطان درون و برون، نمیتوان در جبهه خدا قرار گرفت. الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا. لازمه مجاهدت، قوی شدن است. برای نبرد با شیطان باید به سلاح علم و فناوری و تقوی و اخلاق، تجهیز شویم.
شهادت قاسم سلیمانی، بانگ جرسی بود که آغاز تحولات جدید جهانی را نوید داد. این شهادت، فراخوانِ نیروهای انقلاب، برای آغاز یک نهضت جهانی و به منزله خون تازه ای در شریان ملت ما در اولین سال گام دوم انقلاب به شمار می آید.
اینک نیز با شیوع بیماری جهانی کرونا و روشن شدن بیماری پنهان روحی و فکری بشر، مسئولیت دولت، مردم و نیروهای انقلاب، افزون شده است.
بدان امید که در سایه لطف الهی، فرج قائم آل محمد (ص) تحقق یابد و چشمان ملت فداکار و خانواده شهدای ارجمند دفاع چهل ساله ملت ایران و کشورهای محور مقاومت، به جمال نورانی حضرت مهدی (عج) روشن شود. آمین یا رب العالمین.
انتهای پیام