فرهنگ > سینما – حسین پاکدل با انتشار نوشتهای با عنوان «چقدر به شهرزاد نیاز داشتیم» از سریال حسن فتحی تمجید کرد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حسین پاکدل در صفحه اینستاگرام خود نوشتهای در تقدیر از سریال«شهرزاد» منتشر کرد. نوشته او به این شرح است: چهقدر ما به “شهرزاد” نیاز داشتیم دیگر وقتاش بود شهرزادی بیاید برایمان […]
فرهنگ > سینما – حسین پاکدل با انتشار نوشتهای با عنوان «چقدر به شهرزاد نیاز داشتیم» از سریال حسن فتحی تمجید کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، حسین پاکدل در صفحه اینستاگرام خود نوشتهای در تقدیر از سریال«شهرزاد» منتشر کرد. نوشته او به این شرح است:
چهقدر ما به “شهرزاد” نیاز داشتیم
دیگر وقتاش بود شهرزادی بیاید برایمان قصه بگوید. قصهای از دیروز و امروز. داشتیم تمام میشدیم. قصههامان داشت ته میکشید از شدت تهی بودن از معنی. داشتیم از شدت کسالت در شیبی تند با عشقهای سفارشی و ناچسب به درّهی نفرتِ از هم میافتادیم. اگر در قصه شهرزادِ کهن، حاکمی ظالم بود که دختران شهر را برای شبی هوس به کاخ نکاح میبرد و روز بعد به گورِ کور میفرستاد، ما مدتها بود به عنوان حاکمان وجودِ خود از خود بیخود شده بودیم. اگر شهرزاد با لالاییی قصهای تودرتو ظالم را سحرگاهان به خواب میبُرد تا ظلم، حتی برای روزی به تأخیر بیفتد؛ این شهرزادِ نو دارد از همان سر شب خواب از سرمان میپراند. دارد از توهمِ خوابِ خوشِ خرگوشی بیدارمان میکند. مدتها بود از شدت بیخوابی خوابگرد شده بودیم. ما بعد از کودتا دورِ خود در هیچ و پوچ به باطل میچرخیدیم. ما، خود را هرشب به برزخ میکشاندیم و صبح نشده دار و ندارمان را دار میزدیم. ما منشهای اجدادی سرزمین وجودمان را یکبهیک سرمیبریدیم. بر داشتههای فرهنگی و عاداتِ نابمان چوب حراج میزدیم. دیگر وقتاش بود شهرزادی خردمند بیاید و برایمان قصهای تازه بگوید؛ در قالبی فراگیر.
اگر در شهرزاد کهن آن دخترِ هوشمند چنان قصه گفت که حاکم به انتظار تداوم قصه خونش نمیریخت و شبی دیگر به انتظار بود و این شبها به هزار و یک شب کشید؛ شهرزادِ حسن فتحی و نغمه ثمینی، هفته تا هفته ما را در خود میبرد به انتظار. ما یک هفته سراز پا نمیشناسیم برای دیدن و شنیدنِ خود، در آیینه این سریالِ فتحی- که از بهترین ظرفیتهای هنر نمایش مثل دیگران ولی به نحو احسن بهره برده است. در این قصه شهرزاد، ما را به خودمان برمیگرداند. به خود نشانمان میدهد. درسهای بکر میدهد به ما از کیمیای عشق. رسم و مرامِ زندگی میآموزد از صبوری و حکمت. ما را بزرگ میکند، پا به پای خود. به اشارتِ خالقان اثر، این شهرزاد، بزرگآقای قدر قدرت را سر به زیر نگاه میکند؛ ولی هیمنهاش را میتکاند با سیلی سکوت و خوداری و خرد. همانطور که خودش زیر سنگ سنگین آسیابِ زندگی قد میکشد، از قبادهای واداده و فرهادهای عاشق پیشه مرد میسازد. مادرانِ دلخور را به آشتی کشانده، در بغل هم مینشاند به مهر. پدران را در آیینهی هم، وادار میکند به نگاهِ شرم. آنچه در معمای کودتا – بخوانید طاعون- بر ما رفته را کوتاه و گویا روایت میکند به صداقت، بی شعار و با شعور. سریال شهرزاد امروز تنها جان دخترکان زایش را حفظ
نمیکند؛ دارد به یمن هفتهای انتظار ما را از خودزنى عمومى باز مى دارد»
57۲۴۸
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
RSS