امروز: پنجشنبه, ۶ دی ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 25 جماد ثاني 1446 | 2024-12-26
کد خبر: 90008 |
تاریخ انتشار : 29 خرداد 1395 - 12:02 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

فرهنگ > ادبیات – همشهری دو – مریم مرتضوی:«پدر شعر انقلاب اسلامی» عنوان مردی است که سروده‌هایش تأیید‌کننده روحیات انقلابی مردم بوده و قدرتی بر قدرت انقلابی آنها افزوده است؛ مردی که حدود ۹۰سال در میان ما زندگی کرد و نه‌تنها شعرها و سرودهایش عامل تقویت روحیات معنوی و انقلابی ما بود، بلکه خودش هم شجاعانه و […]

فرهنگ > ادبیات – همشهری دو – مریم مرتضوی:
«پدر شعر انقلاب اسلامی» عنوان مردی است که سروده‌هایش تأیید‌کننده روحیات انقلابی مردم بوده و قدرتی بر قدرت انقلابی آنها افزوده است؛ مردی که حدود ۹۰سال در میان ما زندگی کرد و نه‌تنها شعرها و سرودهایش عامل تقویت روحیات معنوی و انقلابی ما بود، بلکه خودش هم شجاعانه و حق‌طلبانه در صحنه‌‌های انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس حضور داشت.

حتما شما هم سرودهايي مانند «خجسته باد اين پيروزي»، «اي مجاهد، شهيد مطهر»، «اين بانگ آزادي كز خاوران خيزد»، «آمريكا آمريكا ننگ به نيرنگ تو» و «خميني ‌اي امام » را شنيده‌ايد اما شايد ندانيد كه شاعر اين سروده‌هاي انقلابي مرحوم حميد سبزواري بوده است. به اين ترتيب مي‌توان گفت نام مرحوم استاد سبزواري با خاطرات اغلب ايراني‌ها گره خورده است. جالب است بدانيد كه نام اصلي ايشان، «حسين آقا ممتحني» بود اما خودش نام «حميد» را به‌عنوان تخلص شعري‌اش قرار داد. چون از يك سو معتقد بود كه كاربرد اين تخلص در شعر، از نام خودش راحت‌تر و روان‌تر است و از سوي ديگر، تا مدت‌ها به‌دليل فضاي انقلابي و مبارزاتي‌اي كه در دوران رژيم طاغوت وجود داشت، نمي‌خواست كسي متوجه شود كه اين شعرها را چه‌كسي سروده است. به اين ترتيب بود كه «حميد سبزواري» را به‌عنوان نام مستعار خودش قرار داد و در بين مردم با اين نام شناخته شد. براي آشنايي بيشتر با پدر شعر انقلاب اسلامي كه چند روزي است از ميان ما رفته، گفت‌وگويي با محسن سبزواري، فرزند بزرگ ايشان، انجام داده‌ايم.

  • براي شروع بد نيست به‌طور اجمالي با زندگي مرحوم پدر بيشتر آشنا شويم.

پدرم در سال 1304شمسي در شهر سبزوار به دنيا آمده بود. خانواده اهل شعر و ادب بودند و به همين دليل پدر از دوران كودكي با فرهنگ اصيل ايراني آشنا شده بود. پدربزرگ ما هم با وجود اينكه نابينا بود اما شعر مي‌گفت و در عين حال در اقوام‌شان شاعران بزرگي بودند كه نام تعدادي از آنها در بين مردم باقي مانده، مانند تجلي سبزواري كه از شاعران توانا بود. پدر هم آنطور كه خودش و اطرافيان تعريف كرده‌ از همان دوران كودكي قريحه شاعري داشت و بيت‌هاي محكم و خوبي مي‌سرود.

  • شعر مرحوم سبزواري رنگ و بوي مردمي و انقلابي دارد. اين ادبيات از چه زماني و تحت‌تأثير چه فضايي در شعرهاي ايشان ايجاد شده بود؟

در دوران كودكي پدر بود كه متفقين وارد كشور ما شده بودند. پدر كه از همان زمان دغدغه معيشت و آسايش مردم را داشت، شعرهايي مي‌سرود كه در آن اين دغدغه منعكس مي‌شد. به همين دليل مي‌توانم بگويم كه سرودن شعر انقلابي و مردمي را از همان دوران كودكي شروع كرده بود؛ چون نگراني‌هاي عميقي درباره آزادي و زندگي و معيشت مردم داشت.

  • چطور وارد محافل ادبي شد؟

مرحوم سبزواري در شهر سبزوار، مدتي در آموزش و پرورش خدمت ‌كرد. مدتي هم در يك بانك فعاليت كرد و از آنجا به تهران منتقل شد. در تهران بود كه با گروه‌هاي ادبي و شعري آشنا شد و چون قريحه شعري خوبي داشت و علاقه‌مند به ادبيات بود، وارد محافل ادبي شد. آن زمان هم براساس دغدغه‌اي كه براي مردم و رفاه آنها داشت و نسبت به رژيم طاغوت معترض بود، شعرهايي با محتواي اجتماعي و سياسي مي‌سرود.

  • البته نبايد اين نكته را هم از خاطر برد كه مرحوم سبزواري در سرودن اشعار مذهبي و مبارزاتي هم توانايي بسياري داشت.

همينطور است. در دوران انقلاب اسلامي بود كه مرحوم سبزواري به سرودن شعرهاي انقلابي روي آورد و در عين حال شعرهايي با مفاهيم مذهبي سرود تا انگيزه‌هاي مذهبي مردم را در كنار توان مبارزاتي آنها تقويت كند. در زمان جنگ تحميلي هم مدتي در جبهه حضور داشت و در آنجا هم در كنار مبارزات، شعرهايي با مفاهيم جنگ تحميلي و دفاع‌مقدس سرود.

  • مرحوم سبزواري در دوران انقلاب اسلامي، بارها از سوي نيروهاي رژيم طاغوت و مأموران ساواك دستگير و زنداني شده بودند. آيا شما شاهد اين ماجرا بوده‌ايد؟

بله. پدر در زمان انقلاب اسلامي در كنار مردم مبارزه مي‌كرد. او صراحت بيان و شجاعتي داشت كه باعث مي‌شد بدون هيچ ترس و هراسي از مأموران ساواك و رژيم طاغوت به خيابان برود و شعار بدهد و مردم را تشويق به مبارزه كند. حتي گاهي خودش در جلوي مردم قرار مي‌گرفت و شعرهاي انقلابي‌اش را مي‌خواند تا روحيه مبارزاتي و انقلابي آنها را تقويت كند. به‌خاطر دارم كه يك‌بار در زمان مبارزات انقلاب اسلامي همراه پدر به خيابان رفته بوديم. پدر در جلوي مردم قرار گرفت و شروع به خواندن يكي از شعرهاي انقلابي‌اش كرد. مردم هم با او همراه شده بودند و بعد از هر بند شعري، تك‌بيت‌هايي را تكرار مي‌كردند. شور انقلابي در جمعيت اوج گرفته بود و هر لحظه بر تعداد مردمي كه آنجا جمع شده بودند اضافه مي‌شد. تا اينكه بين من و پدر فاصله زيادي افتاد و من از دور صداي او را مي‌شنيدم كه شعرهايش را مي‌خواند و مردم شعارگونه با او تكرار مي‌كردند. بعد از مدت كوتاهي پدر را در بين جمعيت نديدم. وقتي به خانه برگشتم بعد از مدتي فهميدم كه مأموران رژيم طاغوت براي دستگيري پدر وارد جمعيت شده بودند و پدر هم پنهان شده بود تا دستگير نشود. با وجود اين فرداي آن روز باز هم پدر به راهپيمايي پيوست و در بين مردم قرار گرفت. چون براي تحقق اهداف انقلابي از هيچ قدرتي ترسي نداشت.

  • مرحوم سبزواري علاقه ويژه‌اي به حضرت امام‌خميني‌(ره) داشت. آيا از خاطرات ايشان در ديدار با امام(ره) يا شعرخواني در محضرشان براي شما نقل كرده بودند؟

بله. پدر علاقه بسيار زيادي به امام‌خميني(ره) داشت به‌طوري كه مي‌توانم بگويم از زماني كه به ياد دارم نام و خاطره امام‌خميني(ره) در خانه ما زنده بود. درباره حضور در محضر امام‌خميني‌(ره) هم تعريف كرده بود. بهترين خاطره‌اش به زماني مربوط مي‌شد كه سرود «اي شهيدان راه خدا» در بهشت‌زهرا(س) و در مقابل امام‌خميني(ره) خوانده شد. آن روز كه امام تازه وارد ايران شده بودند و براي تجديد ميثاق با مردم به بهشت‌زهرا(س) رفته بودند، پدر هم حضور داشت و بعد از خوانده‌شدن سرود، به محضر امام رفته بود. با شور و اشتياقي كه از آن روز و آن ديدار ياد مي‌كرد باعث مي‌شد تا اين نكته را درك كنم كه واقعا ديدار با امام‌خميني(ره) بهترين هديه‌اي بود كه بابت سرودن شعرهاي انقلابي دريافت كرده بود. چون او مانند عاشق و آرزومندي بود كه محبوب و امام خود را ديدار كرده بود و همه تلاش‌ها و شعرهايي كه براي انقلاب سروده، به بار نشسته بود.

  • شعرهاي مرحوم سبزواري مطابقت دقيق و قابل‌توجهي با رويدادها داشت. شنيده‌ايم كه معمولا در همان روز حوادث انقلاب شعر مي‌سرود. درست است؟

همينطور است. مرحوم سبزواري تسلط خوبي بر ادبيات داشت و با زبان مردم به خوبي آشنا بود. همين امر باعث مي‌شد كه وقتي اتفاقي در زمينه انقلاب اسلامي يا جنگ تحميلي روي مي‌داد فورا بتواند شعر مناسبي براي آن اتفاق بسرايد و كلامش بر جان مردم اثرگذار باشد؛ به‌عنوان مثال در جريان اتفاقي كه در دشت طبس روي داد و به اراده الهي دشمنان اسلام در آنجا شكست خوردند، مرحوم سبزواري در همان روز چند سرود محكم و متقن ارائه داد و موجب تعجب همه شد كه چطور اين سرود زيبا با اين سرعت ساخته و پرداخته شده است. البته بايد اين نكته را هم اضافه كنم كه پدر بعضي از حوادث را با خوش بيني و آينده نگري كه امام‌خميني(ره) داشتند، پيگيري مي‌كرد و به همين دليل شعرهايي مي‌سرود كه مربوط به حوادث آينده بود؛ به‌عنوان مثال شعر «اين پيروزي، خجسته باد اين پيروزي» را مدتي قبل از پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات آزادسازي خرمشهر سروده بود و گويي مي‌دانست كه اين مبارزه به پيروزي مردم ما منجر مي‌شود.

  • مدارا و مهرباني؛ بارزترين صفت پدر

محسن سبزواري، فرزند اول مرحوم حميد سبزواري است و 62 سال دارد. به اين ترتيب او خاطرات زيادي از پدرش دارد و با روحيات و خلق و خوي او به خوبي آشناست. بر همين اساس درباره فضاي خانوادگي و روحيات مرحوم سبزواري مي‌گويد: «ما 6 فرزند هستيم؛ 4 پسر و 2 دختر. در اين خانواده هشت نفره كه بعدها عروس‌ها و دامادها و نوه‌هايي هم اضافه شده‌اند، همه افراد تحت‌تأثير اخلاق و منش پدر بوديم و هستيم؛ چراكه مدارا و مهرباني بارزترين صفت پدر بود كه هميشه امور مربوط به خانواده را با سعه‌صدر و در عين حال اقتدار و مديريت خوبي اداره مي‌كرد». او به مهرباني و لطف مرحوم سبزواري به همه فرزندانش اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «متأسفانه در بعضي از خانواده‌ها ديده مي‌شود كه بزرگ‌ترهاي خانواده بين پسر و دختر تفاوت قائل مي‌شوند و معمولا فرزندان پسر را بر دختران خود ترجيح مي‌دهند اما در خانواده ما به هيچ‌وجه چنين چيزي مشاهده نمي‌شد و پدر همان اندازه كه نسبت به پسرها توجه داشت و به آنها رسيدگي مي‌كرد، نسبت به دخترانش هم توجه داشت. به اين ترتيب مي‌توانم بگويم هيچ فرقي بين عروس‌ها و دامادها هم وجود نداشت و همه خود را در برابر پدر يكي مي‌دانستند و به يك اندازه از لطف و مهرباني او بهره‌مند مي‌شدند». نقش همسر مرحوم سبزواري هم در اين خانواده قابل توجه است. آنطور كه محسن سبزواري توضيح مي‌دهد: «پدر و مادر هميشه همراه و همدل يكديگر بوده‌اند. اين محبت هم از طرف مادر ديده مي‌شد و هم پدر. به‌طوري كه به ياد دارم پدرم در دوران انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي مدام در حال مبارزه بود و بين مردم حضور داشت تا تعهد و مسئوليت خود را نسبت به اسلام و كشورش ادا كند. طبيعي است كه مادر در اين دوران متحمل سختي‌هايي مي‌شد اما هميشه به‌عنوان يار و حامي پدر بود. در مقابل، پدرم نيز به خوبي از او قدرداني و تشكر مي‌كرد. در چنين فضاي خانوادگي‌اي ‌دوستي‌ها و الفت‌هايي شكل گرفت كه حالا با وجود اينكه پدر در ميان ما نيست اما ياد مهرباني‌هايش و توصيه‌هاي دلسوزانه‌اش باعث مي‌شود كه خانواده تا هميشه در كنار يكديگر و حامي هم باشند».

  • شعرش زمان و مكان نداشت

روايت عليرضا قزوه از ويژگي‌هاي شعر استاد
عليرضا قزوه، شاعر نام‌آشنايي است كه به سرودن شعرهاي حماسي، مذهبي و اجتماعي معروف است. او درباره جايگزين شدن شعرهاي مرحوم سبزواري به جاي ادبيات لهو در فرهنگ فارسي مي‌گويد: «مردم كشور ما در دوران مبارزات انقلاب اسلامي تحت‌تأثير روحيات و گفتار امام خميني‌(ره) دچار انقلاب روحي و فكري شده بودند و شعرهاي حماسي، تغذيه فكري خوبي براي مردم محسوب مي‌شد، به همين دليل بود كه شعرها و سرودهاي مرحوم سبزواري كه با توانايي و مهارت بالايي سروده شده بود، بين مردم شناخته شد و جاي خود را پيدا كرد».

او همچنين به دوام و بقاي شعرهاي اينچنيني اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «براي تفهيم بهتر اين موضوع مي‌توانم به بقاي شعر شاعران گذشته اشاره كنم. شاعراني مثل سعدي، حافظ و ناصرخسرو هنوز هم بين مردم شناخته شده هستند و نه‌تنها مردم كشور ما بلكه مردم سراسر جهان آنها را به‌عنوان شاعران بزرگ مي‌شناسند و از آنها ياد مي‌كنند؛ به اين دليل كه شعر آنها در قاب زمان و مكان خاصي محدود نشده است و هر شخصي در هر برهه‌اي از زمان و در هر نقطه‌اي از جهان با هر فرهنگ و مليتي كه باشد مي‌تواند شعر‌هاي آنها را خوانده و با آنها پيوند برقرار كند. همين موضوع رمز ماندگاري و اثرگذاري شعر سبزواري هم محسوب مي‌شود؛ چون شعر انقلابي او را در هر زماني مي‌توان درك و با آن پيوند برقرار كرد. در عين حال هر انسان آزاده و آزادمنشي مي‌تواند شعر او را بفهمد و از آن الهام بگيرد».

قزوه ادامه مي‌دهد: « خلاقيت، به‌كار بردن ادبيات مردمي در شعر و الهام گرفتن از روحيات عاطفي مردم مي‌تواند شعر را داراي قدرتي كند كه آن را طي سال‌ها ماندگار سازد. همه اينها رمز اصلي در شعر مرحوم سبزواري محسوب مي‌شود.»

  • يار انقلاب

در مورد آقاي حميد، دو بخش در مورد شخصيت ايشان هست كه هر كدام بايد جداگانه مورد توجه قرار بگيرد، يكي رتبه شعري ايشان است. ايشان شاعر بسيار خوبي هستند، يعني هم قريحه شعري خوبي دارند و هم مضمون‌ساز هستند.هم تسلط بر لفظ و گستره ميدان واژگاني دارد و هم از واژگان فراواني استفاده مي‌كند.

ايشان در شعر هم متنوع هستند. غزل، قصيده، تصنيف و ترانه‌هاي گوناگون مي‌گويد. اين تنوع در باب شعر و شاعري خصوصيتي است كه در همه شاعران يافت نمي‌شود. اين كه يك شاعر بتواند در انواع شعر طبع‌آزمايي كند يك امتياز است و آقاي حميد سبزواري از اين امتيازات برخوردار هستند و همين مطلب ايشان را در رتبه بالاي شعر معاصر ما قرار مي‌دهد.

نكته دوم كه اهميتش از نكته اول كمتر نيست اين است كه ايشان اين هنر را در خدمت مردم و انقلاب و در خدمت بصيرت‌افزايي قرار داده است و اين خيلي مهم است.

آقاي حميد سبزواري در آن دوراني كه يك جرياني به‌عنوان روشنفكري هنر در مقابل انقلاب قرار گرفت و از معارضين و مزاحمين انقلاب حمايت كرد و عده‌اي در كوچه و بازار با ادعاي روشن بيني و روشنفكري مردم را كشتند، كاسب را كشتند، روحاني را كشتند، دانشجو و رهگذر را كشتند و آن جريان مدعي روشنفكري نه‌تنها حرفي نزد بلكه حمايت هم كرد. در يك چنين شرايطي آقاي حميد سبزواري در ميدان بود و با همه وجود، ايشان هر كار در حوزه گفتن و سرودن توانست انجام داد و اين مهم است. به‌نظر من، اين بعد دوم شخصيت آقاي حميد نبايد ناديده گرفته شود و در بزرگداشتي كه از ايشان مي‌شود اين بعد مورد توجه قرار بگيرد.
بخشي از سخنان رهبر انقلاب در ديدار اعضاي ستاد نكوداشت حميد سبزواري- مهر 1391

  • شعر در وجودش جريان داشت

محمد گلريز از خاطرات همكاري با استاد سبزواري مي‌گويد
محمد گلريز، يكي از خوانندگان سرودها و شعرهاي انقلابي است. او كه چهره و صدايش يادآور دوران انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي است، سال‌ها سروده‌هاي مرحوم حميد سبزواري را خوانده است؛ شعرهايي با مضامين انقلابي و اسلامي. اين سرودها با كارگروهي تهيه مي‌شد و كار شاعري و سرودن شعر بر عهده مرحوم سبزواري بود، آهنگسازي را استاد راغب برعهده داشت و محمد گلريز آنها را مي‌خواند و اجرا مي‌كرد. همين سابقه طولاني همكاري موجب شده تا گلريز خاطرات خوبي از مرحوم سبزواري در ذهن داشته باشد. به‌عنوان مثال او از ديدار با امام‌خميني(ره) در بيت ايشان به‌عنوان بهترين خاطره خود ياد مي‌كند و مي‌گويد: «بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، شرايط به‌گونه‌اي بود كه كمتر درباره موسيقي و خوانندگي حرفي زده مي‌شد اما در همان دوران بود كه سرودهاي انقلابي مرحوم سبزواري شوري بين مردم ايجاد كرد و وقتي من آنها را مي‌خواندم، به‌عنوان سرود انقلابي بين مردم شناخته مي‌شد و از آن استقبال مي‌كردند. اوايل كه امام‌خميني‌(ره) به ايران بازگشته بودند، به همراه مرحوم سبزواري و چند نفر ديگر به بيت ايشان رفتيم تا به‌عنوان گروه هنري با ايشان ديدار كرده و از رهنمودهايشان بهره‌مند شويم. ابتدا مرحوم حاج احمد‌خميني‌ به استقبال ما آمدند و گفتند كه چون امام حال مساعدي ندارند، توضيحات و نكات ايشان را به شما منتقل مي‌كنم. ايشان توضيحات خوب و مفيدي درباره موسيقي و هنر انقلابي و اسلامي ارائه دادند و بعد از آن به طبقه بالا رفتيم تا با امام‌خميني‌(ره) ديدار كنيم. امام روي صندلي نشسته بودند و من و مرحوم سبزواري به همراه بقيه افراد مقابل ايشان ايستاديم. حاج‌احمد‌خميني توضيحاتي مي‌دادند و ما محو تماشاي امام بوديم. بعد از اينكه اين ديدار تمام شد، من حال بسيار خوبي داشتم و مي‌ديدم كه مرحوم سبزواري هم نشاط و شادابي دارد كه چهره‌اش را بسيار شاد و خندان كرده».

او درباره اين ديدارها توضيح مي‌دهد: «مرحوم سبزواري تابع ولايت فقيه بود. در زمان حيات امام‌خميني(ره) از رهنمودهاي ايشان تبعيت مي‌كرد و بعد از وفات ايشان هم در ضمن علاقه زيادي كه به مقام معظم رهبري داشت، مطيع ايشان بود. هربار كه با ايشان ديدار مي‌كرد تا مدت‌ها از خاطرات ديدار و نكته‌هاي مطرح شده در جلسه مي‌گفت و اينها نشان مي‌داد كه او تا چه اندازه تابع و علاقه‌مند ولايت است».

گلريز همچنين از سرودن شعرهاي في‌البداهه توسط مرحوم سبزواري ياد مي‌كند و مي‌گويد: «او آنقدر در كارش توانا و ماهر بود و در اين كار خلاقيت داشت كه هر رويدادي را كه به او اطلاع مي‌دادند مي‌توانست خيلي زود شعري مناسب و درخور بسرايد. شعر در وجودش جريان داشت. موارد بسياري را شاهد بودم كه به او اطلاع مي‌دادند و برايش شعر زيبايي مي‌سرود. نمونه غم‌انگيز آن را در ماجراي وفات امام‌خميني‌(ره) شاهد بوديم. وقتي خبر وفات امام عزيزمان اعلام شد، مرحوم سبزواري هم مثل ساير مردم در اندوه بزرگي فرو رفته بود. همان روز يكي از همكاران آهنگساز ما به نام آقاي شكوهي با مرحوم سبزواري تماس گرفت و از او خواست تا شعري در رثاي امام‌خميني‌(ره) بسرايد و مرحوم سبزواري به‌صورت في‌البداهه شعر زيبايي با مضمون «ببار از ديده دامن دامن‌ اي اشك» را سرود كه همان روز ساخته و پرداخته شد و با عنوان «دريغا» از صدا و سيما منتشر شد».

او ادامه مي‌دهد: «مرحوم سبزواري تا اندازه‌اي از آهنگسازي‌ اطلاع داشت. به همين دليل گاهي شعر كه مي‌سرود، در همان حال آن را زير لب زمزمه مي‌كرد و آهنگي به شعرش مي‌داد. معمولا هم‌آهنگي كه براي شعرهايش ساخته مي‌شد برگرفته از همان آهنگ بود و به اين ترتيب در سرودخواني ما هم تأثير مي‌گذاشت و كار را آسان‌تر مي‌كرد؛ مثلا در ساخت آهنگ سرودها كه بسياري از آنها را آقاي راغب ساخته است مرحوم سبزواري نظر خودرا با او در ميان مي‌گذاشت و درنهايت هم معمولا آهنگ همان چيزي بود كه خودش هم همان را مي‌خواست».

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید