در این راستا حجتالاسلام والمسلمین حبیبرضا ارزانی -مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور به پرسشهای صلح خبر پاسخ گفت.
*با توجه به اهمیت و جایگاه تدبیر و رویکرد عقلانی در زندگی، تحلیلی نسبت به جایگاه عقل در دین مبین اسلام بفرمایید دین ما چگونه با ابزار فکر و اندیشه با پدیدههای مختلف به ویژه خرافات مبارزه کرده است؟
یکی از مزیتهای دین مبین اسلام و البته مکتب تشیع نسبت به دیگر مکاتب، بحث عقلانیت و تفکر است؛ البته این تعبیر بدان معنی نیست که در دیگر ادیان نسبت به مولفه عقلانیت توجهی نشده است چراکه این مهم به نوعی بروز و ظهور در سایر مکاتب و ادیان دارد اما اسلام از نقطه نظری خاص به این مهم توجه کرده است.
تعبیر رسول باطن از عقل، خود موید جایگاه این مولفه در زندگی است که براساس نگرش اسلام شکل گرفته است؛ رسول ظاهر انبیای الهی هستند که به مدد آنان انسان هدایت شده و رسول باطن وجودش به تعالی میرسد.
از سوی دیگر در نصوص مقدس ما مثل کلامالله مجید که بالاترین نص معتبر اسلامی آیات متعددی نسبت به عقل وجود دارد مثل آیه ۹ سوره «زمر» که خداوند در این آیه شریفه میفرماید: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند تنها خردمندانند که پندپذیرند)؛ همچنین آیه ۶۸ سوره یاسین که فرمود: «أَفَلَا یَعْقِلُونَ» (آیا اندیشه نمیکنند؟) و …؛ بیش از ۳۰۰ کلمه در قرآن کریم از مشتقات عقل وجود دارد که همه حکایت از آن دارد که عقلانیت از چه جایگاه رفیعی در دین مبین اسلام برخوردار است؛ در روایات اسلامی نیز چنین است، از لسان ائمه اطهار(ع) احادیث متعددی در رابطه با عقل، اندیشه، تفکر وجود دارد. کتاب اول از مجموعه اصول کافی «عقل و جهل» است.
امام خمینی(ره) وقتی انقلاب اسلامی را پایهگذاری کرد، نسبت به مساله عقلانیت در امور توجه ویژهای داشت. مرحوم نائینی، فیض کاشانی، آیتالله بروجردی و … اهمیت وافری به عقلانیت در مسایل مختلف داشتند، بنابراین در بررسی تطور تاریخی نگرش به مولفه عقل در تاریخ و دین مبین اسلام میبینیم که این مهم از جایگاه رفیعی برخوردار است.
* با این وجود اما همچنان شاهد نفوذ خرافات در جامعه هستیم، در حالی که منابع دینی ما و این سرچشمه زلال از معارف همواره نسبت به تعقل تاکید کردند؛ شاهد مثالی که در این مورد و به ویژه در این روزها میتوان اشاره داشت مساله دقالباب کردن هفت مسجد در پایان ماه صفر و شب اول ماه ربیعالاول است؛ آیا این اقدام اساسا سند شرعی دارد؟
همان طور که پیشتر اشاره داشتم عقلانیت در مکتب تشیع جایگاه مهمی دارد. آنچه که عنوان شد سند شرعی ندارد، با این حال برخی در دین بدعت میآورند؛ گاهی سخن از نوآوری و خلاقیت به میان میآید اما حساب بدعت جداست؛ شکستن سنتها و احکام الهی بدعت است.
گاهی برخی با این توجیه که میخواهند نحوست را از بین ببرند دست به کارهایی میزنند که فارغ از جنبه دینی و روایی، از نظر عقلی مورد تایید نیست؛ البته ایام نَحِسات وجود دارد و در قرآن نیز آمده است. اما این بدان معنا نیست که روز و شب نحس باشند چراکه روز و شب مخلوق خدا هستند. خدا مخلوق منحوس ندارد بلکه به اعتبار متعلق است که سعد و نحس مطرح میشود. یک روز معمولی ممکن است برای منِ نوعی روزی سعید و مبارک باشد و برای دیگری منحوس، اما این هرگز بدان معنا نیست که خداوند نحس آفریده است.
اساسا افرادی که این خرافات را درست میکنند خود به دنبال هدفی دیگر هستند. بسیاری از مکاتب و فرقهها از دریچه این خرافات گسترش یافتند چرا که از ناآگاهی و معصومیت مردم سوء استفاده کرده و اقدام به نشر مواردی کردند که از اساس چیزی جز خرافه نیست. بعضی افراد به دنبال سوژهای برای وسعت بخشیدن به عقاید خرافی هستند. برای مثال در روایت آمده است که قرائت نوزده بسمالله قبل از سفر شما را محافظت میکند. برخی از همین عدد شروع به ساختن خرافه میکنند و بعدها تبدیل به یک فرقه میکنند که نه مسلمانان آن را قبول دارند و نه هیچ دین دیگری.
* این اتفاق یعنی فرقهسازی از یک عقیده پوچ و خرافی مگر چه دستاوردی برای حامیانش دارد که تا این این اندازه مورد توجه آنهاست؟
مهمترین هدفشان تفرقهاندازی و تسلط به افراد از گذرگاه این اتفاق است. قرآن کریم در این مورد تعبیر «شیَاع» به معنای گروهگروه کردن و فرقهفرقه کردن را به کار میبرد. میگوبند مدل حکومتی فرعون نیز به این شکل بود، او برای تسلط بر افراد با توجه به عدم بصیرت و آگاهی آنها، با استفاده از اعتقادات مسموم تفرقهاندازی میکرد و بر این گروهها مسلط میشد. معتقدم امروز اگرچه هیبت این تفرقهافکنی تغییر کرده است اما در قالبی دیگر از سوی استکبار مورد توجه قرار گرفته و جهان اسلام را نشانه رفته است. شاهد این مدعا فراموش کردن مسایل مهم جهان اسلام و دست دوستی دراز کردن برخی اعراب به سوی اسرائیل است.
* در چنین وضعیتی چگونه میتوان عقیده درست را گسترش داد و مهمتر از آن چگونه باید با افرادی با اندیشهها و البته دین متفاوت برخورد کرد. معروف است که امام رضا(ع) در شرایطی که نحلهها و فرقههای گوناگون وارد جامعه اسلامی شده بود با سعه صدر پاسخگوی همه افراد بود. شما چه روشی را پیشنهاد میکنید؟
قطعا سعه صدر و مواجهه آگاهانه کلید برخورد با افراد در شرایط مختلف به ویژه مسایل اعتقادی است. گرتهبرداری از سیره معصومین(ع) درستترین مسیر است و در این میان طبیعتا سیره و رویکرد امام رضا(ع) از جمله بهترین مدلهایی است که میتوانیم امروز از آن بهرهمند شویم. در شرایطی که مامون آگاهانه و از روی غرض قصد در تخریب شخصیت حضرت داشت و با ترتیب دادن جلسات مناظره به دنبال آن بود که حضرت را در جامعه به گونهای دیگر نشان دهد، آن امام همام با سخن متین و استدلال علمی در مواجهه با اصحاب و ارباب ادیان و عقیدههای مختلف وارد میدان شد. مدل امام رضا(ع) مدل گفتوگو بود، گفتوگویی برخواسته از عقاید همان افراد، در واقع آن امام همام از کتاب مقدس هر دین برای آن افراد دلیل و منطق میآورد و پاسخشان را ارائه میکرد. این رویکرد بهترین روش بود چرا که نمیتوان برای یک مسیحی از قرآن دلیل آورد از این جهت که او به آیینی دیگر است.
از سوی دیگر نکتهای که میتوان از سیره امام رضا(ع) در مواجهه با عقاید مختلف برداشت کرد آشنایی و اشراف آن حضرت به مباحث است. اگر قرار است با افراد وارد مناظره شویم یا تعامل ایجاد کنیم باید به مباحث و اندیشه آنها اشراف داشته باشیم. از نظر من علم به مباحث و تقویت سعه صدر و یک گفتوگوی مبتنی بر اندیشه میتواند راه حل بسیاری از مشکلات امروز باشد. سیره امام رضا(ع) یکی از بهترین مدلهای تربیتی و اخلاقی است که امروز میتوانیم در این عرصه از آن الگوبرداری کنیم.
انتهای پیام