به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر افرادی که اتفاقی پادشاه شدند! سایت تابناک باتو: سادهترین روش برای پادشاه شدن چیست؟ شمشیر فرو رفته در سنگ را بیرون بکشید؟ بازی تاج و تخت انجام دهید و یا تاج هالووین روی سرتان بگذارید؟ در این گزارش درباره افرادی خواهید خواند که در سادهترین شکل ممکن پادشاه شده […]
به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر
افرادی که اتفاقی پادشاه شدند!
اما پادشاه پگی همه معادلات را به هم ریخته است. او تنها پادشاه مؤنث جهان است. اسم واقعی پادشاه پگی، شهروند آمریکایی، مشاور اداری در واشنگتن پایتخت آمریکا Peggielene Bartens است. او در یک آپارتمان کوچک زندگی و با کار کردن، امور روزانه اش را سپری میکرد. نوشتن نامهها و پیام ها، رزرو ملاقات، جواب دادن به تلفنها از جمله کارهایی بود که او انجام میداد. او در کنار همه اینها پادشاه اوتام (قبیلهای ماهیگیر) در غنا است. پگی تاج و لباس پادشاهی دارد. مردم قبیله اوتام جلوی او زانو میزنند و روی شانه هایشان بر تختهای روان حمل میکنند.
۲. ژان باپتیست برنادوت، مخالف پادشاهی که خود پادشاه شد!
تصورش را کنید مردی که این کلمات را مینویسد، پس از چندی خودش پادشاه سوئد میشود. در سال ۱۸۱۰ میلادی، پادشاه سوئد بیمار شد و در آستانهی مرگ قرار گرفت، او وارثی نداشت. سوئدیها تمایلی نداشتند که پس از مرگ پادشاه کشمکشهایی برای تصاحب سلطه رخ دهد، به خصوص اینکه روسیه به شدت قوی بود و به سوئد چشم طمع داشت. به همین دلیل سوئدیها در یک اقدام ضربتی در جستجوی کسی برآمدند که توانایی بالای نظامی داشته باشد. پس از در نظر گرفتن ملاحظات مختلف، برنادوت را به عنوان وارث پادشاه انتخاب کردند. ناپلئون که بر موضع گیریهای برنادوت علیه پادشاهی اشراف داشت از این پیشنهاد سخیف شوکه شد و این پیشنهاد را نه تأیید و نه به مخالفت با آن پرداخت، او پس از چندی پذیرفتن پادشاهی از سوی برنادوت را ناهوشمندانه توصیف کرد. همین که به برنادوت پیشنهاد پادشاهی دادند با چند حساب و کتاب عقلانی نشستن بر تخت پادشاهی سوئد را پذیرفت و تحت عنوان ولیعهد «کارل ژان» وارد دربار پادشاهی سوئد شد و فرماندهی ارتش سوئد را بر عهده گرفت. او با نروژیها جنگید و علیه ناپلئون تحرکاتی را انجام داد. او پس از مرگ پادشاه با لقب «کارل ژان چهاردهم» بر تخت نشست. دوران او بسیار کسل کننده بود، زیرا محبوبیت چندانی در میان سوئدیها نداشت.
۳. کلودیوس، ضعیفترین فردی که جای کالیگولا را گرفت
خشم مردم روز به روز از کالیگولا بیشتر میشد، در چنین شرایطی داشتن قرابت و فامیلی با خانواده کالیگولا یک بدشانسی محض بود. حتی اگر خویشاوندان کالیگولا بی آزار بودند و هیچ شانسی هم برای رسیدن به تاج و تخت نداشتند باز هم از خشم مردم روم در امان نبودند. رومیان تصمیم گرفتند تا خود را از شر کالیگولا خلاص کنند. مجلس سنا و ارتش _که مسئولیت محافظت از کالیگولا را بر عهده داشتند_ دست به دست هم دادند و علیه او نقشه کشیدند. آنها به قصر کالیگولا حمله بردند و او و خانواده اش را کشتند. سربازان در آخر ماجرا فردی را در پشت پردههای قصر پیدا کردند که با لکنت زبان حرفهای نامفهومی میزد و از ترس مثل بید به خود میلرزید. سربازان با بی رحمی شمشیرهایشان را از غلاف بیرون آوردند تا کلودیوس را بکشند. اما بخت با کلودیوس یار بود. سربازان او را نکشتند.
این فرضیه وجود دارد که او پس از دستگیری از کودتای مجلس سنا و ارتش علیه کالیگولا حمایت کرده است. بعضی از نظامیان با شنیدن حرفهای کلودیوس احساس کردند که وجود امپراتور به مصلح خبرت روم است به شرطی که اسم او کالیگولا نباشد، سربازان که از افکار کلودیوس قانع شده بودند به جای انتقام جویی، کلودیوس را به سمت امپراتوری منصوب کردند. کلودیوس پس از رسیدن به امپراتوری همه مردانی را که در کشتن کالیگولا دست داشتند اعدام کرد، از جمله همان مردانی که به او رحم کرده و او را نکشته بودند.
۴. ابدالونیموس، باغبانی که پادشاه شد
۵. بانساه Bansah مکانیکی که پادشاه هم هست
وقتی سر بانساه در مکانیکی کوچکش در لودویگسهافن آلمان خلوت میشود به امور پادشاهی میپردازد. پادشاه در غنا زندگی نمیکند. او در آلمان مکانیکی دارد و مثل شهروندان معمولی زندگی میکند و قصدی هم برای تغییر سبک زندگی اش ندارد. پدرش در سال ۱۹۷۰ میلادی او را به آلمان فرستاد تا درس بخواند و حرفهای بیاموزد. او آلمان را دوست داشت پس در آنجا ماندگار شد و یک مکانیکی باز کرد.
در سال ۱۹۸۹ فکسی از غنا دریافت کرد که زندگی اش را زیرو رو کرد. بانساه هر چند یکی از اعضای خانواده پادشاهی بود، اما هرگز فکرش را نمیکرد روزی خودش پادشاه شود. اما یک باور عجیب از سوی قبیله ایوی او را به سوی پادشاه شدن سوق داد. آنها بر این باور بودند افرادی که از دست چپ استفاده میکنند ناپاکند، پدربزرگش مرده بود و برادرِ بزرگش چپ دست بود و از نظر ایوها چپ دست، نمیتواند پادشاه باشد، به همین سبب او را به عنوان جانشین پدربزرگش به عنوان پادشاه خود برگزیدند، چرا که یکی از مردان قبیله در آن میان، بانساه را به یاد آورد که با دست راست آچار را در دست گرفته و کار میکرد.
به این ترتیب بانساه مکانیک ساده پادشاه گبّی شد. با این حال او زندگی اش در آلمان را رها نکرد، بعضی وقتها پس از یک روز خسته کننده و عوض کردن روغن ترمز تاجش را روی سرش میگذارد و سوار هواپیما میشود تا منصب خسته کننده پادشاهی نیز مغفول نماند.
البته او پادشاهی را کوچک نمیشمارد، برای مثال مدارس بسیاری ساخته است. شراب نمیخورد، اما برای تأمین پروژههای خیرخواهانه اش برند ویژه و اختصاصی آبجو دارد! بانساه به عنوان پادشاه، چندین طرح امدادرسانی به مردم را پی ریزی کرده و مدتی است که در حال جمع آوری کمکهای مالی جهت احداث زندانی برای زنان است.
منبع : Bartarinha