اسلام: تاريخ مختصر، تأليف كارين آرمسترانگ A Short History :Islam پيتر آرنولد 65 سال پيش در مقالهاى در نشريه The NewYorker، اين سؤال را از توريستى نقل مىكند كه از فرد معممى كه در حال نماز بود، مىپرسد راه مكه كدام است؟ كلفورد گريتز، استاد مؤسسة مطالعات پيشرفته در دانشگاه پرينستون، در سال 2003 نيز […]
اسلام: تاريخ مختصر، تأليف كارين آرمسترانگ
A Short History :Islam
پيتر آرنولد 65 سال پيش در مقالهاى در نشريه The NewYorker، اين سؤال را از توريستى نقل مىكند كه از فرد معممى كه در حال نماز بود، مىپرسد راه مكه كدام است؟ كلفورد گريتز، استاد مؤسسة مطالعات پيشرفته در دانشگاه پرينستون، در سال 2003 نيز مقالة خود را با همين پرسش آغاز مىكند، كه راه مكه كدام است؟ وى اظهار مىكند كه امريكايىها تصوير درست و دقيقى از اسلام ندارند و تا همين اواخر توجه جدى نيز به شناخت اسلام نداشتند. اما چرا شناخت دقيق اسلام براى امريكايىها ضرورى است؟ دليل آن بسيار روشن و واضح است. در حال حاضر, امريكا با پديدههايى مواجه است، مانند حادثة 11 سپتامبر، عمليات انتحارى، پديدة اسامه بن لادن، جنگ عراق و… كه دليلى بر ضرورت شناخت و نگاه جدىتر به اسلام است. اين پديدهها خاستگاهي اسلامى دارند.
وى مىافزايد ما پديدة كمونيسم و اتحاد جماهير شوروى را كاملاً شناخته بوديم، و تصوير دقيق و روشنى از آن داشتيم. اين در حالى بود كه پديدة كمونيسم يك پديدة غربى و داراى خاستگاههاى غربى بود. كمونيسم ريشه در انقلاب فرانسه و نهضتهاى روشنگرى داشت و بر اين اساس پيشزمينههاى تاريخىاش براى ما قابل درك بود. ماركس و لنين نيز از پيش زمينههايى قابل درك برآمده بودند. مفاهيم ايدئولوژيكى آنها نيز براى ماً قابل شناخت و روشن بود چون برآمده و زاييدة همان شرايط و آرمانهاى اجتماعى به حساب مىآمد.
اما اسلام پديدهاي غربى نيست. چرا كه خاستگاه اسلام غرب نبوده است. اسلام كيش عربها، تركها، ايرانيها، افريقاييها، هنديها، آسياى مركزيها، مغولها و مالاياييهاست و تمام اينها از قلمرو و جغرافياى فرهنگى غرب بيرون هستند. بنابراين شناخت امريكاييها از اسلام شناختى عميق و ژرف نيست، بلكه يك شناخت ظاهرى و سطحى است. شناخت اسلام در چند سال اخير، حجم انبوهى از كتب و مقالات توسط مورخان، روزنامهنگاران، سياستمداران، دانشجويان اديان تطبيقى، جامعهشناسان و گروهها و اقشار فراوان ديگر منتشر شدهاند؛ بهطورى كه گوش اغلب امريكاييها با مفاهيمى چون: انديشة اسلامى، جهاد و… آشنا شده و با مفاهيمى از اين نوع در محافل مختلف علمى و عمومى مواجه شدهاند.
آثارى كه در رابطه با اين موضوعات منتشر شدهاند، تصويرى روشن و مشخص به مخاطب نمىدهند، بلكه بيشتر او را سردرگم و متحير مىكنند. مطالب گوناگون و فراوانى با موضوعاتى همچون اصلاحطلبى، تجددگرايى، محافظهكارى، افراطگرايى، بنيادگرايى، وهابيگرى و… منتشر شده و مىشوند. كتابچههايى نيز راجع به مباحث احكام و قوانين اسلام، آموزشهاى قرآنى، حج، روزه، حجاب، مناسك و… منتشر شدهاند.
خانم خبرنگار ايتاليايى، اوريانا فالاچى در مصاحبة تلويزيونىاش با هنرى كيسينجر در يك دهه قبل اظهار مىكند كه بايد بهتمام مسلمانان، اعم از افغان، بوسنيايى، كرد،… و هركس ديگر كه در غرب طرفدار فرهنگ تعصب است، حمله كرد.
نويسندة سانفرانسيسكويى كه تروتسكيست بوده، صوفى شده و مدير باشگاه يهوديان پيشرو واشنگتن است معتقد است كه غرب در برابر شوروى جنگ سرد داشت، اما هشدار مىدهد كه مسلمانان با اسلحه خواهند آمد.
توماس سيمونز، سفير امريكا در پاكستان در دوران كلينتون مىگويد: اسلام سياسى با جهانى شدن ناسازگار است.
پل برمن با توجه به افراطگرايى اسلامى معتقد است، تيرها و پيكانهاى مختلف از جهات متعدد و با قدرت , توان و تأثيرهاى گوناگون آماده شدهاند. ما در برابر آنها چه خواهيم كرد؟ مسلماً اين تيرها بىهدف رها نخواهند شد. او اين پرسش را مطرح مىكند كه واقعاً راه مكه كدام است؟
بنابراين پرسش اصلى غرب اين است كه اسلام چيست؟ اعتقادات واقعى مسلمانان كدامها هستند؟ آنها چه احساسى داشته و بهدنبال چه چيزى هستند؟ ما در مقابل آنها چه مىتوانيم بكنيم؟ تصور و ايدة امريكاييها از اسلام روشن نيست و طيف گستردهاى را در بر مىگيرد. به هر حال منافع ملى امريكا اقتضا مىكند كه تلاش خود را مضاعف نموده، “انديشة اسلام” را بهتر و روشنتر دريابد و آنرا دقيق تبيين و توصيف نمايد، اين مىتواند كمترين واكنش در برابر اين هشدار باشد.
اين پديده را با چهار شيوه يا نگرش مىتوان تبيين كرد، كه اينها الزاماً شيوههاى كاملاً جدا و متمايز نبوده بلكه مىتوانند همپوشى داشته باشند:
1. نگرش تمدنى به اسلام و اينكه اسلام را يك تمدن بدانيم. به اين معنا كه كل غرب در برابر كل اسلام قرار دارد.
2. نگرش تنويعى به اسلام، به اين معنا كه برخى از افكار و انديشههاى مسلمانان متجدد را بپذيريم، زمينههايى فرهنگى كه مسلمانان كشورهاى مختلف در آنها رشد كردهاند در نظر بگيريم و بين اسلامى كه تساهل و تسامح را مىپذيرد و اسلامى كه زمينههاى رشد تروريسم را موجب مىشود تفاوت قايل شويم. به اين معنا دو نوع اسلام خوب و بد، يا اسلام متسامح و اسلام تروريستى وجود خواهد داشت.
3. نگرش همگرايى: به اين معنا كه اسلام با بسيارى از اديان ديگر داراى وجوه مشترك بوده و همچون آنها خداى واحد را پذيرفته است و اينكه راههاى وصول به حقيقت متعدد است.
4. نگرش مليتى به اسلام: به اين معنا كه اسلام يك ملت است با هويت خاص مكانى و… تا اينكه يك انديشة فراگير باشد.
نگرش تمدنى به اسلام به اين معناست كه اسلام را با تمام تلقىهايش نسبت به اشيا و پديدههاى مختلف، در نظر گرفته و به اين معنا آنرا يك تمدن بدانيم. چنانكه مسيحيت را نيز به همين معنا، تمدنى ديگر مىدانيم. براين اساس تحول و فراز و فرود تمدنها مطرح مىشود. براساس همين نگرش تمدنى است كه ساموئل هانتيگتون نظرية “برخورد تمدنها” را مطرح مىكند و مرزهاى خونين آنرا بالكان، آسياى مركزى، افريقاى سياه و جنوب فيليپين مىداند و همين جهان اسلام را از جهان مسيحيت، جدا مىكند.
اما راجع به دو كتاب مهم برنارد لوئيس:
1. چه اشتباهى رخ داد؟ What went wrong? برخورد اسلام و تجدد در خاورميانه، تأليف برنارد لويس. اين كتاب قبل از حادثة 11 سپتامبر سال 2001 نوشته شده است.
2. بحران اسلام: The Crisis of Islam? جهان مقدس و ترور نامقدس، تأليف برنارد لويس. اين كتاب پس از حادثة 11 سپتامبر سال 2001 نوشته شده است.
برنارد لوئيس فارغالتحصيل رشتة تاريخ اسلام از لندن، قبل از جنگ جهانى دوم است. او همچنين در دوران جنگ در خدمت ادارة اطلاعات بريتانيا بوده است. وى از سال 1974 تاكنون استاد دانشگاه پرينستون بوده است. او نويسندهاى پرتوان و مشهور است. بيش از بيست كتاب و صدها مقاله راجع به موضوعات مرتبط با شرق و اسلام، نوشته است. به همين دليل برخى او را پدر مستشرقان معاصر دانستهاند. مجلة تايمز وى را مردى براى جهان معاصر و پدر مطالعات اسلامى لقب داده است. برخى از آثار او عبارتند از: “تأسيس جمهورى تركيه”، “نژاد، رنگ، و بردهدارى در اسلام”، “تاريخ اعراب”، “زبان سياسى اسلام”، “ظهور مسلمانان در اروپا”، “يهوديان اسلام”، “گروه ترويستى قرن 12” و كتب و مقالات فراوان ديگر. اما دو كتاب ياد شده از آثار مهم و مشهور او هستند كه اخيراً منتشر شدهاند. مطالب اين دو كتاب پيش از 11 سپتامبر، به عنوان سلسله مقالاتى در نشريات آتلانتيك و نيويوركر منتشر شده است. وى در اين كتابها به مطالب مختلفى از جمله، ما و آنها، جنگ دنياها، مفهوم ايمان و كفر در نگاه مسلمانان پرداخته است.
لوييس بهصراحت بر اين اعتقاد است كه مسلمانان گيج و سردرگم هستند. آنها در فرهنگ گذشتة خود كه اكنون از دست دادهاند، فرورفتهاند. مسلمانان از غرب، كفر و تجدد بسيار ناراحت و خشمگيناند. در دوران قرون وسطى كه اروپاى مسيحى، دوران تاريكى خود را سپرى مىكرد، مسلمانان توانستند از راه ترجمه و نوشتههاى يونانيان غربى به دانش فراوانى دست يابند. البته وى معتقد است كه در اين دوران هزار ساله، مراكز تجمع مسلمانان اعم از دمشق، بغداد، اصفهان، استانبول و… بهعنوان تنها تمدن برتر دنيا نبودند، بلكه تمدن چين در آن دوران تنها تمدن محسوب مىشد كه برپايههاى غيرغربى خود استوار بود. برخلاف تمدن اسلام كه بر انديشة يونانيان غربى مبتنى بود.
اما دوران رنسانس كه عصر اصلاحات و انقلاب صنعتى بود, همة معادلات را تغيير داد. در اين دوران انديشه و فرهنگ غربى احيا و انديشه و فرهنگ عربى، ايرانى، عثمانى و مغربى رو به افول و انحطاط رفت. انديشة مسيحى به سوى عقلانيت و انديشة اسلامى به سوى تعصب و تحجر حركت نمود. از دستاوردهاى اين روند رشد و توسعة فراوان علمى، اقتصادى و نظامى كشورهاى غربى بود كه فاصله با كشورهاى اسلامى بيشتر شد. در حالىكه غرب در فرايند تحول فناوري بود، شرق سرگرم صنعت سنتى و دستى عقب مىماند. غربيها در پى يافتن بازارها و سرزمينهاى جديد بودند، در حالىكه مسلمانان در پشت دروازههاى وين در قرن 17 ايستاده بودند و ناپلئون در اواخر قرن 18 وارد مصر شد.
بههرحال اسلام بهتدريج از دوران شكوه و عظمت خود دور مىشد و ديگر بزرگانى همچون: ابن سينا، ابن رشد، ابن خلدون و… در جهان اسلام ظهور نكردند.
لوئيس در كتاب «چه اشتباهى رخ داده؟» به اين فراز و فرود در تاريخ اسلام و مسيحيت توجه نموده و آنرا بر حركت الاكلنگ تشبيه مىكند. به اين معنا كه هرگاه يكى در فراز بوده, ديگرى در فرود قرار داشته و بالعكس.
كتاب “بحران اسلام” كه پس از 11 سپتامبر نوشته شده، در واقع توصيف و تبيينى براى اين حمله است كه از آن به عنوان آخرين تلاشى ياد مىشود كه بيش از چهارده قرن ادامه دارد.
لوييس به صورت بسيار قاطعانه از غرب و بهويژه ايالات متحده مىخواهد كه پاسخى نظامى به اين حمله بدهند. او مىگويد همة مسلمانان اعم از مصدق، بعثيها، اخوان المسلمين، وهابيها، انتفاضة حماس، كسانى كه دست به عمليات انتحارى مىزنند، طالبان، جبهة نجات اسلامى، صدام، اسامه بن لادن، و… همه با كمترين اختلاف و تفاوت يك تهديد براى غرب محسوب مىشوند. مسلمانان خشمناكند و خشم آنها به دليل عقب ماندگى آنهاست. جنگ مقدس و ترور نامقدس نه تنها يك تهديد براى امريكاست، بلكه تهديدى براى كل دنياست.
او هشدار مىدهد كه اگر مسلمانان افراطى بتوانند انديشه و آراى خود را به جهان اسلام بقبولانند و رهبرى جهان اسلام را به دست گيرند، تنها تهديد و خطر براى امريكا نخواهند بود. وى هشدار مىدهد كه اروپاى كنونى، جايگاه و محل رشد بسيارى از گروهها و اجتماعات اسلامى است و سرعت رشد آنها رو به تزايد است. وى مىگويد: دير يا زود القاعده و گروههاى همانديش يا طرفدار آنها حمله خواهند كرد. حتى كشورهاى همساية جهان اسلام، همچون روسيه، چين و هند كه براى مسلمانان از حساسيت كمترى نسبت به امريكا برخوردارند، از حملة مسلمانان در امان نخواهند بود. چرا كه بنيادگرايان خود را در نبرد پيروز يافتهاند. بنابراين به اعتقاد وى آيندة تاريكى در انتظار دنيا و بشريت است.
نكتة ديگر اين است كه نگرش به اسلام بهعنوان يك “تمدن مستقل” كه خودش دنياى انديشة خود را سامان داده است، الزاماً نبايد در تقابل با مسيحيت يا شرق، مورد تبيين و تجزيه و تحليل قرار گيرد. بلكه مىتوان آنرا بهطور كلى در نظر گرفت، به اين معنا كه مدل خاص و نسخة ويژهاى نسبت بهويژگيهاى تاريخ بشرى دانست و در عين حال تصور پيش گفته را نيز از اسلام حفظ كرد. چنانكه مىتوان اسلام را بهعنوان يك تمدن باسابقه و داراى پيچيدگيهاى خاص و فراز و نشيبها لحاظ كرد، كه در عين حال در عرض آن دين بزرگ ديگرى با فرهنگ طولانى وجود دارد.
اسلام در دنياى جهانى شدن، تأليف توماس دبليو سيمونز.
سيمونز سفير سابق امريكا در كشور پاكستان در سالهاى 8-1996 م. بوده و اينك دانشجوى دكترى در رشتة “تاريخ اروپا” در دانشگاه هاروارد است. وى در اين كتاب اين انديشه را مطرح كرده است كه اسلام نه تنها در دوران معاصر بلكه در دورة سيزده قرن گذشته بهعنوان قويترين عامل در دنيا و موتور محركة دنيا بوده است. اسلام هميشه حامل و داعيهدار جهانى شدن بوده و بيشترين كارزارها را داشته است.
سيمونز در اين كتاب مىگويد در واقع كمونيسم و اصلاحاتش جهان را به دو بخش تقسيم كرده بود. پس از سقوط كمونيسم، انديشة جهانى شدن ظهور كرد كه
بهعنوان تقسيم كنندة عام در تحليلها مطرح مىشد. وى مىگويد كه جهانى شدن مستلزم اين است كه همة انسانها بتوانند با احساس امنيت كامل و فارغ از هر مرزبندى با هم در تعامل باشند و با يكديگر راجع به مسائل و پديدههاى مختلف و بايد و نبايدها بحث كنند. او جهانى شدن را امرى اجتنابناپذير و يك مرحلة قطعى تاريخى مىداند. اما اينكه جهانى شدن با چه سرعت و شتاب و چه عمق و زمان و مكانى در جوامع رخ مىنمايد، بستگى به شرايط جوامع مختلف دارد.
سيمونز مىگويد: تبيين و فهم پديدة مبهم و سربستة “جامعة اسلامى”، چندان دشوار نيست. چون در فاصلة هزار سال از فوت پيامبر اسلام تا محاصرة وين، چنين جوامعى وجود داشتهاند. مسلمانان همانند مسيحيان، هندويان و چينيها در نظامى كه اقتصادش مبتنى بر كشاورزى بود و حاكمانش عموماً براساس مقدسات و قوانين مذهبى حكومت مىكردند، زندگى مىكردند. توسعه و گسترش بسيار سريع جامعة كوچك مسلمانان كه پيامبر اسلام آنرا در شهرهاى تجارى مكه و مدينه تأسيس نموده بود و سوريه، مصر، افريقاى شمالى، آناطولى، عراق و ايران را در برمىگرفت، موجب پديد آمدن قدرتمندترين حركت و جريان فرهنگى، سياسى و اقتصادى شد كه تا آن زمان دنيا به خود نديده بود. امويان، عباسيان، آل بويه، سلجوقيان، تيموريان، صفويه و عثمانيان همه با انگيزة جهانى شدن ظهور كردند. شعار جهانى شدن توسط خون و آهن در قرن هيجدهم توسط ناپلئون ظهور يافت و همين موجب طرح مباحث اسلامى نيز شد. اما در دهة 1970 كه جهانى شدن توسط نفت و فولاد به جهانى شدن توسط اطلاعات و فناوري تبديل مىشد، جهاد كلاسيك اسلامى به صورت خطرناكى ظهور كرد. قدرت دينى و ضعف حكومتها موجب ايجاد جريان راديكاليسم در اسلام شد كه پس از حدود سى سال به حادثة 11 سپتامبر انجاميد. كسى نمىداند چه بسا مانند اين حادثه تكرار هم بشود.
ساية شمشيرها: جهاد و تعارض اسلام و مسيحيت، تأليف ام.جى.اكبر
Jihad and the Conflict Between Islam and Christianity :The Shade of Swords
ام.جى.اكبر مسلمان و سردبير نشرية “عصر آسيا” The Asian Age و عضو سابق كنگره است. او در اين كتاب به خيزش اسلام از نگاه دهلى مىپردازد. او انبوه جمعيت عمامه به سر ضد امريكايى را كه در خيابانهاى پيشاور پس از حادثة 11 سپتامبر تظاهرات مىكردند، به تصوير مىكشد. برخى از عناوين اين كتاب اينگونه هستند. لذت مرگ، حلقة جهنم، خشم تاريخ. او كشمير، طالبان، ضياءالحق يا رمزى يوسف را مورد بحث قرار مىدهد. صد صفحة نخست كتاب بدون هيچ مقدمهاى به خيزش اسلام و دلمشغوليهايى كه با مسيحيت داشته، كه هميشه عملاً خصمانه، جاهلانه و عارى از تفاهم بودهاند، مىپردازد. سپس به منطقة جنوب آسيا نظر انداخته و با عنوان “جهاد در شرق همچون هلالى بردهلى” بحث خود را ادامه مىدهد. وى به تجزية پاكستان از هند اشاره مىكند، و از آن بهعنوان مرحلهاى تلخ و ناگوار براى شبه قاره ياد مىكند. او جهاد را امرى در جهت خشونت مىداند. مسائل كشمير، بنگلادش، تخريب مسجدبابرى، نهضت هندوهاى راديكال و ظهور اسامه بن لادن تمام اينها جنبههاى مختلف نبردند. بنابراين جهاد امرى توقفپذير نيست، بلكه هميشه به نوعى استمرار دارد.
بهطور خلاصه، اكبر، لوييس و سيمونز تمدن اسلامى را در تناسب با واكنشها و مواجهة مسلمانان نسبت به موضوعات اطراف خود همچون غرب، شرق، و جهانى شدن تبيين مىكنند، به جاي آنكه آن را فىنفسه مورد كاوش و بررسى قرار دهند. به ديگر سخن آنها به تبيين ماهيت خود تمدن اسلامى نمىپردازند، بلكه با مواجههها و واكنشها درصدد ترسيم آن برآمدهاند.
اسلام: تاريخ مختصر، تأليف كارين آرمسترانگ
A Short History :Islam
كارين آرمسترانگ كتابهاى متعددى در موضوع دين نوشته است. مانند: “بودايىگرى”، “آفرينش”، “صوفيهاى قرون وسطى”، “يهوديت”، “بنيادگرايى”، “شعرعبادى”، “پيدايش جنگ سكس مسيحى در غرب”. او تجربيات خود را نقل مىكند كه راهبه شده و سپس از راهبه بودن كنارهگيرى كرده و به فن شعر در دورة تاريخ اسلام بهعنوان مكاشفهاى موقت از بنياد الهام بخش كه منجر به ثبات ايمان يا ايمان مستقر در دنياى بىثبات مىشود، روى مىآورد. او معتقد است رنج و كوششهاى تاريخى جامعة اسلامى، ترورهاى سياسى، جنگهاى داخلى، تهاجمها، ظهور و سقوط حكومتها هيچ كدام اينها مانع تلاشها و پژوهشهاى باطنى دينى نشدند. يك مسلمان بايد راجع به حوادث جارى و گذشته تأمل كند، چنانكه يك مسيحى بايد با اعمال خلاقيت اين تصوير را كامل كند، تا هستة اصلى الهى خود را بيابد. بررسى جنبة خارجى تاريخ اسلام يك وجه ثانوى صرف نيست، چرا كه از ويژگيهاى اصلى مسلمانان تقدس بخشى به تاريخ است.
على عسگرى يزدى
بخش فرهنگى نمايندگى دايم ج.ا.ايران در سازمان ملل – نيويورك.
گزارشي از همايش «نوگرايي و تجديد انديشة ديني: فرصتها و چالشها» در تونس
همايش مشترك علمي ايران و تونس «نوگرايي و تجديد انديشة ديني: فرصتها و چالشها» با حضور سفير جمهوري اسلامي ايران در تونس و جمعي از اساتيد و صاحبنظران ايراني و تونسي، در بيت الحكمه تونس افتتاح شد.
اين همايش طي دو جلسة كاري به رياست دكتر كمال عمران از تونس و دكتر محمدعلي آذرشب از ايران برگزار شد و يازده مقاله توسط صاحبنظران و شخصيتهاي ايراني و تونسي قرائت شد.
دكتر عبدالوهاب بوحديبه رييس بيت الحكمه در مراسم افتتاحيه، ضمن تأكيد بر ضرورت توسعه و گسترش ميراث فرهنگي اسلامي جهت رويارويي با چالشهاي جديد گفت: «اين همايش فرصت خوبي براي تضارب آرا و هماهنگي تلاشهاي مسلمانان درخصوص مسئلة تجديد انديشة ديني بهشمار ميرود. ما برخلاف مسائل اقتصادي و علمي و اجتماعي، بستر پيشرفت انديشة فلسفي ـ فرهنگي و ديني را فراهم نكردهايم. متأسفانه جهان اسلام دين را در رتبة دوم الويتهاي خود قرار داده است و ما هماكنون در پرداخت بهاي اين سير قهقرايي و در جا زدن فكري و انديشهاي هستيم. چنانچه نسبت به اين چالشها بي اعتنا باشيم و يا در برابر آن ايستادگي نكنيم، قطعاً موجب محو فرهنگ و تمدن اسلامي ميشود.»
دكتر محمدعلي آذرشب در بخشي از سخنان خود گفت: «پيشرفت جنبة شموليت دارد و انديشة ديني ملزم به همسويي با تحولات عصر است. ولي متأسفانه انديشة ديني در بسياري از كشورهاي اسلامي و عربي، فاقد پيشرفت و ترقي بوده است. انديشة ديني بايد از محيط تنگ خود خارج شود و مسلمانان بايد به توانمنديهاي خود اعتماد كنند و بر مشروعيت خود پايبند باشند و هدفي واحد را دنبال نمايند. ما نبايد همانند غربيها تنها از آزادي , عدالت و دموكراسي سخن بگوييم؛ ما بايد آزادي، عدالت و دموكراسي ديني را در عمل نشان دهيم.»
هيئت ايراني پس از پايان همايش از مركز الدراسات الاسلاميه باالقيروان وابسته به دانشگاه زيتونية تونس بازديد كردند و با رييس اين مركز، دكتر حراني بوعقلاقي ديدار و گفتگو داشتند. روزنامة الصباح تونس نيز در محل رايزني فرهنگي با هيئت ايراني مصاحبه كرد. لازم بهذكر است كه گزارش كامل اين همايش همراه با مجموع مقالهها در قالب كتابي به زبان عربي تدوين و تنظيم شده و به زودي منتشر خواهد شد.
چند نكته:
1 . ارائة مقالة «فقه: چالشها، كاستهگيها و بايستهگيها» از سوي علياكبر رشاد و مقالة «نوآوري در انديشههاي عرفاني امام خميني (ره)» از سوي دكتر فاطمه طباطبايي، موجب آشنايي انديشمندان و روشنفكران تونسي با آراي فقهي تشييع ايراني و انديشههاي امام خميني (ره) شد.
2 . برگزاري اين همايش علمي با استقبال شايانتوجه نخبگان و صاحبان انديشة اين كشور مواجه شد؛ بهگونهاي كه آنها خواستند چنين نشستهاي علمي باز هم برگزار شود. از اينرو، طبق توافقنامهاي ميان بيتالحكمة تونس، بهعنوان اصليترين خاستگاه توليد فكر و انديشه در اين كشور و اعضاي هيئت ايراني قرار شد، همايش بعدي در ايران برگزار شود و عنوان «مستقبل الاحضاره الاسلاميه: الفرض و التحديات» از سوي هيئت ايراني براي همايش آينده پيشنهاد شد.
3 . برگزاري همايش موجب شناخت متقابل انديشمندان ايراني و تونسي و تبادل آراء و افكارشان شد. اين شناخت ميتواند مقدمهاي براي پيوند مجامع و نهادهاي علمي و فرهنگي و صاحبان فكر و انديشة دو كشور باشد.
4 . برگزاري اين همايش بازتاب بسيار خوبي در مطبوعات و رسانههاي عمومي و جامعة علمي و آكادميك اين كشور داشت.
تهيه كننده: عاطفه نوري
نظرات و تجربیات شما
-
مطالب خوبی دارید. ان شاء الله همین سیاست کاری را ادامه دهید.
-
اسلام: تاریخ مختصر، تألیف کارین آرمسترانگ خوبه!!!
-
آخه بابا این یعنی چی… اسلام: تاریخ مختصر، تألیف کارین آرمسترانگ… 🙁
-
صحبت از پژمردن یک برگ نیست…وای جنگل را بیابان می کنند…با ارزوی موفقیت برای شما
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
نوشته اسلام: تاریخ مختصر، تألیف کارین آرمسترانگ خوب بود. بیشتر به قسمت سرگرمی و عکسهای روز توجه کنین.
-
خیلی هم خوب…جالبترین قسمت فال و طالع بینی سایته
-
همیشه هم این اسلام: تاریخ مختصر، تألیف کارین آرمسترانگ صحیح نیست…:-)
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
همین طور ادامه بدین … موفق باشید.
-
با تشکر از مطلب خوبتان
-
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان درها را باز کنید
از زحماتتان متشکرم. :-p