به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر از باغوحشهای انسانی شرمآور و وحشتناک چه میدانید؟ برترینها: هرچند نژادپرستی در جامعه امروز نسبت به گذشته بسیار کمتر شده و بشر راحتتر درباره این مساله بحث میکند، اما چیزهای زیادی هست که درباره نژادپرستی در گذشته به اصطلاح ماستمالی شده یا نادیده گرفته شده است. دورههای خاصی از […]
به گزارش مجله سرگرمی صلح خبر
از باغوحشهای انسانی شرمآور و وحشتناک چه میدانید؟
برترینها: هرچند نژادپرستی در جامعه امروز نسبت به گذشته بسیار کمتر شده و بشر راحتتر درباره این مساله بحث میکند، اما چیزهای زیادی هست که درباره نژادپرستی در گذشته به اصطلاح ماستمالی شده یا نادیده گرفته شده است. دورههای خاصی از نژادپرستی در طول تاریخ وجود دارد که ترجیح میدهید فراموش کنید.
در اوایل دهه ۱۹۰۰ در اروپا و آمریکا، پدیدهای به نام «نمایشگاه نژادشناسی» یا «باغ وحش انسانی» محبوبیت زیادی پیدا کرده بود. این نمایشگاهها به عنوان نوعی سرگرمی برای تحقیر گروههای مختلف مردم و نمایش برتری سفیدپوستها طراحی شده بودند.
آمریکا فیلیپینیهای شکست خورده را نمایش میداد
بعد از جنگ آمریکا و فیلپین، آمریکای پیروز تصمیم گرفت دشمن شکستخورده خود را با نمایش عمومی در باغوحشهای انسانی، بیشتر تحقیر کند. بسیاری از فیلیپینیهای امروز هنوز از نحوه برخورد آمریکاییها با مردم خود خشمگین هستند.
افتتاح نمایشگاه جهانی سال ۱۹۰۴ در سنت لوئیس مصادف با پایان جنگ بود، بنابراین آمریکا چندین نمایشگاه انسانهای زنده برگزار کرد که یکی از آنها شامل فیلیپینیهایی بود که عمدتا از قبیله ایگوروت بودند.
این قبیله در درجه اول به خاطر خوردن سگ مشهور شده بودند، بنابراین مردم قبیله ایگوروت در این نمایشگاه باید به طور مداوم سگها را میکشتند و قصابی میکردند تا بازدیدکنندگان را سرگرم کنند. این کار برای تقویت کلیشهای بود که خودشان هم میدانستند درست نیست، چون قبیله ایگوروت فقط در بخشی از یک مراسم خاص سگ میخورند. شاید برخی فکر کنند تاریخ این چیزها را فراموش کرده، اما هنوز با اینکه بیش از ۱۰۰ سال گذشته، افراد زیادی این بخش از تاریخ را به یاد دارند.
سرخپوستان باید مثل حیوانات رژه میرفتند
بیشتر مردم خوب میدانند که طی سالها با سرخپوستها رفتار خوبی نشده است، اما بیشتر آنها عمق این بد رفتاری و اینکه چقدر تاریخ سعی کرده این موضوع را مخفی کند را نمیدانند.
در سالهای اخیر، بسیاری از افراد علاقهمند و نگران صحت و دقت تاریخ، کمپینی راه انداخته اند تا نشان دهند افرادی مثل کریستوف کلمب قهرمانانی نیستند که در کتابهای تاریخ به ما آموخته اند. کلمب هرگز روی ایالات متحده امروزی پا نگذاشت، بلکه جزایر دورافتادهای با مردم بومی و طلا پیدا کرد و طمع کرد.
او علاوه بر اینکه چندین بار به این جزایر سفر کرد تا طلاهای بومیان را بدزدد، چند صد نفر از آنها را ربود و با خود برگرداند تا مدتها پیش از باغ وحشهای انسانی مدرن، به عنوان «موجودات عجیب» با رژه و نمایش مردم را سرگرم کنند. اولین گروه از این بردهها در عرض شش ماه مُردند، اما این مانع رفتار ظالمانه و وحشیانه کلمب نشد. صدها بومی جان خود را از دست دادند تا اروپاییان سرگرم باشند.
مونتهزوما اولین باغ وحش انسانی را ایجاد کرد
هر چند کلمب قطعا به خاطر رژه بردن انسانها مانند حیوانات گناهکار بود، اما اولین کسی که نمایشگاهی با مقیاس بزرگ درست کرد که در آن انسانها در کنار حیوانات نگهداری میشدند، کلمب نبود بلکه امپراتور آزتک، مونتهزوما بود. مونتهزوما حاکم بسیار قدرتمندی بود که مثل بسیاری از قدرتمندان، مست قدرت خود بود. او فکر کرد که باغ وحش خود که در نیومکزیکوی امروزی قرار دارد، با نمایش انسانها جالبتر میشود.
اما بر خلاف کشورهای اروپایی و آمریکا که دوست داشتند دشمن شکست خورده خود را برای تحقیر نمایش دهند، مونتهزوما به ناهنجاریهای ژنتیکی و افراد عجیبالخلقه علاقه داشت. به همین دلیل در کنار حیوانات، آلبینوها، گوژپشتها و حتی کوتولهها را در باغ وحش خود نمایش میداد.
مردم جاراوا برای تورهای سافاری استثمار میشوند
شاید فکر کنید که تماشای گروههای قومی مختلف برای سرگرمی، قدیمی و منسوخ شده، اما حقیقت این است که هنوز در بخشهای خاصی از دنیا این کار انجام میشود و همیشه کسانی هستند که حاضرند پول زیادی بپردازند تا در استثمار مردم بومی شرکت کنند.
قبیله جاوارا سالهاست که در جزایر آندامان هند زندگی میکنند و ارتباط بسیار کمی با بقیه دنیا داشته اند. قوانین هند از طوایف باستانی حمایت میکند و از نظر رسمی هرگونه تعامل و نمایش آنها در باغ وحشهای انسانی خلاف قانون است. اما این قوانین نتوانسته منفعت طلبان را از کسب سود به هر قیمتی بازدارد.
برخی گزارشها حاکی از آن است که هشت شرکت سافاری مختلف تورهایی با مسیرهای غیرقانونی ارائه میدهند که مسافران میتوانند با قبیله جاوارا به عنوان بخشی از یک برنامه نمایشی ارتباط داشته باشند. یک بار هم پلیس متهم شد که با دریافت رشوه، مردم جاوارا را فریب داده تا برای سرگرم کردن گردشگران برقصند. هرچند پلیس این را انکار میکند، اما مسلم است که یک نفر با هدف سرگرمی از آنها سوءاستفاده کرده است.
باغ وحشهای انسانی تا همین اواخر هم وجود داشتند
امروزه، فرانسه سنگری در مقابل نژادپرستی در اروپا به شمار میرود. با وجود حملات اخیر در پاریس، فرانسه همیشه یکی از کشورهایی بوده که از افراد نیازمند به پناهندگی استقبال کرده است. قوانین این کشور بهترین حمایت از اقلیتهای دنیا را ارائه میدهد. اما بسیاری از افراد نمیدانند در گذشتهای نه چندان دور رفتار مناسبی با اقلیتها نمیشده و حتی باوجود قوانین حمایتی، سوءاستفادهها هنوز در کشورهای پیشرفته دنیای مدرن دیده میشده است.
در سال ۱۹۹۴، نمایشگاه بزرگی در فرانسه مردم ساحل عاج را به نمایش گذاشته بود. پاسپورت بسیاری از آنها توسط صاحب باغ وحش توقیف شده بود و از آنها انتظار میرفت بدون دریافت هیچ پولی، کارهایی برای سرگرم کردن مردم انجام دهند. اعتراض عمومی و توجه بینالمللی باعث شد که این نمایشها تعطیل شوند، اما این واقعیت که نمایشها مدتی اجرا شدند و مورد استقبال مردم قرار گرفتند، نشان می دهد که پیشرفت واقعی بسیار دیرتر از آنچه ما فکر می کنیم رخ داده است. اکنون باغ وحش انسانی در فرانسه غیرقابل تصور است، اما حدود بیست سال پیش قابل قبول بود.
نمایشگاهی به تقلید از باغ وحشهای انسانی
در سال ۲۰۰۵، باغ وحش لندن تصمیم گرفت نمایشگاه غیرعادی برگزار کند. این نمایشگاه شامل انسانها میشد، اما برای جلب توجه به گذشته اروپا. در واقع، این نمایشگاه طوری برگزار شد که به نظر میرسید آنها عمدا سعی میکنند از پرداختن به گذشته جلوگیری کنند. در عوض، هدف نمایشگاه این بود که نشان دهد انسانها مثل میمون ها، نخستیسان هستند.
افراد زیادی به تماشای این نمایشگاه آمدند و به خصوص بچهها از دیدن آن گیج شدند و سوالات زیادی در ذهنشان ایجاد شد. انسانهایی که نمایش داده میشدند بازیگرانی با حقوق و دستمزد بودند که به دلایل قانونی باید شبها به خانه میرفتند. شاید این نمایشگاه برای هنرپیشه ها و تماشاگران خنده دار باشد، اما باغ وحشهای انسانی واقعی اصلا خنده دار نبودند.
کارل هاگنبک این مُد را شروع کرد
کارل هاگنبک یکی از اولین کسانی بود که این مد زودگذر را آغاز کرد و بسیاری از افراد به عنوان راهی برای پول درآوردن سریع یا نمایش تسلط فرهنگی خود، راه او را دنبال کرده و باغوحشهای انسانی را ایجاد کردند. همچنین او یکی از اولین کسانی بود که به جای دهکدههای نمایشی بومیان برای نمایش کلیشههای تحقیرآمیز، علاقه داشت تعداد زیادی از بومیان را در کنار حیوانات باغ وحش نمایش دهد. او واقعا میخواست آنها در قفس باشند، چون فکر میکرد به این شکل سرگرم کنندهتر خواهد بود.
هاگنبک مردمی را از سراسر جهان جمع کرده و آنها را در باغ وحشهای مختلف توزیع کرده بود. او بیشتر به نمایش قبیله اینویت در باغ وحش خود در هامبورگ، آلمان افتخار میکرد. دوست او نمایشگاه بزرگی از مردم بوبیایی در یک باغ وحش بزرگ اروپایی و گروه بزرگی از مردم زولو و بوشمن در باغ وحش پاریس داشت.
حتی سرخپوستها هم از نمایشهای تحقیرآمیز در امان نبودند. در ایالات متحده، بعد از اعلامیه آزادی بردگان، حدود ۱۰۰ سرخپوست در باغ وحش سینسیناتی در شمال اوهایو نمایش داده شدند.
کوتولهای که در کنار میمونها نمایش داده میشد
کوتولهای به نام اوتا بنگا در ۲۳ سالگی، توسط ساموئل فیلیپس وارنر به نیویورک آورده شد. وارنر در آن زمان هیچ پولی نداشت. بنگا زندگی سختی را پشت سر گذاشته بود، او دو بار بیوه شده بود، از قتل عام فرار کرده بود و به بردگی گرفته شده بود. با وجود سرگذشتی که شبیه داستان ابرقهرمانها بود، با او مثل یک حیوان رفتار میشد نه با احترام.
بنگا اجازه داشت در محوطه باغ وحش راه برود و هرکاری کند که شبیه یک حیوان وحشی به نظر برسد. مدت زیادی نگذشت که او را داخل قفس انداختند تا با میمونها بازی کند و اجازه بیرون آمدن نداشت. در نهایت، او جمعیت زیادی را به خود جذب کرد و توجه بین المللی را برانگیخت. افراد زیادی به چنین سوءاستفاده آشکاری از یک انسان اعتراض کردند. اما وارنر فکر میکرد کوتولهها نژادی پستتر از انسان هستند.
در نهایت بنگا از قفس آزاد شد و اجازه داشت دوباره در محوطه باغ وحش پرسه بزند. با این حال هنوز هرجا که میرفت او را دنبال و مسخره میکردند، تا اینکه بالاخره خشمگین و ناامید شد. او یک نهگبان را با چاقو تهدید کرد و چند بازدیدکننده را با تیر و کمان زخمی کرد. بنگا نمیتوانست انگلیسی حرف برند و راه دیگری برای بیان عذابی که میکشید نداشت.
سرانجام به بنگا فرصت کار در جای دیگری داده شد که مردم او را به عنوان یک موجود عجیب دنبال نمیکردند. بعد از آن مدتی زندگی آرامی داشت، شغلهای مختلفی رابه عهده گرفت و بهتر از گذشته با او رفتار میشد. اما دردی که در زندگی کشیده بود، رفتاری که با او داشتند و فشار زندگی در دنیای جدید، برای او بیش از حد تحملش بود. او پس از چند سال خودش را با تپانچه کشت.
زن آفریقایی به دلیل بسیار شرمآوری نمایش داده شد
در قرن نوزدهم، یک پزشک انگلیسی به نام «ویلیام دانلوپ» از آفریقا دیدن کرد. او در راه بازگشت به خانه توانست زنی به نام «سارتجی» را متقاعد کند که با او برگردد. احتمالا او دلایل زیادی برا متقاعد کردن زن آفریقایی آورده، اما خیلی زود مشخص شد که هدفش نمایش دادن زن به خاطر ویژگیهای جسمی عجیب اوست.
سارتجی نام خود را به سارا بارتمن تغییر داد تا هویت قدیمی خود را از بین ببرد و اروپایی به نظر برسد. سارتجی در سراسر اروپا و گاهی اوقات تا روزی ۱۱ ساعت نمایش میداد. او همیشه برهنه یا نسبتا برهنه بود. سارتجی بیماری نادری داشت که باعث انباشت زیاد چربی در ناحیه باسن میشد. او به عنوان یک موجود عجیب نمایش میدهد و متاسفانه خیلی زود درگذشت. او به طرز وحشتناکی مورد تمسخر قرار میگرفت. دانشمندان سوال میکردند که ممکن است او «حلقه مفقوده» باشد، این نشان میدهد که اصلا او را انسان نمیدانستند. زن بیچاره بعد از مرگش کالبدشکافی شد.
این داستان غم انگیز یادآوری میکنند که انسانها برای سرگرم کردن خودشان چقدر میتوانند پست و وحشی شوند و در زمان کوتاه چه راه طولانی را آمده ایم. امروزه چنین چیزهایی کاملا غیرقابل قبول است.
اجرای مجدد و جنجالی باغ وحشهای انسانی
در سال ۲۰۱۴، گروهی از ستاره ها نروژی تصمیم گرفتند باغ وحش انسانی که سال ۱۹۱۴ در کشورشان بود را دوباره اجرا کنند. در نمایشگاه اصلی که در سال ۱۹۱۴ برگزار شده بود، ۸۰ زن و مرد سیاه پوست را به اسلو آورده بودند تا نمایش دهند و کارهای قومی مختلفی برای سرگرم کردن گردشگران انجام دهند. این نمایشگاه در مقایسه با نمایشگاههای آن زمان خاص و منحصربه فرد نبود.
هنرمندانی که میخواستند آن را دوباره اجرا کنند، احساس کردند که بسیاری از نروژیها از اینکه چنین چیزهای وحشیانهای در کشورشان وجود داشته، اطلاعی ندارند. آنها میخواستند به مردمشان یادآوری کنند که حتی کشور قانونمندی مثل آنها هم میتواند در گذشتهای نه چندان دور اعمال وحشتناکی انجام داده باشد.
همچنین اخیرا نمایشگاهی در ادینبورگ، انگلستان برگزار شد که هدف آن نمایش تمام روشهای استثمار و به نمایش گذاشتن سیاهپوستان در باغ وحشهای انسانی بود. ایده اجرای دوباره این باغ وحشها، به هر دلیل، جنجال برانگیز بود.
منبع: listverse
منبع : Bartarinha