امیری اسفندقه در گفت و گو با صلح خبر، از بهسازی مزار شاعران و فرهنگیان آرامستان ابن بابویه خبر داد.
اسفندقه در پاسخ به این سوال که از خودتان و شعر و شهرداری چه خبر گفت: از خودم هیچ، اما از شعر و شهرداری و شهر باید بگویم که “خوش خبر باشی ای نسیم شمال/ که به ما میرسد زمان وصال”. در روزهای گذشته همراه با همکاران و همفکرانمان در شهرداری تهران به زیارت حضرت شیخ صدوق و آقا رجبعلی خیاط و دیگر نام آورانی همچون نسیم شمال، علامه دهخدا، میرزاده عشقی و … که در ابن بابویه آرمیدهاند رفتیم. میدانیم که مزارستان ابن بابویه در کنار آرامستان تخت فولاد اصفهان، از بزرگترین آرامستانهای ایران اسلامی است و خاک مطهر صدوق دوم، بسیاری از بزرگان علم و ادب را گرد خویش فرا خوانده و به جاذبه نهان که از آن عشق خیزد تبدیل کرده است.
وی با بیان این که میدانید که در بسیاری از مناطق ایران افراد به دیدار اهل قبور رفتن را زیارت میدانند و این یادآور این باور است که این مزارها زنده هستند و این سنگ قبر نیست، سنگ قلب است و نشانه ای است تا راه معاد گم نشود گفت: این مزارها در ایجاد روحیه شهری موثر و زندگی بخش هستند و یادآور مرگ و معادند و شیشه های عطر در بسته ای را از عصاره خوش بوترین گلهای جهان در خود نهان داشتهاند.
وی با بیان این که زیارت برخی از مزارات، زیارت فرهنگ، تاریخ و یادآور خاطرات زیست تاریخی است، گفت: نباید حافظه شهر از یاد این فرهنگ تهی باشد و از آنجا که حوزه فعالیت من با ابلاغ برادرم دکتر زاکانی، شعر و ادبیات است، میبایست برای حفظ هویت و حال شاعران و فرهنگیانی که در ابن بابویه آرمیدهاند کاری انجام دهم و این را وظیفه شغلی خویش میدانم؛ به ویژه آنکه این افراد گرد حرم حضرت شیخ صدوق فراهم آمدهاند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا در گذشته اقدامات موثری در راستای حفظ مزار شاعران و فرهنگیان صورت گرفته یا نه؟ گفت: آرامگاه ابن بابویه یک زیارتگاه خاص است که مفاخر دینی، هنری، ورزشی، موسیقی و … را در خود جای داده است و این آرامستان تاریخ فرهنگی معاصر را آیینه داری کرده است.
وی ادامه داد: از میان فرهنگیان و شاعرانی که مزارشان در این آرامستان است، مزار علامه دهخدا گویا بیشتر نیاز به مراقبت دارد و این دغدغه در حال رفع است؛ چرا که با همدلی و همراهی عزیزانمان در شهرداری تهران و شهر ری، ساماندهی این مزار شاید همین امروز این اتفاق افتاده باشد و در هفته پیش رو با همراهی شاعران و بزرگان لغت نامه و با سخنرانی دکتر بهرام پروین گنابادی که به نوه لغت نامه شهرت دارد مراسمی به پاسداشت بزرگمردی دهخدا برگزار شود. خالق لغتنامهای که فقط با شاهنامه فردوسی از لحاظ جوشش و کوشش قابل مقایسه است.
وی با بیان این که فرهنگیان، شهیدان جبهه فرهنگی هستند که بایسته است به مرور زمان برای آبادانی مزار آنها چاره اندیشی کرد گفت: احیاء مزار این نامآوران نه تنها کمتر از ساختن پل نیست بلکه بالاتر است و شهری که برج و باروها در آن سر به فلک کشیده اما مزار اهل ادبیات و آیین آنها از یاد برود خرابی به بار میآورد؛ چرا که شهیدان جبهه فرهنگی، چراغ های رابطه میان یک نسل به نسل دیگر هستند که احیای این مزارات احیای خود ماست، احیای شهر مرده … “پرتو عشق پس از مرگ نگردد خاموش/ این چراغی است کز این خانه به آن خانه برند”.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر این که آیا مسئولان دورههای گذشته به این امر بی توجه بودند یا نه؟ گفت: متهم کردن و عیب جویی امری فرهنگی، هنری و شاعرانه نیست و هر کاری در وقت خودش انجام شود. البته در ایران آنقدر مفاخر زیر خاکی، روی خاکی و افلاکی وجود دارد و وجود خواهد داشت که شاید نهادها حق دارند در این وفور شخصیت های فرهنگی بسیاری را فراموش کنند؛ “این نیز حالتی است که یادت به ذهن من خاصیتی دهد که فراموشی آورد”. این فراموشی، دشمنی، بیخردی و فرهنگ نشناسی نیست حیرانی است در وفور شخصیت های والای فرهنگی و ادبی، ضمن این که برخی از مسئولان بسیاری از امور بزرگ و خواستنی را برای مسئولان بعدی میگذارند تا آنها نیز سهمی در آبادانی این خاک داشته باشند و این عمل، کاهلی و کهولت فکر و اندیشه نیست.
وی با بیان این که احیاء مزار دهخدا، برای زیارت اهل فاتحه، فتح و فتوح ایجاد جایگاه و پایگاه آبرومند اندیشه است، گفت: البته آبادانی مزارات شاعران و ادیبان ابن بابویه با شناخت صحیحی که میتوان از آنها به دست داد، کار همه نهادهای ورزشی، فرهنگی، سینمایی، حوزه علمیه و … است؛ چرا که همه این نهادها در این آرامستان نمایندگان بزرگ و شناخته شده در سطح جهان دارند، سهم ما شعر و ادبیات است؛ آنقدر هست در آیینه من مایهی نور / که به هر ذره دو خورشید نمایم تقسیم. آرامستان ابن بابویه اینگونه است.
وی با بیان اینکه با مرور تاریخ، فکر و تمدن ایرانی، تردیدی برجای نمیماند که ایران و پایتخت آن تهران سرمشق و الگوی جهان اسلام، سرشار از گوهرهای فرهنگی روی خاکی و زیر خاکی، زنده و درگذشته است، گفت: با این حال احیاء مزار اهالی شعر و ادب، تنها به دهخدا محدود نمیشود و مگر میتوان مزار جواد فاضل که سخنان حضرت امیر را ترجمه کرد و ما را به نهج البلاغه پیوند داد، زیارت نکرد؟ آیا میتوان به زیارت مترجم قرآن، ابوالقاسم پاینده، کسی که علامه امینی، ترجمهاش را ذخیره دنیا و آخرت میداند، نرفت؟ در این آرامستان یادبود شهدای موتلفه اسلامی و قیام سی تیر و فداییان اسلام و … نیز هست.
وی ادامه داد: آیا میتوان از زیارت مزار محمدحسین عمادالکتاب گرفته تا استاد موذن زاده اردبیلی، میرزا علیاکبر غفاری، میرزا ابوالحسن طباطبایی که همه بر گرد هم در سایه نورانی یکدیگر قرار گرفتهاند گذشت؟
وی در مورد حضورش در خانه اخوان ثالث گفت: نخست منت خدای را که خانه اخوان بزرگ و صمیمی را حفظ کرد و حالا این خانه به محلی برای حضور همه افراد از همه کشورها شده که میتوانند با عزت به این خانه راه یابند؛ “این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه است/ از خواجه بپرسید این خانه چه خانهست”.
اسفندقه ادامه داد: در حال حاضر در این خانه به روی امیدها و آرزوهای اهالی کلمه و کلام باز است. به همت متولیانی معلم و مشتاق و مومن به انتخاب و انتصاب اولیای امور فرهنگی این دوره از ادوار شهرداری به ریاست دکتر زاکانی به درایت و دیانت و مهر و مهربانی، خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد و آنکه این عمارت را از ویرانی و فراموشی باز رهانید. دو دیگر اینکه من این خانه را قبل از اینکه بدین شکل که امروز است درآید به پایمردی زرتشت اخوان ثالث عزیز دیدهام و بر دیده بس منت دارم و از زرتشت عزیز نیز بسی سپاسگزارم به قولی: رفتن به خرابات حسابی دارد / رو همره آنکه فتح بابی دارد اما به همت فرهنگیان شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری و در روز ملی نقاشی قهوهخانهای با دعوت از استاد منصور عباسی، استادحسینی و استاد اخلاقی و شاگردان فهیم و ورزیده آنان و با حضور دختر و نوه فرهیخته استاد حسین قوللر آغاسی، مراسمی در خانه اخوان ثالث، برگزار شد که در این مراسم نقاشیهای شاگردان استادان به نمایش گذاشته شد و از این میان نقاشی حضرت قمر بنی هاشم به قلم یکی از شاگردان جوان استاد عباسی، خانم نرگس عشقی، سخت حیرتبرانگیز بود و؛ “به صورتی که تویی کمتر آفریده خدا/ تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا”
وی افرود: میدانید که قهوهخانه در ایران چه جایگاهی دارد و نیز میدانید که توجه به باستان و باستانگرایی با نگاهی باز به افقهای پیش رو و ناپیداهای دور و دورتر تا کجا در شعر اخوان زنده است و حتما بیشتر میدانید که قهوهخانه در خان هشتم اخوان کجای شعر است و حتما دیدهاید تصاویر نقاشی قهوهخانهای را در شعر اخوان عزیز. بنابراین خوشحالیم که خانه اخوان در روز ملی نقاشی قهوهخانهای بیمزد و منت میزبان نقاشان این هنر بود.
اسفندقه با اشاره به لزوم حفظ خانه دیگر شاعران معاصر در تهران گفت: دیروز سری به خانه فروغ زدم. حیاط خانه “تنها بود و در انتظار بارش یک ابر ناشناس خمیازه میکشید”. این رهاشدگی در حالی است که خانه این بزرگان اهل شعر، میتواند مدرسه نقد و نقل شعر و ادب باشد و باید این خانهها حفظ شود؛ همچون خانه بانو پروین اعتصامی که به اعتقاد من علاوه بر اینکه میتواند دانشکده شعر فارسی باشد، دانشگاه شرافت و نجابت است.
وی با بیان اینکه حفظ میراث فرهنگی و ادبی بایسته است حتما بدون تصرف صورت گیرد، گفت: حفظ این میراث شایسته است با احترام به فرهنگ معماری و نقش و رنگ آن بنا صورت گیرد نه اینکه برای نگهداری خانه شاعران و فرهنگیان، همه چیز را نو و دگرگون کنیم؛ چرا که این کار بیشتر به ویرانی خانههای این عزیزان آن هم از نوع مدرن شبیه است. لذا بایسته است خانه این عزیزان با همان شکل و معماری حفظ شود و مراقب باشیم این خانهها تخریب نشوند و اگر حوض خانهای مستطیل است مربع نشود و درختی که در باغچه آن خانه زنده است هنوز خوشبختانه و ریشه در خاطرات و خون آن خانه دارد قطع نشود و به جای آن سکوی سخنرانی و میز و صندلی گذاشته نشود. این عمل هم از هزینههای هنگفت و گاه کاملا بیهوده میکاهد و هم میراث ادبی را با رعایت اصول امانتداری حفظ میکند؛ باغبان چو من زینجا بگذرم حرامت باد/گر بجای من سروی غیر دوست بنشانید
اسفندقه گفت: فروغ شاعری ست که هیچگاه متوقف نشده، از دیوارهای خطر بالا رفته، اسیر شده، عصیان کرده علیه خود و دیگر بار متولد شده و در فصل سرد جهان و ناتوانی دستهای سیمانی ایمان آورده به پاکی آغاز آبها و زمزمه کرده بلند و بیدار که نام آن کبوتر غمگین که از قلبها گریخته ایمان است. این سخن اوست که: این دگر من نیستم من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم.
وی افزود: و هم از اینجاهاست که امینان فکر و فرهنگ فارسی یادآور شدهاند که فروغ عاقبت به خیر شده است و دریافته است که همکاری حروف سربی بیهوده است، همکاری حروف سربی اندیشه حقیر را نجات نخواهد داد و هیچ صیادی در جوی حقیری که به مردابی میریزد مرواریدی صید نخواهد کرد. وقتی او در دیوار و اسارت و عصیان خویش متوقف نشده و به تعبیر خودش به اصل روشن خورشید و شعور نور رسیده است؛ چرا ما در شناخت او پشت دیوار بمانیم و در اسیر او متوقف شویم و علیه او عصیان کنیم و مفتامفت نیروهای فرهنگی خویش را به اردوی غیر حواله و هول دهیم. مگر نه اینکه: قد خمیده ما سهلت نماید ام بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد.
دستیار شهردار تهران در حوزه شعر و ادبیات در پاسخ به این سوال که چه کارهایی را پیش رو دارید، گفت: این همه که گفتیم کارهایی بود که انجام شده است؛ به علاوه فعال شدن سه کانون ادبی و آیینی در سه محله تهران که فعلا حرف و حدیثی از آن به میان نمیآورم. فیلم و عکس این کارهای انجام شده برای ثبت در تاریخ دانشگاه شهرداری و آموزگاران و شاگردان و ناظمان و مدیران این دانشگاه موجود است. از آنچه که میخواهیم و میتوانیم ولی هنوز انجام نگرفته و ندادهایم هر چه بگوییم خوش نیست که گفتهاند به دشت، آهوی ناگرفته مبخش. وان یکاد میخوانیم و اسفند دود میکنیم و دعا گوییم که «همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس/که دراز است ره مقصد و من نو سفرم»
انتهای پیام