سیاست > احزاب و شخصیتها – روزنامه ایران متن بخشی از سخنرانی منتشر نشده شهید بهشتی را در اوایل پیروزی انقلاب منتشر کرده است. شهید بهشتی در این سخنان می گوید:این روزها مکرر برای من مطالبی نقل میکنند از اشخاصی که به آنها میتوان امید داشت. رفقای مورد اعتماد نقل می کنند که فلانی را خواستیم و […]
سیاست > احزاب و شخصیتها – روزنامه ایران متن بخشی از سخنرانی منتشر نشده شهید بهشتی را در اوایل پیروزی انقلاب منتشر کرده است.
شهید بهشتی در این سخنان می گوید:این روزها مکرر برای من مطالبی نقل میکنند از اشخاصی که به آنها میتوان امید داشت. رفقای مورد اعتماد نقل می کنند که فلانی را خواستیم و گفتیم: آقا تو چرا پشت سرِ فلان آقا این قدر حرف میزنی؟ رفتهای منبر و گفته ای؛ از کتاب این آقا در فلان شماره فلان مجله ضدّ اسلامی این مطلب نقل شده است، آخر تو این حرف را با چه مستندی میگویی؟
آن آقا در پاسخ گفته: من چنین چیزی را روی منبر نگفتم، نوار آقا را میآورند و میگویند این حرف هایی است که شما زدهای، نوارت را گوش کن، نوار را گوش کرده و دیده بله این حرفها را زده است. بعد پرسیدهاند روی چه حساب این حرف هارا زدی؟ میگوید: مگر چنین چیزی درست نیست؟ گفتهاند: تو روی منبر آدرس دادی و گفتی در فلان صفحه، فلان شماره، فلان مجله، این مطلب از فلان کتاب این آقا نقل شده است.
این مجله و این شماره اش و این همان صفحهای که گفتی، آن مطلب کجاست؟ او هم آن صفحه را نگاه کرده و گفته است: چنین چیزی نیست!
آقا! مگر تو به این آیه قرآن کریم اعتقاد نداری که میفرماید: «مَا یلْفِظُ مِن قَوْل إِلاَّ لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(ق / آیه 18) سخنی از زبان انسان بیرون نمیآید مگر اینکه در کنار این سخن دستگاهی مراقب و حسابگر به کار و به ضبط گفتار شما گمارده شده است؟! بعد از این همه میگوید:حقیقتش این است که من خودم ندیده بودم، فلان آقا گفت: به فلان مؤسسه تلفن زدم و گفتم: در فلان شماره مجله چنین چیزی هست؟ گفته: بله، چنین چیزی هست، من هم قبول کردم و با خود گفتم پس مطلب همین طور است!
بعد این دوست ما به این شخص میگوید: آقا تو فکر نکردی که دیگر آن دوره و زمانه گذشت که بالای منبر میرفتی و هر چه دلت خواست میگفتی و هیچ کس هم نبود پیگیری کند.
در این دوره لااقل چند نفر پای منبر تو هستند که میروند و فلان شماره مجله را جستوجو میکنند تا ببینند چنین چیزی هست یا نیست. آن وقت میدانی نتیجه اش چه خواهد بود؟
نتیجه اش این است که میگویند: این آقایان هر چه روی منبر میگویند از همین قبیل است، حتی خدایی هم که میگویند وجود دارد، الکی میگویند! سخن شما این اثر نامطلوب را دارد. وقتی از این آقا خواسته شده تا این رویه را کنار بگذارد. در جواب گفته است: این آقا و این کتاب، مخالف رسالت جد من است و من باید او را بکوبم ولو به دروغ باشد.
این پاسخ این آقا بودکه دشمن را باید کوبید ولو به دروغ باشد! منحرف بودن این کار واضح است. مسلمان متعهد در اینگونه موارد هم در برابر آزمایش قرار میگیرد، این جاها هم خود را نگه میدارد، حتی اگر در برابرش به دشمن او تهمت بزنند، چهره موافق نشان ندهد. چرا؟ چون پیکارش فیسبیلالله است. کسی که بخواهد در راه کمال و پاکی مطلق و خدایی که ما برای او نامی بهتر از این کمال مطلق شاید به زحمت بتوانیم پیدا کنیم، پیکار کند، او نمیتواند هیچ وقت از پاکی به کمک ناپاکی دفاع کند. چون این پیکار، دیگر پیکار فیسبیلالله نیست. پس مسلمان باید از این میدان آزمایش هم، روسفید بیرون آید.
17302
Let’s block ads! (Why?)
RSS