امروز: جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الجمعة 26 جماد ثاني 1446 | 2024-12-27
کد خبر: 89806 |
تاریخ انتشار : 28 خرداد 1395 - 8:41 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

فرهنگ > دین و اندیشه – فرصت روز یازدهم ماه مهمانی خدا در ویژه نامه خبرآنلاین: با دو گفتار منتخب تفسیری درباره جانشینی خدا و خلاقت انسان در روی زمین تفسیر آیه ۳۰ سوره بقره وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ […]

فرهنگ > دین و اندیشه – فرصت روز یازدهم ماه مهمانی خدا در ویژه نامه خبرآنلاین: با دو گفتار منتخب تفسیری درباره جانشینی خدا و خلاقت انسان در روی زمین

تفسیر آیه ۳۰ سوره بقره

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى می آفرینم، [فرشتگان] گفتند آيا كسى را مى‌‏آفرینى كه در آنجا فساد کند و خون ها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تسبیح مى‏‌گوییم و به تقديست مى‏‌پردازيم؟ فرمود من چيزى مى‏‌دانم كه شما نمى‏‌دانيد.

 ملائكه شايستگى خلافت را نداشتند 

چند نکته از تفسیر «المیزان» علامه طباطبایی

زمينه و سياق كلام بدو نكته اشاره دارد، اول اينكه منظور از خلافت نامبرده جانشينى خدا در زمين بوده، نه اينكه انسان جانشين ساكنان قبلى زمين شوند، كه در آن ايام منقرض شده بودند، و خدا خواسته انسان را جانشين آنها كند، همچنان‌كه بعضى از مفسرين اين احتمال را داده اند.

براى اينكه جوابي‌كه خداى سبحان بملائكه داده، اين است كه اسماء را بآدم تعليم داده و سپس فرموده: حال، ملائكه را از اين اسماء خبر بده و اين پاسخ با احتمال نامبرده هيچ تناسبى ندارد.

و بنابراين ديگر خلافت نامبرده اختصاصى بشخص آدم عليه السلام ندارد، بلكه فرزندان او نيز در اين مقام با او مشتركند، آن‌وقت معناى تعليم اسماء، اين مي‌شود: كه خدايتعالى اين علم را در انسان ها بوديعه سپرده، بطوريكه آثار آن وديعه، بتدريج و بطور دائم، از اين نوع موجود سر بزند، هر وقت بطريق آن بيفتد و هدايت شود، بتواند آن وديعه را از قوه بفعل در آورد.

دليل و مؤيد اين عموميت خلافت، آيه : (اذ جعلكم خلفاء من بعد قوم نوح )، (كه شما را بعد از قوم نوح خليفه ها كرد)، و آيه : (ثم جعلناكم خلائف فى الارض)، (و سپس شما را خليفه ها در زمين كرديم)، و آيه : (و يجعلكم خلفاء الارض)، (و شما را خليفه ها در زمين كند) است.

ملائكه شايستگى خلافت را نداشتند 

نكته دوم اين است كه خداى سبحان در پاسخ و رد پيشنهاد ملائكه، مسئله فساد در زمين و خونريزى در آن‌را، از خليفه زمينى نفى نكرد، و نفرمود: كه نه، خليفه اي كه من در زمين مي‌گذارم خونريزى نخواهند كرد، و فساد نخواهند انگيخت و نيز دعوى ملائكه را (مبنى بر اينكه ما تسبيح و تقديس تو مى كنيم ) انكار نكرد، بلكه آنان‌را بر دعوى خود تقرير و تصديق كرد.

در عوض مطلب ديگرى عنوان کرد، و آن اين بود كه در اين ميان مصلح خبرتى هست كه ملائكه قادر بر ايفاء آن نيستند، و نمي‌توانند آن‌را تحمل كنند، ولى اين خليفه زمينى قادر بر تحمل و ايفاى آن هست، آرى انسان از خداى سبحان كمالاتى را نمايش مي‌دهد، و اسرارى را تحمل مى كند، كه در وسع و طاقت ملائكه نيست.

اين مصلح خبرت بسيار ارزنده و بزرگ است، بطوريكه مفسده فساد و سفك دماء را جبران مى كند، ابتداء در پاسخ ملائكه فرمود: (من مي‌دانم آنچه را كه شما نمي‌دانيد)، و در نوبت دوم ، بجاى آن جواب ، اينطور جواب مي‌دهد: كه (آيا بشما نگفتم من غيب آسمان‌ها و زمين را بهتر ميدانم ؟) و مراد از غيب، همان اسماء است ، نه علم آدم به آن اسماء، چون ملائكه اصلا اطلاعى نداشتند از اينكه در اين ميان اسمائى هست كه آنان علم بدان ندارند، ملائكه اين را نمي‌دانستند، نه اينكه از وجود اسماء اطلاع داشته و از علم آدم به آنها بى اطلاع بوده اند، و گرنه جا نداشت خداي‌تعالى از ايشان از اسماء بپرسد، و اين خود روشن است كه سئوال نامبرده بخاطر اين بوده كه ملائكه از وجود اسماء بى خبر بوده اند.

و گرنه حق مقام، اين بود كه به اين مقدار اكتفاء كند، كه به آدم بفرمايد: (ملائكه را از اسماء آنان خبر بده ) تا متوجه شوند كه آدم علم بآنها را دارد، نه اينكه از ملائكه بپرسد كه اسماء چيست؟

پس اين سياق بما مى فهماند: كه ملائكه ادعاى شايستگى براى مقام خلافت كرده و اذعان كردند به اينكه آدم اين شايستگى را ندارد، و چون لازمه اين مقام آن است كه خليفه اسماء را بداند، خداي‌تعالى از ملائكه از اسماء پرسيد، و آنها اظهار بى اطلاعى كردند، و چون از آدم پرسيد و جواب داد باين وسيله لياقت آدم براى حيازت اين مقام و عدم لياقت فرشتگان ثابت گرديد.

نكته ديگر كه در اينجا هست اينست كه ، خداى سبحان دنباله سئوال خود، اين جمله را اضافه فرمود: (ان كنتم صادقين )، (اگر راستگو هستيد)، و اين جمله اشعار دارد بر اينكه ادعاى ملائكه دعاى صحيحى نبوده ، چون چيزي‌ را ادعا كرده اند كه لازمه اش داشتن علم است.

 انسان به چه دلیل جانشین خدا روی زمین می شود؟

چند نکته تفسیری از  «حدیث سحرگاهان» امام موسی صدر

این آیه و آیه های پس از آن داستان آفرینش انسان در زمین است. آیه ها بر این تاکید دارند که خداوند سبحان، خواسته است بر زمین جانشینی قرار دهد. «زمین» کلمه ای است در برابر «آسمان» که منظور از آن تنها «کره خاکی» نیست، بلکه مفهوم این کلمه زمین، ستارگان، آفاق، مکان های مختلف مادی و ابعاد مادی انسان را در برمی گیرد. بنابراین، خداوند خواسته است که در عالم ماده، جانشینی قرار دهد.

جانشین چه کسی است؟

هر کس که محرم اسرار است، الزاما جانشین نیست. آنگاه که خداوند می خواهد در زمین جانشینی قرار دهد، آن جانشین باید مسئول و آگاه باشد و مسئولانه و آگاهانه رفتار کند. پس، آن کس که به این کار می پردازد، ابزار یا چیزی شبیه به آن نخواهد بود. آن گونه که از آیات قرآن و فرهنگ دینی درمی یابیم، فرشتگان به اسباب اجرای اراده الهی شیبه ترین اند. اما آنان با اینکه خدا را نافرمانی نمی کنند، جانشینان خدا در زمین نیستند.

جانشین کسی است که مسئولیت می پذیرد و با آگاهی رفتار می کند. این بدان معناست که انسان توانایی انجام دادن خیر یا شر را دارد و می تواند خیر و شر را با مسئولیت خود برگزیند. بنابراین معنی «خلیفه الله» بودن انسان این است که او میان خیر و شر مخیر است و مجبور نیست. اما خدا هر دو راه را به او نشان داده و سپس مسئولیت را بر عهده گذاشته است.

چون فرشتگان شنیدند خداوند جانشینی مخیر و آگاه به خیر و شر بر زمین برگزیده که توانایی انجام دادن هر دو را دارد، به طور طبیعی دریافتند که این انسان می تواند شر را انتخاب و در زمین فساد کند و خون ها بریزد، همان گونه که می تواند خیر را برگزیند. پس به خدای سبحان گفتند: « أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»، اما خداوند در خواست فرشتگان را نمی پذیرد چرا که او انسان مسئولی می خواهد که در همان حال که به وظیفه خویش عمل می کند و کارهایش را انجام می دهد، در گیر کشمکشی درونی نیز باشد که او را به کمال و پیروزی بر عناصر شر رهنمون سازد.

اگر چه انسان های خیرخواه کم باشند اما چنین انسان مسئولی به تنهایی با همه انسان هایی که توانایی رفتار مسئولانه را ندارند، برابری می کند. خدا جانشینی مخیر میان خیر و شر در زمین برگزید و اسما را به او آموخت، منظور از اسما همان اسباب و وسایلی است که انسان را به نتیجه کارها می رسانند.

شکی نیست که خداوند به انسان توانایی چیرگی بر موجودات را داده است و سبب آن هم قابلیت انسان برای آموختن است. پس علم، مایه چیرگی انسان بر همه موجودات است. وقتی انسان چیزی را نمی داند، از آن می ترسد و از تصرف در آن درمی ماند و مانند بنده ای ذلیل در برابر آن می ایستد، همان حالتی که در برابر پدیده های طبیعی دارد. اما هنگامی که آن را شناخت، بر آن چیره می شود و آن را به تسخیر درمی آورد.

خداوند به انسان این توانایی را داده که هر چیزی را بفهمد و در نتیجه بتواند آن را مسخر کند. اگر بگوییم ابزار چیره شدن انسان بر همه موجودات هستی، علم اوست و خداوند کلید آموختن را در انسان نهاده است، پس انسان می تواند هر چیزی را بیاموزد و همه چیز را در اختیار خود درآورد. به این سبب ایت که ملائکه به انسان سجود می کنند.

اگر انسان بتواند همه موجودات را مسخر کند، توانسته فرشتگان را هم به سجده وادارد، سجده ای که نهایت خضوع و فروتنی است. بنابراین می توان دریافت که حیات انسان در زمین عبارت است از آفرینش موجودی که می تواند خیر و شر را انتخاب و درک کند و بتواند در جهانی زندگی کند که خیر و شر در آن وجود دارد. این احساس وجود خیر و شر در جهان مایه کنال انسان است. آدمی می تواند درگیر خیر و شر شود و با مسئولیت خویش، خیر را برگزیند. خداوند قابلیت آموختن را به انسان داده تا بدان وسیله بر همه موجودات غلبه کند.

بنابراین امتیاز انسان در اراده و علم اوست، اراده ای که همان اختیار است و علمی که او را سلطان همه موجودات قرار می دهد. این همان مسیر حیاتی انسان است، بدین معنا که انسانی که توانایی آموختن چیزی را ندارد، در برابر هر چیزی ناتوان است. اما چون بیاموزد، به تسخیرشان درمی آورد و بر آنها غالب می شود. این یعنی آدمی می تواند از هیچ آغاز کند و تا بی نهایت پیش رود.

گستره فعالیت آدمی همه کائنات است، نه فقط کره خاکی. اما راه غلبه انسان بر همه کائنات، علم و آموختن است. اگر بیاموزد، چیره می شود. چیزی در هستی نیست که مانع پیشرفت انسان شود و در هستی چیزی والاتر از آموختن نیست، پس آدمی می تواند به هر چیزی معرفت پیدا کند و هر چیزی را بشناسد.

قران کریم در این آیات مسیر حرکت انسان را ترسیم و تاکید می کند که می توانی بر همه موجودات غالب شوی و مسئولیت خود را در برابر همه آنها بشناسی. و این همان معنای «خلیفه اللهی» است که در آغاز قرآن کریم به انسان عرضه می شود. این مفهوم، مفهومی نزدیک به ذهن و اصول علمی و همساز با دیگر آیه های قرآن است.

/6262

Let’s block ads! (Why?)

RSS

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید