به گزارش صلح خبر بر اساس خبر رسیده، نشست هفتگی شهر کتاب به نقد و بررسی کتاب «درآمدی بر شعر معاصر آمریکا» نوشته کریستوفر بیچ با ترجمه کامران احمدگلی و بهادر باقری که در نشر خاموش منتشر شده، اختصاص داشت که با حضور مترجمان و مسعود جعفری جزی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
شکلگیری شعر آمریکا
در این ابتدای این نشست کامران احمدگلی اظهار کرد: خوانندگان ما با بخشی از رمان آمریکا آشنایند، اما از دهها شاعر مطرح آمریکایی کاملاً بیخبرند. در چهار پنج دهه اخیر، شعر آمریکا کمابیش معرفی شده است. بااینحال، در مورد سنت شعری آمریکا کمتر کار کردهایم و تاکنون کتاب منسجمی در این حوزه نداشتهایم. با توجه به تأثیر شگرف شعر آمریکایی در فرهنگ معاصر جهانی، این کمتوجهی عجیب است. کتاب «درآمدی بر شعر معاصر آمریکا» این نقیصه را تا حدی بر طرف میکند.
او افزود: سنت شعری در ایران قدمتی هزارساله دارد و در اروپا نیز به پیش از میلاد مسیح و دوره شعر یونان برمیگردد؛ یعنی پیشینهای دوسههزار ساله دارد. این در حالی است که آخرین ایالت آمریکا در قرن بیستم به آن میپیوندد و این کشورِ در حال تطور سنت شعری تثبیتشدهای ندارد. بههرروی، آمریکا کشوری مهاجرنشین است که بیشتر مهاجران مستقرشده در آن از قرن شانزدهم و هفدهم، مهاجران اسپانیایی و پس از آن، انگلیسیزبان و اروپاییاند. گرچه خردهفرهنگ و خردهسنتهای زیادی در این کشور هست و میتوان از شعرهای آفریقایی-آمریکایی، آسیایی-آمریکایی و عبری-آمریکایی سخن گفت. در نهایت، پس از جنگ مکزیک و اتحاد، فرهنگ غالب آمریکا و سنت شعری آن آنگلوساکسون است. چنانکه بیشتر شاعران این سنت، به غیر از یکی دو شاعر مطرح قرن نوزدهمی وامدار شاعران تراز اول انگلیسیاند.
احمدگلی در ادامه تصریح کرد: درواقع، یکی دو شاعر قرن نوزدهمی سنت آمریکایی شعر را بنیان میگذارند. پیش از آن، حتی امرسون هم از سنت رمانتیک انگلیسی پیروی میکرد. والت ویتمن از میانه ۸۰-۱۸۷۰ شعر آمریکایی را بنیان نهاد. این سنت با شاعرانی مانند دیکنسون وارد قرن بیستم شد. اما در قرن بیستم، باز با شاعرانی مواجهیم که به پاریس، لندن و برلین سفر میکنند و بعد از تحصیل الگوهای شعری و فرهنگی این شهرها، به انگلیسی مینویسند. چنین شعری که از فرهنگ دیگر مشتق شده، نمیتواند حرف خاصی برای گفتن داشته باشد.
احمدگلی سپس اعلام نمود: موازی با اوجگیری قدرت اقتصادی و فرهنگی آمریکا، از حدود اواخر قرن نوزدهم، آمریکاییها به جستوجوی صدای خودشان برآمدند. این امر در چند شاعر بزرگ اوایل قرن بیستم ظهور میکند. اینان مطرح کردن فرهنگ و ادبیات آمریکایی را دنبال میکنند و چون آمریکا را محل مناسبی برای بیان ایدههای والا نمیبینند، به انگلستان مهاجرت میکنند و با کمک چند شاعر انگلیسی، مکتب مدرنیسم شعری را بنیان میگذارند و از طریق صنعت نشر پیشرفته انگلیسی با مردم انگلیسیزبان ارتباط برقرار میکنند. پس، شعر قرن بیستم آمریکا تا عصر حاضر دو بخش دارد: شعر مدرنیستی به مفهوم عام و شعر پسامدرنیستی به مفهوم عام. شعر مدرنیستی با نظریهپردازی ازرا پاوند و راهاندازی مکتب ایماژیسم آغاز میشود. این پاسخی به شعر قرن نوزدهمی و سنت شعر رمانتیک انگلیسی است و شالودههای شعر انگلیسی را متحول میکند. بهتدریج شعر قرن نوزدهمی و شعر ویکتوریایی کنار گذاشته میشود و نقطه عطفی در شعر آمریکایی رقم میخورد. شاعرانی طراز اول گرد هم میآیند، مرکز کارشان را لندن قرار داده و از آنجا لندن، انگلیس، آمریکا را پوشش میدهند. همزمان شاعران مدرنیستی در آمریکا در این زمینه کار میکنند. چنانکه امروز میدانیم مدرنیسم شاخههای مختلفی دارد. پایه کار این شاخهها ایماژیسم و کنار گذاشتن فرهنگ قرن نوزدهمی است، بااینحال در مورد اینکه مدرنیسم چیست و چگونه باید پیگیری شود، اتفاقنظر ندارند.
او در ادامه گفت: «سرزمین هرز» الیوت، حدود ۵۰ – ۶۰ سال پیش در ایران ترجمه شده و فارغ از چگونگی ترجمه آن در ایران شناخته شده است. این نوع مدرنیسم در اروپا ادامه مییابد و در داخل آمریکا چندین شعبه به خودش میگیرد. برای نمونه، کسانی چون ویلیام کارلوس ویلیامز بیشتر بهدنبال نوعی مدرنیسم روایتگرایند. این گروه مجلاتی برای ترویج افکار خودشان منتشر میکنند. باید توجه کرد که شعر مدرنیستی خوانندهگرا نیست و حتی در آن زمان فقط حدود ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر مخاطب داشت، چراکه یا علیه سلیقه مردم یا در توهین به آنها نوشته شده بود.
این مترجم سپس به شاخههای دیگر شعر مدرنیستی ازجمله تغزلی و فمینیستی اشاره کرد و افزود: در این کتاب تعریضی به شعر سیاهان و رنسانس هارلم شده که میتواند مقدمه خوبی برای علاقهمندان به شعر سیاهان باشد. بعد از سال ۱۹۴۰ مدرنیسم در مفهوم اولیه آن افت میکند. در دهه ۳۰، شعر اجتماعی یا آبجکتیویستی و شعر نومنتقدانه یا دانشگاهی در آمریکا رشد میکند. شعر اجتماعی از ایماژ برای بیان مسائل اجتماعی، فلسفی و سیاسی استفاده میکند. اما، بهتدریج به حاشیه رانده میشود و قدرت دانشگاهها شعر را در دست میگیرد. آنچه امروز در شعر ایران و جهان میخوانیم، بهنوعی ادامه شعر نومنتقدانه است. در این رویکرد شعر حیثیتی علمی دارد و اخلاقی و عاطفی نیست. همچنین شاعر، آبشخور اجتماعی و سیاسی شعر مهم نیست. با این انتخاب آگاهانه، شعر جدی از صحنه اجتماعی به دانشگاهها تبعید شد. این گروه از اواسط دهه ۳۰ تا ۵۰ ضمن تألیف کتابهای درسی، روش مطالعه شعر را هم تعیین میکردند. مطالعه دقیق شعر (close reading) هنوز هم بسیاری از دانشگاهها را تحت سیطره دارد. اما از ۱۹۵۰ به بعد، در محافل نخبگان قدرت این شعر کم و شعر اعترافگرا و شعر پستمدرن در مقابل آن پیدا شد. شعر اعترافگرا تغزلی است، درحالیکه شعر پستمدرن به مفهوم کلی زبان را یک سطح میبیند و وارد مباحث فلسفی و زبانشناختی پیچیده میشود.
هر دو روز یک کتاب به زبان فارسی برگردانده میشود
بهادر باقری نیز با ابراز خوشحالی از همکاری گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی با زبان و ادبیات انگلیسی، گفت: امروز به این گفتوگوها و بدهبستانهای ادبی و فرهنگی بسیار نیازمندیم. مباحث میانرشتهای در دانشگاهها مطرح میشود، اما کمتر برای این کار اقدام میشود. استادان در یک دانشگاه هستند، اما بهندرت با یکدیگر ملاقات و گفتوگو میکنند. پس همکاری با این گروه برای من بسیار آموزنده بود.
او درباره کتاب «درآمدی بر شعر معاصر آمریکا» اظهار کرد: این کتاب در عین اختصار مقدمهای است بر جریانی پربار، متنوع و متکثر. تکثر حیرتانگیز و سرعت تحولات شعر معاصر آمریکا فهم آن را دشوار میکند. شاید پیش از مباحث تحلیل شعرِ کتاب احساس کنید این شعرها را نمیفهمید. ولی نویسنده آنها را با مطالعه دقیق تحلیل میکند و کارگاه عملی نقدی را به اجرا میگذارد. برای من بسیار آموزنده بود که چطور میتوان موتور شعری را پیاده کرده، جزءبهجزء آن را بررسی کرد و تعامل فرم و محتوا را سنجید.
این مترجم ادامه داد: این کتاب از سری «درآمدی بر…» انتشارات بانفوذ، مهم و معتبر کمبریج است و در عین علمی بودن، گستره کامل و مقبولی از جنبشها، مکتبها و گروههای شعری آمریکایی آغاز سده بیستم تا پایان سده بیستم و اوایل سده ۲۱ را بررسی و معرفی میکند. همچنین، خودش یک کارگاه نقد، شعرشناسی و خوانش شعر در معنای امروزی آن است. در اینجا یک نویسنده با تفکری منسجم و در نظر گرفتن نظریههای نقد ادبی نو شعرها را بررسی کرده است و بدون ابتلا به مطلقاندیشی و یکسونگری، به جریانشناسی، نقد و تحلیل پرداخته است. بنا شد در پایان کتاب نمونههایی از شعرها را هم بیاوریم و از طریق بارکُد امکان شنیدن و مطالعه کردن اصل شعرها را فراهم آوریم. این کار ترجمه صرف نیست، بلکه ترجمه و تألیف است. در بیش از ۲۰۰۰ پانویس افزوده، مکتبها، جریانها، افراد و بسیاری از اصطلاحات ادبی و فلسفی و سیاسی اجتماعی توضیح داده شده است.
باقری گفت: شعر آمریکا در مقایسه با کشورها و ملتهای کهن آسیایی و اروپایی، شعری معاصر و نو است. با اینحال، بسیار تأثیرگذار است. پس، اگر این کتاب بتواند شمایی کلی از جریانهای مطرح و مهم شعر معاصر آمریکا بهدست دهد، موفق است. نثر نویسنده خوب و بیتکلف است. او مباحث دشوار را بهسادگی مطرح میکند. دشواری ترجمه در بخش شعر پستمدرن دوچندان شده است، چراکه این شعر نخبهگرا است. نویسنده افزون بر بیان زمینههای فکری، فلسفی و هنری هر رویکرد، بهصراحت نقاط ضعف و قوت و سویههای گوناگون جریانهای مختلف را برشمرده است. او از مجلات، کتابها و آرای بسیاری از منتقدان در کار خود استفاده کرده است که این خواننده ایرانی را با منابع بیشتری آشنا میکند.
او در پایان اظهار کرد: ما در زمینه ترجمه بیشتر واردکنندهایم. هر دو روز یک کتاب به زبان فارسی برگردانده میشود. امیدوارم ما این فرصت را بیابیم که در ترجمه ادبیات خودمان به زبانهای دیگر گامی برداریم و مجموعه خوبی از داستان و شعر معاصر به زبان انگلیسی برگردانیم.
شکلگیری فارسی دَری بعد از اسلام، بیش از فردوسی مدیون ترجمهها است
مسعود جعفری جزی نیز در این نشست اظهار کرد: در کشور ما اهمیت ترجمه در فرهنگ بشری و ادبیات جهان آنچنانکه باید درک نشده است. این در حالی است که از قدیمترین زمانها تا امروز، ترجمه در ساختن فرهنگ بشر و ادبیات جهان بسیار نقش داشته است. هیچ دوره تمدنی درخشانی در تاریخ جهان نیست که نهضت ترجمهای همراه آن نباشد. آنچه ما در قرن چهارم در تمدن اسلامی دیدیم، نهضت ترجمه است. مدل کوچک آن در اواخر قاجار و صدر مشروطه است. اگر دارالترجمه ناصری نبود، آن رنسانس کوچک در قالب مشروطه اتفاق نمیافتاد. وقتی فرهنگی در هر دورهای منجمد میشود، میتواند با خون تازه ترجمه زنده شود. شکلگیری زبان فارسی دَری بعد از اسلام، بیش از فردوسی مدیون ترجمهها است. در آن زمان، شورشهای مردمی به سبب ناتوانیشان از فهم دینی که بدان روی آورده بودند، سامانیان را بر آن داشت که علمای ماوراءالنهر را به ترجمه آثار دینی به زبان فارسی فرابخوانند. این اتفاق حفظ زبان فارسی را تضمین کرد.
او خاطرنشان کرد: یکی از بحثهای مهم از قدیمترین زمانها تا امروز، ترجمهپذیری یا ترجمهناپذیری شعر است. یکی از جالبترین نظرها در این زمینه در فرهنگ ما از جاحظ است. او میگوید به خاطر «اسقاط نقطهالتعجب» نمیتوان شعر را ترجمه کرد؛ یعنی هستهای که ما را به شگفتی وامیدارد در ترجمه از دست میرود. رابرت فراست با بیانی دیگر میگوید، شعر همان چیزی است که در ترجمه از دست میرود. شلی، شاعر رمانتیک، نیز میگوید اگر بخواهیم شعری را به زبان دیگری ببریم، باید بذرش را در آن زبان بکاریم. در مقابل اینان، کسانی هم بر ترجمهپذیری شعر تأکید داشتند. مثلاً تولستوی میگوید شعر را میتوان ترجمه کرد، چراکه شکسپیر پیش از انگلستان در آلمان معروف شد. همچنین، از معاصران ما، والتر بنیامین میگوید ترجمه حیات شعر را تضمین میکند. حتی کتاب نظری مهم پیتر رابینسون در این زمینه «شعر و ترجمه: هنر ناممکن» نام دارد. درمجموع، به نظر میرسد، ممکن یا ناممکن، ما باید ترجمه کنیم.
سعدی مضمونهای متنبی را غارت کرد!
این مترجم گفت: در فرهنگ ما ترجمه شعر به معنی امروزی چندان رایج نبوده است و بیشتر اقتباس و اخذ مضمون میکردیم. سعدی مضمونهای متنبی را غارت کرد و با اسم خودش به شعر درآورد، ولی کارش ترجمه محسوب نمیشود. این کار هنر و اقتباس بوده است. در عصر جدید، مفهوم ترجمه شعر عوض میشود. از دارالفنون به بعد ترجمه شعر در معنای امروزی شکل میگیرد و در تکوین و تطور شعر معاصر ایران نقشی مهم ایفا میکند. چنانکه محمدرضا شفیعی کدکنی میگوید، تحولات شعر معاصر ایران، تابعی از متغیر ترجمه است. منظور او از ترجمه، شعرهای ترجمهشده به فارسی و زباندانی شاعران و استفادهشان از منابع خارجی است. در دوره مشروطه بیشتر شعرها اقتباس از شعر غربی است. مثلاً «رنج و گنج» بهار یا «زهره و منوچهر» ایرج میرزا. اینان در حوزه صورتهای بیانی و محتوا، خون تازهای وارد شعر فارسی کردند و این تحول تا امروز ادامه داشته است.
جعفری جزی افزود: ترجمه شعر آمریکایی در ایران از دوران مشروطه کموبیش در مجلات شروع شد. با ترجمه فتحالله مجتبایی، سیروس شمیسا، سیروس پرهام و محمدعلی اسلامی ندوشن از رابرت فراست، ای کامینز، والت ویتمن و هنری لانگ فلو، گزیدههای خوبی داریم. در کنار اینها، سعید سعیدپور نیز جُنگهایی از آثار اینان ترجمه کرده است.
چیزی به نام تألیف و ترجمه نداریم
او تأکید کرد: من ترجیح میدهم این کتاب را ترجمه بخوانم. به نظرم عبارت «تألیف و ترجمه» روی جلد، تحت تأثیر دستکمگرفتن ترجمه در این روزگار است. ما در جهان چیزی به نام تألیف و ترجمه نداریم. ترجمه و توضیح درست است. پاورقیها بسیار راهگشایند، ولی مترجمان ما در دهه 40 هم همین کار را میکردند.
این مترجم گفت: این کتاب برای ما مرجع و راهنما است. افزون بر این، در چشمانداز تطبیقی نیز برای فهم تحولات شعر فارسی و عربی معاصر مفید است. مکاتبی که اینجا بررسی شده، تقریباً مطابق شعر معاصر فارسی است. مثلاً ازرا پاوند و الیوت بنیانگذار مدرنیسم در شعر آمریکاییاند. در دهه 20، هوشنگ ایرانی، انجمن خروسجنگی و دفترهای اول سهراب سپهری نیز تحت تأثیر مکتب مدرنیسم آمریکایی اروپایی است. این مکتب در ایران دو شاخه دارد که هر دو متأثر از شعر مدرنیسم آمریکا است. یکی شعر آوانگارد کممخاطب که مطابق با هوشنگ ایرانی و دفاتر اول سپهری است و شاخه هنریتر که اوج کاری سپهری و فروغ با آن مطابق است.
جعفری جزی به ایرادهایی در ترجمه تحتاللفظی، بیتوجهی به سنت ترجمه در مورد اسامی و برخی شعرها، مشکلات صفحهآرایی و حروفچینی اشاره کرد و به مترجمان پیشنهاد کرد با ترجمه کتابی از ادبیات قرن نوزدهم آمریکا، دوره کاملی از شعر آمریکا مهیا کنند.
او همچنین در پایان اظهار کرد: گروههای آموزش زبان ما در دانشگاهها کارکرد اصلی خودشان را از دست داده و بیشتر تمرکزشان را روی تربیت زباندان گذاشتهاند. درحالیکه یکی از وظایف اصلی گروههای آموزش زبان در سطح دانشگاه، گشودن دریچههایی از زبان و فرهنگهای دیگر به زبان فارسی است. آثار استادان انگلیسی یا آلمانی ما نباید به زبانهای دیگر نوشته شود. اینان باید به زبان فارسی بنویسند و از آن کشورها به فرهنگ ما اضافه کنند. همانطور که گروههای فارسی و عربی در کشورهای انگلیسیزبان به این زبانها کاری منتشر نمیکنند و اینها را به فرهنگ خودشان وارد میکنند.
انتهای پیام