سیاست > احزاب و شخصیتها – عباس عبدی در باره فضای سیاسی کشور با روزنامه ایران گفت وگو کرد. بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید: تندروها پس از شکست در انتخابات اخیر مجلس، روی انتخابات ریاست جمهوری تمرکز خواهند کرد یا اینکه در بیرون از مجلس تلاش خواهند کرد مشکلسازی کنند. در مجلس، اما دیگر […]
سیاست > احزاب و شخصیتها – عباس عبدی در باره فضای سیاسی کشور با روزنامه ایران گفت وگو کرد.
بخشهایی از این مصاحبه را می خوانید:
تندروها پس از شکست در انتخابات اخیر مجلس، روی انتخابات ریاست جمهوری تمرکز خواهند کرد یا اینکه در بیرون از
مجلس تلاش خواهند کرد مشکلسازی کنند. در مجلس، اما دیگر به سهولت گذشته
نمیتوانند کاری از پیش ببرند. هرچند تعدادی از آنان در مجلس دهم هم حضور
دارند و ممکن است این عده بازی هایی نیز در بیاورند، اما به نظر من اصلاح
طلبان باید یاد بگیرند که چگونه با آنان برخورد کنند تا اجازه ندهند که
فضای تبلیغاتی به دست آنان بیفتد. اصلاح طلبان باید اجازه بدهند که این
نیروها هرچه دلشان میخواهد بگویند و انجام دهند، هیچ ایرادی ندارد ولی
داخل بازی آنها نشوند. در مجموع، بر این نظرم که تندروها تلاش خواهند کرد
در عرصه عمومی فشار بیشتری روی دولت و اصلاح طلبان وارد کنند.
*اصولگرایان در سال 84 در تصمیمی اشتباه با احمدینژاد متحد شدند، به عبارت
دیگر، آنان از فرط ضعف به گروگان احمدینژاد درآمدند، و الا ساختار و
شاکله اصولگرایان، تناسب و هماهنگی ای با احمدینژاد و جبهه پایداری ندارد.
به همین دلیل اصولگرایان همواره مترصد بودهاند تا از آنان جدا شوند، اما
چون فکر میکردند خطر اصلاح طلبان جدی است یا فشارهایی روی آنان وجود داشت،
عزم خود برای جدایی از آن طیف را عملی نمیکردند. اما از سال 90 اندک اندک
راه خود را از احمدینژاد و پایداریها جدا کردند و دیدیم که در سال 92
نیز سعی کردند این جدایی را تکمیل کنند.
*اصولگرایان در انتخابات اخیر هیچ برنامه روشنی نداشتند. اشتباهی که اصلاح
طلبان پیشتر مرتکب میشدند، در این انتخابات اصولگرایان مرتکب شدند. اغلب
اصولگرایان تنها به دنبال این بودند که پیروز شوند، بدون اینکه ایده، طرح و
تحلیلی داشته باشند. این اشتباهی بود که اصلاح طلبان در سالهای 84 و 88 و
حتی انتخابات شورای شهر دوم مرتکب شدند. اما دیدیم که در این انتخابات،
اصلاح طلبان در پی آن نبودند که پیروز شوند. منظور من این نیست
که اصلاح طلبان اساساً برای پیروزی کار نکردند، بلکه همانند اتفاقی که در
سال 76 رخ داد، در سال 94 نیز اصلاح طلبان برای پیروزی نیامده بودند، بلکه
آمده بودند تا یک بازی خوب انجام دهند. در این شرایط، هرگاه بازی خوبی
انجام میدهید، نتیجه اش میتواند برد باشد، هرچند گاهی میتواند به لحاظ
عددی نتیجه بخش نباشد ولی در مجموع یک گام به پیش و برد است. میبینید که
در سال 92 هم همین اتفاق افتاد. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، اصلاح
طلبان امیدی به برد نداشتند، اما بازی خوبی انجام دادند که منجر به پیروزی
آنان شد. اما در مقاطع دیگر همچون سال 84 و 88 تنها برای برد آمده بودند،
غیر از برد چیزی آنان را ارضا نمیکرد و به همین دلیل هم باختند. برای
اینکه وقتی برای برد حاضر میشویم، در این میان بسیاری از ضرورتهای دیگر
انجام یک بازی خوب را از یاد میبریم.
*در انتخابات هفتم اسفند، جناح
رقیب تمام تلاش خود را روی این مسأله قرار دادند
که به هر صورتی که شده اکثریت مجلس را حفظ کنند. به همین دلیل بود وقتی که
با چنین باختی مواجه شدند، فضای فکری شان را در هم شکست تا جایی که آقای
حدادعادل از مداخله دولت سخن گفت که البته دیدیم حتی برخی از اصولگرایان در
رسانه هایشان گفتند که ایشان شوخی کرده و منظوری نداشته است. این امر نشان
میدهد که یک نیروی سیاسی هیچ گاه نباید فقط روی برد متمرکز شود، نه اینکه
برای برد کار نکند، بلکه تنها برای برد بازی نکند. در بازی فوتبال، بهترین
بازی خود را ارائه میکنید که ببرید، اما مسأله این است که بهترین بازی
خود را ارائه میدهید، هرچند ممکن است ببرید و ممکن است ببازید، اما تمرکز
شما روی بازی خوب است. به نظرم جناح رقیب با فهرستی که به جامعه ارائه
کردند، نشان دادند که همه هدفشان برد بود، بدون اینکه در اساس کوشش کنند
نیروهای خود را توجیه نمایند، یا کوشش کنند با ارائه فهرست مطلوبی از خود،
تحلیل مشخصی ارائه کنند، بنابر این از ابتدا تا حدی روشن بود که به چنین
نتیجهای منتهی میشود.
* وحدت با سهم خواهی محقق نمیشود،
بلکه با تحلیل به دست میآید. شما نمیتوانید در فهرست خود آقای آل اسحاق
را کنار یک عضو جبهه پایداری قرار دهید. این کار اساساً محتوای این فهرست
را به هم میزند، آن هم در شرایطی که برجام مسأله اصلی جامعه است و مسائل
اقتصادی نیز در اولویت قرار دارد. چطور میشود که یک احمدی نژادی در کنار
آل اسحاق در یک فهرست قرار بگیرند؟ این دو با هم جور در نمیآید. عین فرق
یک نقاشی من و شما با نقاشی پیکاسو است. من و شما نیز برای نقاشی از قلم،
آبرنگ و بوم استفاده میکنیم، اما نتیجه این میشود که نقاشی من و شما هیچ
ارزشی ندارد، اما نقاشی پیکاسو میلیونها دلار میارزد. زیرا پیکاسو
میتواند مفهوم یا محتوایی به محصول بوم و آبرنگ خود بدهد، اما ما توانایی
چنین کاری را نداریم. لیست اصولگرایان در تهران مثل نقاشی من بود.
17302
Let’s block ads! (Why?)
RSS