احمد پرهیزی مهمترین آفت ترجمه را این میداند که مترجمان جوان میخواهند ره صد یا چندساله را یکشبه بروند. او معتقد است ترجمه در ایران نیازمند کیفیتسنجی است، تجربه هم نشان داده که خوانندگان ادبیات در ایران در انتخاب آثار به مترجم توجه نمیکنند، اگر هم توجه کنند بیشتر به شهرت او نگاه میکنند تا […]
احمد پرهیزی مهمترین آفت ترجمه را این میداند که مترجمان جوان میخواهند ره صد یا چندساله را یکشبه بروند. او معتقد است ترجمه در ایران نیازمند کیفیتسنجی است، تجربه هم نشان داده که خوانندگان ادبیات در ایران در انتخاب آثار به مترجم توجه نمیکنند، اگر هم توجه کنند بیشتر به شهرت او نگاه میکنند تا کیفیت کارش. مترجمان بد مشهور هم کم نداریم.
احمد پرهیزی، روزنامهنگار و مترجم ایرانی است. او چندین کتاب را از فرانسوی و انگلیسی از آثار موریس بلانشو و مارسل پروست به زبان فارسی ترجمه کرده است.
در سال ۲۰۱۷، ترجمه او با عنوان «ضد سنتبوو» نامزد دریافت جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد.
پرهیزی لیسانس ادبیات فرانسه را از دانشگاه شهید بهشتی در تهران و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته روزنامهنگاری از دانشگاه مونپلیه اخذ کرده است.
اخیرا کتاب «ه ه ح ه»، لوران بینه با ترجمه این مترجم برگزیده پنجمین دوره جایزه «ابوالحسن نجفی» شد. در پی این موضوع صلح خبر گفتوگویی با او دارد که در پی میآید:
مترجم بد مشهور کم نداریم
اختصاص جایزه ادبی برای ترجمه چه تاثیری بر وضعیت ترجمه در کشورمان میتواند داشته باشد و یا چه نقشی میتواند ایفا کند؟
ترجمه در ایران نیازمند کیفیتسنجی است، یا از طریق نقد مطبوعاتی یا به روشهای دیگر از جمله جوایز ادبی. نقد مطبوعاتی ترجمه در ایران کمابیش وجود ندارد. تجربه هم نشان داده است که خوانندگان ادبیات در ایران جز عده اندکی چندان در انتخاب آثار به مترجم توجه نمیکنند، اگر هم توجه کنند بیشتر به شهرت او نگاه میکنند تا کیفیت کارش. مترجمان بد مشهور هم کم نداریم که از قضا برخی به دلیل همان نقدهای مطبوعاتی به معروفیت رسیدهاند، این موضوع بخصوص در عصر رسانههای اجتماعی شدت بیشتری گرفته است و خواهد گرفت.
بدین ترتیب در ایران جایزه ادبی در حوزه ترجمه میتواند تأثیر جدی بر بازار نشر این آثار بگذارد و در بلندمدت به رشد کیفی آثار کمک کند. در ایران جایزه مستقل ترجمه تا به امروز وجود نداشته است. جایزه نجفی در آغاز راه است و شروع بسیار خوبی داشته است اما مهم است که این جایزه تداوم داشته باشد تا بتواند جریانساز باشد، تا همین امروز هم البته اثرات مثبت این جایزه را میتوان دید. درمجموع جوایز باید بتوانند خوانندگان را متوجه کیفیت آثار ادبی کنند.
مشکلات ترجمه شبیه دیدن نقش ایوان است در ویرانه
مهمترین آسیبهای حوزه ترجمه را چه چیزهایی میدانید و اگر مقدور است درباره این آسیبها توضیحی بدهید؟
به نظر من مهمترین آفت شاید این باشد که مترجمان جوان میخواهند ره صد یا چندساله را یکشبه بروند. غالبا سعی میکنند از همان ابتدا به سراغ ترجمه شاهکارهای ادبی بروند تا توانایی خود را به رخ بکشند اما چنین چیزی ممکن نیست چون ترجمه پیوستگی تام و تمامی با تجربه شخص دارد: مهارت در ترجمه تنها با پشتکار و تمرین به دست میآید. نکته دیگر اینکه شناخت روح زبان مبدأ و نه فقط گرامر و دایره لغات با ور رفتن مداوم با متون جدی ادبی آن زبان به دست میآید. این شناخت باعث میشود تا مترجم بتواند لحن زبان را دریابد و بکوشد آن را به فارسی درآورد. امروز اگر میبینیم زبان آثار ادبی ترجمهشده اغلب شبیه هم است دلیل اصلیاش همین ناآشنایی با روح زبان مبدأ است.
این نقص جدی باعث شده است تا خواننده ایرانی متوجه علت اهمیت فلان اثر برجسته ادبی نشود و بخصوص ممکن است نویسندگان ناآشنا با زبانهای دیگر را به اشتباه بیاندازد چون در بهترین حالت فقط بخشی از قصه روایتشده به فارسی ترجمه میشود. برخی کتابها نیز وجود دارند که مترجم با زرنگی ضعفهای خود را در سایه تسلط خود به زبان فارسی پوشانده است؛ به این ترتیب، زبان فارسی اثر به نظر کمنقص میرسد اما حاصل کار ربطی به متن اصلی ندارد.
به نظر من امروز همچنان بیشترین آثار ترجمهشده در بازار کتاب شامل ترجمههای ضعیف است. البته من منظورم بخشی از ادبیات است که مسألهاش ادبیت متن و خود نوشتار است، وگرنه کمابیش مترجمان کاربلد (جز به دلیل غم نان) حاضر نیستند وارد حوزه ادبیاتی شوند که به آن عامهپسند میگوییم. این دومی که خواننده بیشتری هم دارد بعید است به این زودی سر و سامان بگیرد. درمجموع، امروز و در سال ۱۴۰۰ مشکل اصلی ادبیات ما، اعم از ترجمه یا غیر آن، چیزی نیست جز مشکلات کلان اقتصادی که امروز نشر را به آستانه ورشکستگی کشانده است. در چنین شرایطی پرداختن به مشکلات ترجمه شبیه دیدن نقش ایوان است در ویرانه.
آثار برجسته ادبی غالبا جایزه نمیگیرند
همانطور که شما در مراسم پایانی جایزه ابوالحسن نجفی اشاره کردید با نگاهی کلی به آثار ترجمه، به نظر میرسد انتخاب کتابها برای ترجمه بر اساس لیستهای پرفروش مجلات و سایتها انجام میشود، این موضوع چه تأثیری بر جریان ترجمه و ادبیات بر ایران دارد؟
به نظر من، اینکه کتابی در فرانسه جایزه بگیرد برای خواننده ایرانی گویای امر خاصی نیست، و حتی بیانگر کیفیت ادبی اثر هم نیست. اصولا آثار برجسته ادبی غالبا جایزه نمیگیرند و حتی در جوایز شرکت داده نمیشوند چون هدف بیشتر جوایز ادبی معرفی نویسنده یا اثر است، همانطور که در ایران هم آثار بزرگان ادبیات معاصر فارسی نظیر دولتآبادی و گلشیری جایزه خاصی نگرفتهاند.
کمابیش همه مترجمان بخصوص جوان از باقی همکاران خود انتقاد میکنند که کتابها را نباید بر اساس جایزه انتخاب کرد اما در عمل، اغلب چنین میکنند! این موضوع رفته رفته به پُز تبدیل شده است: درواقع مترجمی که کتاب را بر اساس جایزه انتخاب نمیکند تلویحا میخواهد به ما بفهماند که کتاب را بر اساس شناخت کافی از ادبیات کشور مبدأ و مقصد برمیگزیند. تا جایی که من در بازار کتاب دیدهام اکثریت مطلق آثار بخصوص در حوزه اروپای غربی و ایالات متحده یا با معیار فهرست پرفروشها انتخاب شدهاند یا بر اساس جوایز. در مجموع، آسانترین و در عین حال امنترین کار انتخاب آثار بر اساس جوایز یا میزان فروش است.
برای انتشار کتاب عجله نکنید
اگر ممکن است درباره ورود خود به عرصه ترجمه ادبی و کتابهایی که برای ترجمه انتخاب میکنید، توضیح دهید.
من ترجمه را با ترجمه متون مطبوعاتی در روزنامهها آغاز کردم، بعد به سراغ مجلات ادبی آن زمان (بخصوص کارنامه) رفتم و سپس به ترجمه کتاب روی آوردم. توصیهام به مترجمان جوانتر هم دنبال کردن همین مسیر است. برای انتشار کتاب نباید عجله کرد، چون همیشه فرصت هست اما اگر کتابهای اول مترجم کیفیتی نداشته باشد و یا اشتباههای فاحش و متعدد داشته باشد سایه آن تا مدتها بر سر مترجم سنگینی خواهد کرد و اگر هم شخص روزی در ترجمه به جایی برسد اهل فن همچنان کار او را باور نخواهند کرد و ممکن است آن را به ویراستار منتسب کنند. بنابراین بهتر است اگر قرار است اشتباه بکنند در متون ساده مطبوعاتی باشد نه کتاب که تا ابد در کارنامه شخص باقی میماند.
انتهای پیام