تضعیف فرماندهان خودی بازی در زمین دشمن است این روزها تفاسیر متفاوتی از بیانیه مطبوعاتی لوزان در رسانهها منتشر و یا پخش میشود. مقامات کشوری و لشکری و ائمه جمعه از زحمات تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان تقدیر و تشکر کردند ولی در این میان نقدهای فراوانی از سمت دلواپسان شنیده میشود، بخشی از این دلواپسان […]
تضعیف فرماندهان خودی بازی در زمین دشمن است
مقامات کشوری و لشکری و ائمه جمعه از زحمات تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان تقدیر و تشکر کردند ولی در این میان نقدهای فراوانی از سمت دلواپسان شنیده میشود، بخشی از این دلواپسان به معنای واقعی دلواپساند که نکند حقی از ایران زائل شود ولی عدهای از دلواپسان هرگونه توافق با غرب وحتی بازی برد- برد را هم برنمیتابند، هیچگاه مطالباتشان سقف و کف ندارد و تلاش دارند تنها به تضعیف طیف دیگر بپردازند یا در راستای موضوع مذاکرات هستهای اینچنین القا کنند که دولت یازدهم در حال کوتاه آمدن در برابر دیگران و باج دادن به غرب است درحالی که اگر به دستاوردهای لوزان رجوع شود قطعا خواهند فهمید که پذیرش شروط ایران از سوی آمریکا و همپیمانانش دستاورد کمی نیست.
ایران 12 سال برای اثبات حق استفاده از انرژی هستهای تلاش و کوشش کرد و توانست در لوزان به صورت رسمی غرب را به پذیرش حقوق خود مجاب کند. لوزان آوردگاهی است که قطعا منافع ایران را تامین خواهد کرد و بعد از لغو تحریمها بهطور یقین چرخ اقتصاد کشور هم خواهد چرخید. به بهانه نقدهای منصفانه و هجمههای غیرمنصفانه دلواپسان، دکتر امیرمحبیان، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقهای با «آرمان» به گفتوگو پرداخته است که در ادامه میخوانید:
توافق لوزان را چگونه ارزیابی میکنید و به نظر شما مذاکرهکنندگان ایرانی توانستهاند از حقوق ملت ایران در بیانیه لوزان دفاع کنند؟
آنچه در لوزان رخ داده است هنوز مورد توافق قرار نگرفته است؛ از اینرو، نام آن را چارچوبی برای یک توافق جامع گذاشتهاند. بنابراین قضاوت زود وعجولانه است. اما من لازم است چند نکته را روشن کنم تا سطح توقع معلوم شود.1- این اصطلاح برد- برد که دولتیان برآن تاکید میکنند، درمورد این مذاکرات به گمان من مصداق ندارد و فقط بر توقعات میافزاید زیرا در بازی برد–برد عملا دو طرف بر امر مشترکی بهگونهای توافق میکنند که هر دو بهره متناسبی میبرند. در این توافقها اینگونه نیست که ما با آمریکا یا 1+5 در مورد امر ثالثی در حال به توافق رسیدن هستیم یا بحث تعاملات هستهای ایران و آمریکا مورد بحث قرار میگیرد.
دراینجا آمریکا میگوید آنچه در جیب ماست، مال ماست اما آنچه در جیب شماست در مورد آن مذاکره کنیم. غربیها درمورد حق ما مذاکره میکنند؛ حق مشترکی مورد بحث نیست پس در این جا بردی نیست فقط بهدلایلی که همه میدانیم در شرایطی هستیم که باید کمتر ببازیم.2- در نشستهای حساس اینچنینی، همه اطلاعات در دست نیست و افکار عمومی یا صاحبان اطلاع ناقص طبعا قضاوت آنها ناقص خواهد بود.
واقعیت آن است که بهصورت طبیعی هم در این مذاکرات بهدلیل دخالتهای مخل بعضی جریانات خارجی، جزئیات این نشستها معمولا بهخصوص قبل از نیل به توافق قطعی، رسانهای نمیشود. بنابراین به آنان که با اطلاعات فعلی قضاوت میکنند میتوان گفت که باشد اندر پرده بازیهای بسیار غم مخور. 3- در این گونه مذاکرات یا به نمایندگان خود در مذاکرات اعتماد داریم یا نداریم.اگر نداریم باید یا باب مذاکره را ببندیم یا هفتاد و پنج میلیون نفر در مذاکره شرکت کنند که شدنی نیست.
اما اگر به نمایندگان خود اعتماد داریم که بر حسب سخنان مقام معظم رهبری چنین است پس برگزاری محاکمه زودرس برای آنها یا قضاوت عجولانه بیمعناست. 4-انتقاد اشکال ندارد و حتی بر این گمانم که در پازل کلان مذاکرات کاملا به نفع مذاکرهکنندگان ما بوده و میتواند دست مذاکرهکنندگان برای اخذ امتیاز را باز کند. اما انتقاد با خودزنی تفاوت دارد. در انتقاد درست، مورد انتقاد «دشمن و نیات اوست» دقیقا همانگونه که رهبری انجام دادند؛ یعنی برخدعه و فریبکاری دشمن تاکید کردند اما خودزنی آن است که در کشاکش مذاکرد یا نبرد دیپلماتیک به سربازان خود در میدان نبرد دیپلماتیک حمله برده و از پشت به آنها خنجر بزنیم.
در این حالت مذاکرهکننده ما در میان دو آتش توپخانه گرفتار شده و نمیداند نگران دشمن باشد یا خودی! متاسفانه اکنون میبینیم که بعضیها لب به تحسین غربیها باز کرده که آنها چه باهوش و زرنگ هستند و در همان زمان نیروهای خودی را تحقیر کرده و مورد شماتت قرار میدهند.
به صراحت میگویم اینها خلاف مشی رهبری و منش عقلانی عمل میکنند. کسی که نیروهای خودی را از پشت زیر آتش میگیرد یا ناآگاه است یا ستون پنجم دشمن. البته واقعا بر این باورم که بخش اعظم منتقدان از موضع تقویت نیروهای خودی و هشیارسازی آنها عمل میکنند ولی هستند کسانی که هدف را گم کردهاند.5 -اصولگرایان فکر میکنند همه آگاهانی که روند سیاسی کشور را دنبال میکنند در درایت رهبری شکی ندارند؛ چنانچه غربیها نیز بهرغم عداوت لب به تحسین ایشان گشودهاند.
پس تردیدی نداریم که دایره اطلاعات ایشان و دغدغه منافع ملی رهبری و نیزشجاعت ایشان فراتر از اطراف قضیه است. آیا در موضوعی حساس چون مذاکرات هستهای، رهبری فرآیند را رها کرده و تصمیمگیری را بر دوش افرادی ناکارآمد یا غیرقابل اعتماد قرار میدهند؟ آیا اگر منافع کلان کشور زیر سوال رود یا منافع کلانتری در پی آن نباشد رهبری سکوت میکنند؟ قطعا خیر، پس دلواپسی بهعنوان هشداردهی به مکر دشمنان حتما مفید است اما تخریب پشت جبهه مذاکرات و تضعیف نیروهای خودی خیر 6- پیشرفت در حوزه تکنولوژیها عالی نظیر تکنولوژی هستهای یکی از نشانههای استقلال سیاسی و فکری دانشمندان ایرانی است؛ اما نباید استقلال یا هویت نظام را در نگرشی تقلیلگرایانه به تعدادی سانتریفیوژ گره زد.
قطعا ما نباید اجازه دهیم کسی از بیرون نظام تصمیمگیری کشور برای ما تعیینتکلیف کند. اما راه پیروزی و تعالی کشور گاه پیچیده بوده و لزوما مسیری صاف نیست. هدایت کشورتوسط رهبری با علم به همه دشواریها و پیچیدگیها از این مسیرها صورت میگیرد. نباید بهگونهای عمل شود که در اعتماد مردم به این هدایتگری هوشمند خلل ایجاد شود.
البته این امر بهمعنای عدم نقد نیست ولی نقدی که جلوی پیشرفت کشور را گرفته و روحیه ملی را مخدوش سازد حتما ضررش بیش از سودش خواهد بود.7.-تاریخ به ما ثابت کرده است که اولا برای ملتی که به خدا و اهداف الهی اتکا کرده است شکستی وجود ندارد؛ ثانیا گاه سکونهای هوشمندانهای هست که نقطه آغاز جهشهای عظیم میشود. همه ما بهیاد داریم که پذیرش قطعنامه 598 تا چه حد دل رزمندگان اسلام را بهدرد آورد ولی اعتماد به رهبری و تشخیص امام(ره) و اتکال به خداوند نشان داد که آن پذیرش مایه تعالی و قدرت بسیار ملت ایران در منطقه و جهان شد.
حال فقط مقایسهای ظاهری نیز نشان میدهد که توان و نفوذ ایران در منطقه و جهان پیش از پذیرش قطعنامه و درحال حاضر قابل قیاس با همدیگر نیست. آنچه باید ما را نگران سازد توافق یا عدم توافق نیست بلکه مخدوش شدن نیات الهی مسئولان یا افول عقلانیت در پشت کوه تمایلات نفسانی نزد جریانات سیاسی است.
سرداران سرلشکر فیروزآبادی و جعفری و همچنین بسیاری از ائمه جمعه از دستاوردهای هستهای لوزان و تیم مذاکرهکننده هستهای حمایت کردند. این حمایتها چه نتیجهای برای پیشبرد مذاکرات دارد؟
حمایت این برادران بزرگوار نه از باب ندیدن نقاط ضعف یا پذیرش رفتارهای ظالمانه آمریکا و متحدان غربیاش در پذیرش یک حق بدیهی است بلکه مبتنی بر این اصل است که در کشاکش نبرد دیپلماتیک تضعیف روحیه سربازان و فرماندهان خودی ولو انتقاداتی به آنها وارد باشد فقط و فقط بازی در زمین دشمن است.
برخی مجلسیان دلواپس به دیده نقد به دستاوردهای لوزان مینگرند. جنس این دلواپسی را چگونه ارزیابی میکنید؟
با شناختی که از اکثر آنها دارم نیت آنها تقویت موضع مذاکرهکنندگان و افزودن بر دستاوردهای دیپلماتیک یا حداقل کمتر از دست دادن امتیاز است. اما گاه میشود که گرمی بیش از حد فضا باعث سخنانی میشود که نتیجه معکوس بهدنبال دارد. به گمانم آنها حق دارند که از وزیر خارجه تا حد امکان اطلاعات را بخواهند تا تصمیمات مناسب اتخاذ شود ولی لحن و بازتاب خارجی این خواست بسیار مهم است و نباید وجهه نیروهای خودی در مذاکرات مخدوش شود.
بسیاری از مخالفان هرگونه توافق با غرب اعلام کردهاند که تیم مذاکرهکننده هستهای ازخط قرمزهای نظام عبور کرده است. به نظر شما امکان عبور از خط قرمزها برای تیم ایرانی مذاکرهکننده وجود دارد؟
خطوط قرمز را رهبری با درایت ترسیم کرده اند و پایش آن را هم ایشان و نهادهای ذیربط بر عهده دارند. قطعا دقت نظر رهبری و دغدغه ایشان در این زمینه بیش از بسیاری از مدعیان یا بازیگران صحنه مذاکرات است. اگر خطوط قرمز جابهجا شود یا از آن عبور گردد بیتردید اولین برخوردکننده ایشان خواهند بود.
توافق احتمالی درسه ماه آینده چه تاثیری بر جایگاه ایران در منطقه و افزایش قدرت چانهزنی ایران درمنطقه بهعنوان یک قدرت منطقهای میگذارد؟
منطقه ما شدیدا متلاطم است و نگرانیهای سران ارتجاعی بعضی از کشورهای اسلامی از طلوع قدرت روزافزون ایران اسلامی است. ما باید به آنها اطمینان دهیم که قدرت ایرانبخشی از قدرت جهان اسلام است و در سرجمع منافع آن مصروف تعالی جایگاه مسلمین در جهان خواهد شد. ولی به هر حال روشن است که تغییراتی جدی در راه است و آنها نیز این تغییرات را میبینند ولی گفتهاند که اگر کسی نتواند خود را با تغییر هماهنگ کند توسط آن از پای درمیآید.
باتوجه به اینکه سابقه نداشته است که کشوری زیر بار فصل هفتم درشورای امنیت برود و بتواند خارج شود، خروج احتمالی پرونده هستهای ایران از شورای امنیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
میان دو گزینه بازگشت خودکار به تحریمهای شورای امنیت در صورت نقض قرارداد و نیاز به تصویب قطعنامه جدید در صورت نقض ما باید از مورد اخیر دفاع کنیم تا امکان وتوی روسیه قابل استفاده باشد. ولی در هر حال هزینههایی که میدهیم برای همین خروج است والا نیازی به این همه مذاکرات نبود.
درصورت توافق احتمالی میان ایران وغرب اقتصاد ایران را در پساتوافق چگونه ارزیابی میکنید؟
من نگران روز بعد از برداشت تحریمها هستم. انتقال منابع مالی و پیدایش فرصتهای مالی نباید اقتصاد کشور را به سمت مصرفزدگی محض بکشاند. مدیریت مالی مهمترین دغدغه پس از رفع تحریمهاست. منابع مالی نباید به جامعه مستقیما تزریق شود زیرا هم تورمزاست و هم کشور را رو به نابودی میبرد. واقعا بر این باورهستم که مشکل ما در مواجهه با غرب و کشیده شدن به پای میز مذاکرات، بهواقع تحریمها نبود بلکه ناتوانی و ضعف مسئولان در اجرای اقتصاد مقاومتی و مدیریت بهینه داراییها بود. روشنتر بگویم تحریمها کشور را با بحران جدی مواجه نکرد ولی عدم مدیریت سرمایه وارداتی میتواند شدیدا بحرانزا باشد.
برداشته شدن تحریمها دستاورد بزرگی است. از نظر شما برداشته شدن تحریمها باید چگونه باشد؟
تحریمها باید یکجا برداشته شود؛ اگر تحریمها تدریجی برداشته شود آنها برای هر گام امتیازی خواهند خواست. ایران باید در گامهای بعدی مذاکرات، آمادگی خود را برای ترک میز مذاکرات در صورت پیمانشکنی کشورهای غربی بهروشنی به آنها بفهماند؛ ما باید روند مطالبات را مدیریت کنیم.