به گزارش پایگاه صلح خبر، روزنامه اطلاعات نوشت: تا جائی که به منطقه غرب آسیا مربوط می شود، اکثر تحلیلگران بویژه رسانه ها و محافل معاند، چهره بسیار خشن و جنگ طلبانه ای را از ترامپ در حمایت از رژیم صهیونیستی و ضد محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران ترسیم کرده اند.
با توجه به دور اول ریاست جمهوری اش، اساس اندیشه ترامپ ” اول آمریکا” است؛ لذا از نظر او در هر کنش سیاسی منافع آمریکا بر هر اعتبار دیگری ترجیح و برتری دارد و این قاعده باید به نوعی و تا حدودی رابطه با اسرائیل را نیز شامل شود.
اصولا مرکز ثقل استراتژی ایالات متحده به عنوان بزرگترین قدرت بین المللی باید در شرق پاسیفیک برای مهار چین باشد، اما در دوران ریاست جمهوری جو بایدن دیدیم که آمریکا باهمه امکانات در کوچه پس کوچه های خاورمیانه زندانی شد؛ مسئولان بلند پایه دولت بایدن همه توان خود را در این منطقه متمرکز کردند، دکتر ویلیام برنز، رئیس دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا به نوعی در این منطقه ساکن شد و بین قاهره، دوحه و تل آویو رحل اقامت افکند.
همچنین آنتونی بلینکن، وزیر امورخارجه، نوزده بار به این منطقه سفر کرد و در نتیجه ، این دو مسئول بلند پایه با همه تلاشی که به عمل آوردند حتی در ایجاد یک آتش بس در نوار غزه و لبنان ناکام ماندند؛ چیزی که زیبنده “ابر قدرت آمریکا” نبود و در اندیشه سیاسی دونالد ترامپ نمی تواند قابل قبول باشد.
برای درک بهتر چیزی که از آن با عنوان “ترامپیزم” یاد می شود به چند نکته مهم زیر اشاره می شود:
۱- در اندیشه ترامپ ، ایدئولوژی جایی ندارد. هرچند او به عنوان نامزد حزب جمهوری خواه وارد کارزار انتخاباتی شد، اما می دانیم که او نامزدی خود بر این حزب را تحمیل کرده و اعتقادی به ایدئولوژی حاکم بر محافل جمهوریخواه ندارد.
۲-ترامپ یک شخصیت تاجرمسلک است و همه چیز را از زاویه سود و زیان می بیند. در دور اول ریاست جمهوری اش صراحتا گفت که آمریکا هفت تریلیون دلار در خاورمیانه سرمایه گذاری کرده و هیچ سودی نصیبش نشده و باید نیروهای خود را از این منطقه خارج کند و به این ولخرجی ها پایان دهد. با این حال، اگر بخشی از نیروهای آمریکا را در سوریه نگاه داشت به دلیل سرقت نفت سوریه در منطقه دیرالزور بود. در همین حال به عربستان سعودی و دیگر شیخ نشین های عرب در خلیج فارس گوشزد کرد که اگر می خواهند زیر چتر امنیتی آمریکا باشند باید بهای آن را بپردازند و در همین راستا حدود ۴۲۰ میلیارد دلار از عربستان سعودی و مبالغ هنگفت دیگری نیزاز قطر و دولت امارات دریافت کرد.
۳- در مورد اسرائیل نیز، ترامپ هزینه ای نکرد و تنها بلندی های اشغال شده جولان سوریه را جزو اسرائیل دانست و با انتقال پایتخت از تل آویو به قدس موافقت کرد؛ یعنی از جیب دیگران به رژیم صهیونیستی بخشید نه از جیب آمریکا. در این دوره نیز، آنچه از ترامپ شنیده شده این است که : ” مساحت اسرائیل کم است”، یعنی اگر رژیم صهیونیستی خواست کرانه باختری اشغال شده را نیز به خود منضم کند، ترامپ مخالفتی نخواهد کرد.
۴- حتی پروژه ” ابراهام” یا دین ابراهیمی به عنوان چهارچوبی برای پیوند بین رژیم صهیونیستی وکشورهای عرب، زائیده اندیشه ترامپ نبود بلکه کار یک اندیشمند صهیونیست به نام الیوت آبرامز بود که به عنوان مشاور جراد کوشنر، داماد ترامپ، این چهارچوب را در منطقه به راه انداخت و به نتیجه مطلوب نیز نرسید.
۵- به همین ترتیب شاید بتوان گفت که اقدام ترامپ برای خروج از برجام نیز نه به دلائل ایدئولوژیک یا خدمت به رژیم صهیونیستی بلکه به این دلیل بود که از دیدگاه او، آمریکا در مقابل چیزی که در برجام می داد، چیز مهمی، از نظر اقتصادی، به دست نمی آورد بنا بر این باید برجام جدیدی با شرایط دیگری ایجاد می کرد.با توجه به آنچه گذشت، این نتیجه به دست می آید که ترسیم یک چهره خشن و جنگ طلب از ترامپ، تصویر دقیقی نیست بلکه ترامپ مانند هر تاجر دیگری اهل معامله با احتساب سود و زیان است و طراحی هرگونه تعامل با دولت آینده آمریکا باید بر همین پایه ها استوار باشد.
23302