امروز: جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الجمعة 21 جماد أول 1446 | 2024-11-22
لیست خبرهای برچسب : دستش

کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش3

عنوان کتاب : تلخون نويسنده : صمد بهرنگی کتاب تلخون داستان کوتاه تلخون صمد بهرنگی بخش3 کلید دار مرد ثروتمندی که لباس سیاه پوشیده بود او را دید و پسندید. تلخون را به قیمت یک چکه اشک چشم و یک قطره خون برای مادر آن مرد خرید. مادر آن مرد مدتها بود که دنبال ندیم […]

ارسال توسط :

شبدیز اسب افسانه ای خسرو پرویز

شبدیز اسب افسانه ای خسرو پرویز شاپور، صورتگر زرین دست بارگاه خسرو پرویز، در راه ارمنستان بود. بر سر کوهی بلند، معبدی دید. راهش را کج کرد. چرا که از راه، نیمی باقی مانده بود و شب نزدیک می شد. شاپور به مَرکبش مهمیزی زد و از کوه بالا رفت تا به معبد رسید. میهمان […]

ارسال توسط :

کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش4

نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر از بس که داد زده بود، صورتش کبود شده بود. دهنش کف کرده بود و عضلات چهره اش می لرزید. از سیمای حق به جانبش برمی آمد که آن چه را می گوید خود قبول دارد. آدم در آن حال دلش برایش می سوخت. بیچاره […]

ارسال توسط :

کتاب چراغ آخر نوشته صادق چوبک بخش3

نام کتاب: چراغ آخر بخش3 نويسنده: صادق چوبك چراغ آخر پس از آنکه صلوات ها پشت سرهم و بلند ختم شد و لرز تازه ای ـ غیر از آنچه را که آتشخانه کشتی در تن آن انداخته بود ـ پیدا نشد، سید با گلوی خراشیده و التهاب گفت: «گفتم جنگ جنگ صفین شاه مردان علیه، […]

ارسال توسط :

کتاب داستان‌های زنان شوهر آمریکایی جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان‌های زنان نویسنده : جلال آل احمد شوهر آمريکايی «…ودکا؟نه.متشکرم.تحمل ودکا را ندارم.اگر ويسکی باشد حرفی.فقط يک ته گيلاس قربان دستتان.نه.تحمل آب را هم ندارم.سودا داريد؟حيف.آخر اخلاق

ارسال توسط :

داستان کوتاه مدیر مدرسه جلال آل احمد

عنوان کتاب : مدير مدرسه نويسنده : جلال آل احمد

ارسال توسط :

کتاب داستان‌های زنان سمنوپزان جلال آل احمد

عنوان کتاب : داستان‌های زنان نویسنده : جلال آل احمد سمنو پزان  دود همه حياط را گرفته بود و جنجال و بيابرو بيش از همه سال بود.زن ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند ، نتوانسته بودند بچه ها را

ارسال توسط :

کتاب نفرین زمین نوشته جلال آل احمد

عنوان کتاب : نفرین زمین نویسنده : جلال آل احمد   نفرین زمین  1  بسیار خوب.این هم ده.دیروز عصر رسیدم.مدیر بچه ها را به خط کرده بود و به پیش باز آورده .بیست سی تایی .وسط میدانگاهی ده.اسمش؟…حسن آباد یا حسین آباد یا علی آباد.معلوم است دیگر.اسم که مهم نیست.دهی مثل همه ی دهات .یک […]

ارسال توسط :