صلح خبر/همدان نویسنده کتاب «فرهنگ عامیانه مردمان شهرستان ملایر» می گوید: معمولا نزدیک سال نو، مردم به ویژه ثروتمندان برای بچه های خود لباس نو می خریدند و هنگام تعویض لباس نو با کهنه مادر می خواند: « اینِ بَدِری بِ هِزاری، کُنَشِ بَدی بِ زاری، بِ زارِ اولِ باهاری» یعنی هزارها از این نوع […]
صلح خبر/همدان نویسنده کتاب «فرهنگ عامیانه مردمان شهرستان ملایر» می گوید: معمولا نزدیک سال نو، مردم به ویژه ثروتمندان برای بچه های خود لباس نو می خریدند و هنگام تعویض لباس نو با کهنه مادر می خواند: « اینِ بَدِری بِ هِزاری، کُنَشِ بَدی بِ زاری، بِ زارِ اولِ باهاری» یعنی هزارها از این نوع لباس ها را پاره کنی و کهنه آن را به فقیر اول بهاری بدهی و در واقع کنایه از اینکه خداوند آن را به تو بدهد و تو هم پیوسته به فقرا بدهی.
نوروز نخستین روز سال خورشیدی برابر با یکم فروردین ماه است تاریخچه این جشن به دوران ایران باستان باز میگردد. نوروز در کشورهای ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می شود و در برخی کشورهای دیگر یعنی تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، سوریه، عراق، گرجستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، چین، ترکیه، ترکمنستان، هند، پاکستان و ازبکستان تعطیل رسمی است و مردم این کشورها جشن نوروز را برپا میکنند.
نوروز به عنوان یک جشن قدیمی و کهن شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده افراد و اقوام ایرانی و ملت ایران یاد میشود. نوروز، با عنوان رسمی «روز بینالمللی نوروز»، توسط سازمان یونسکو در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ و در چارچوب ماده۴۹ ، تحت عنوان فرهنگ صلح به تصویب رسید و به عنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخته شد.
نویسنده کتاب «فرهنگ عامیانه مردمان شهرستان ملایر» آمدن بوی عید را اینگونه توصیف می کند: با بلند شدن روز، گرم شدن آفتاب، ذوب شدن برف ها، روییدن علف ها، خروج گه به گاهی گوسفندها از آغل برای چرا، سبزه ریختن مادر، جنب و جوش بیشتر مردم و کسبه و صدای شاد و دلنشین حاجی فیروز که می خواند « حاجی فیروزه، سالی یه روزه، حاجی فیروز اومد، آتیش افروز اومد» و زمانی که به مغازه ای می رسید می خواند: «اوسای خودم سامبل علیکم، ارباب خودم سر تو بالا کن. اوسای خودم بز بز قندی، ارباب خودم چرا نمی خندی» بوی عید را در هر کوچه و خیابان به راه می انداخت.
علیرضا گودرزی در گفت و گو با صلح خبر می گوید: بوی پختن کلوچه، نان پاتیری و لیوانی از خانه ها، آب بر دهان هر رهگذری می اندخت. زنانی که چادر به کمر می بستند و پس از شستن فرش ها در دهانه ی قنات ها، آن ها را بر سر دیوار ها، ایوان ها و بام ها آویزان می کردند. عده ای نیز به بهانه کندن بوته برای شب چهارشنبه سوری و عید، به کوه و دشت می زدند.
شب چهارشنبه سوری
گودرزی با اشاره به شب چهارشنبه سوری اظهار می کند: در این مراسم اصل بر این است که طبیعت (خورشید) را وادارد که بیشتر نور بدهد تا تاریکی، جمودی، ناپاکی، بیماری و ….. از بین برود. نظری دیگر نیز می گوید: « ایرانیان باستان ناآرامی را ریشه آرامش و پریشانی را اساس سامان می دانستند و چه بسا که در پاره ای از مراسم نوروزی آن ها را به عمد بوجود می آوردند. چنانکه در رسم بازگشت مردگان (از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین)، عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز می گردند پس افرادی با صورتک های سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می پرداختند و بدینگونه فاصله میان مرگ و زندگی و هست و نیست را درهم می ریختند و قانون نظم یکساله را محو می کردند.
به گفته ی گودرزی آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بازمانده ی همین مراسم بوده که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. او ادامه می دهد: رسم خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد چرا که بر این باور بودند که ارواح مردگان در این روزها به خانه و کاشانه خود بازمی گردند و اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می شوند و برای بازماندگان دعا می فرستند وگرنه غمگین و افسرده بازمی گردند.
مراسم قاشق زنی
این نویسنده به برگزاری مراسم «قاشق زنی» اشاره و خاطرنشان می کند: پس از مراسم چهارشنبه سوری، در این شب نوجوانان (اکثرا پسرها) چادری بر سر خود می کردند و درب خانه ها می چرخیدند و آنقدر قاشق به پشت کاسه روحی یا مسی میزدند تا از صاحب خانه هدیه ای بگیرند و سپس به درب خانه ی دیگری می رفتند اما مراسم قاشق زنی در شهرستان ملایر مخصوص شب عید نوروز بود. قاشق زن به صورت پوشیده و پنهان بر در خانه های اهل محل و آشنا می رفت، درب خانه را می زد و می گفت: تق تق تقصاحب خانه: کیه؟قاشق زن: منماز کجا میای؟از عروسی؟چی آوردی؟تندرستیو صاحب خانه در را باز می کرد و چیزی به او می داد.
به گفته گودرزی قاشق زنی تمثیلی بود از پذیرایی از فروهر ها چرا که قاشق و ظرف مسی نشانه های خوراکی و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون می گذاشتند تا از این مهمانان تازه رسیده ی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوسند، کسانی هم که برای قاشق زنی می رفتند، سعی می کردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند.
او بیان می کند: در بعضی نواحی ایران مانند همدان، افرادی نذر می کردند که اگر بیمارشان خوب شود، یا بهارشان سیاه بهار نشود، هفت سال در شب چهارشنبه سوری قاشق زنی کنند و نذر خود را به آنچه از این راه بدست می آوردند مانند نخود، عدس و لوبیا اضافه کرده و غذایی می پختند و بین اهالی و اقوام و فقرا تقسیم می کردند و ته دیگ را هم جلو ناودان مسجد می گذاشتند. چرا که معتقد بودند که باران آور است و ثواب هم دارد. این کار نوعی پذیرایی از پرندگان، به ویژه پرندگان مسجد هم بود.
رسم تعویض لباس کهنه با نو
گودرزی به رسم تعویض لباس در نزدیکی سال نو اشاره و اظهار می کند: معمولا نزدیک سال نو، مردم به ویژه ثروتمندان برای بچه های خود لباس نو می خریدند و هنگام تعویض لباس نو با کهنه مادر می خواند: « اینِ بَدِری بِ هِزاری، کُنَشِ بَدی بِ زاری، بِ زارِ اولِ باهاری» یعنی هزارها از این نوع لباس ها را پاره کنی و کهنه آن را به فقیر اول بهاری بدهی و در واقع کنایه از اینکه خداوند آن را به تو بدهد و تو هم پیوسته به فقرا بدهی.
این نویسنده تاکید می کند: خب شما تصور کنید هر سال عید، مادر هنگام تعویض لباس برای شما که کودک هستید چنین شعری را با آهنگی دلنشین زمزمه کند. نقش فقرا و کمک به هم نوع از ذهن شما پاک نمی شود و جامعه از شما انتظاری ورای آن لباس کهنه و نو دارد. چه بسا این مدارس بزرگ وقفی و دیگر موسسه های خیریه در شهرستان ملایر مدیون و مرهون همین جملات عامیانه و بی تکلف است که فراموش شده اند.
سفره هفت سین به تمکن مالی خانواده و مقام صاحب خانه بستگی داشت
او در ادامه به رسم و رسومات مردم ملایر در چیدن سفره هفت سین می پردازد و می گوید: متولی این سفره از قدیم بانوان بودند. از نوع جنس سفره گرفته تا ظروف آینه و شمعدان همه به تمکن مالی خانواده و شخصیت و مقام صاحب خانه در اجتماع بستگی داشت.
به گفته گودرزی سفره ی هفت سین خانه محمود عضدی قاجار (امیرموید) با یک فئودال (ارباب، آقا) فلان روستا بسیار متفاوت بود. ظروف چینی که در خانواده شیخ الملوک و اعقابش بود در خانه هیچ فئودالی در آن زمان پیدا نمی شد. به مرور زمان دیگر ابرفئودال ها (شاهک ها) که تعدادشان فراتر از شمار انگشتان دست در شهرستان ملایر نبود، توانستند به اشیاء گران قیمت ایتالیایی، روسی و چینی دست یابند.
نویسنده کتاب «فرهنگ عامیانه مردمان شهرستان ملایر» با بیان اینکه سفره ی هفت سین رعیت ها بسیار ساده بود، مطرح می کند: جهت چیدمان این سفره روبه روی در ورودی خانه بود یک زیر انداز پارچه ای سفید یا رنگی تمیز کمی بزرگتر از روسری که کف خانه پهن می کردند. یک آینه کوچک قاب حلبی کار بروجرد، روبرویش به موازات هم بشقابی سبزه، یک جلد کلام الله مجید، یک شمع یا چراغ، دسکاسه هایی سفالی آبی رنگ از سیر، سنجد، سمنو، سرکه، سماق، تخم مرغ رنگی، کلوچه، ظرفی پر از نخودچی کشمش، تخمه کدویا هندوانه و پره زردآلو. در بعضی خانواده های مرفه تر فَرخی، مخلوط سایه خشک گردو یا بادام، قِوت، باسلُق و نقل گشنیزی چیدمان سفره را تشکیل می داد.
عید دیدنی از خانه ی یکی از فئودال های بنام شهر
گودرزی با تاکید بر اینکه اصولا چیزهایی که در منطقه تولید می شد و در منطقه فراوان بود، اقلام چیدمان سفره ها را تشکیل می داد و مردم خارج از تولیدات بومی شان چیزی نمی خریدند، می گوید: در ایام نوجوانی به همراه عمویم به منزل یکی از فئودال های بنام شهر رفتیم. در ایام عید درب حیاط این اشخاص، گشوده بود و مهمانان یکراست وارد اتاق پذیرایی می شدند. اتاقی که ما وارد آن شدیم سقفی بلند داشت و برخوردار از فضایی بزرگ. پرده ی قهوه ای والاندار مدل سلطنتی ته اتاق گواهی بود بر اینکه اتاق نشیمن به حیاط خلوتی هم مشرف بود. سقف و بدنه و رَفَ (سربخاری) با گچبری های گل و بوته و پرنده تزیین شده بود.
او ادامه می دهد: وسط اتاق سفره ای ترمه به رنگ قرمز با نقش شاه عباسی دستباف یزد به حالت لوزی پهن بود. بالای سفره آینه تاجی شکل و در طرفین آن شمعدانی هایی روشن غرق در کریستال قرار داشت و قرآنی گشوده بر رحل چوبی و المی از پر درخشان و الوان روی صفحه قرآن در جلو آینه و دسکاسه ها و بشقاب های چینی مزین به تصاویر شاهان قاجار حاوی سیر، سرکه، سماق و …… و تخم مرغ رنگین و گلدانی از گل شمعدانی، مجاورش سینی سبزه با روبانی قرمز و عود هندی در وسطش در حال سوختن که بوی خوشش فضای اتاق را آگنده بود.
گودرزی تصریح می کند: دور تا دور اتاق متکاهای لوله ای با پوششی از مخمل چیده شده بود و صندلی های منبت کاری یکدست گردویی رنگ. اغلب مهمانان بر زمین که از فرش های بومی پوشیده شده بود، می نشستند مگر افرادی متشخص یا پیر بر صندلی. آقایی با جثه ای تنومند، کمی قوز کرده که عصایی با نشان کله شیری در دستش داشت، دم در ایستاده بود و به مهمانان خوش آمد می گفت. خدمه (سرپایی کن) که موهای سرش روغن زده به نظر می رسید، همه را می شناخت حتی هنگامی که سینی پر از لیوان را مقابلم گرفت به اسم مرا تبریک گفت. در این مجلس مهمان ها فقط با لیوان کریستال که معجونی گرم از شیر و عسل بود پذیرایی می شدند، همین.
قشر متوسط خاص، سفره هفت سین را در اتاق پنج دری پهن می کردند
به گفته این نویسنده میوه در ایام عید در آن زمان جایگاهی نداشته و آرام آرام جزء اقلام سبد پذیرایی شد. عمارت قشر متوسط خاص بود شامل یک اتاق پنجری دری (شاه نشین) و در طرفین اتاق شاه نشین اتاقی دو یا سه دری. این عمارت ها دارای شبستان بودند مانند عمارت طهماسبی در دهلق، عشرت حسیبی در ازناوله، علمداری در کوچه بن بست شهید کاظمی، روبروی مسجد مهدویه (عاشورا، زورآباد سابق) و عمارت پنج دری در روستای مهدویه. این طبقه از مردم سفره هفت سین را در اتاق پنج دری پهن می کردند.
او با بیان اینکه در روز عید جوانان در حالیکه لباس نو به تن داشتند، برای گرفتن عیدی به منزل اقوام و بستگان می رفتند، می گوید: برخی از راه پشت بام خانه برای گرفتن عیدی می رفتند و با انداختن شال یا دستمال از دریچه خانه، تقاضای عیدی می کردند. صاحب خانه نیز موظف بود که عیدی متقاضی را اعم از اینکه شناسا یا غیر شناسا باشد به گوشه دستمال یا شال بسته و به او بدهد که شامل کلوچه و شیرینی می شد.
به گفته این گودرزی، مردم ملایر آش ترشی مخصوص روز عید می پختند که تا سیزده روز از آن می خوردند و معمولا شب عید رشته پلو می گذاشتند. در روز هفتم عید نیز بزرگ خانواده هنگام صرف صبحانه نان سال را که کلوچه شیرین بود و هنگام پختن در آن صدف یا سکه پنهان کرده بودند، بین اعضای خانواده تقسیم می کرد و معتقد بودند شی پنهان شده در کلوچه در سهم هر کس پیدا می شد، روزی آن سال خانواده به او حواله گردیده است.انتهای پیام