کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش7 عنوان کتاب : کلیله و دمنه نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی شير گفت :وفور امانت تو مقرر است و آثار آن برحال تو ظاهر . آنچه تازه شده است بازنمای ، که برشفقت و نصيحت حمل افتد ، و بدگمانی و […]
کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش7
عنوان کتاب : کلیله و دمنه
نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی
تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی
شير گفت :وفور امانت تو مقرر است و آثار آن برحال تو ظاهر . آنچه تازه شده است بازنمای ، که برشفقت و نصيحت حمل افتد ، و بدگمانی و شبهت را در حوالی آن مجال داده نيايد .
دمنه گفت :شنزبه بر مقدمان لشکر خلوتها کرده است و هريک را بنوعی استمالت نموده و گفته که «شير راآزمودم و اندازه زور و قوت او معلوم کرد و رای و مکيدت او بدانست و در هر يک خللی تمام و ضعفی شايع ديدم . » و ملک در اکرام آن کافر نعمت غدار افراط نمود ، و در حرمت و نفاذ امر که از خصايص ملک است او را نظير نفس خويش گردانيد ، و دست او در امر و نهی و حل و عقد گشاده و مطلق کرد ، تا ديو فتنه در دل او بيضه نهاد و هوای عصيان از سر او بادخانه ای ساخت . و گفته اند که «چون پادشاه يکی را از خدمتگزاران در حرمت و جاه و تبع و مال در مقابله و موازنه خويش ديد زود از دست بربايد داشت ، و الا خود از پای درايد .» در جمله آنچه ملک تواند شناخت خاطر ديگران بدان نرسد . و من آن می دانم که بتعجيل تدبير کار کرده آيد . پيش از آنکه دست بشود و بجايی برسد و حازم هم دو نوع است :اول آنکه پيش از حدوث و معاينه شر چگونگی آن را بشناخته باشد ، و آنچه ديگران در خواتم کارها دانند او در فواتح آن باصابت رای بدانسته باشد و ، تدبير اواخر آن در اوايل فکرت بپرداخته . اول الفکر آخر العمل.چن نقش واقعه و صورت حادثه پيدا آمد دران غافل و جاهل ودوربين و عاقل يکسان باشد . و زبان نبوی از اين معنی عبارت کند :الامور تشابهت مقبلة فاذا ادبرت عرفها الجاهل کما يعرفها العاقل.
ذهن تو بيک فکرت ناگاه بداند
وهمی که نهان باشد در پرده اسرار
رای تو بيک نپرت دزديده ببيند
ظنی که کمين دارد درخاطر غدار
چون صاحب رای بر اين نسق بمراقبت احوال خويش پرداخت در همه اوقات گردن کارها در قبضه تصرف خود تواند داشت و پيش از آنکه در گرداب افتد خويشتن به پاياب تواند رسانيد .
در کار خصم خفته نباشی بهيچ حال
زيرا چراغ دزد بود خواب پاسبان
و دوم آنکه چون بلا بدو رسد دل از جای نبرد ، و دهشت و حيرت را بخود راه ندهد ، و وجه تدبير و عين صواب بر وی پوشيده نماند .
جايی که چو زن شود همی مرد
آنجا مرداست بوالفضايل
و عاجز و بيچاره و متردد رای و پريشان فکرت در کارها حيران و وقعت حادثه سراسيمه و نالان ، نهمت برتمنی مقصور و همت از طلب سعادت قاصر
و لايق بدين تقسيم حکايت آن سه ماهی است . شير پرسيد که :چگونه؟ گفت :آورده اند که در آبگيری از راه دور و از تعرض گذريان مصون سه ماهی بود ، و دو حازم و يکی عاجز.از قضا روزی دو صياد بران گذشتند با يک ديگر ميعاد :نهادند که جال بيارند و هر سه ماهی بگيرند.ماهيان اين سخن بشنودند . آنکه حزم زيادت داشت و بارها دستبرد زمانه جافی ديده بود و شوخ چشمی سپهر غدار معاينه کرده و بر بساط خرد و تجربت ثابت قدم شده ، سبک ، روی بکار آورد و از آن جانب که آب درآمدی برفور بيرون رفت . در اين ميان صيادان برسيدند و هر دو جحانب آب گير محکم ببستند .
ديگری هم غوری داست ، نه از پيرايه خرد عاطل بود ونه از ذخيرت تجربت بی بهر . هرچند تدبير در هنگام بلافايده بيشتر ندهد ، و از ثمرات رای در وقت آفت تمتع زيادت نتوان يافت . و با اين همه عاقل از منافع دانش هرگز نوميد نگردد ، و در دفع مکايد دشمن تاخير صواب نبيند . وقت ثبات مردان و روز مکر خردمندانست . پس خويشتن مرده ساخت و بر روی آب ستان می رفت . صياد او را برداشت و چون صورت شد که مرده است بينداخت .بحيلت خويشتن در جوی انداخت و جان بسلامت ببرد .
و آنکه غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود حيران و سرگردان و مدهوش و پای کشان ، چپ و راست می رفت و در فراز و نشيب می دويد تا گرفتار شد .
و اين مثل بدان آوردم تا ملک را مقرر شود که در کار شنزبه تعجيل واجب است . و پادشاه کامگار آن باشد که تدبير کارها پيش از فوت فرصت و عدم مکنت بفرمايد ، و ضربت شمشير آب دارش خاک از زاد و بود دشمن برآرد ، و شعله عزم جهان سوزش دود از خان و مان خصم بآسمان برساند . شير گفت :معلوم شد . لکن گمانی نمی باشد که شنزبه خيانتی انديشد و سوابق تربيت را بلواحق کفران خويش مقابله روا دارد ، که در باب وی تا اين غايت جز نيکويی و خوبی جايز نداشته ام .
دمنه گفت :همچنين است ، و فرط اکرام ملک اين بطر بدو راه داده ست .
و بد گوهر لئيم ظفر هميشه ناصح و يک دل باشد تا بمنزلتی که اميدوار است برسيد پس تمنی ديگر منازل برد که شايانی آن ندارد ، و دست موزه آرزو و سرمايه غرض بدکرداری و خيانت را سازد . و بنای خدمت و مناصحت بی اصل و ناپاک برقاعده بيم و اميد باشد ، چون ايمن و مستغنی گشت بتيره گردانيدن آب خير و بالا دادن آتش شر گرايد . و حکما گفته اند که «پادشاه بايد که خدمتگاران را از عاطفت و کرامت خويش چنان محروم ندارد که يکبارگی نوميد گردند و بدشمنان او ميل کنند ، و چندان نعمت و غنيت ندهد که بزودی توانگر شوند و هوس فضول بخاطر ايشان راه جويد ، و اقدا بآداب ايزدی کند و نص تنزيل عزيز را امام سازد :و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم ،تا هميشه ميان خوف و رجا روزگار می گذراند ، نه دليری نوميدی بريشان صحبت کند .
و نه طغيان استغنا بديشان راه جويد ان الانسان ليطغی ان رآه استغنی.و ببايد شناخت ملک را که از کژمزاج هرگز راستی نيايد و بدسيرت مذموم طريقت را بتکليف و تکلف بر اخلاق مرضی و راه راست آشنا نتوان کرد .
و کل اناء بالذی فيه يرشح
کز کوزه همان برون تراود که دروست
چنان که نيش کژدم اگر چه بسيار دم بسته دارند و در اصلاح آن مبالغت نمايند چون بگشايند بقرار اصل باز رود و بهيچ تاويل علاج نپذيرد .و هرکه سخن ناصحان ، اگر چه درشت و بی محابا گويند ، استماع ننمايد عواقب کارهای او از پشيمانی خالی نماند ، چون بيماری که اشارت طبيب را سبک دارد و غذا و شربت بر حسب آرزو و شهوت خورد ، هرلحظه ناتوانی مستولی تر و علت زمن تر شود
نظرات و تجربیات شما
-
تلاشتان قابل تقدیر و سپاس است. اما جای کار زیادی دارد.
-
کتاب کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی بخش۷ جالب بود…
-
سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی
-
عالی بود 🙂
-
سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی
-
جالب بود :دی
-
مطلب سایتتون عالیه. ایول دارین. کارتون رو ادامه بدین 🙂
-
عالی بود 🙂
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
اگر اخبار متنوع تر شود بهتر میشود. امیداورم موفق باشین.
-
مطلب قابل تاملی بود.
نوشته های ابوالمعالی نصرالله منشی جالب توجه بود. ممنون از زحماتتان.