افزون بر دو هفته است که گزارشهای مختلفی درباره تحولات داخل افغانستان کشوری که از سه سال و نیم پیش با تغییر حکومت از نظام جمهوری به وضعیت یک کشور غیر شناسایی شده و بلاتکلیف در نظام بینالملل تبدیل شد، موضوع بحث و گفتگوی کارشناسان سیاسی و تحلیلگران اجتماعی و وکلای دادگستری شده است. هیچ […]
افزون بر دو هفته است که گزارشهای مختلفی درباره تحولات داخل افغانستان کشوری که از سه سال و نیم پیش با تغییر حکومت از نظام جمهوری به وضعیت یک کشور غیر شناسایی شده و بلاتکلیف در نظام بینالملل تبدیل شد، موضوع بحث و گفتگوی کارشناسان سیاسی و تحلیلگران اجتماعی و وکلای دادگستری شده است.
هیچ مشخص نیست که با قطع کمکهای مالی هفتگی امریکا به حکومت طالبان آینده ثبات اقتصادی و متعاقب آن ثبات سیاسی و امنیتی این کشور تابع کدام اتفاقات و تحولات خواهد شد.
اما آنچه معلوم است آنکه؛ در دو هفته اخیر نوع و سطح گزارشهای انتشار یافته از ناحیه وزارت کشور حکومت طالبان نشان از افزایش بزهکاریها و اقدامات خشونتآمیز در جرائمی چون سرقت، آدمربایی، قتل، زورگیری یا انتقامگیری قومی در قیاس با سال ۱۴۰۲ دارد.
سرقت مسلحانه، زورگیری، گروگانگیری، تجاوز به عنف و در آخرین نمونه وحشتناک یعنی بریدن سر دو نفر با فاصله زمانی کمتر از یک هفته در هرات برای اینجانب که ماههای متعددی است در صحن دادگاههای آلمان درگیر پروندههای اعمال مجرمانه هستم، موجب نگرانی است.
در کنار اخبار رسمی انتشاریافته از بابت کثرت جرائمی که مورد اشاره قرار گرفت، باید به عنوان وکیل دادگستری خاطرنشان سازم رفتارهای خشونتآمیز، امری پیچیده هستند و نمیتوان رفتارها و اقدامات افراد را به طور کلی به فرهنگ تمام آحاد آن ملت نسبت داد.
اکثریت افغانها در سراسر آلمان به صورت صلحآمیز زندگی میکنند و به جامعه خود کمک فراوانی میکنند.
در برابر این اکثریت، افرادی هم هستند که تحتتأثیر عوامل متعددی مانند شرایط اجتماعی، اقتصادی، اعتقاداتی و سیاسی در بروز و انتساب رفتارهای خشونتآمیز به مردم همزاد خود نقش دارند.
لذا در بررسی هر گونه عمل خشونتآمیز به صورت فردی، در نظر گرفتن تمام عوامل و شرایط مرتبط لازم است.
همچنین نقش دولت و جامعه آلمان هم با قوانین خاص و ساختارهای نژادپرستانه در بوجود آوردن خشونت و بیعدالتیهای شدید برای مهاجران را نیز نباید نادیده گرفت.
نگارنده این سطور پیش از این در متنی که در آلمان انتشار یافته تاکید کرده است که “تبعیض علیه پناهجویانی که از مناطق جنگی فرار کردهاند، در مقایسه با نحوه برخورد با سربازان پس از مأموریتهای جنگی، نشاندهنده یک استاندارد دوگانه نگرانکننده است. در حالی که کهنهسربازان به عنوان قربانیان به رسمیت شناخته میشوند و حمایت گستردهای دریافت میکنند، پناهجویان اغلب با شرایط سخت زندگی در کشور المان مجازات میشوند.
این رفتار نابرابر نه تنها با اصل برابری در تضاد است، بلکه همچنین برخلاف مسئولیتهای دولتی است که به حقوق بشر و کرامت انسانی متعهد شده است.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که این نابرابری به چالش کشیده شود و راهحلهای عادلانهتری پیدا شود”.
بدیهی است اگر شخص مهاجر مشکلات روحی خود را از کشورش به همراه بیاورد، کولهباری از خشونت را بر دوش میکشد. مثلا مرگ یک کودک که از نگاه اعضای خانواده وی با کمک تسلیحات و پولهای امریکایی و دول غربی روی داده، اغلب بر حافظه این مهاجر تاثیر سنگینی دارد. در حقیقت این پناهنده خانه و سامانهای ندارد، پس با کوچکترین فشاری راحتر دست به اعمال خشونتآمیز میزند.
مداوای این نوع بیماریهای روانی برای مهاجران در المان بسیار ناقص و پر مشکل است.
در این شرایط حکومت سرپرست افغانستان ماهها است اخبار دیگری مبنی بر دستگیری و خنثیسازی عملیات در حال انجام گروه داعش خراسان را نیز منتشر ساخته، اما همزمان اعلام میدارد که داعش در افغانستان از میان رفته است!
اینگونه شرایط پیام نگران کننده از وضعیت نابسامان داخل افغانستان دارد.
در کنار این مطالب، سایر اخبار سیاسی هم در رسانهها منتشر میگردد که خبر از مجادله درون حاکمیت یکپارچه پشتون تبار افغانستان میدهد و آگاهان را با ابهام و سوال جدی از این دست روبرو ساخته است که آیا تحولات داخلی افغانستان با شتابی بیش از سه سال اخیر به سوی ناامنی و بیثباتی پیش نمیرود؟
اگر چنین باشد اقتدار حکومت سه سال و نیم طالبان با چنین حوادثی در ساختار امنیتی خود دستخوش بحرانی جدی شده است. بحرانی که عوارض و آثار آن میتواند در بیرون از مرزهای افغانستان عواقب و اثراتی ناهنجار را بر جای گذارد.
از سال ۲۰۱۴ که کشورهای اروپایی روند پذیرش پناهجویان و مهاجران سوری و متعاقب آن افغانی را در دستور کار قرار دادند تاکنون در آمار متعدد اما نه چندان ثابت موجود مشخص میکند جمعیت افغان تباران مقیم در کشورهای اروپایی به میزانی تا سه برابر گذشته رشد یافته است.
جمعیتی که در ورود به قلمرو فرهنگی و اجتماعی اروپا مسیرهای معمول برای مهاجرت همچون فراگیری و آموزش زبان و فرهنگ کشور پذیرنده را طی ننمودند و از منافذ امنیتی موجود در مرزهای اروپایی خود را به کشورهای این اتحادیه رساندند.
شرایط سخت مهاجرت، و هزینههای سنگین پرداخت شده برای عبور از کشورهای مختلف همراه با خاطراتی تلخ در طول دوره مهاجرت آنهم در شرایطی که تصویر از سرزمین خود را پس از روی کار آمدن دوباره طالبان ترسناک میدیدند این جمعیت مهاجر خسته را پریشان کرده است.
آنها با ناامیدی نسبت به فردای خود به عنوان شهروند جدید در اروپا وارد جوامعی شدند که اختلاف و تنوع فرهنگی و ارزشهای اجتماعی آن با محیط کنونی افغانستان گاه بیش از یک، دو قرن فاصله داشت و تجربه بشری لازم را به همراه نداشتند.
از این رو بخشی از جمعیت مهاجران و مقیمین تازه در اروپا در طول سالهای اخیر به دلیل عدم سازگاری با محیط میزبان بنای ناهنجاری و مقاومتی در همسانسازی اجتماعی را نهادند که بعضاً جلوههای خشن و خطرناکی از رفتارهای غیر قابل کنترل را بمانند حوادث اشافنبورگ و مانهایم در آلمان سبب شدند.
نزدیک به یک سال و نیم است که آمار جرم و جرائم از ناحیه مهاجران افغان در دادگاههای کشورهای اروپایی منجمله آلمان فزونی گرفته و شکل اقدامات مجرمانه انجام شده از عرف معمول و سابق حاکم بر شبکهها و سازمانهای بزهکار که جنایت را پیشه خود قرار میدهند، متمایز گشته است.
عملیات مجرمانه اخیر اتباع افغانی مقیم در اروپا بیش از آنکه تابع رفتار ناشی از استیصال باشد و شرایط خارج از کنترل فرد در هنگام انجام جرم و جنایت را نمایندگی کند، به شکلی کاملاً عجیب خودآگاهانه و بر بستر تعارضات شدید فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر نفرت فردی شکل گرفته که ابزار آن سلاح سرد یا چاقو است.
به نظر میرسد موضوع سر بریدن با چاقو در فرهنگ افغانها یک مسئله پیچیده و چند لایه است که البته نمیتوان آن را به طور کلی به تمام افغانها نسبت داد.
دلایل این پدیده میتواند متنوع باشد و از عوامل مختلفی نشات گرفته باشد. از جمله اینکه افغانستان در طول دهههای گذشته شاهد جنگهای متعددی بوده است. این جنگها و خشونتها میتوانند باعث افزایش خشونت در جامعه شوند و برخی از افراد به شیوههای خشنتر برای حل و فصل اختلافات روی بیاورند
فرهنگ قبیلهای از دیگر عوامل موثر در بروز خشونت درجامعه افغانستان می تواند باشد.
برخی از مناطق افغانستان هنوز تحت تأثیر فرهنگ قبیلهای قرار دارند. در این فرهنگها، خشونت و انتقامجویی ممکن است به عنوان یک روش مشروع برای حفظ حیثیت و شرف قبیلهای تلقی شود.
عامل تاثیرگذار دیگر فقر و بیثباتی اقتصادی در المان است که باعث افزایش خشونت در جامعه می شود. در این میان نباید از تأثیرات روانی جنگ هم غافل شد.
جنگهای طولانیمدت میتوانند تأثیرات روانی زیادی بر افراد داشته باشند. این تأثیرات ممکن است باعث افزایش خشونت و رفتارهای خشن شوند.
این عوامل منجر به این شده که افغان هایی که وارد اروپا می شوند با مشکلات متعددی روبرو باشند.
تعرض و قتل اتباع اروپایی و درگیری شدید میان جریانهای قومی متنوع جامعه مهاجران افغانی در کشورهای اروپایی به مانند آنچه در ماههای اخیر پاریس شاهد آن بود، امروز به عنوان یک موضوع محوری در بررسی حقوقی و جامعه شناسانه مورد توجه مقامات انتظامی و امنیتی قرار گرفته است.
عجیب نیست که همین مصائب ریشه بسیاری از این تنشها متاثر از شرایط محیط فرهنگی و جامعه در حال جنگ افغانستان طی نیم قرن اخیر بوده است.
روابطی که سبب شده است فرهنگ قبیلهای بر فرهنگ اجتماعی غلبه پیدا کند و تنوع نژادی، زبانی، قومی و مذهبی این جامعه هم بر پیچیدگی عملکرد رفتاری و هنجارهای فردی افراد آن افزوده است.
شاید اگر یک روز اختلاف سلایق سیاسی در داخل حکومت یکپارچه حاکمان پشتون کنونی افغانستان شکلی متخاصمانه به خود بگیرد گروههای متحد درون طالبان در ستیز و نزاع با یکدیگر وارد جدالی سخت شوند. آنگاه جمعیتهای پراکنده مهاجر افغانی در کشورهای اروپایی به ویژه آلمان ممکن است رفتارهایی متفاوت از پیکربندی هویت اجتماعی و قومی قبلی خود را به منصه ظهور گذارند.
بدین معنا که ممکن است گروه پشتونهای دیندار و معتقد به شریعت طالبان از جمع مهاجرین در کشورهای اروپایی در تقابل با آن گروه از همسانان خود که مشکلات سه سال اخیر افغانستان را ناشی از اعمال محدودیتهای شدید دینی رهبران مذهبی طالبان برای مردم افغانستان همچون تحصیل و کار زنان میدانند، درگیر شوند.
طبیعی است در اینگونه از منازعات نوع رفتار جامعه افغانی در میان خود با نوع رفتار آنان نسبت به مردم کشورهای میزبان تمایز دارد.
در انتقامجوییهای سیاسی برای این سطح از تخاصمات و نزاعها، اقدامات شنیع و جنایات هولناکی شکل میگیرد که میتواند جامعه کشور پذیرنده را به شدت تکان دهد و بر افزایش قدرت احزاب و گروههای مهاجر ستیز بیفزاید.
امری که در صحنه داخلی سیاست فرهنگی اجتماعی و امنیتی هر کشوری مانند آلمان که تجارب تلخ سالهای جنگ دوم را دارد، اثراتی ماندگار را بر جای خواهد نهاد.
اگر آن نوع از جرائمی که امروز در افغانستان شاهد آن هستیم توسط جامعه مهاجران مقیم اروپا در کشورهای اروپایی نمود یابد، به عنوان مثال جنایتی که در شهرک جبرئیل هرات طی روزهای اخیر شاهد آن بودیم در اروپا و خاک کشورهایی مثل آلمان اتفاق افتد؛ آنگاه جمعیت پناهجوی افغانی بیش از سایر ملل دیگر در مظان توجه و نظارت و برخورد از سوی مراجع انتظامی و قضایی آلمان قرار خواهند گرفت.
آن زمان نه چندان دور، سیاست ملی دولتهای اروپایی جهت متفاوت از گذشته را خواهد گرفت و طیف وسیعی از جامعه مهاجران و پناهجویان در مظان اخراج قرار میگیرند.
بازگشت افرادی که برای فرار از شرایط سخت دوره دوم طالبان رنج مهاجرت را پذیرفتند به وطن سابق که خود درگیر بیثباتی هست میتواند بر افزایش احتمال ناپایداری سیاسی و حکومتی افغانستان منتهی شود.
اخیراً یک فعال رسانهای افغانی مهاجر که بنای تبلیغات در محیط یوتیوب به نفع حکومت طالبان را گذاشته بود از بلژیک اخراج شد. نوع عملکرد چنین شخصی نشان از آن دارد ظرفیتهای افراطگرایی در بین گروههای اجتماعی در معرض آسیب تبلیغات و القائات تروریستی بیش از گذشته اسباب نگرانی دولتهای اروپایی را فراهم آورده است.
بنابراین اروپا دیر یا زود به دلیل نوع عملکرد و رفتار اجتماعی جامعه پناهجویان افغان به تغییر سیاستهای پناهندگی و اقامتی خود مبادرت خواهد ورزید.
در این خصوص اروپا باید تمهیداتی از جمله خدمات مشاوره روانی و اجتماعی به پناهجویان برای کاهش تأثیرات روانی جنگ و مهاجرت ارائه کند. این خدمات میتوانند به پناهجویان کمک کنند تا با مشکلات روحی خود کنار بیایند و از خشونت دوری کنند.
ضمن آنکه همکاری بینالمللی برای حمایت از پناهجویان و مقابله با نژادپرستی میتواند به بهبود وضعیت پناهجویان کمک کند. کشورها باید بهطور مشترک به چالشهای مربوط به مهاجرت و پناهجویی پرداخته و راهحلهای کارآمدتر ارائه دهند.
تشویق به همبستگی اجتماعی از دیگر عواملی است که باید موردتوجه قرار گیرد.
ایجاد فرصتهای ارتباط و تعامل بین پناهجویان و جامعه میزبان میتواند به تقویت همبستگی اجتماعی کمک کند.
این تعاملات میتوانند به افراد کمک کنند تا یکدیگر را بهتر بشناسند و تفاهم بیشتری بین فرهنگی ایجاد کنند.
۳۱۱۳۱۱