امروز: پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 25 ذو القعدة 1446 | 2025-05-22
کد خبر: 472813 |
تاریخ انتشار : 30 خرداد 1401 - 10:05 | ارسال توسط :
0
2
ارسال به دوستان
پ

صلح خبر/همدان “مجتبی” انگار می دانست باید چه کند، نگاهش به جا کفشی بود متوجه شد دمپایی جلوی در نیست که مهمان ها پا کنند و داخل بروند. شکلات خوری سفالی اش با نقش و نگارهای نصفه نیمه، روی موکت وسط حیاط بود نگاهش را چرخاند سمت من با همان لبخندی که گویی جریان زندگی […]

صلح خبر/همدان “مجتبی” انگار می دانست باید چه کند، نگاهش به جا کفشی بود متوجه شد دمپایی جلوی در نیست که مهمان ها پا کنند و داخل بروند. شکلات خوری سفالی اش با نقش و نگارهای نصفه نیمه، روی موکت وسط حیاط بود نگاهش را چرخاند سمت من با همان لبخندی که گویی جریان زندگی را از گونه ها به پیشانی و سپس به چشم هایش می رساند و تا عمق نگاهش ریشه می دواند. بدون لحظه ای معطلی دمپایی های قرمزی که پایش بود درآورد و جلوی پای من گذاشت. سه جفت دمپایی دیگر هم جلوی پایم بود اما نمی دانم چرا آن لحظه ترجیح دادم دمپایی قرمز مجتبی را پا کنم.

به گزارش صلح خبر، وارد کوچه که شدیم هنوز نمی دانستم قرار است کجا بروم فقط به من گفته بود برایت سوژه ای بکر دارم سوژه ای که گوشه چشمش به همه سوژه های حال و آینده ای که ممکن است با آن مواجه شوی می ارزد و من هر لحظه برای این وصال مشتاق تر می شدم.

ماشین را که پارک کردیم و پیاده شدیم از دور تابلو سر در یک خانه قدیمی و حیاط دار نظرم را جلب کرد “مرکز حرفه آموزی معلولین وصال مهر” سر و صدای بچه ها تا چند متری محوطه اطراف خانه شنیده می شد زنگ را که زدیم، در فاصله چند ثانیه در باز شد.

لبخند زنده و واقعی مجتبی که جلو در ایستاده بود نخستین تصویر من از خانه وصال مهر شد. لبخندی که بوی صمیمیت و امید می داد لبخندی نه از روی اجبار و استقبال از مهمان که از روی شوق و مهربانی بود.

چهار پنج نفری از بچه ها در حیاط روی یک تکه موکت نشسته بودند یکی شان محاسن سفیدتری داشت و معلوم بود به قول معروف خوب و بد روزگار چشیده و چند دست لباس بیشتر از بقیه پاره کرده است. بقیه اما می خورد پُر پُرش ۳۰ تا ۴۰ ساله باشند.

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

موکت گوشه حیاط بود دقیقا جایی که سایه دیوار روی زمین پهن بود و هنوز آفتاب گیر نشده بود. جلوی هر کدام از بچه ها ظرفی بود که بر تن سرد و سفالی اش، روح نصفه و نیمه ای از رنگ ها و نقش و نگارها دمیده بود. یکی از مربیان با روپوش سفید و دستمالی که دست گرفته بود، تلاش می کرد رنگ های بیرون زده گل گوشه سمت راست یک بشقاب سفالی را پاک کند و جوانی که کنارش نشسته بود و به نظر می آمد نقش و نگار های ارزشمند روی ظرف کار دستان هنرمند اوست، با دقت مسیر دستمال را تا رسیدن به گل و بوته کف بشقاب دنبال می کرد.

بچه ها با چشمانی گرد شده و هاج و واج رد ما را تا رسیدن به درب ورودی ساختمان دنبال می کردند مجتبی اما انگار می دانست باید چه کند نگاهش به جا کفشی بود متوجه شد دمپایی جلوی در نیست که مهمان ها پا کنند و داخل بروند.

شکلات خوری سفالی اش با نقش و نگارهای نصفه نیمه، روی موکت وسط حیاط بود. سریع داخل رفت و دو ثانیه بعد با یک جفت دمپایی آبی برگشت و گذاشت جلوی پای آقای عظیمی که همراه من بود و نگاهش را چرخاند سمت من با همان لبخندی که گویی جریان زندگی را از گونه ها به پیشانی و سپس به چشم هایش می رساند و تا عمق نگاهش ریشه می دواند.

بدون لحظه ای معطلی دمپایی های قرمزی که پایش بود درآورد و جلوی پای من گذاشت. سه جفت دمپایی دیگر هم جلوی پایم بود اما نمی دانم چرا آن لحظه ترجیح دادم دمپایی قرمز مجتبی را پا کنم.

وارد ساختمان شدیم پس از عبور از یک راهرو حدودا دو متری به یک سالن کوچک رسیدیم که گوشه سمت چپ آن یک میز بود میزی پر از سازه های چوبی شامل گلدان و جاشمعی که اگر همان ها را در ویترین یک مغازه لوکس در یکی از خیابان های شهر می دیدی ساعت ها انگشت به دهان آن را نظاره می کردی و برچسب قیمت آن برایت تعجب آور نبود چون معتقد بودی کار دست است و ارزشمند.

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

دیوار سمت راست اما پر بود از عکس های دسته جمعی و تکی بچه ها. عکس هایی از سفرهای زیارتی و تفریحی، عکس هایی از نمایشگاه ها و رفت و آمدهایشان، از دستانی که هنری ارزشمند خلق کردند و از هنرهایی پر از امید به زندگی.

طبقه همکف خانه پنج اتاق داشت یکی از اتاق ها شده بود کلاس پیش حرفه ای و دیگری کلاس حرفه آموزی. وارد کلاس حرفه آموزی شدم روی میز و تاقچه ها پر بود از شمع های قرمز و صورتی و سفید. دیوارها نیز با کاشی های رنگی دست ساز بچه ها تزیین شده بود.

اتاق های دیگر هم به همین ترتیب شامل گلدان های سرامیکی دست ساز و رنگی، بشقاب های سفالی میناکاری ، گلدان ها و جا شمعی های چوبی، مدارک معتبر فنی حرفه ای  بچه ها در حوزه های مختلف هنری و تابلوهای نقاشی رنگ روغن بود.

طبقه بالا نیز شامل چند اتاق می شد که مجتبی و چند نفر دیگر از بچه ها بند و بساط شان را از حیاط جمع کرده و در یکی از همان اتاق ها مشغول کشیدن نقش و نگار بر روی ظرف های سفالی بودند مجتبی مدام به سالن رفت و آمد می کرد فهمیده بود که قرار است چند عکس از آن ها بگیرم شوقی کودکانه در نگاهش موج می زد و با متانت تمام منتظر بود عکاسی تابلوهای نصب شده بر دیوار سالن را تمام کنم و به اتاق آن ها بروم.

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

وارد اتاق که شدم سر و وضع اش را مرتب کرد و با دقت مشغول طرح زدن بر تن سرد و بی جان شکلات خوری شد نیم نگاهش اما به من و دوربین بود شاید می خواست مطمئن شود که از او هم عکس می گیرم.

زهرا نجاتی از همان ابتدا به استقبال مان آمد و ما را به اتاق مدیریت راهنمایی کرد. دو قاب عکس نقاشی سیاه قلم چهره دو نفر از بچه های مرکز روی میز انتهای اتاق قرار گرفته بود خوب که دقت کردم لبخند یکی شان به نظرم آشنا آمد. مجتبی بود با همان لبخند زنده و همیشگی اش که نجاتی او را یکی از بهترین و فعال ترین بچه هایش معرفی کرد.

نجاتی ۳۳ سال دارد و با مدرک کارشناسی کاردرمانی، موسس و صاحب امتیاز مرکز حرفه آموزی وصال مهر است که این مرکز را چهار سال پیش با هدف آموزش مهارت های پایه، مهارت های اجتماعی و آموزش عادات کاری، ایجاد امکانات توانبخشی، ایجاد شغل و آموزش مهارت های کسب و کار برای به حداکثر رساندن توانایی های بالقوه معلولان و کسب آمادگی های لازم برای حضور در مراکز شغلی، کارگاه های حمایتی و مراکز پشتیبانی شغلی راه اندازی کرده است.

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

در حال حاضر ۳۳ پسر معلول بالای ۱۴ سال با مشکلات جسمی حرکتی، اوتیسمی و یا سندروم داون در این مرکز مشغول آموزش حرفه هایی از جمله میناکاری، شمع سازی، گونی بافی، مصنوعات سنگی، سازه های گچی و چوبی شامل گلدان و جاشمعی هستند .

به گفته نجاتی همچنین خدمات توان بخشی، مشاوره و روان شناسی،  آموزش مهارت های زندگی و خودیاری و مهارت های خواندن و نوشتن نیز در این مرکز انجام می شود. پس از کسب مهارت مورد نظر و شرکت در آزمون فنی و حرفه ای نیز، بچه ها مدرک معتبر دریافت می کنند.

او در مورد بازار فروش تولیدات حرفه آموزان به پایگاه صلح خبر به نقل از خبرنگار صلح خبر می گوید: ما فقط اجازه داریم محصولات بچه ها را در قالب نمایشگاه به فروش برسانیم تابحال نیز چند نمایشگاه در ملایر و اصفهان برگزار کردیم که در نمایشگاه اصفهان استقبال خیلی خوبی از تولیدات بچه ها شد.

نجاتی با بیان اینکه حوزه علمیه یک سالن ورزشی در اختیار بچه ها قرار داده است، تصریح می کند: سالنی که در اختیار بچه ها قرار گرفته تنها یک سالن فوتسال است و هیچ امکانات ورزشی ندارد اگر سالنی ویژه معلولین با تجهیزات کامل ورزشی در اختیارشان باشد تاثیر زیادی در حفظ روحیه و شادابی بچه ها خواهد داشت.

او خاطرنشان می کند: یکی از بچه های مرکز که از ویلچر استفاده می کند، بدلیل مشکلات رفت و آمد نمی تواند همراه سایر دوستانش به سالن ورزشی بیاید اما آرزو دارد حتی یکبار کنار بقیه بچه ها در سالن باشد و بازی کند.

ساختمان مرکز اجاره ای است و نجاتی معتقد است اگر در یک زمین وقفی، ساختمانی برای این بچه ها ساخته شود تعداد بیشتری از آن ها می توانند حرفه های متنوع تری را آموزش ببینند و هزینه  اجاره بها نیز صرف مخارج بچه ها خواهد شد.

فراهم سازی امکانات و زمینه های لازم برای اشتغال این بچه ها نیز یکی دیگر از درخواست های نجاتی است.

به گفته او حرفه آموزان پس از کسب مهارت های لازم طی یک دوره ۴ ساله، باید به کارگاه های شغلی معرفی شوند و برای خود درآمدی داشته باشند اما چنین کارگاهی در شهرستان وجود ندارد.

مدیر و موسس خانه وصال مهر می افزاید: البته شنیدم مدتی است که یک نفر مجوز ایجاد این کارگاه شغلی را گرفته و قرار است در آینده راه اندازی کند.

با توجه به اینکه بسیاری از آن ها توانایی مالی برای پرداخت هزینه رفت و آمد را ندارند نجاتی خواستار در اختیار قرار گرفتن یک سرویس رایگان ایاب و ذهاب برای بچه هاست. از طرفی در صورت وجود یک سرویس ایاب و ذهاب می توان خدمات بیشتری به آن ها ارائه داد.

ارائه خدمات رایگان چشم پزشکی و دندان پزشکی به بچه هایی که توانایی مالی ندارند، یکی دیگر از درخواست های نجاتی است.

او بعدازظهرها در مطب اش خدماتی برای بیماران دارای اختلالات حرکتی، بیماری ها و اختلالات ذهنی کودکان، بیماری های ارتوپدیک و بیماری های نورولوژیک بزرگسالان ارائه می‌دهد. بزرگ ترین مشکل او اما نداشتن رمپ ساختمان پزشکانی است که آنجا کار می کند. نبود رمپ، رفت و آمد برای بسیاری از بیماران دارای اختلالات حرکتی را سخت و گاهی غیر ممکن کرده است.

نجاتی می افزاید: در حال حاضر تعداد بسیاری بیمار در شهر و روستا و شهرهای اطراف از جمله نهاوند و تویسرکان وجود دارند که نیازمند چنین خدماتی هستند و مطب کوچک ما جوابگوی همه این نیازها نیست.

او معتقد است شهرستان ملایر به یک مرکز جامع توانبخشی نیاز دارد که در حوزه های مختلف گفتار درمانی، شنوایی سنجی، بینایی سنجی، کاردرمانی، اختلالات حرکتی، بیماری های عصبی عضلانی، بیماری های ارتوپدی، اختلالات حسی و بازی درمانی برای بیماران ضایعه نخاعی خدمات ارائه دهد.

نجاتی یادآور می شود: اگر فضای چنین مرکز جامع توانبخشی توسط یک ارگان دولتی مانند بیمارستان یا درمانگاه در اختیار ما قرار بگیرد، می توانیم با حمایت این ارگان دولتی علاوه بر ایجاد اشتغال برای تعداد بیشتری از کاردرمان‌ها، خدمات با کیفیت تر و بیشتری با تجهیزات بروز ارائه دهیم.

مدیر و موسس مرکز وصال مهر در پایان از  حمایت و همراهی بی وقفه همسرش قدردانی می کند و می افزاید: همسرم از همان ابتدا همراه من بود و قطعا بدون کمک و حمایت او نمی توانستم این راه را ادامه دهم.

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

هنرنمایی "مجتبی" و دوستانش در خانه وصال مهر ملایر!

نتهای پیام

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید