نیوشا ضیغمی از مادر بودن می گوید وقتی خودش را در 60سالگی تصور می کند اصلا نگران نمی شود. چون معتقد است پیری هم جزئی از زندگی است. برای همین به آن سن خیلی خوشبینانه نگاه می کند. فقط دوست ندارد، نیوشا ضیغمی 60ساله ناتوان باشد. وقتی خودش را در 60 سالگی تصور می کند […]
نیوشا ضیغمی از مادر بودن می گوید
وقتی خودش را در 60 سالگی تصور می کند اصلا نگران نمی شود. چون معتقد است پیری هم جزئی از زندگی است. برای همین به آن سن خیلی خوشبینانه نگاه می کند. فقط دوست ندارد، نیوشا ضیغمی 60ساله ناتوان باشد. نیوشا ضیغمی که در حوزه بازیگری گزیده کار شده است، این روزها فیلم پرفروش «ایران برگر» را روی پرده دارد و عمده فعالیت خود را به کلینیک زیبایی خود اختصاص داده است.
بازیگری که امسال چهارمین سالگرد ازدواجش را جشن گرفت از تجربه مادرشدن و شغلی که دوست دارد بچه اش داشته باشد می گوید. او که صفحه به روزی در اینستاگرام دارد از این شبکه به عنوان یک مرکز جامعه شناسی یاد می کند که دلخوری هایی هم برایش به وجود آورده است. ضیغمی در نهایت از فعالیت اخیرش که برایش دلچسب و مهم است (کلینیک زیبایی اش) می گوید: با نیوشا ضیغمی و دغدغه هایش بیشتر آشنا شوید.
خانواده برایم مهم تر است
روزی که ازدواج کردم همه می گفتند در این سن و با این موقعیت چرا می خواهی ازدواج کنی؟! نمی ترسی موقعیتت را از دست بدهی و… در حالی که من معتقد بودم این دو بحث هیچ ربطی به هم ندارند. درضمن چرا بازیگر باید بخش مهمی اززندگی اش که خانواده و مادرشدن است را از خودش بگیرد؛ از ترس اینکه شهرتش از دست برود. من ازدواج کردم؛ الان هم چهار سال گذشته؛ نمی خواهم بگویم لحظه لحظه زندگی ام پر از عشق و خوبی بوده، سختی های خودش را هم داشته است. اما نمی توان از خوشی ها به دلیل وجود برخی سختی ها گذشت.
چون اگر بخواهم طبیعی ترین چیزهای زندگی را از خودم سلب کنم، وقتی به 50 سالگی برسم، می بینم که نه شهرت دارم، نه شوهر و نه بچه. هیچ چیز ندارم. آنوقت من مانده ام و خودم و تنهایی ام و چروک های صورتم. حالا چه کار کنم؟! برای همین اگر به خودمان به عنوان انسان نگاه کنیم، زندگی مان را جوری تعریف می کنیم که بتوانیم با چنین شرایطی چگونه کنار بیاییم.
از مادرشدن نمی ترسم
هیچ وقت از مادرشدن نمی ترسم. نمی دانم ما از چه چیز پیروی می کنیم. در سینمای هالیوود که اندام و فیزیک زنان نقش مهمی در مسیر بازیگری شان دارد، هیچ وقت مادرشدن را فراموش نمی کنند. حتی هرکدام بیش از 2 یا 3 فرزند دارند. اینکه کسی نعمت مادرشدن را از خودش بگیرد به خودش ظلم کرده است. این جزو طبیعت زندگی هر انسانی است. من هم چنین تجربه ای را دوست دارم و هیچ وقت از آن فراری نیستم.
دوست دارم بچه ام بازیگر شود
من این روزها مشغول اداره مرکز زیبایی ام هستم. مرکزی که دوستش دارم و علاقه مندم فعالیت هایم را در این زمینه گسترش دهم. فکر می کنم در خوشبینانه ترین حالت، نیوشا ضیغمی 60ساله 10 تا کلینیک زیبایی دارد (می خندد). احتمالا آن موقع دیگر بازی نمی کنم و بیشتر در زمینه تولید فیلم فعالیت دارم. البته نه در زمینه کارگردانی چون فکر نمی کنم هیچ وقت کارگردان شوم ولی تهیه و تولید فیلم را دوست دارم و قطعا در آن سن پیشرفت زیادی در این زمینه کردم ام و حتی بازیگر جدید وارد سینما خواهم کرد. در زمینه خانوادگی هم قطعا بچه ام بزرگ شده است. شاید او هم بازیگر شده باشد، چون خیلی دوست دارم بازیگر شود.
با هر کس پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم
اینستاگرام شبکه اجتماعی جالبی است چرا که ما بدون هیچ واسطه و فیلتری با مخاطبانمان در ارتباط هستیم. حتی می توان گفت مکانی برای یک جامعه شناسی است چون از هر قشری و هر شهری مخاطب داریم و حرف هایشان را می شنویم ولی آنچه در صفحه خودم و همکارانم می بینم، این است که جامعه ما کم کم به سمتی پیش می رود که یک مقدار نسبت هم نامهربان شده ایم. هرکسی موفق است را می خواهیم سرکوب کنیم. هرکسی چیزی دارد، می گوییم، چرا ما نداریم و به نوعی عقده گشایی می کنیم. هرکسی هرچیزی هست و هر جایگاهی دارد مطمئنا برای رسیدن به آن تلاش کرده است.
الان که به گذشته بر می گردم و به سال هایی که وارد سینما شدم نگاه می کنم و آن را با نسل جدید مقایسه می کنم، می بینم نصف سختی ای که ما کشیدیم را نسل امروز نمی کشد. قطعا سختی های ما نسبت به نسل قبل از ما خیلی کمتر بود ولی در حال حاضر برخی هستند که می خواهند در خانه بنشینند و جایگاه های بالا را دو دستی تقدیمشان کنند. این گونه نمی شود و متاسفانه این معضل نسل جوان جامعه ماست. می خواهند بدون هیچ تلاشی به همه چیز برسند و این امری محال است. ما با هرکسی پولدار، زیبا و موفق است بد هستیم، چرا؟!
چه بلایی بر سرمان آمده است؟!
شبکه های اجتماعی هم معضل خودش را دارد. درباره هر عکس نظرهایی می دهند که نمی دانیم چه پاسخی به آن بدهیم. چاق باشی می گویند چرا چاقی؟ لاغر می شوی می گویند، چرا اینقدر لاغر شده ای؟ با همسرت عکس می اندازی می گویند چقدر با همسرت عکس می گذاری، عکس تکی می گذاری، سریع برایت حاشیه درست می کنند که حتما اختلاف دارید. در صورتی که می توانند به جای بحث درباره حریم شخصی آدم ها، انتقادهایی سازنده داشته باشند. امروز در صفحه یکی از روان شناسان خواندم که چقدر خوب است بیاموزیم حریم خصوصی چیست؟ لزومی ندارد بدون اینکه نظری از ما بخواهند اظهارنظر کنیم.
مدتی است در حال تمرین دادن خودم هستم. به خودم می گویم حتی از خواهر خودم هم نباید خیلی از سوال ها را بپرسم چون قطعا خودش صلاح می داند به من چیزی نگوید. من آدم صبوری هستم ولی در برهه ای از زمان کم آوردم و صفحه ام را بستم در حالی که درس اول بازیگری را این می دانم که موظف هستم به مخاطبانم جواب بدهم با هر سلیقه، نژاد، مذهب و هر کشوری اما گاهی به جایی می رسید که از حد و توانتان خارج است. یک لحظه احساس کردم برای چه کسی این کار را انجام می دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم دیگر نشنوم و نبینم اطرافم چه اتفاقی می افتد و در دنیای نادانسته هایم خوشحال باشم.
بنابراین از دنیای مجازی خداحافظی کردم ولی بعد از آن دوستان و مخاطبان کم سن و سالم از من درخواست کردند به این فضا بازگردم و واقعا دلم برایشان لرزید و احساس کردم شاید کارم خودخواهانه بوده است. الان هم که صفحه ام را به روز می کنم، اذیت می شوم ولی سعی می کنم بگذرم. بالاخره ما هم انسانیم و دلمان از این همه نامهربانی می گیرد. به طور مثال خاطرم است سال گذشته که طوفان عجیبی در تهران آمد، 3 نفر فوت کردند و من هم در صفحه ام به خانواده های این عزیزان تسلیت گفتم ولی برخی کامنت ها را که می دیدم شوکه ام کرد. مثلا یکی نوشته بود: «بهتر است همه شماها که در تهران هستید بمیرید!» چه بلایی به سرمان آمده که چنین احساسی نسبت به همنوع خود داریم؟!
حق گرفتنی است؛ نه دادنی!
متاسفانه جامعه ما به جایی رسیده که همیشه در انتظار یک اتفاق است که همه چیز برایش خوب شود. در صورتی که این خودمان هستیم که اتفاق خوب را رقم می زنیم. در تمام جوامع بشری آدم ها خودشان حقشان را می گیرند. تا زمانی که بنشینیم که حقمان را بدهند، هیچ کس برایمان چنین کاری نمی کند. نمی گویم در جامعه ما مشکلات وجود ندارد ولی یقینا دلیل حدود 50 درصد از مشکلات ما به خودمان و رفتارمان بر می گردد. برخی خیلی راحت می توانند حقشان را بگیرند ولی نمی گیرند چون غیر از پدر و مادر تمام اتفاقات زندگی مان اختیاری است و می توانیم آینده ای خوب برای خودمان بسازیم ولی ما همیشه دیگران را مقصر می دانیم.
سینما با جدایی نادر از سیمین متحول شد
نگاه سینمایی هالیوود، به زیبایی بازیگرانش نسبت به سینمای ایران متفاوت است. به طور مثال مریل استریپ، بازیگری است که دهه 60 زندگی اش را سپری می کند. بانویی که 17 بار نامزد اسکار و 3 بار برنده این جایزه شده است. همیشه هم در اوج است و هیچ گاه در مسیر بازیگری اش، نه از زنانگی اش خیلی استفاده کرده و نه بعد اروتیزمش و کاملا به بعد بازیگری اش توجه شده است. در صورتی که این بحث در جامعه ما هنوز جا نیفتاده است. البته خوشبختانه بعد از فیلم جدایی نادر از سیمین آقای فرهادی اتفاق خوبی که در سینمای ما افتاد، فارغ شدن از فیلم های دختر و پسری و عاشقانه بود. سینمای ما وارد جامعه و مشکلاتش، خانواده و… شده است. با این تحول موقعیت بازیگران و به خصوص بازیگرانی که در سن بالا هستند بهتر از قبل می شود چون تا پیش از این اکثر فیلم ها برای بازیگران زیر 35 سال بود.
بحران بزرگی به نام کودکان کار
حدود 8-7 ماهی است که در انجمن حامیان کودک کار و خیابان به صورت مستمر فعالیت دارم. بچه های کار مساله ای پیچیده در جامعه کنونی ماست و بحران بزرگ اجتماعی محسوب می شوند. این بچه ها در سن کودکی و نوجوانی، با آسیب های زیادی روبرو هستند. آنها در نهایت نسل آینده جامعه ما هستند که با تعداد بی شماری از بحران های خانوادگی و اجتماعی بزرگ می شوند و وارد جامعه می شوند. به همین دلیل فکر می کنم، مردم باید با این مجموعه آشنا شوند و بدانند کودک کار چیست و چرا وجود دارد.
همکاری من هم بیشتر برای شناساندن این معضل مستمر شد. تمام تلاشم هم این است که این انجمن را به مردم بشناسانم و هر کمکی از دستم برییاید چه در راستای فرهنگ سازی و چه مالی دریغ نکنم ولی فکر می کنم این معضل بیشتر از اینکه به کمک مالی نیاز داشته باشد، به حمایت فرهنگی نیاز دارد تا جامعه از این موضوع آگاه شود. اگر بچه سرخورده ای که قرار است در آینده به یک بزهکار تبدیل شود از دوران کودکی حداقل آموزش هایی را ببیند، می تواند مهارت هایی را فرا بگیرد و حداقل شغلی داشته باشد. متاسفانه این کودکان نه خانواده باسوادی دارند و نه خودشان سواد دارند، به همین دلیل تشخیص خوب و بد برایشان سخت است. فقط به شکل ناخواسته به بزهکاری کشیده می شوند.
چرا کلینیک؟
ایده راه اندازی موسسه زیبایی به 6 سال پیش بر می گردد. شاید دلیل علاقه مندی ام به تاسیس این موسسه، این بود که شخصا یکی از مراجعان مراکز پوست و زیبایی بودم چون معتقدم ابزار بازیگران و افرادی که کار تصویر می کنند، بدن و بیان و در نهایت سلامت جسم و روان است. به نظرم پوست هر آدمی نشان دهنده، درون آدم است. اولین بار که به این مراکز مراجعه کردم 23 ساله بودم. آن زمان سر فیلمبرداری شوریده بودم و از آنجایی که گریم آن کار خیلی سنگین بود، گریمور فیلم مرا به این مراکز معرفی کرد و واقعا ممنون ایشان هستم که مرا در این زمینه راهنمایی کردند چون از آن زمان آموختم باید به پوست اهمیت داد اما ویژگی متمایز و خاص کلینیک ما این است که پزشکی با مهارت را برای این کلینیک انتخاب کردیم.
در ضمن ما سعی کردیم فضایی خیلی آرام و خانوادگی را در کلینیک فراهم کنیم. اکثر کسانی که به ما مراجعه می کنند، بیشتر از اینکه مراجعه کننده و بیمار باشند، با ما دوست می شوند. در مورد تکنیک های درمانی هم تمام تکنیک ها، مواد و دستگاه هایی که در نظر می گیریم به روزترین های دنیا هستند.