امروز: دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ / قبل از ظهر / | برابر با: الإثنين 6 ذو الحجة 1446 | 2025-06-02
کد خبر: 575578 |
تاریخ انتشار : 10 خرداد 1404 - 15:48 | ارسال توسط :
ارسال به دوستان
پ

جواد مرشدی: دو ماه از آغاز مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا می گذرد،مذاکراتی که به دور ششم رسیده و به زعم وزیر امور خارجه کشومان دور پنجم یکی از حرفه‌ای‌ترین ادوار مذاکراتی بود.عراقچی گفت مواضع ما کاملا روشن است و بر آن‌ها ایستادگی داریم. الان طرف آمریکایی درک بهتری از مواضع ما دارد. همچنین وی […]

جواد مرشدی: دو ماه از آغاز مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا می گذرد،مذاکراتی که به دور ششم رسیده و به زعم وزیر امور خارجه کشومان دور پنجم یکی از حرفه‌ای‌ترین ادوار مذاکراتی بود.عراقچی گفت مواضع ما کاملا روشن است و بر آن‌ها ایستادگی داریم. الان طرف آمریکایی درک بهتری از مواضع ما دارد.
همچنین وی اذعان کرد :مذاکرات به‌مراتب پیچیده‌تر از آن هستند که بتوان در دو یا سه جلسه به نتیجه نهایی رسید. اما همین که اکنون گفت‌وگوها در مسیر معقولی قرار گرفته‌اند، خود نشانه‌ای از پیشرفت است.
بنظر می رسد موفقیت مذاکرات به تصمیم‌گیری شجاعانه و انعطاف‌پذیری طرفین، به‌ویژه آمریکا، بستگی دارد. چرا که ادامه فشارهای تحریمی و تهدیدهای نظامی نه‌تنها موجب تضعیف دیپلماسی می شود بلکه خطر تشدید تنش‌های منطقه‌ای را افزایش می‌دهد.
 جمهوری اسلامی نیز با تأکید بر حقوق خود همچنان مسیر دیپلماسی را باز نگه داشته وبا هشدار نسبت به پیامدهای اقدامات خصمانه، نشان داده است که آماده تلافی در برابر هرگونه ماجراجویی است.
در نهایت اینکه روزهای آینده برای روشن شدن سرنوشت این مذاکرات حیاتی خواهد بود،چرا که بناست بر روی ایده وزیر خارجه عمان در پایتخت ها کار کارشناسی صورت گیرد و راهکار هایی کارگشا ارائه گردد.
خبرگزاری “صلح خبر”در گفتگو با اسفندیار خدایی کارشناس مسائل آمریکا به عوامل دخیل در به ثمر رسیدن مذاکرات ایران و آمریکا پرداخته است.
ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود از برجام خارج شد و مشکلاتی را برای ما فراهم کرد.او در پی ثبت یک توافق مناسب با جمهوری اسلامی در کارنامه خود است.از سوی دیگر ما نیز به او و سیاست هایش اعتماد چندانی نداریم.بنظر شما تا چه حد می توان در دور جدید مذاکرات به او و سیاست هایش اعتماد کرد؟
مذاکرات هسته‌ای سال ۲۰۱۵ دولت اوباما با ایران در نهایت به توافق شکننده برجام انجامید؛ توافقی که در آغاز امیدهایی را برای رفع تحریم‌ها، عادی‌سازی روابط ایران و غرب، و حل مناقشات هسته‌ای برانگیخت، اما در نهایت نتوانست اهداف مورد نظر را محقق کند. ضعف‌های ساختاری توافق، بی‌اعتمادی ماندگار، و مخالفت بازیگران قدرتمند، این توافق را تضعیف کردند و به حاشیه راند. در نهایت، خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ بار دیگر تنش‌ها میان تهران و واشنگتن را شعله‌ور کرد و خاورمیانه را گرفتار بحران‌های پی‌درپی ساخت.
اما امروز عوامل کلیدی، مذاکرات ۲۰۲۵ را از مذاکرات ۲۰۱۵ متمایز می‌سازند و احتمال دستیابی به توافقی موفق‌تر و پایدارتر را افزایش می‌دهند. رفع مشکل ساختاری مذاکرات یعنی تغییر قالب مذاکرات از چندجانبه به دوجانبه، انگیزه شخصی ترامپ برای ثبت میراثی دیپلماتیک، تحولات توازن قدرت منطقه‌ای پس از حملات ۷ اکتبر و درگیری‌های بعدی، و همچنین تغییر مواضع بازیگران کلیدی مانند اسرائیل، کنگره آمریکا و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، همگی فضای مساعدتری برای توافق فراهم کرده‌اند. با توجه به تحولات منطقه، مذاکرات کنونی امکان موفقیت بیشتری دارند و حتی انتظار می‌رود توافق احتمالی ترامپ پایدارتر از برجام اوباما باشد.
یعنی به زعم شما ساختار مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا چشم‌انداز بهتری نسبت به مذاکرات ۱+۵ دارد؟
بله،برخلاف برجام ۲۰۱۵ که در آن شش قدرت جهانی در کنار ایران حضور داشتند، مذاکرات سال ۲۰۲۵ میان ترامپ و تهران، اساساً دوجانبه است و عمان تنها نقش میانجی را ایفا می‌کند. به عنوان کشوری بی‌طرف که با هیچ‌یک از طرفین تضاد ژئوپلیتیک مستقیمی ندارد، نقش عمان می‌تواند به ارتقای گفت‌وگوهای سازنده کمک کند.
برجام ۲۰۱۵ از یک نقص ساختاری اساسی رنج می‌بُرد و آن طراحی نامتقارن بازیگران بود. ایران هسته‌ای را روی میز گذاشت، آمریکا هم تحریم‌ها را روی میز مذاکره قرار داد. اما در این میان، چین، روسیه و کشورهای اروپایی با وجود میلیاردها دلار بهره‌مندی اقتصادی از لغو تحریم‌ها، لکن هیچ هزینه‌ای نپرداختند و هیچ تعهدی هم بر عهده نگرفتند. در واقع، برجام بیش از آنکه توافقی چندجانبه باشد، یک توافق دوجانبه میان ایران و آمریکا بود که دیگر اعضای ۱+۵ بیشتر نقش تزئینی دیپلماتیک داشتند تا ارزش راهبردی واقعی. اما قالب فعلی که در دوران ترامپ شکل گرفته و با میانجی‌گری عمان پیش می‌رود، این مشکل ساختاری را با محدود کردن مذاکرات به دو بازیگر اصلی اصلاح می‌کند. این چارچوب دوجانبه، منطقی‌تر، متمرکزتر و کارآمدتر است و احتمال دستیابی به توافقی پایدار را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد.
مذاکرات چندجانبه مثل برجام ذاتاً پیچیده‌اند و امکان دوام کمتری دارند، زیرا اختلاف منافع ملی میان قدرت‌های بزرگی چون چین، روسیه، آمریکا و اروپا اغلب اولویت‌های متضادی ایجاد می‌کند و فرآیند اجماع‌سازی را دشوار می‌سازد. هرچه بازیگران بیشتری درگیر باشند، همسوسازی منافع، مدیریت نشست‌های دیپلماتیک، مقابله با مانع‌تراشی‌های مخالفان توافق، و حفظ محرمانگی دشوارتر می‌شود چالش‌هایی که مخالفان توافق، مانند اسرائیل، پیش‌تر از آن‌ها برای تخریب برجام استفاده کردند.
در مقابل، مذاکرات دوجانبه، مستقیم و متمرکز، این خطرات و مداخلات خارجی را به حداقل می‌رساند. فقدان برنامه‌های متعارض گوناگون، هماهنگی را آسان‌تر و روند مذاکرات را سریع‌تر می‌کند. از این رو، گفت‌وگوهای دوجانبه ترامپ با ایران احتمالاً با سرعت و وضوح بیشتری نسبت به مذاکرات برجام پیش خواهد رفت.
برخی بر این باور هستند که در صورت عدم حصول نتیجه در مذاکرات احتمال حمله نظامی وجود دارد ،در این خصوص چه نظری دارید؟
ترامپ بیش از آنکه انگیزه‌های ایدئولوژیک داشته باشد، با اهداف راهبردی و جاه‌طلبی‌های شخصی هدایت می‌شود. تمرکز او بیشتر بر موضوعات اقتصادی، منازعات تجاری با چین و دیگر کشورها، جاه‌طلبی‌های سرزمینی مانند الحاق گرینلند و کانادا، مسائل مهاجرت، و حل بحران‌های جاری در اوکراین و غزه است. ایران در صدر اولویتهای او نیست، بلکه تنها یک مورد از فهرست بلندبالای اهداف اوست. وقتی ایران اولویت نخست نباشد، امکان معامله و توافق بیشتر می‌شود.
ترامپ از جنگ پرهزینه و طولانی جرج بوش در عراق درس گرفته و بعید است آمریکا را درگیر جنگی دیگر در خاورمیانه کند.
او در سال ۲۰۱۸ در دانشگاه میشیگان گفت: «آمریکا هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هدر داد، بی‌آنکه چیزی عایدش شود.» اکنون، در دوره‌ای که به احتمال زیاد آخرین دوره ریاست جمهوری‌اش خواهد بود، تمرکز او بر ثبت میراثی ماندگار است. او خود را در کنار رؤسای‌جمهور بزرگ آمریکا می‌بیند و آرزوی دریافت جایزه نوبل صلح را دارد، مشابه آنچه باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ دریافت کرد.
برخلاف برخی رهبران جریان اصلی حزب جمهوری‌خواه، ترامپ مستقل از نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب و لابی‌های طرفدار اسرائیل عمل می‌کند. سبک سیاست‌ورزی خودمختار او موجب می‌شود که کمتر تحت تأثیر گروه‌های فشار سنتی باشد، از جمله لابی اسرائیل که مایل است آمریکا را درگیر جنگ با ایران کند. استقلال ترامپ، همراه با میل شدید او به ثبت یک دستاورد دیپلماتیک برجسته، شانس موفقیت توافق ایران و آمریکا را افزایش می‌دهد.
آیا ایران نیز توافق را به جنگ، تحریم و مکانیسم ماشه ترجیح می‌دهد و آیا نیروهای تندرو مخالف برجام موجبات گسست مذاکرات را فراهم نمی کنند؟
قطعا،ایران دلایل قوی برای دستیابی به توافق دارد و نمی‌خواهد وارد درگیری نظامی با آمریکا شود و زمینه را برای حملات هوایی علیه زیرساخت‌های هسته‌ای و اقتصادی‌اش فراهم شود. جدا از هزینه‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی چنین درگیری، هرگونه آسیب جدی به تأسیسات هسته‌ای ایران قدرت چانه‌زنی در مذاکرات آینده را نیز تضعیف خواهد کرد.
چالش‌های اقتصادی نیز تمایل تهران به دیپلماسی را بیشتر تقویت می‌کنند. علاوه بر این، مکانیزم  ماشه (snapback) یا بازگشت خودکار تحریم‌های برجام، تهدیدی جدی است. طبق این مکانیزم، اگر توافق جدیدی حاصل نشود، بازگشت خودکار تحریم‌های سازمان ملل ممکن است در اکتبر ۲۰۲۵ با درخواست بریتانیا، فرانسه یا آلمان و بدون نیاز به رأی‌گیری مجدد در شورای امنیت، فعال شود. این امر به تحریم‌های آمریکا مشروعیت بین‌المللی تازه‌ای می‌دهد و دیگر کشورها را نیز به اعمال تحریم علیه ایران ترغیب خواهد کرد و موجب انزوای این کشور می‌شود.
در این دور مذاکرات، ترامپ با رهبر ایران مکاتبه کرده است و مسئولیت و هدایت مذاکرات بر عهده ایشان است، به همین دلیل نیروهای تندرو مخالف برجام، در این دوره مذاکرات نمی‌توانند مانند برجام ۲۰۱۵ کارشکنی کنند. انتخاب دکتر مسعود پزشکیان به‌عنوان رئیس‌جمهور ایران و حمایت نظام سیاسی و رهبر انقلاب از دولت و مذاکرات، نشانه‌ای از تعهد جدی تهران برای دستیابی به توافق است.

 آیا جمهوری‌خواهان کنگره نیز دیپلماسی را به رویارویی نظامی ترجیح می‌دهند؟
برخلاف دوران برجام که کنگره، تحت تأثیر لابی اسرائیل، با امتیازدهی دیپلماتیک اوباما به ایران مخالفت کرد، امروز کنگره تحت کنترل جمهوری‌خواهان در هماهنگی با اختیارات اجرایی ترامپ عمل می‌کند. قانون‌گذاران دریافته‌اند که خروج ترامپ از برجام، برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور چشمگیری پیش برده است. اکنون با یک دوگانۀ روشن روبه‌رو هستند: جنگ یا دیپلماسی.
اگرچه برخی عناصر تندرو تحت نفوذ لابی اسرائیل در حزب جمهوری‌خواه هنوز نگران رفع تحریمهای ایران هستند، اما می‌دانند که بواسطه خروج آمریکا از برجام و مخالفت خودشان با این توافق، اکنون ایران در آستانه هسته‌ای شدن است. آنها نیک می‌دانتد که  قانون بازبینی تحریم‌های ایران که در سال ۲۰۲۳ تصویب شد تا لغو تحریم‌ها نیازمند تأیید کنگره باشد اکنون مانعی برای ترامپ است و رای کنگره برای رفع این مانع را می‌طلبد. این قانون در اصل برای جلوگیری از بازگشت بایدن به توافق طراحی شده بود.
اما با بازگشت ترامپ به کاخ سفید و کنترل هر دو مجلس قانون‌گذاری توسط جمهوری‌خواهان، محاسبات سیاسی دگرگون شده است. با توجه به پیشرفت ایران در مسیر دستیابی به توانایی هسته‌ای، احتمال حمایت دوحزبی—یا دست‌کم عدم مخالفت فعال—بیشتر شده است. لذا توافق احتمالی جدید، شانس بیشتری برای تأیید کنگره نسبت به برجام سال ۲۰۱۵ دارد. با این حال، انتظار می‌رود که مخالفت‌هایی با توافق ترامپ با ایران از سوی جنگ‌طلبان و تندروهای طرفدار اسرائیل در کنگره مطرح شود تا شاید ترامپ امتیازات بیشتری از ایران بگیرد.
بنظر می رسد تمرکز اصلی اسرائیل اکنون برنامه هسته‌ای ایران است تا جنگ های نیابتی ،چرا؟
چشم‌انداز ژئوپلیتیک از سال ۲۰۱۵ تاکنون دگرگون شده است. حملات ۷ اکتبر، جنگ‌ها و تحولات متعاقب در غزه و لبنان، و سقوط بشار اسد در سوریه، محیط سیاسی اسرائیل را به‌طور اساسی تغییر داده‌اند. در حالی که خروج ترامپ از برجام، ایران را به آستانه توانمندی هسته‌ای رسانده است.
در دوران برجام، دغدغه اصلی اسرائیل، حمایت ایران از نیروهای نیابتی در لبنان، سوریه و غزه بود. اما اکنون با تضیف حماس و حزب‌الله، اولویت اول اسرائیل، توقف برنامه هسته‌ای ایران است. رهبران اسرائیل، از جمله نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو و وزیر خارجه گیدئون ساعر، اعلام کرده‌اند که ممکن است از توافقی که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را محدود کند، حمایت کنند.
با وجود این چرخش، اسرائیل همچنان محتاط است. اسرائیل قطعاً ترجیح می‌دهد ابتدا آمریکا تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران را هدف حمله هوایی قرار دهد و سپس مذاکرات دیپلماتیک آغاز شود تا ایران بدون کارت هسته‌ای سر میز بنشیند. علاوه بر این، اسرائیل امیدوار است که هرگونه توافق، شامل محدودیت‌هایی بر برنامه موشکی ایران باشد—که قطعاً ایران با آن موافقت نخواهد کرد. اگر واشنگتن بر این محدودیت‌ها پافشاری کند موجب فروپاشی مذاکرات می‌شود، چرا که موشک‌ها برای امنیت ملی ایران در برابر تهدیدات اسرائیل، نقشی حیاتی دارند. از نگاه راهبردی کلان نیز رهبران اسرائیل نگران آنند که توافق ایران و آمریکا موجب شود تمرکز راهبردی واشنگتن از خاورمیانه به آسیا منتقل شود و تعهدات امنیتی آمریکا در خاورمیانه تضعیف گردد.
نگرانی دیگر اسرائیل این است که کاهش تحریم‌ها باعث تقویت اقتصاد ایران شود و به‌طور غیرمستقیم گروه‌هایی چون حزب‌الله و حوثی‌ها نیز تقویت شوند. با این حال، اسرائیل توان جلوگیری یک‌جانبه از توافق ایران و آمریکا را ندارد و بدون حمایت واشنگتن نمی‌تواند حمله‌ای وسیع به تأسیسات هسته‌ای ایران انجام دهد. مشکل اسرائیل چه در عصر برجام و چه امروز، این است که جایگزینی جز جنگ برای توافق ندارد و به غیر از جنگ راضی نمی‌شود و امروز دستش برای جهانیان رو شده است.
و در آخر اینکه آیا کشورهای عربی خلیج فارس نیز توافق را به جنگ ترجیح می‌دهند؟
کشورهای ثروتمند عربی حاشیه خلیج فارس که در کاخهای شیشه‌ای نشسته‌اتد و به‌خوبی از آسیب‌پذیری خود آگاه‌اند، دیپلماسی را به درگیری ترجیح می‌دهند. آنها بخوبی می‌دانند که در صورت وقوع جنگ میان آمریکا و ایران، سرزمین‌ها، آبراه‌ها و اقتصادهای آنان مستقیماً به میدان جنگ تبدیل خواهند شد. از طرفی پایگاه‌های نظامی آمریکا در قطر، بحرین، عربستان سعودی و امارات در هرگونه عملیات نظامی علیه ایران استفاده می‌شوند و ایران نیز متقابلاً این کشورها را هدف قرار خواهد داد.
برخلاف اسرائیل، اعراب خلیج فارس سامانه‌های دفاع موشکی پیشرفته نظیر گنبد آهنین‌ ندارند. آنها همچنین دریافته‌اند که احتمالاً دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ همان تضمین‌های امنیتی گذشته را برایشان به همراه نخواهد داشت و در برابر ایران بی‌دفاع خواهند ماند. در نتیجه، آنها به‌جای سنگ‌اندازی در مسیر مذاکرات، این کشورها از نفوذ دیپلماتیک و رسانه‌ای خود برای تسهیل دستیابی به توافق استفاده می‌کنند.
این رویکرد، تفاوتی اساسی با سال ۲۰۱۵ دارد؛ زمانی که کشورهای عربی از مذاکرات برجام کنار گذاشته شده بودند و یک ایران ثروتمند را تهدیدی بزرگ‌تر می‌دانستند. اما امروز پس از حملات ۷ اکتبر، اسرائیل بیش از پیش به‌عنوان بازیگری غیرقابل پیش‌بینی و تهدید اصلی منطقه تلقی می‌شود. برای کشورهای خلیج فارس، یک ایران درگیر در دیپلماسی، ترجیح دارد به ایرانی منزوی و نظامی‌شده. بلکه آنها می‌خواهند در موازنه با تهدیدات اسرائیل، ایران را در کنار خود داشته باشند.
برجام ۲۰۱۵ سرانجام در برابر مخالفان سیاسی قدرتمند و مشکلات ساختاری این توافق به نتیجه نرسید. اما امروز، شرایط دگرگون شده است. ماهیت دوجانبه مذاکرات ایران و ترامپ، به‌همراه تغییر معادلات منطقه‌ای و جاه‌طلبی‌های شخصی ترامپ، زمینه مساعدتری برای یک توافق فراهم کرده‌اند.
با توجه به تحولات اخیر خاورمیانه، ایران و آمریکا بیش از هر زمان دیگری به دستیابی به یک توافق نزدیک شده‌اند. در این مقطع حساس، از دست دادن این فرصت می‌تواند پیامدهایی جبران‌ناپذیر برای ثبات منطقه به‌همراه داشته باشد. «نادیده‌گرفتن فرصت‌های دیپلماتیک، اغلب به ناامنی و بی‌ثباتی بیشتر منجر شده است.» همچنین باید به این نکته توجه داشت که برخی بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی که منافع‌شان در تداوم تنش نهفته است، فعالانه در مسیر شکست این مذاکرات گام برمی‌دارند. اکنون، تصمیم‌گیری تنها یک انتخاب سیاسی نیست، بلکه مسئولیتی راهبردی برای آینده منطقه است.
212

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید