مطالعات اسلامي در غرب جستاري در تاريخ روند تحولات از آغاز تا نيمه قرن بيستم سيد محمد صدرهاشمي* مقدمه آغاز فتوحات اسلامي، حس دشمني را در مسيحيان اروپايي برانگيخت. گسترش دامنة اين فتوحات به جنوب اروپا و مرزهاي چين در كمتر از يك قرن، اسلام را در چالشي سخت با جهان مسيحي قرار داد. اروپاييان […]
مطالعات اسلامي در غرب
جستاري در تاريخ روند تحولات از آغاز تا نيمه قرن بيستم
سيد محمد صدرهاشمي*
مقدمه
آغاز فتوحات اسلامي، حس دشمني را در مسيحيان اروپايي برانگيخت. گسترش دامنة اين فتوحات به جنوب اروپا و مرزهاي چين در كمتر از يك قرن، اسلام را در چالشي سخت با جهان مسيحي قرار داد. اروپاييان مسيحي كه اينك خود را در برابر قدرتي تهديد كننده ميديدند، صرفاً تصويرهايي مبهم از مسلماناني داشتند كه در همسايگي آنان در حال بالندگي بودند. اين احساس خطر كه اينك به خصومت تبديل شده بود، صرفاً ناشي از جنبههاي نظامي
فتوحات مسلمانان نميشد؛ گرايش روزافزون مسيحيان ساكن در سرزمينهاي فتح شده به دين جديد1 و احتمال نفوذ اين گرايش به درون جوامع مسيحي، تهديد بزرگي براي دين مسيح تلقي ميشد. جنگهاي صليبي كه به بهانة آزادي سرزمينهاي مقدس در سال 1096م. به صورت جنگي تمام عيار آغاز شد، بارزترين نمود آن خصومتها و دغدغهها بودند. دورة دويست سالة اين جنگها با فراز و نشيب هاي خود، بيآن كه دستاورد بزرگي براي مسيحيان صليبي داشته باشد به پايان آمد؛ هر چند ميراثي از حس دشمني و بياعتمادي ميان غرب و شرق اسلامي را بر جاي گذاشت كه آثار آن تا قرنها مشهود بود. پايان بيحاصل اين جنگها اما، توجه و احساس ضرورت شناخت بيشتر از اسلام و مسلمانان را در ميان مسيحيان اروپايي تقويت كرد.
پيش از آن نيز با حضور مسلمانان در اروپا و حاكميت برمناطق وسيعي از سرزمينهاي اروپايي، مسيحيان ناگريز از آشنايي با زبان، قرآن و ديگر متون اسلامي بودند تا از رهگذر اين شناخت از تأثيرگذاري مسلمانان بر مسيحيان ساكن در اين مناطق پيشگيري كنند و هم زمينة جذب مسلمانان را به كيش خود فراهم آورند؛ ضمن آن كه اين شناخت براي ارتباط با همسايگان جديد ضروري بود.
نخستين كوشش براي تحقق چنين هدفي از عهد پطرس محترم (حدود 1094-1156م.)، رييس راهبان فرقة كلوني در شرق فرانسه آغاز شد. پطرس محترم، گروهي از مترجمان و در رأس آنان، رابرت كتوني (اشتهار 1141-1148م.) انگليسي را به خدمت گرفت تا به ترجمة قرآن، متون حديث، سيره و به ويژه متون جدلي2 بپردازند تا با استفاده از آن ها عليه مسلمانان به بحث بنشينند. مهم ترين دستاورد اين گروه، ترجمة قرآن كريم به زبان لاتين توسط رابرت كنوني و همكاري اعضاي گروه مزبور در سال 1143م.3 بود. اين ترجمه كه اولين ترجمة قرآن كريم به يك زبان غربي بود و ديگر ترجمههاي متون اسلامي توسط ديگر اعضاي گروه و نيز آثار پطرس محترم كه عموماً در جدل با اسلام پديد آمده بودند، مجموعهاي را تشكيل دادند كه به مجموعة كلونيايي مشهور شدند. تمامي آثار مجموعة كلونيايي، مشحون از تحريف، بدنمايي چهرة اسلام و ارائة تصويري ناقص از قرآن و متون اسلامي بود. سخن پطرس محترم پس از پايان ترجمة قرآن كتوني كه «اينك ميتوان دشمن را شناخت»4 ، بيانگر تلقي خصمانه از اسلام و هدف چنين اقدامي بود.
تلاشهاي اروپاييان براي شناخت اسلام، محدود به اقدامات پطرس محترم نبود؛ در ايتاليا، سيسيل و اسپانيا كوششهايي براي ترجمة آثار اسلامي در حال آن جام بود. با تأسيس دارالترجمه طليطله در اواخر قرن يازدهم ميلادي، مجموعهاي از آثار علمي و فلسفي اسلامي از جمله، آثاري از ابنسينا، فارابي و كندي به زبان لاتين ترجمه شد.5 در قرون دوازدهم و سيزدهم ميلادي تعداد بيشتري از آثار عالمان مسلمان به اروپاييان شناسانده شد. شايد علت اين توجه و اهتمام آن بود كه رجال علم و دين مسيحي در طول جنگهاي صليبي و در خلال تماسهاي طولاني با مسلمانان در سيسيل و اسپانيا، دريافته بودند كه بخش مهمي از آثار مكتوب تمدني جهان كهن و به ويژه ميراث يوناني به صورت ترجمههاي عربي در اختيار مسلمانان است.6 ترجمة اين آثار كه با شرح و بسط آن ها توسط عالمان و فيلسوفان مسلمان همراه بود، شناخت محدود اروپاييان از اسلام و انديشهها و علوم مسلمانان را تقويت و نگرش خصمانه و پر ابهام آنان را نسبت به اسلام تحت تأثير قرار داد، علم و فلسفة مسلمانان، اعجاب اروپاييان را برانگيخته بود؛ اما اسلام، همچنان رقيب بزرگ جهان مسيحي تلقي ميشد.
رنسانس كه در واقع دورةگذار از قرون وسطي به عصر جديد بود، اصلاحات عميقي را در زمينههاي سياسي و اجتماعي در غرب پديد آورد. نهضت اصلاح ديني كه از تحولات عمدة اين دوره بود، به كاهش حضور و تأثيرگذاري دين بر حيات سياسي اجتماعي اروپاييان آن جاميد.
شكلگيري نگرشهاي جديد و پديد آمدن نوعي كنجكاوي علمي در اين دوره، به تدريج از تأثيرگذاري تصورات قرون وسطايي و تعصبات ديني در مطالعات اسلامي كاست؛ به ويژه ظهور آرا و انديشههاي متنوع، مانع غلبة نگرش صرف كليسايي در مطالعة اسلام شد؛ در عين حال، معرفي ناقص و مغرضانة اسلام در آثار برخي اسلامشناسان اين عصر همچنان ادامه داشت. در همين دوران، تأسيس مراكز آموزشي زبان عربي در دانشگاههاي اروپايي در واقع، نخستين گامها به سمت خارج كردن تحقيقات شرقي ـ اسلامي از انحصار رجال ديني و كليسا بود. بخش زبان عربي در كلژ دوفرانس پاريس در سال 1587م. راهاندازي شد. در سال 1613م. آموزش زبان عربي در دانشگاه لايدن، در سال 1632.م در دانشگاه كيمبريج و در سال 1634.م، در دانشگاه اكسفورد معمول گشت. با رونق گرفتن آموزش زبان عربي در مراكز دانشگاهي معتبر اروپا، مطالعه و پژوهش در مصادر زبان عربي7 كه از اين پس يكي از پيششرطهاي تحقيقات اسلامي بود8، آغاز شد. اين تحولات سبب شد تا از آن پس براي مطالعة اسلام حتي براي رد كردن آن، مراجعه به منابع اساسي و مورد توجه مسلمانان، اهميت يابد. ادوارد پوكوك (1604-1691م.) انگليسي كه مطالعات او دربارة اسلام، عمدتاً با هدف رد كردن آن بود، با چنين رويكردي عالمانه، آثار خود را پديد آورد. او معتقد بود كه براي شناخت اسلام، بايد مستقيماً به منابع مورد قبول مسلمانان مراجعه كرد.9 همين ضرورت علمي بود كه بعدها با دسترسي دولتهاي اروپايي استعمارگر به گنجينههاي ارزشمند مكتوبات كشورهاي اسلامي، زمينة گردآوري، بررسي، تصحيح و چاپ نسخ خطي اسلامي را در غرب فراهم آورد.
به رغم غلبة نگرش علمي به مطالعات اسلامي، تلقيهاي خصمانة ديني از اسلام در آثار برخي از اسلامشناسان اين دوره همچنان تأثيرگذار بود. افترائات سخيف ويليام بدويل (1632-1561م.) كه از او به عنوان باني مطالعات شرقي ـ اسلامي در انگليس نام برده ميشود، نسبت به پيامبر اسلام، نمونة آن نگرش كليسايي است.10
دهههاي پاياني قرن 17م، طليعة عصر روشنگري بود. مكتب تجربهگرايي، تحولات بيشتري را در حوزههاي علمي و معرفتي و مآلاً رويكرد علمي به مسائل سياسي و اجتماعي پديد آورد. نگرش غيرديني به جهان، انسان و جامعه نتيجة چنين رويكردي بود. تدوين دايره المعارف «كتابخانة شرقي» توسط بارتلمي هربلو (1695-1625م.) فرانسوي كه با بهرهگيري از آثار مؤلفان متأخر مسلمان پديدآمد و در سال 1697 م. منتشر شد، تبلور چنين رويكردي در مطالعه شرق و اسلام بود.
با اصالت يافتن رويكرد علمي و عقلي در قرن هجدهم ميلادي، نگرش غرب به اسلام كه از دورة رنسانس و نهضت اصلاح ديني، همچنان متكي بر حقانيت دين مسيح بود، دگرگون شد. نياز اروپا به بازارهاي سرزمينهاي اسلامي، زمينهساز بلندپروازيهاي استعمارگرانه و امپرياليستي بود. از آن پس، منافع اروپاييان فراتر از منافع جدلي كليسا با اسلام محسوب ميشد. شناخت اسلام نيز نميتوانست محدود به مجادلات كلامي دربارة قرآن , پيامبر و بررسي فتوحات اسلام اوليه باشد. تعريف دين كه از قرون وسطي و تا حدودي پس از رنسانس، صرفاً اشكالي از عبادات بود، تحت تأثير دورة اصلاح ديني و رويكردهاي علمي پس از آن، به نظام اعتقادي، احكام و عبادات، متحول شد. 11 اين تحولات به رهايي شرق و به ويژه اسلام از بررسي و مداقة تنگنظرانه كه تاكنون غرب مسيحي، براي بررسي (و قضاوت در مورد) آن ها به كار ميبرد، آن جاميد و در واقع شرقشناسي مدرن از دل عناصر دنيوي (غيرديني) حاضر در فرهنگ اروپا در قرن هجدهم ميلادي سربرآورد. 12 از آن پس، شرق و اسلام به عنوان موضوعي مستقل براي مطالعه، مورد توجه پژوهشگران غربي قرار گرفت. اساس اعتبار مطالعه و پژوهش، به چگونگي به كارگيري روشهاي علمي معطوف گشت. اين تحولات، مطالعة اسلام را به كلي تغيير داد و توصيف عيني اسلام برپاية منابع و آثار مسلمانان، اهميت و اعتباري ويژه يافت.13 نمونهاي از چنين رهيافتي در كتاب «دربارة ديانت محمدي (ص)» اثر آدريان رلاند (1718-1672م.)، خاورشناس هلندي قابل اعتناست. او در اثر خود به زبان لاتين، با بهرهگيري از منابع و متون اصلي اسلامي، معرفي امانتدارآن هاي از آيين اسلام، آن گونه كه مسلمانان ميفهمند به خوانندة اروپايي ارائه كرد. رلاند همچنين با استناد به قرآن و سنت، اسلام را از اتهامهاي نارواي شرقشناسان تبرئه كرد و لذا، او را اولين اروپايي ميدانند كه در جهت معرفي چهرة حقيقي اسلام و پاسخ به افترائات رجال متعصب كليسا و شرقشناسان با روش علمي و مستند، اهتمام ورزيد.14 رلاند را به دليل تأليف كتابش، بنيانگذار روش نقد علمي متون اسلامي دانستهاند.15 سايمون اوكلي (1720-1678م.) استاد زبان عربي دانشگاه كيمبريج نيز در كتاب خود «تاريخ مسلمانان عرب» كه با بهرهگيري از منابع تاريخي مسلمانان پديد آورد و در سال 1708م. منتشر شد، با رويكردي محققانه و به دور از تعصبات معمول، سيماي پيامبر اسلام را آن گونه كه بود، معرفي كرد16 و با جسارتي علمي از برتري مسلمانان بر غرب سخن گفت. كتاب او مخاطبان اروپايي را دچار شوك دردآوري كرد17؛ زيرا اولين بار بود كه يك اروپايي، برتري مسلمانان را به دليل غناي علمي و فلسفي و تأثير عالمان و فيلسوفان مسلمان در احياي ميراث يوناني به وضوح بيان كرد. ترجمة جورج سيل (حدود 1736-1697م.)، شرقشناس انگليسي از قرآن كريم نيز از جمله اقدامات مهم عصر روشنگري در زمينة شناخت كتاب آسماني مسلمانان بود كه مستقيماً از زبان عربي به انگليسي ترجمه شد18و علاوه بر استحكام و وضوح ترجمه، مقدمة مشروح و پرمحتواي او با اقتباس از تفسيرهاي عربي مسلمانان ارزش كار او را نسبت به ساير ترجمههاي قرآن به زبآن هاي اروپايي دو چندان كرد. ترجمة جورج سيل مورد استقبال علاقمندان به شناخت اسلام، قرار گرفت و برخي نيز متأثر از محتواي غني و استوار آن به اسلام متمايل شدند.19
ترجمة او به دلايل پيش گفته، اساس ترجمههاي متعدد قرآن به ديگر زبآن هاي اروپايي بود و تا دهة 1980.م، 105 بار تجديد چاپ شد.20
آثار مزبور و بسياري از آثار پژوهشگران اروپايي در اين عصر كه عموماً با روشهاي علمي به معرفي اسلام پرداختند، تصوير اروپا از اسلام را كه در طول قرنها به عنوان ديني نفرت انگيز و دشمن مسيحيت شكل گرفته بود، به ديني مبتني بر فرهنگ و تمدن و البته متفاوت از تمدن اروپايي تغيير داد و فهم جديدي از اسلام را به مخاطبان اروپايي ارائه كرد.
ادوارد گيبون (1794-1734م.)، مورخ نامدار انگليسي و از رجال عصر روشنگري، يكي از نمونههاي تبلور تحولات اين عصر در شيوة نگرش به اسلام و بررسي و معرفي آن بود. گيبون در اثر معروف خود «انحطاط و سقوط امپراطوري روم» كه به خاطر تأليف آن، باني كاخ تاريخ در اروپا لقب گرفت21، فصلي را به زندگي و شخصيت پيامبر و سالهاي نخستين ظهور اسلام اختصاص داد و تحت تأثير اومانيسم اروپايي و با استناد به تحقيقات متأخر اروپاييان و نيز گزارشهاي مسافران به شرق اسلامي، زندگي آن حضرت و سالهاي نخستين ظهور اسلام را مورد كاوش قرار داد. او در اين بررسي محققانه، تلاش كرد تا به پيروي از شرقشناسان منصف و واقعگوي پيش از خود همچون سيمون اوكلي، قضاوتهاي منصفانه از اسلام و پيامبر داشته باشد و از هتاكيها و افترائات رايج در بيشتر پژوهشهاي گذشتة اروپاييان دربارة اسلام بپرهيزد؛ هرچند او نيز به مانند ديگر پژوهشگران غربي، عليرغم صداقت و تلاش عالمانه، نتوانست از برخي خطاها دور بماند.
گسترش دامنة مطالعات اسلامي از اهتمامهاي فردي به مراكز مطالعاتي و مجامع علمي و نيز فعال شدن مراكز مطالعات اسلامي در آلمان و هلند در عصر روشنگري به توسعه، بالندگي و تبديل آن به رشتههاي علمي، با عنوان كلي شرقشناسي در قرن 19م. آن جاميد.
با لشكركشي ناپلئون به مصر در سالهاي پاياني قرن 18م. روابط شرق و غرب دگرگون و فصل جديدي در نگاه غرب به شرق گشوده شد كه از نتايج آن، تقويت حس برتريجويي و شكلگيري نگاه قوم مدارانه در غرب نسبت به شرق و جهان اسلام بود. گسترش دامنة استعمار و قدرت گرفتن دولتهاي استعمارگر در شرق اسلامي، زمينهساز تقويت چنين نگرشهايي به جهان اسلام بود. برخي شرقشناسان اروپايي در خدمت اهداف استعماري قرار گرفتند و به طور مستقيم و غيرمستقيم به توجيه و تقويت اركان آن پرداختند. از جمله شرقشناساني كه در خدمت اهداف استعماري انگليسي بودند، فردريك دنيس موريس (1872-1805م.)، استاد كينگز كالج لندن بود. او در يكي از كتابهاي خود با عنوان «اديان جهان و ارتباطشان با مسيحيت»، براي تهاجم به جهان اسلام، مباني شرعي نيز فراهم كرد. اعتقاد او مبني بر اين كه انگليس به عنوان يك دولت استعماري، مسئوليت دارد كه انجيل را نشر دهد و براي ايفاي اين تكليف، گريزي از شناخت اديان سرزمينهاي ديگر و وجوه تمايز آن ها با مسيحيت نيست22، به روشني بيانگر چنين نگرش برتريجويانه وتبشيري است. ديدگاههاي ويليام موير (1905-1819م.) ، خاورشناس انگليسي كه سالهايي را در خدمت نظام استعماري انگليس در هند خدمت كرد، از ديگر نمونههاست. او در كتاب 4 جلدي خود به نام «زندگي محمد» (ص) كه در سال 1858.م انتشار يافت، ادعا كرد كه رستگاري، شامل مسلمانان نميشود، زيرا آنان مسيح را ناجي خود نميدانند. ارائة چهرة منفي از پيامبر اسلام از نكات اصلي كتاب اوست كه متعصبانه و با اهداف تبشيري23 و متأثر از تعاليم مذهب پروتستان نگاشته شده است.
با وجود چنين نگرشهاي برتري جويانة استعماري و تبشيري كه بيشتر در فرانسه و انگليس ـ يعني مراكز شرقشناسي24، رايج بود، گسترش فعاليتهاي علمي و محققانه نشان دادند كه رويكردهاي عالمانه و غيراستعماري در مطالعة شرق و اسلام از اقبال و اعتبار بيشتري برخوردار است. اين گونه فعاليتهاي علمي از نيمهي قرن 19 ميلادي به تدريج از رويكردهاي سلطه طلبانه و استعماري در مطالعات شرقي به اسلامي جدا شد. توماس كارلايل (1881-1795م.)، مظهر رويكرد عالمانه و محققانه در حوزة مطالعات اسلامي قرن 19.م، به ويژه در انگليس بود. او كه دين را ذاتي بشر ميدانست، معتقد بود درستي هر ديني را بايد با توجه به محيط فكري و فرهنگي آن سنجيد و قضاوت كرد. نظرية كارلايل دربارة ذاتي بودن دينورزي بشر، تأثير عميقي بر مطالعات ديني اروپا و در نتيجه مطالعات اسلامي اين قرن و پس از آن گذاشت.25 او نخستين اروپايي بود كه با انتشار كتاب «از قهرمانان» در سال 1840م. تأييد قاطعانه از صداقت پيامبر اسلام را در كل ادبيات و متون اروپايي قرون وسطايي و جديد تا آن زمان، اظهار كرد26 و بدينسان سنت چند سالة نفي و انكار اسلام و پيامبر آن توسط مستشرقان اروپايي را درهم شكست.27
مطالعة انتقادي متون شرقي ـ اسلامي نيز از ديگر تحولات در اين قرن بود كه در آثار اسلامشناسان دورههاي بعد نيز تأثيرگذاشت. «تاريخ مسلمانان در اسپانيا» اثر رينهارت دوزي (1883-1820م.)، شرقشناس بزرگ هلندي كه در سال 1861م. انتشار يافت، نمونة قابل اعتناي چنين شيوهاي در مطالعة متون تاريخي مسلمانان است.
حفركانال سوئز در سال 1869م. و گسترش نفوذ استعماري دو كشور انگليس و فرانسه و سهولت حمل و نقل، فاصلة ميان اروپا و كشورهاي اسلامي را كوتاه و زمينة سفر محققان اروپايي به اين كشورها و مطالعة ميداني جوامع اسلامي را بيش از پيش فراهم كرد. گروههاي تبشيري مسيحي نيز فرصت مناسبتري براي فعاليتهاي تبليغي يافتند. نگاه تحقيرآميز نسبت به شرق با آميزهاي از نگرش تبشيري، همچنان در مطالعة شرق اسلامي نقش ايفا ميكرد و البته به مباني علمي نيز آراسته و در واقع جايگزين نگاه سنتي غرب به شرق شد.
رويكرد پديدارشناختي دين در مطالعات اسلامي نيز از تحولات اين قرن بود، كه به تدريج، رويكرد غالب در مطالعات اسلامي در قرن 20م. شد. ميتوان به برجسته ترين تبلور اين رويكرد در قرن 19م. فردريك ماكس مولر (1900-1823م.) آلماني اشاره كرد كه ويراستاري و نشر مجموعة بزرگ 49 جلدي از متون مقدس شرقي از جمله كارهاي اوست28 . اين مجموعه از بزرگترين طرحهاي مطالعاتي در خصوص شرق و اسلام است و تدوين آن خدمت برجستة ماكس مولر به مطالعات اسلامي و نيز مطالعات دينشناسانه در غرب، به ويژه به زبان انگليسي محسوب ميشود.
از تحولات ديگر اين قرن در حوزة مطالعات اسلامي، اهتمام به اين مطالعات در امريكاست كه با تأسيس انجمن مطالعات شرقي در سال 1842م. آغاز شد29؛ هرچند مطالعات اسلامي در امريكا، تنها پس از جنگ جهاني دوم رو به باليدن گذاشت.
از اواخر قرن 19م. و اوايل قرن 20م. نوعي از تحقيق تاريخي در خصوص تحولات دروني اسلام و فرهنگ اسلامي با بررسي انتقادي منابع آن مورد توجه بود. گلدزيهر (1921-1850م.) مجارستاني، از پيشگامان اين رويكرد مطالعاتي بود كه كوشش داشت با شناخت منابع اصلي اسلامي، حياتي را كه اين منابع از آن سخن ميگويند، بازشناسد30 و در واقع، چارچوب فكري تاريخ اسلام را شناسايي كند.31 كتاب «تحقيقات اسلامي» او از مهم ترين آثار پژوهشي دربارة اسلام در اين دوران است كه تأثيرجدي در پژوهشهاي اسلامي و به ويژه حديث32، داشت. گلدزيهر، مهم ترين شرقشناس تأثيرگذار بر تصور اروپاييان از اسلام بود 33 ؛ در عين حال برخي ديدگاههاي او از سوي شرقشناسان و نيز عالمان جهان اسلام مورد انتقاد قرار گرفته است.
كتاب تاريخ قرآن از تئودور نولد كه (1931-1836م.) پيرخاورشناسان آلماني نيز كه در آن از اصالت قرآن سخن گفته است، از جمله آثار تأثيرگذار بر مطالعات اسلامي اروپاييان بود.
از ديگر شرقشناسان مؤثر بر تصور اروپاييان از اسلام، ماكدونالد (1943-1863م.)، شرقشناس انگليسي است كه بعدها مقيم امريكا شد و در انتقال سنت مطالعات اسلامي اروپايي به امريكا نقش داشت34. حيات ديني و تاريخ علوم در اسلام، دو موضوع مورد توجه او بود؛ هر چند دريافت او از اسلام، اصالت و درستي اين دين بود، اما در مجموع اسلام را بدعتي در مسيحيت ميدانست.35
تبلور كميت و كيفيت مطالعات اسلامي شرقشناسان غربي طي قرنهاي 18 و 19م. دايره المعارف اسلام بود. اين مجموعة بزرگ علمي كه از آن به عنوان بزرگترين طرح شرقشناسي در حوزة مطالعات اسلامي در طول تاريخ آن نام بردهاند36 و آن را آيينة تمام نماي ويژگيهاي مطالعات اسلامي در غرب دانستهاند37، با همت و مشاركت بسياري از شرق شناسان برجسته پديد آمد و به تدريج در فاصلة 1913م. تا 1938م. در 5 مجلد و به زبآن هاي انگليسي، فرانسه و آلماني در لايدن هلند منتشر شد.
دايره المعارف اسلام اگرچه حاوي مقالات علمي پرمحتوا و اطلاعات مفيد است، كاستيها و خطاهاي بسيار نيز دارد كه از چشم محققان غربي و مسلمان دور نمانده است؛ به ويژه ميتوان به مقالة «حديبيه» از لامنس (1862-1937م.) شرقشناس و كشيش متعصب بلژيكي كه آثارش مشحون از اسلام ستيزي و افترا به پيامبر اسلام است38، اشاره كرد. او از نمونههاي نادر شرقشناسان است كه نگرشش به اسلام، همچنان تحت تأثير نگاه سنتي وتبشيري شرقشناسي است.
لويي ماسينيون (1962-1883م.)، چهرة نامدار شرقشناسي فرانسه و اروپا در قرن بيستم، با پژوهشهاي عميق خود درباب انديشه و تجربة عرفاني مسلمانان كه بيشترين سالهاي عمر را صرف آن كرد، رويكرد جديدي را در مطالعات اسلامي اين قرن گشود. او با اين كه از گلدزيهر تأثير يافته بود، با رويكرد صرف تاريخيگرايانه در مطالعة اسلام، مخالف بود 39 و با رهيافتي ديگر به مطالعة اسلام پرداخت. ماسينيون اعتقاد داشت كه اسلام، صرف واژههايي در يك متن نيست؛ بلكه موجودي زنده در دل انسان مسلمان است.40 اين نگرش به اسلام، به ويژه بر پژوهشهاي اسلامي در فرانسه در نيمة اول قرن بيستم تأثيرگذاشت.
هاميلتون گيب (1971-1895م.) ، خاورشناس انگليسي نيز از جمله شرقشناسان تأثيرگذار بر روند تحولات مطالعات اسلامي در قرن 20م. بود. او با به كارگيري منابع اسلامي، به كشف رويدادهاي تاريخ اسلام و تفسير تحولات جوامع اسلامي همت گماشت، به ويژه در كتاب «اسلام به كجا ميرود؟»، منتشر شده در سال 1932م. به بررسي عالمانة تحولات جديد در كشورهاي مسلمان پرداخت. اين كتاب و ديگر اثر پژوهشي او با عنوان «گرايش هاي جديد در جهان اسلام»، آغازگر مرحلة جديدي در مطالعة جوامع مسلمان معاصر بود.41
گرايش پژوهشگران مسلمان به مشاركت در طرحهاي تحقيقاتي مشترك با پژوهشگران غربي دربارة فرهنگ و تمدن اسلامي از دهههاي نخستين قرن بيستم پديد آمد؛ هر چند اين مشاركتها بسيار كم رنگ بود و تنها پس از پايان جنگ جهاني دوم رو افزايش يافت.
نوعي رويكرد تجديدنظرطلبانه در پژوهشهاي اسلامي در نيمههاي قرن بيستم ميلادي ظهور كرد. انتشار كتاب «آغاز فقه اسلام» اثر ژوزف شاخت (1969-1902م.) شرقشناس آلماني، در سال 1950 م. در واقع، آغازگر اين گرايش به پژوهش بود. شاخت در كتاب خود با تحقيق در منابع اهل سنت به ويژه با استناد به «الرساله» شافعي، نظرية پيدايش متأخر احاديث فقهي و استناد بعدي آن ها به پيامبر42 را ارائه كرد. از نظر او روايتهاي فقهي كه از پيامبر اسلام و يا صحابه نسب ميبرند، متأثر از تحولات سياسي اجتماعي و مآلاً تطورات فقهي و كلامي قرن دوم هجرياند.
نظرية شاخت، مطالعات اسلامي در غرب را، به ويژه در حوزة قرآن و حديث، تحت تأثير قرار داد و پژوهشگران بعدي، استنتاجهاي او را به حوزههاي ديگر، از جمله فقه نيز بسط دادند.
تحولات اساسي در روند مطالعات اسلامي در غرب، از نيمة دوم قرن بيستم با توسعة مراكز پژوهشي و رشتههاي دانشگاهي اسلامشناسي در اروپا و آمريكا، ظهور نظريهها و رهيافتهاي جديد و نيز افزايش مشاركت پژوهشگران مسلمان در اين روند صورت تازهاي به خود گرفت.
*مدير گروه مطالعات اسلامي مركز مطالعات فرهنگي و بينالمللي
پاورقيها
حوراني، 17.
2.مارتين،20.
منيوي، 189.
اسعدي، 66.
نصر،
اسعدي، 41.
حوراني، 22.
واردنبرگ، 86.
اسعدي، 117.
اسعدي، 116.
حوراني، 24.
سعيد، 220.
واردنبرگ، 86.
بدوي، 191.
اسعدي، 125.
حوراني، 23.
سعيد، 141.
اسعدي، 78.
منيوي، 226.
اسعدي، 78.
منيوي، 229.
اسعدي، 150.
بدوي، 403.
سعيد، 18.
مارتين، 23.
اسعدي، 164.
منيوي، 251.
اسعدي، 145.
اسعدي، 147.
بدوي، 330.
واردنبرگ، 87.
بدوي، 333.
حوراني، 58.
همو، 64.
سعيد، 375.
لويس، 164.
اسعدي، 164.
بدوي، 356 به بعد.
حوراني، 57.
همو، 55.
واردنبرگ، 90.
گراهام، 125.
منابع
ـ اسعدي، مرتضي؛ 1381، مطالعات اسلامي در غرب انگليسي زبان؛ تهران، سمت.
ـ بدوي، عبدالرحمن؛ 1375، فرهنگ كامل خاورشناسان؛ ترجمة شكرالله خاكرند، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه.
ـ حوراني، آلبرت؛ 1994، الاسلام فيالفكر الاوروبي؛ بيروت، مؤسسه نوفل.
ـ سعيد، ادوارد؛ 1371، شرقشناسي؛ ترجمة عبدالرحيم گواهي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
ـ گراهام، ويليام؛ 1380، معرفي و نقدي بر كتاب مطالعات قرآني، ترجمة مرتضي كريمينيا، در «بولتن مرجع»، تهران، انتشارات بينالمللي الهدي.
ـ لوئيس، برنارد؛ 1994، مسأله الاستشراق، در «الاستشراق بين دعاته و معارضيه»، بيروت، دارالساقي.
ـ مارتين، ريچارد، سي؛ پيشينة مطالعات اسلامي در غرب، ترجمة سيد حسن اسلامي، آيينه پژوهش، شمارة 54.
ـ منيوي، مجتبي؛ 1348، اسلام از دريچة چشم مسيحيان، در «محمد خاتم پيامبران»، ج 2، تهران، حسينيه ارشاد.
ـ نصر، سيدحسين؛ 1382، موقعيت فلسفة اسلامي (مصاحبه) در «روزنامه همشهري شماره 3125».
ـ واردنبرگ، ژاك؛ سير اسلامشناسي در غرب، ترجمة همايون همتي،كلمه، شمارة 12.
نظرات و تجربیات شما
-
dar chonin garni ke vahshat hakem ast…:(
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
مطالعات اسلامی در غرب جستاری در تاریخ روند تحولات از آغاز تا نیمه قرن بیستم خوبه!!!
-
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.
-
سایت پارسی وی اگه همین طور ادامه بده خیلی موفق خواهد بود.
-
از کتاب های سایت خیلی استفاده کردیم خصوصا کتابهای نایابی که قرار داده اید.
-
سایت خوبی دارید. مخصوصا نوشته مطالعات اسلامی در غرب جستاری در تاریخ روند تحولات از آغاز تا نیمه قرن بیستم جالب بود.
-
تمام مطالب اندیشه را خوندم برام مفید بود و جالب.
-
جالب بود. سرعت دانلود کتابها واقعا عالیه. دستتون درد نکنه.
-
سایته خوبیه. از نوع نمایش گالریها لذت بردم. جالبه که عکسای سایت به این راحتی لود میشن.
-
سایت باید جامع و فراگیر باشه هنوز کار زیاده و امیدوارم تا آخر همین طور ادامه بدین :دی
-
مطالعات اسلامی در غرب جستاری در تاریخ روند تحولات از آغاز تا نیمه قرن بیستم خوبه!!!
تمام مطالب اندیشه را خوندم برام مفید بود و جالب.