«رولان میگفت این جنگ، جنگ ملتها نیست، جنگ کشورها و حتی دولتها هم نیست. این جنگ، جنگ روشنفکرانی است که «با ایدئولوژی جعلی خودشان، روح و فکر تودهها را مسموم کردهاند» و به جای دفاع از صلح و تبلیغ برادری «هر چه در توان دارند به کار میبرند تا بر کینهها بیفزایند و به دشمنیها […]
«رولان میگفت این جنگ، جنگ ملتها نیست، جنگ کشورها و حتی دولتها هم نیست. این جنگ، جنگ روشنفکرانی است که «با ایدئولوژی جعلی خودشان، روح و فکر تودهها را مسموم کردهاند» و به جای دفاع از صلح و تبلیغ برادری «هر چه در توان دارند به کار میبرند تا بر کینهها بیفزایند و به دشمنیها ابعاد تازهای ببخشند.»
به گزارش صلح خبر، روزنامه اعتماد نوشت: «عنوان مقاله «فراتر از جنگ و جدال» بود. آن را رومن رولان نوشته بود و سپتامبر ۱۹۱۴ در چنین روزی، در ژورنال دوژنو منتشر شد. آن روزها آتش جنگ بزرگی که بعدتر نخستین جنگ جهانی نام گرفت تازه شعله کشیده بود و اروپاییها به جان یکدیگر افتاده بودند. رولان در شروع مقالهاش، سربازان حاضر در جنگ را مخاطب میگرفت: «آه! ای جوانان دلاور و قهرمان که خون خود را بیدریغ و دلاورانه بر دشتهای تشنه فرومیریزید! در این تابستان گرم معلوم نیست چه کسانی حاصل جانبازیهای شما را درو خواهند کرد؟ شما جوانان دلاور، از هر ملتی که باشید و هر مقصد و مقصودی که داشته باشید، همه برای من عزیز و گرامی هستید. شما جوانان که با شجاعت به سوی مرگ میشتابید، پنداری از نسل ما که جوانی را با سستی و بیحالی گذراندهایم انتقام میگیرید. جوانان دلاور! برای همه شما خواه پیروز شوید و خواه شکست بخورید، آرزوی سعادت دارم!»
او سربازان را مجرم یا گناهکار نمیدانست، یا حداقل جرم و گناه آنان را در قیاس با سیاستمداران و رهبران کوچک میدید. از نظر او مجرمان واقعی کسانی بودند که باعث شروع جنگ شدند، نه کسانی که – هر کدام به دلیلی – در آن شرکت کردند. «ای رهبران و دولتمردان! شما چنین جوانان دلاور و گوش به فرمانی را در اختیار داشتید و به جای آنکه آنان را به سوی مقصد و مقصود والایی هدایت کنید، وادارشان کردید به میدان جنگ بروند، تا به خاک و خون بیفتند و اثری از آنان برجای نماند. شما آنها را در جبهههای جنگ رودرروی هم نگاه داشتید، تا جوانان دلاور ملتهای اروپا همدیگر را نابود کنند.»
البته روشنفکران اروپایی را هم شریک جرم سیاستمداران میدید و از خطاهای آنان نادیده نمیگذشت: «در هر کشور عقل و ایمان و شعر و هنر و دانش و دانایی هم به خدمت ارتش درآمدهاند و هر یک به نوعی با جنگ سروکار دارند و در میان نخبگان هر کشور کمتر کسی را مییابید که با این کشت و کشتار مخالف باشد. برعکس همه آنها میگویند که این جنگ به خاطر خداست و به خاطر آزادی و برای ترقی و تعالی جامعه بشری!»
نوشته بود فعلاً فقط سوسیالیستهای متعصب و مسیحیان تنزهطلب در این جنگ شرکت نکردهاند اما روند حوادث نشان میدهد آنها نیز «بهزودی سر عقل میآیند و وظیفه ملی و دینی خودشان را انجام میدهند.»
نوشت چقدر شرمآور است که وطندوستی ما باعث دشمنی با وطندوستان کشوری دیگر شود و بدتر اینکه روشنفکران مبلغ و مدافع این دشمنی باشند. او با جنگ مخالف بود، از ایدئولوژی جنگ نفرت داشت و روشنفکرانی را که با تحریف تاریخ و آمیختن راست و دروغ، کینهتوزی مردم نسبت به یکدیگر را توجیه میکردند مجرمان اصلی میدید؛ مجرمانی که خودشان به جنگ نمیرفتند اما مردم عادی و جوانان کشورشان را به حضور در جنگ و کشتن جوانان کشورهای دیگر تشویق میکردند. برای کشتارِ دیگری، فلسفه میبافتند و برای جنونی که شتابان رشد میکرد منطق میآوردند.
رولان میگفت این جنگ، جنگ ملتها نیست، جنگ کشورها و حتی دولتها هم نیست. این جنگ، جنگ همین روشنفکرانی است که «با ایدئولوژی جعلی خودشان، روح و فکر تودهها را مسموم کردهاند» و به جای دفاع از صلح و تبلیغ برادری «هر چه در توان دارند به کار میبرند تا بر کینهها بیفزایند و به دشمنیها ابعاد تازهای ببخشند.»
انتهای پیام