به گزارش مجله تصویری صلح خبر مارک تواین، پدر ادبیات آمریکا را بیشتر بشناسید صلح خبر – محمودرضا حائری: اگر در کودکی و نوجوانی ماجراهای تام سایر و هکلبری فین را نخوانده باشید؛ بی گمان سریال کارتونی هکلبری فین را دیده اید. نویسنده ی این داستان های پر ماجرا و شوخ و شنگ کسی نیست […]
به گزارش مجله تصویری صلح خبر
مارک تواین، پدر ادبیات آمریکا را بیشتر بشناسید
این نویسنده که «ویلیام فاکنر» او را پدر ادبیات امریکا می داند. در سال 1835 در ایالت میسوری همزمان با ظهور ستاره دنباله دار هالی به دنیا آمد و همان طور که خودش پیش بینی کرده بود به ظهور مجدد این ستاره دنباله دار در سال 1910 از دنیا رفت.
تواين در دوران ابتدايى، شاگردى متوسط بود، اما به قول خودش هيچ دانش آموزى در هجى كردن كلمات به پايش هم نمى رسيد. مارك در سال ۱۸۴۷ پدر خود را از دست داد و براى شاگردى نزد يك نقاش رفت و در عين حال، در نشريه «ژورنال» نيز به عنوان خبرنگار آغاز به كار كرد. مارك تواين از سال ۱۸۵۷ با اخذ گواهينامه به عنوان قايقران در رودخانه مى سى سى پى مشغول به كار شد. وي در سال ۱۸۶۱ به ويرجينيا كه والدينش اصالتاً اهل آنجا بودند، نقل مكان كرد و به عنوان سردبير نشريه «تريتوريال اينتر پرايز» انتخاب شد. در روز سوم فوريه ۱۸۶۳ تخلص ادبى مارك تواين متولد شد. او سفرنامه طنزآميزى را كه به رشته تحرير درآورده بود، با اين تخلص امضا كرد.
مارک تواین اولین داستان را در 1865 به نام « وزغ جهنده معروف ناحیه کالاوراس» در نیویورک منتشر نمود که شهرتی ناگهانی برای او بوجود آورد و موجب شد که مارک تواین راه قطعی داستان نویسی را دنبال کند. این قصه، داستانی است قدیمی و معروف که مارک تواین آن را تازه گردانیده است و مسابقه ای را نشان می دهد میان معروفترین و جهنده ترین وزغ منطقه متعلق به آسیابانی جوان و وزغ شخص دیگری به نام دنیل وبستر. این داستان به ظاهر ساده، با قلم طنزآمیز و لحن آمیخته با مسخره مارک تواین، به صورت داستانی بسیار زیبا و دلپذیر درآمد و مارک تواین را نویسنده محبوب عامه ساخت.
پس از آن، مارک تواین سفر طولانی خود را آغاز کرد و تقریباً سیزده سال در خارج از کشور به سر مي برد. «ساده دلان در سفر کشتی» (1869) در واقع سفرنامه ای است که آمد و شدهای دریایی نویسنده را به ایتالیا و بیت المقدس وصف می کند. مارک تواین در این سفرنامه، تمدن کهن منطقه مدیترانه را به گونه اي طنز آميز می نگرد. توصیف موزه ها، شهرها و خرابه ها همگي این امکان را به مارک تواین داده است که هنر مضحکه نویسی خود را آشکار کند و به هر چیز جنبه نمایشی طنز ببخشد. این اثر نیز برای نویسنده شهرت و ثروت به همراه داشت.
در سال ۱۸۶۶ تواين به عنوان روزنامه نگار به هاوايى سفر كرد و يادداشت هاى بسيارى را از اتفاقات و رويدادهاى اين سفر جمع آورى نمود. پس از آن، سفرى به فرانسه و ايتاليا داشت و تجربيات خود را در كتابى با نام «بى گناهان فرنگ» ذكر كرد كه پس از انتشار، به سرعت به اثرى محبوب در ميان آمريكاييان و اروپاييان تبديل شد. تواين معمولاً براى نوشتن به مسافرت هاى متعددش رجوع مى كرد و شايد به همين دليل است كه آثارش حال و هواى سفرنامه دارد؛ نمونه بارز آن «ماجراهاى تام ساير» است كه در سال۱۸۷۶ به چاپ رسيد.
موفقيت اولين كتاب تواين تا حدى او را از لحاظ مالى تامين كرد و او توانست با «اوليويا لنگدن» ازدواج كند. اوليويا زنى خانواده دوست بود و خود را وقف حفاظت و مراقبت از شوهر و خانواده اش مي كرد. يك سال پس از ازدواج به هارتفورد مهاجرت كردند و غير از مسافرت هاى مقطعي كه به خارج از كشور داشتند، تا سال ۱۸۹۱ در اين مكان ماندند. در اين زمان تواين سخنرانى هاى متعددى را در ايالات متحده و انگلستان در زمينه ادبيات ايراد نمود و در خلال همين دوران هم آثار درخشان خود را خلق كرد كه «ماجراهاى تام ساير»، «شاهزاده و گدا»، «زندگى در ساحل رودخانه مى سى سى پى» و «هاكلبرى فين» از آن جمله اند. تواين داستان «شاهزاده و گدا» را درباره ادوارد ششم پادشاه انگلستان نوشت و آن را به دختران خوش اخلاق و مهربان خود، «سوزى» و «كلارا» تقديم كرد.
مارك تواين، با داستان هاى پرماجراى خود مانند «تام ساير» و «هاكلبرى فين» به نويسنده اى جهانى بدل شد و در سراسر جهان خوانندگان فراوانى يافت.«ارنست همينگوى» در اثر خود به نام «تپه هاى سبز آفريقا» مى نويسد: «تمام ادبيات نوين آمريكا از يك كتاب سرچشمه مى گيرد و آن «هاكلبرى فين» اثر مارك تواين است… و بهترين كتابي است كه در دست داريم.»
دوران میان انتشار تام سایر و پایان قرن نوزدهم بهترین سال های زندگی مارک تواین بود. در این سال ها او در اوج آفرینندگی و آسایش در کنار همسر و فرزندانش به سر می برد. در سال 1894 بنگاه نشری که مارک تواین در آن سهم عمده داشت زیان سنگینی داد، و نیز ماشین حروفچینی پرخرجی که مارک تواین در آن سرمایه گذاری کرده بود بی فایده از کار درآمد. مارک تواین ورشکسته شد.
ناچار برای پرداخت بدهی های سنگین خود به اروپا رفت و به سخنرانی و خواندن قطعات آثار خود و خنداندن و سرگرم کردن مردم پرداخت. در سال 1900 به امریکا بازگشت و توانست بدیهی های خود را تماماً بپردازد و عنوان «ورشکسته» را از روی نام خود بردارد. اما چند سال کار توان فرسا، و مرگ فرزند و بیماری همسر، او را درهم شکسته بود و ده سال پایانی عمر به تلخکامی و نومیدی گذشت. با این حال مارک تواین هرگز دست از کار نکشید، چنان که پس از مرگش حجم آثار منتشر نشده اش از آثار منتشر شده اش کمتر نبود.
چند گزین گویه طنزآمیز از مارک تواین
ما در این سرزمین از وجود سه چیز برخورداریم: وجدان بیدار، آزادی بیان و احتیاط لازم برای اینکه از دوتای اول هرگز استفاده نکنیم!
درباب عقیده: فرد را برای چیزی که به آن اعتقاد دارد به کلیسا راه میدهند ولی برای چیزی که میفهمد از آنجا اخراج میکنند.
درباب پرحرفی: بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید تا اینکه آن را باز کنید و همه تردیدها را از میان ببرید.
درباب دروغ: یک «دروغ» ممکن است دنیا را دور بزند و به سر جای اولش برگردد؛ ولی در همین مدت یک «حقیقت» هنوز دارد بند کفشهای خود را میبندد تا حرکت کند.
در باب مذهب: قسمتهایی از انجیل را که نمیفهمم ناراحتم نمیکنند. قسمتهایی از آن را که میفهمم عذابم میدهند.
منبع : Bartarinha