امروز: پنجشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۳ / قبل از ظهر / | برابر با: الخميس 22 شعبان 1446 | 2025-02-20
کد خبر: 565090 |
تاریخ انتشار : 29 بهمن 1403 - 16:26 | ارسال توسط :
0
1
ارسال به دوستان
پ

محمدجواد محمدحسینی:  این جلسه با اهتمام و مشارکت مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای محمدجواد محمدحسینی، برگزار شد. موضوع اصلی بحث باورهای آخرالزمانی گروه‌های سلفی جهادی و به‌ویژه داعش بود و چگونگی استفاده این گروه‌ها از روایت‌های آخرالزمانی برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات خود بررسی شد. قزوینی توضیح داد که چگونه داعش از […]

محمدجواد محمدحسینی:  این جلسه با اهتمام و مشارکت مجید تفرشی، مدیر و مؤسس خانۀ گفتارها، و اجرای محمدجواد محمدحسینی، برگزار شد. موضوع اصلی بحث باورهای آخرالزمانی گروه‌های سلفی جهادی و به‌ویژه داعش بود و چگونگی استفاده این گروه‌ها از روایت‌های آخرالزمانی برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات خود بررسی شد. قزوینی توضیح داد که چگونه داعش از روایت‌های آخرالزمانی مانند جنگ دابق برای جذب نیرو استفاده کرده و پس از شکست در دابق، گفتمان خود را تغییر داده است. همچنین به نقش بحران هویت و استفاده از رسانه‌ها در جذب جوانان به این گروه‌ها اشاره شد.در ادامه، خلاصه‌ای از بیانات یاسر قزوینی حائری و مجید تفرشی خواهد آمد. علاقه‌مندان می‌توانند برای اطلاع از تمامی مباحث طرح‌شده به آرشیو خانۀ گفتارها در کلاب‌هاوس مراجعه کنند و پوشۀ شنیداری این جلسه را بشنوند.
روایات ملاحم و فتن
یاسر قزوینی: روایات مربوط به آخرالزمان که به “روایات ملاحم و فتن” مشهورند، در گفتمان اسلامی به‌وفور یافت می‌شوند. این روایات در منابع حدیثی اهل سنت گردآوری شده‌اند و حتی تک‌نگاری‌هایی هم درباره آن‌ها نوشته شده است. از جمله مهم‌ترین این منابع، کتاب الملاحم و الفتن اثر نعیم بن حماد است.
این مجموعه، دریایی از روایات متنوع است که از جنبه‌های مختلف، از جمله جغرافیا و مکان، داستان‌پردازی شده‌اند. در طول تاریخ، گروه‌های مختلف این روایات را به زمان خود تطبیق داده و آن‌ها را نشانه‌ای از دوران خویش دانسته‌اند. البته بسیاری از این روایات جعلی هستند. به‌ویژه، حجم زیادی از احادیث کتاب الملاحم و الفتن از نظر علمای متخصص مستند نیستند.
در میان علمای شیعه، فقهای برجسته نسبت به نشانه‌های ظهور سخت‌گیرترند و بسیاری از حوادث دراماتیکی را که در این روایات ذکر شده‌اند ضعیف می‌دانند. با این حال، ما با حجم گسترده‌ای از این روایات روبه‌رو هستیم که منشأ و صحت آن‌ها مورد بحث است. بسیاری از آن‌ها درباره شام و سوریه‌اند و احتمالاً در دوره اموی ساخته شده‌اند.
به نظر می‌رسد که در دوره‌های مختلف، گروه‌های گوناگون این روایات را برای مشروعیت‌بخشی به حرکت‌های خود دست‌چین کرده و تغییر داده‌اند. در سنت شیعی، این نوع تطبیق‌ها و تعیین مصادیق مشخص برای نشانه‌های ظهور چندان پذیرفته نیست. از نگاه علمای عقل‌گرای شیعه، این روایات را نمی‌توان برای تعیین زمان ظهور یا نسبت دادن به افراد و حوادث معین به کار برد. با این وجود، تاریخ نشان داده که چنین روایاتی همواره مورد استفاده گروه‌های مختلف برای توجیه اقداماتشان بوده است.
جهیمان العتیبی
برای بررسی نگاه آخرالزمانی سلفیان جهادی، بهترین نقطه آغاز، اول محرم سال ۱۴۰۰ هجری است، یعنی زمانی که جهیمان العتیبی، یک سلفی عربستانی، گروه سلفی «المحتسبة» را تشکیل داد و به همراه یارانش مسجدالحرام را اشغال کرد. این اتفاق هفت ماه پس از انقلاب ۵۷ در ایران و در بحبوحه ماجرای سفارت آمریکا رخ داد. آن‌ها ادعا داشتند که فردی به نام محمد قحطانی، مهدی موعود است و بر اساس حدیثی که می‌گوید «بیعت با مهدی بین رکن و مقام انجام می‌شود»، از مردم خواستند با او بیعت کنند. این گروه مسلح بود و درهای مسجدالحرام را بست.
این ماجرا چندین هفته طول کشید تا سرانجام حکومت عربستان، با کمک نیروهای ویژه فرانسوی، به رهبری ژان مایکل، آن را سرکوب کرد. در این میان، نکته مهم این است که تحولات بزرگ جهانی معمولاً چنین برداشت‌های آخرالزمانی را تقویت می‌کنند. اگر به شرایط آن دوران نگاه کنیم، از منظر جهیمان و یارانش، وقوع انقلاب ایران یک رویداد بزرگ در جهان اسلام بود که به تصور آن‌ها، نشانه‌ای از نزدیک بودن تحولات آخرالزمانی به شمار می‌رفت.
جهیمان العتیبی همچنین تحت تأثیر مفهوم «مجدد قرن» بود، که بر اساس آن، هر صد سال فردی ظهور می‌کند که دین را احیا می‌کند. این ایده، همراه با حس نزدیکی به یک تحول تاریخی، انگیزه‌ای برای این گروه شد تا دست به اقدام بزنند. چند هفته بعد، با حمله شوروی به افغانستان، ماجرای جهاد در افغانستان مطرح شد و حادثه جهیمان در سایه این تحولات به حاشیه رفت.
بااین‌حال، جهیمان العتیبی یک حلقه ارتباطی مهم است که بسیاری از پژوهشگران نادیده می‌گیرند. او تأثیر مستقیمی بر چهره‌هایی مانند ابومحمد مقدسی داشت، که بعدها پدر معنوی ابومصعب زرقاوی شد. خود زرقاوی، به‌عنوان بنیان‌گذار داعش، نقشی کلیدی در شکل‌گیری سلفی‌جهادی مدرن داشت.
عربستان سعودی در سال‌های اخیر شروع به بررسی و انتشار پژوهش‌هایی درباره جهیمان کرده است، درحالی‌که پیش‌تر دسترسی به اسناد این ماجرا محدود بود.جهیمان العتیبی و گروهش در زمان و شرایط خاص خود، مجموعه‌ای از روایات آخرالزمانی را انتخاب و ترکیب کردند تا یک روایت منسجم برای مشروعیت‌بخشی به حرکتشان بسازند. نمونه آن، استفاده از حدیث بیعت در رکن و مقام، و تطبیق آن بر محمد قحطانی بود. این الگو، بعدها بارها توسط گروه‌های دیگر نیز تکرار شد.
خلافت بر منهاج نبوت
اینکه اصطلاح «سلفی جهادی» دقیقاً از چه زمانی و چگونه اطلاق شد، محل بحث است. یکی از نقاط آغاز این جریان، محمد عبدالسلام فرج است. او که رهبر گروهی بود که انور سادات را ترور کرد، کتابی تحت عنوان الفریضة الغائبة نوشت که به‌عنوان نخستین مانیفست سلفیان جهادی شناخته می‌شود. این کتاب، گرچه متأثر از اندیشه‌های سید قطب است، اما در مقایسه با او، رویکردی جهادی‌تر، حماسی‌تر و حتی افراطی‌تر دارد و با چاشنی نگاه‌های آخرالزمانی همراه است.
نکته جالب اینجاست که وقتی این کتاب را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم بسیاری از روایت‌هایی که بعدها داعش از آن‌ها استفاده کرد، در همین متن آمده است. محمد عبدالسلام فرج در ۲۴ سالگی اعدام شد، اما اندیشه‌های او همچنان تأثیرگذار باقی ماند. یکی از کلیدی‌ترین مباحث در این کتاب، استناد به روایتی منتسب به پیامبر است که در آن، سیر تاریخی حکومت‌ها این‌گونه ترسیم می‌شود:
۱. نخست، دوره نبوت برقرار است.۲. سپس خلافتی بر منهاج نبوت شکل می‌گیرد.۳. بعد از آن، حکومت‌های استبدادی یا ملک جبری ظهور می‌کنند (دوره‌ای که در آن حکومت‌ها از مسیر عدالت و شریعت فاصله می‌گیرند).۴. سرانجام، بار دیگر خلافتی بر منهاج نبوت بازخواهد گشت که عدالت را در میان مردم برقرار می‌کند.
این روایت، برای سلفیان جهادی اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا نه‌تنها به آن‌ها یک چهارچوب تاریخی برای درک وضعیت موجود می‌دهد، بلکه آن‌ها را در مسیر احیای خلافت مشروع می‌بیند.
جالب است که این روایت فقط در میان سلفیان جهادی کاربرد نداشته است. برای مثال، در دوره مشروطه، برخی از اندیشمندان شیعه مانند نویسندگان مجله «العرفان» از آن استفاده کرده‌اند، هرچند که در نگاه رایج شیعی، چنین روایتی پذیرفته نیست، زیرا در آن، خلفای گذشته مشروع دانسته شده‌اند.
این روایت، بنیان فکری بسیاری از گروه‌های جهادی، از جمله داعش است. در تحلیل گفتمان، می‌توان گفت که دال مرکزی ایدئولوژی داعش همین ایده «خلافت بر منهاج نبوت» است، یعنی آن‌ها خود را ادامه مشروع خلافت نخستین می‌دانند و حکومت‌های فعلی را غیرشرعی و فاسد تلقی می‌کنند.
روایت فتح قسطنطنیه و رومیه
یکی دیگر از روایاتی که داعش به‌شدت بر آن تأکید دارد، حدیثی است که در آن از پیامبر پرسیده می‌شود که آیا ابتدا قسطنطنیه فتح خواهد شد یا رومیه، و پاسخ این است که شهر هرقل (رومیه) ابتدا فتح خواهد شد.فتح قسطنطنیه در سال 1453 میلادی توسط محمد فاتح تحقق یافت، اما برخی از جهادی‌ها، از جمله داعش، این فتح را ناکامل یا غیرمشروع می‌دانند و ادعا می‌کنند که این رویداد باید دوباره رخ دهد.این روایت اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا هم در میان مسلمانان و هم در نگاه آخرالزمانی مسیحیان به فتح قسطنطنیه اشاره شده است.
پرچم‌های سیاه از خراسان
یکی دیگر از احادیث مهم، روایتی است که می‌گوید پرچم‌های سیاه از خراسان به حرکت درخواهند آمد و زمینه‌ساز حکومت مهدی خواهند شد. این روایت در برخی از گفتمان‌های جهادی، به‌ویژه در القاعده و بعدها داعش، مورد استفاده قرار گرفت.
از القاعده تا داعش: تحول گفتمان آخرالزمانی
در دوران جهاد افغانستان، القاعده شکل گرفت، اما نگاه آخرالزمانی در این دوره چندان برجسته نبود. هرچند که بن‌لادن گاهی از روایات مرتبط با رایات سود (پرچم‌های سیاه) و خراسان سخن می‌گفت، اما تمرکز اصلی بر مبارزه با دشمنان اسلام (غرب و حکومت‌های دست‌نشانده) بود.
با آغاز جنگ سوریه در سال 2011، گفتمان آخرالزمانی بیش از پیش برجسته شد. شام در احادیث نبوی جایگاهی ویژه دارد و در منابع اسلامی به‌عنوان منطقه‌ای که نبردهای بزرگ آخرالزمان در آن رخ خواهد داد، شناخته می‌شود. داعش با استفاده از این احادیث، حضور خود در سوریه را توجیه کرد و خود را بخشی از این سناریوی آخرالزمانی معرفی نمود.
برای درک اهمیت سوریه (شام) در نگاه سلفیان جهادی، باید به جایگاه آن در منابع اسلامی توجه کرد؛ در بسیاری از احادیث، شام محل جنگ‌های آخرالزمانی بین مسلمانان و دشمنان اسلام معرفی شده است. روایت‌هایی درباره نزول عیسی مسیح در دمشق و نبرد با دجال، اهمیت سوریه را در نگاه آخرالزمانی افزایش داده است. داعش از این باورها برای بسیج نیروهای خود استفاده کرد و ادعا نمود که جنگ سوریه، مقدمه ظهور خلافت موعود است.این نگاه تاریخی و آخرالزمانی، به گروه‌های جهادی نه‌تنها انگیزه ایدئولوژیک می‌دهد، بلکه آن‌ها را به این باور می‌رساند که در حال ایفای نقشی مقدس در مسیر بازگرداندن اسلام به عصر طلایی‌اش هستند.
شام یا همان سوریه در منابع اسلامی به‌عنوان «أرض المبارکة» و «أرض الملاحم و الفتن» شناخته می‌شود؛ زیرا بر اساس روایات، جنگ‌های آخرالزمانی در این منطقه رخ خواهند داد. این موضوع باعث شده گروه‌های مختلف جهادی که در سوریه فعال هستند، هر یک با توجه به موقعیت خود، روایت خاصی از این جنگ‌ها ارائه دهند. برخلاف اصطلاحاتی مانند «الجهاد العراقی» یا «الجهاد الافغانی»، اصطلاح «الجهاد الشامی» به‌صورت ویژه‌ای رواج پیدا کرده و از جهاد در شام به‌عنوان جهاد مبارک و برتر یاد می‌شود. این مفهوم به‌عنوان آرمانی‌ترین میدان نبرد جهادیون مطرح شده است.
یکی از افرادی که این نگاه را ترویج کرد، زهران علوش، رهبر جیش الاسلام بود. او در زندان سدنایا آرزوی جهاد در قفقاز را داشت، اما پس از آزادی دریافت که جنگ در سوریه همان جهاد مطلوب است. گروه‌های دیگر مانند حزب اسلامی ترکستان که متشکل از جهادیون اویغور است نیز به‌جای مبارزه در سین‌کیانگ علیه چین، به سوریه آمدند، زیرا این منطقه را مرکز نبردهای آخرالزمانی می‌دانستند. برخی از اعضای این گروه هزاران دلار هزینه کردند تا خود و خانواده‌شان را از ترکستان شرقی به شام برسانند و در این نبردها حضور داشته باشند.
شام به‌عنوان سرزمین نبردهای آخرالزمانی، جایگاه ویژه‌ای در گفتمان گروه‌های جهادی دارد و آن را مقدمه‌ای برای تحولات آینده می‌دانند. مناطقی مانند غوطه شرقی به دلیل روایات تاریخی، اهمیت خاصی در این دیدگاه پیدا کرده‌اند و جهادیون حضور در این مناطق را تحقق پیشگویی‌های دینی می‌دانند.
این روایت‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری گفتمان آخرالزمانی گروه‌های جهادی در سوریه دارند. یکی از احادیثی که مورد استناد قرار گرفته، درباره غوطه دمشق است که در آن منطقه‌ای به نام فُسطاط المسلمین (محل استقرار مسلمانان) معرفی شده است. این روایت به‌گونه‌ای تفسیر شده که در آخرالزمان، جبهه حق و باطل کاملاً از هم جدا خواهند شد و غوطه دمشق به پایگاه نیروهای جهادی تبدیل می‌شود. زهران علوش، رهبر جیش الاسلام، از این روایت برای مشروعیت‌بخشی به نبرد خود استفاده می‌کرد و آن را به‌عنوان بخشی از جنگ مقدس آخرالزمانی مطرح می‌ساخت تا پیکارجویان را برای پیوستن به این جنگ ترغیب کند.
علاوه بر این، گروه‌هایی مانند جبهة النصرة نیز از نمادها و اصطلاحات آخرالزمانی در نام‌گذاری‌های خود بهره بردند. برای مثال، نهاد رسانه‌ای این گروه «المنارة البیضاء» نام داشت، که اشاره به حدیثی دارد که می‌گوید حضرت عیسی (ع) در آخرالزمان از مناره سفید یکی از مساجد دمشق فرود خواهد آمد. این نوع نام‌گذاری‌ها و استناد به روایات دینی، بخشی از راهبرد این گروه‌ها برای ایجاد مشروعیت دینی و بسیج نیروها در سوریه بوده است.
تفاوت گروه‌های سلفی در نگاه به آخرالزمان
این گروه‌ها تفاوت‌های عمده‌ای دارند، به‌ویژه در مسیر تحولاتی که طی کرده‌اند. برای مثال، جبهة النصره که بعدها به تحریر الشام تغییر نام داد، با گذر زمان دچار تغییرات ایدئولوژیک شد. رهبر آن، ابو محمد الجولانی، سعی در توجیه این تغییرات دارد، اما همچنان بحث‌های زیادی پیرامون این تحولات مطرح است.
در نگاه آخرالزمانی، تقریباً تمام این گروه‌ها روایت خلافة علی منهاج النبوة را قبول دارند، اما اختلاف آن‌ها در زمان‌بندی وقوع آن است. برای مثال، القاعده این روایت را معتبر می‌داند، اما اعتقاد دارد که اعلام خلافت توسط داعش نادرست و زودهنگام بوده است. بسیاری دیگر از گروه‌های جهادی نیز رویکرد مشابهی دارند و معتقدند هنوز زمان برپایی این خلافت نرسیده است.
نکته مهم دیگر، تفاوت گفتمانی میان شیعه و اهل سنت در زمینه نبردهای آخرالزمانی است. در ذهنیت شیعی، تقابل نهایی میان بنی‌هاشم و بنی‌امیه دیده می‌شود، در حالی که در میان اهل سنت، این تقابل میان حکومت و خوارج است. از این‌رو، القاعده و گروه‌هایی مانند جیش الاسلام، داعش را خوارج عصر می‌دانند. زهران علوش، رهبر جیش الاسلام، که از روایات آخرالزمانی درباره غوطه دمشق و فُسطاط المسلمین برای مشروعیت‌بخشی به جهاد خود استفاده می‌کرد، داعش را مصداق خوارج در دوران معاصر معرفی می‌کرد.
شدت باورهای آخرالزمانی در گروه‌های مختلف جهادی، به میزان ایدئولوژیک بودن آن‌ها بستگی دارد. در یک طیف، هرچه گروهی سکولارتر یا ملی‌گرایانه‌تر باشد، نگاه آخرالزمانی ضعیف‌تر است، و هرچه ایدئولوژیک‌تر باشد، این نگاه پررنگ‌تر می‌شود. داعش در این طیف در افراطی‌ترین نقطه قرار دارد، پس از آن القاعده و سپس دیگر گروه‌های اسلام‌گرا.
یکی دیگر از روایات مهم، جنگ دابق است که به یک صلح میان مسلمانان و روم اشاره دارد، پیش از آنکه رومیان خیانت کنند و نبرد نهایی آغاز شود. این روایت همچنان در تحلیل‌های آخرالزمانی مورد استناد قرار می‌گیرد. برخی تحلیل‌ها حتی اشاره دارند که تغییر مواضع جولانی و روابط جدیدش می‌تواند نشانه‌ای از همان دوره صلح مورد اشاره در روایت باشد. به‌طور کلی، این روایات همچنان به شکل‌های مختلف با تحولات روز تطبیق داده می‌شوند.
داعش از شخصیتی به نام زرقاوی که مؤسس آن تلقی می‌شود، تأثیر بسیاری گرفته است. زرقاوی شاگرد ابو محمد مقدسی بود که بعدها از سوی داعش منزوی شد. مقدسی به جریانی متصل بود که جهیمان العتیبی هم بخشی از آن بوده است. زرقاوی در سال ۲۰۰۶ کشته شد و جمله معروفی دارد که بیان می‌کند: «این آتشی که در عراق شعله‌ور شده شعله‌اش بزرگتر خواهد شد و دامن سپاهیان صلیب در دابق را خواهد گرفت.»
 گفتمان و پادگفتمان داعش
برای تحلیل نحوه استفاده داعش از روایت‌های آخرالزمانی برای مشروعیت بخشیدن به خود، از دیدگاهی به نام «گفتمان و پادگفتمان» استفاده می‌کنم. این مفهوم را از استاد بزرگواری به نام دکتر شعیری آموختم. من هم در تحلیل‌های خود به یک سری مفاهیم عقیدتی و مصداقی می‌رسیدم که باعث تحرک و حرارت در پیروان داعش می‌شدند. دکتر شعیری این مفاهیم را به دو دسته گفتمان (شناختی) و پادگفتمان (احساسی) تقسیم کرده‌اند.برای مثال، در شیعه دوازده‌امامی، بحث امام دوازدهم که در غیبت به سر می‌برد، بخشی از گفتمان است. اما زیارت آل یاسین، دعای ندبه، و سایر اعمالی که احساسات و اعتقادات را تقویت می‌کنند، بخشی از پادگفتمان محسوب می‌شوند. در داعش نیز یک بخش گفتمانی و یک بخش پادگفتمانی وجود دارد.
محور اصلی گفتمان داعش، خلافة علی منهاج النبوة است؛ زمانی که ابوبکر البغدادی در سال 2014 خلافت خود را در مسجد موصل اعلام کرد. این مفهوم، اشاره به بازگشت خلافت اسلامی بر اساس الگوی نبوی دارد، که در گفتمان داعش به‌عنوان یک رویداد آخرالزمانی معرفی می‌شود.
در سطح پادگفتمانی، حدیث جنگ دابق مطرح است که به وقوع نبرد آخرالزمانی میان مسلمانان و سپاهیان صلیبی در دابق (مکانی در حومه حلب) اشاره دارد. روایت‌های مختلف این جنگ، شامل حضور هشتاد پرچم، هرکدام با دوازده هزار نفر از سپاهیان صلیبی، در مقابل مسلمانان است که پس از ایجاد صلح، دوباره صلیبی‌ها خیانت می‌کنند و جنگ ادامه می‌یابد تا پیروزی مسلمانان و فتح قسطنطنیه و رومیه حاصل شود. این روایت به‌عنوان نمادی از نبردهای آخرالزمانی در گفتمان‌های جهادی به‌ویژه در داعش، بسیار پررنگ است. در حقیقت، این جنگ، در دوران کنونی، نقطه عطفی برای گروه‌هایی است که به دنبال اثبات وجود چنین نبردهایی در دنیای امروز هستند.
شاید جالب‌ترین بخش این پیش‌بینی‌ها، سخنان ابو مصعب الزرقاوی در سال 2005 باشد، زمانی که او به شکل پیشگویانه از جنگ دابق سخن می‌گفت، زمانی که هنوز حتی جنگ سوریه شروع نشده بود. او پیش‌بینی کرده بود که این جنگ در آینده و در سرزمین‌هایی مانند دابق روی خواهد داد. حتی بعد از کشته شدن الزرقاوی در سال 2006، داعش این پیشگویی را به‌عنوان بخشی از روایت خود گسترش داد و در مراحل مختلف از آن بهره برد.این پیشگویی‌ها به گروه داعش این امکان را می‌دهد که نگاه‌های آخرالزمانی خود را تقویت کنند و به دیگر مسلمانان نشان دهند که پیشگویی زرقاوی درست است. داعش هم در طول نبرد دابق را تصرف کرد و از اینجا دیگر نام «دابق» و «اعماق» که نام دیگر دابق است، مهم می‌شود؛ اسم مجله انگلیسی‌زبان داعش می‌شود دابق و اسم خبرگزاری آن می‌شود اعماق. همچنین در این راستا فیلم‌های دراماتیک از این مناطق تولید می‌کنند که به گفتمان و برندینگ آن‌ها کمک می‌کند. برای بسیاری از جهادی‌ها، این روایت‌ها جذابیت زیادی دارد، چون علاوه بر وعده‌های دینی، به‌نوعی انگاره‌ای از یک یوتوپیا یا مدینه فاضله اسلامی در آخرالزمان را ترسیم می‌کند.همچنین در بحث جلب جوانان و مبارزان جدید، گفتمان خلافة علی منهاج النبوة و پیشگویی‌های جنگ دابق، نقش مهمی در جذب نیروهای جدید ایفا کرده و همچنان در روند شکل‌گیری داعش به‌عنوان یک برند جهادی مهم محسوب می‌شود.
یکی از دلایل اصلی که باعث شد تعداد زیادی از جوانان از سراسر جهان به داعش بپیوندند، گفتمان آخرالزمانی این گروه بود. بسیاری از این افراد بر این باور بودند که با پیوستن به داعش، در تحقق نبرد نهایی آخرالزمان نقش خواهند داشت. این روایات آخرالزمانی، که داعش به‌شدت بر آن‌ها تأکید می‌کرد، عامل مهمی در بسیج نیروها و مشروعیت‌بخشی به اقدامات این گروه بود.
در این میان، حدیثی دیگری که داعش بر آن تکیه می‌کرد، حدیثی بود که می‌گفت مسلمانانی که در این جنگ دابق شرکت دارند، صاحبان مادرانشان هستند. طبق این روایت، مسلمانانی که در جنگ آخرالزمانی شرکت می‌کنند، فرزندانی هستند که از مادران غیرمسلمان متولد شده‌اند. داعش این روایت را بهانه‌ای برای احیای سنت برده‌داری و گرفتن کنیز قرار داد، زیرا معتقد بود که برای تحقق این پیشگویی، باید شرایط آن را ایجاد کند. بنابراین، برده‌داری را نه‌تنها توجیه کرد، بلکه آن را بخشی از گفتمان آخرالزمانی خود قرار داد و به پیروانش القا کرد که این اقدام زمینه‌ساز نبرد نهایی خواهد بود.
این نگاه آخرالزمانی داعش در تمام جنبه‌های جهاد آن‌ها دیده می‌شد. برخلاف تصور برخی که نگاه آخرالزمانی را محدود به ایران یا شیعه‌گرایی می‌دانند، داعش به‌طور کاملاً حساب‌شده از این مفهوم استفاده کرد و آن را به عنصری کلیدی در تبلیغات خود تبدیل نمود.
یکی از جالب‌ترین موارد، نحوه بهره‌برداری داعش از روایت ۸۰ پرچم در جنگ دابق بود. در حدیثی آمده است که در نبرد نهایی، ۸۰ پرچم (یا گروه) در سپاه صلیبی‌ها حضور خواهند داشت. داعش این روایت را به‌عنوان چالشی برای ائتلاف‌های ضد داعش مطرح کرد و گفت: «در حال حاضر، این ائتلاف تنها ۵۹ یا ۶۰ کشور دارد، لطفاً بیشتر کشورها به آن بپیوندند تا تعداد پرچم‌ها به ۸۰ برسد و پیشگویی محقق شود!» این نوع استفاده از متون دینی، نشان‌دهنده مهارت داعش در تبدیل مفاهیم مذهبی به ابزاری تبلیغاتی بود که هم برای جذب نیرو و هم برای مشروعیت‌بخشی به اقداماتش به کار می‌رفت.
داعش پس از شکست، چطور گفتمان خود را به‌روزرسانی کرد؟
در تغییر گفتمان داعش، نقطه عطفی را می‌توان در محرم 1438 (معادل اکتبر 2016) مشاهده کرد؛ هم‌زمان با آغاز عملیات آزادسازی موصل و از دست دادن دابق. در پی این تحولات، داعش مجبور به بازنگری در روایت‌های ایدئولوژیک خود شد. این تغییر در سلسله مقالات مجله النبأ، به‌ویژه از شماره 107 تا 120 که بین تیر و آذر 1395 (2016) منتشر شدند، آشکار است.
با از دست رفتن سرزمین‌های تحت کنترل داعش، تأکید بر گفتمان «خلافة علی منهاج النبوة» کاهش یافت و نگاه به ظهور مهدی جایگزین آن شد. یکی از پرسش‌های مطرح‌شده در این گفتمان جدید این بود که آیا خلافت مورد نظر همان حکومت مهدی است؟ سرانجام این ایده مطرح شد که خلافت، مقدمه‌ای برای ظهور مهدی محسوب می‌شود.
در شماره 50 مجله النبأ، داعش مفهومی جدید تحت عنوان «جنگ دابق صغری و دابق کبری» مطرح کرد. استدلال آن‌ها این بود که اگرچه دابق را از دست داده‌اند، اما این تنها نبرد کوچک‌تر (دابق صغری) بوده و نبرد نهایی (دابق کبری) در آینده و توسط نسل‌های بعدی رقم خواهد خورد. همچنین، با استناد به روایت‌های اسلامی درباره صلح موقت با رومی‌ها و خیانت آنان، داعش این شکست را مرحله‌ای گذرا در مسیر نبرد نهایی تعبیر کرد.این تغییر گفتمان حتی در نام‌گذاری رسانه‌های رسمی داعش نیز منعکس شد. پس از سقوط دابق، مجله دابق تعطیل و مجله جدیدی با نام «رومیه» جایگزین آن شد. این تغییر نام نشان‌دهنده جابه‌جایی تمرکز ایدئولوژیک داعش از دابق به نبرد آینده در روم و قسطنطنیه بود، که بر اساس روایات آخرالزمانی آنان، همچنان جزئی از برنامه جهادی‌شان باقی ماند.
در شماره‌های 107 تا 120 مجله النبأ، داعش تلاش می‌کند تا بحران ایدئولوژیک خود را سامان دهد و باورهای آخرالزمانی را در میان نیروهایش تقویت کند. این تغییر گفتمانی، واکنشی به شکست‌های نظامی و از دست دادن سرزمین‌ها، به‌ویژه دابق، محسوب می‌شود.
در شماره 107، بر لزوم ایمان به روایت‌های ملاحم و فتن و اخبار غیبی تأکید شده است. شماره 110 به انتقاد از تطبیق‌های اشتباه پیشگویی‌های تاریخی پرداخته و بیان می‌کند که بسیاری از این تطبیق‌ها در تاریخ اسلام نادرست بوده‌اند. در شماره 111، تحقق پیشگویی‌های قرآنی و کتاب‌های مقدس درباره پیامبر اسلام بررسی شده است.
در شماره 114، به جایگاه مهدی در باورهای داعش پرداخته می‌شود. این شماره بین غالیان (افراطی‌ها) و منکران مهدویت تمایز قائل شده و تأکید می‌کند که مهدی از اهل بیت خواهد بود. شماره 117 به نقد مدعیان دروغین مهدویت اختصاص دارد و تحلیل می‌کند که چرا برخی مردم به این ادعاها گرایش دارند.
در شماره 120، داعش گروه‌های مختلفی را که در طول تاریخ به مهدویت باور داشته‌اند، مورد حمله قرار داده و تمامی آن‌ها را دروغین می‌خواند، از جمله مهدیان کیسانیه، خوارج، باطنیه، شیعیان دوازده‌امامی، اشاعره، بهاییان، و صوفیه. داعش در این گفتمان، خود را تنها گروه “فرقه ناجیه” معرفی می‌کند که در انتظار مهدی واقعی است. همزمان با انتشار این مقالات، فیلمی با کیفیت تولیدی بالا تحت عنوان «لهیب الحرب الی قیام الساعة» منتشر شد که این گفتمان را تقویت می‌کرد.در این مرحله، داعش مدل تاریخی خود را بازبینی کرده و گفتمان آخرالزمانی‌اش را با یک نگاه دوره‌ای (محنت و منحت) ترکیب می‌کند. طبق این روایت، تاریخ مجاهدان اسلامی همواره بین دو دوره محنت (سختی و شکست و عسر) و منحت (پیروزی و قدرت و یسر) در گردش است. داعش، شکست‌های خود را به‌عنوان بخشی از “دوره محنت” و آزمونی برای شناسایی وفاداران واقعی تعبیر کرده و آن را مقدمه‌ای بر نبرد آخرالزمانی نهایی می‌داند.
راهکارهای داعش برای جذب نیرو
یکی از مهم‌ترین امکانات جذب نیرو توسط داعش بحران هویت و یکی از مهمترین ابزارهای داعش، استفاده از رسانه‌های مدرن برای بازتولید گفتمان آخرالزمانی است. داعش درک عمیقی از بحران‌های هویتی در جوامع مختلف، به‌ویژه میان جوانان مسلمان در غرب، دارد. این بحران‌ها شامل این موارد اند:•    بحران هویت ملی – مهاجرانی که در کشورهای غربی، مثل فرانسه، شهروند درجه دو محسوب می‌شوند.•    بحران هویت دینی و معنوی – جوانانی که در فضای مدرن از اسلام سنتی فاصله گرفته‌اند، اما در عین حال در جست‌وجوی معنویت هستند.•    بحران هویت نسلی – نسلی که احساس بیگانگی از والدین و فرهنگ بومی خود دارد.•    بحران هویت فردی – جوانانی که دچار پوچی، افسردگی یا احساس بی‌هدفی هستند.
داعش با ترکیب این بحران‌ها با گفتمان آخرالزمانی و استفاده از تکنیک‌های مدرن رسانه‌ای، موفق می‌شود جوانان را به سمت ایدئولوژی خود جذب کند. برخی از روش‌های اصلی آن شامل این موارد اند:
•    بازنمایی جنگ‌های آخرالزمانی به‌سبک بازی‌های ویدیویی (مانند Call of Duty) و سریال‌های محبوب (مانند Game of Thrones) که جنگ‌های حماسی را به تصویر می‌کشند.•    تولید ویدئوهای فرست‌پرسن‌شوتر با استفاده از دوربین‌های GoPro که احساس واقعی بودن نبرد را برای مخاطب ایجاد می‌کند.•    هویت‌بخشی به جوانان سرخورده از طریق پیام‌هایی مانند: «تو در جامعه‌ات پذیرفته نشده‌ای، اما اینجا جایی است که به آن تعلق داری.»•    سرمایه‌گذاری در زندان‌ها برای جذب افرادی که دچار بحران روحی و اخلاقی شده‌اند.•    وعده نجات و تطهیر فوری برای جوانانی که گذشته‌ای پر از «گناه» داشته‌اند، از طریق ایده «یک‌شبه ره صدساله رفتن.»
این ترکیب از فلسفه تاریخ آخرالزمانی، روایت‌های حماسی، تکنیک‌های سینمایی و بازی‌محور، و بحران‌های هویتی باعث شده که داعش بتواند با موفقیت برخی جوانان را به خود جذب کند، حتی کسانی که پیش‌تر علاقه‌ای به ایدئولوژی‌های افراطی نداشتند.
مجید تفرشی نیز در پایان این نشست، به تحقیقات خود در زمینه چرایی جذب جوانان به گروه‌های افراطی اشاره کرد و گفت: در پژوهش‌های متعددی، از جمله تحقیقات نهادهای امنیتی غربی مانند سرویس اطلاعاتی انگلستان، به دلایل گرایش جوانان نسل دوم مهاجران مسلمان به اروپا و حتی متولد اروپا به گروه‌های سلفی جهادی پرداخته شده است. یکی از مهم‌ترین عوامل این گرایش، احساس عدم همگرایی و ادغام در جامعه میزبان، تبعیض در فرصت‌های شغلی و اجتماعی، و حس غربت و نابرابری است.
در کشورهایی که این تفکیک اجتماعی شدیدتر است و فرصت‌های اقتصادی و آموزشی برای جوانان مهاجر محدودترند، احتمال گرایش به گروه‌های افراطی بیشتر می‌شود. این احساس ممکن است واقعی یا برساخته باشد، اما در هر حال تأثیر قابل توجهی بر رفتار این افراد دارد.
البته، این به معنای آن نیست که همه افراد تحت این شرایط به افراط‌گرایی می‌گرایند، بلکه طی یک روند آماری مشاهده‌شده است که در اکثر موارد هرچه انسجام اجتماعی کمتر باشد، زمینه‌های جذب در گروه‌های رادیکال بیشتر فراهم می‌شود.
315 315

منبع خبر ( ) است و صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را به شماره 300078  پیامک بفرمایید.
لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسطصلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    نظرتان را بیان کنید