به گزارش مجله مدیا صلح خبر
فیلم «ملی و راه های نرفته اش»؛ دختری با خشونت های خانگی
روزنامه قانون – آرش پارساپور: میلانی کارگردانی است که به موجب فیلمسازی برای زنان و مسائل آنها شهرت یافته است؛ شهرت و مهارتی که اوج آن در فیلم «زن زیادی» خلاصه میشود ولی متاسفانه بعد از این فیلم، شاهد افول هنری در آثار سینمایی این کارگردان بودیم. به طوری که در تازه ترین فیلم او یعنی همین «ملی و راه های نرفته اش»، تماشاگر به جای دیدن یک روایت و قصه و یا یک فیلم با فرمی خاص، شاهد یک اثر شعارزده طولانی درباره زنان با سیاه نماییهای اغراق شده بسیار زیادی خواهد بود.
به هيچ وجه مخالف نشان دادن مشکلات جامعه در سینما نیستم ولی وقتی اين فيلم را می بینید، چیزی جز این کلمه به ذهنتان خطور نمی کند. فیلمی مثل «لانتوری» هم تا حد بسیار زیادی شعاری و پر از سیاه نمایی بود و همچنین کمی تا قسمتی درباره زنان و مشکلاتشان ولی باز هم با وجود سبک مستندگونه بیشتری که نسبت به مَلی و راه های نرفته اش دارد، خستهکننده نیست و همچنین مخاطب خود را یک بچه نادان فرض نمی کند و به او احترام میگذارد.
ساخت فیلم ملی و راههای نرفتهاش و موضوع تا حدودي جنجالی آن به خودی خود حرکت بدی نیست؛ به شرطی که یک فیلم داستانی واقعگرایانه تر و با رعایت اصول جذابیت سینمایی تحویل مخاطب داده شود؛ نه فقط یک بسته بندی آموزشی کادوپیچ شده که متاسفانه حتی این کاغذ کادوی دور فیلم هم جنس پاره و بدی دارد که نتوانسته دستكم حفظ ظاهر کند!
داستان فیلم
ملی با بازی ماهور الوند، دختر سر به زیري است که در یک خانواده مذهبی و آبرومند زندگی می کند. دو برادر دارد که برادر بزرگتر بسیار غیرتی و فرد کوچکتر هوادار ملی است. ملی با همکار خود در کلاس خیاطی با بازی السا فیروزآذر دوستی صمیمانهای دارد. یک روز در حین برگشت از کلاس به منزل با برادر او روبهرو می شود و از قیافه اش خوشش میآيد. سیامک نام این برادر است که میلاد کی مرام، نقش او را بازی می کند.
بعد از رد و بدل کردن شماره و مکافات بسیار، این دو مخفیانه با هم سر قرار می روند و عاشق هم میشوند. بعد از مدتی هم کار به خواستگاری میکشد و با وجود مخالفت های خانواده ملی به اصرار او به این ازدواج رضایت میدهند. ملی وقتی وارد خانواده سیامک می شود تازه می فهمد که چه قدر خانوادههایشان با هم فرق دارد و سیامک واقعی، چهره خشن و روان پریشی دارد. غیرتی بودن بیش از حد سیامک و دست بزن داشتن و خانواده خنثی و سرد سیامک در برابر دیوانه بازی های او ، همه و همه دست به دست هم می دهند تا ملی را در این راه نرفته عذاب دهند… .
شعار و شعار و شعار
ملی و راه های نرفته اش، تماشاگر کمی سن و سال تر را یاد فیلم «قرمز» فریدون جیرانی می اندازد که در مضمون، بسیار شبیه هم هستند و در روایت و دیگر مسائل خیر. مشکلات فیلم یکی دو تا نیستند که برشمرده و بعد بررسی شوند بلکه کلیت این اثر سینمایی به جز مضمون خوب آن مشکل دارد. از همان سکانس اولیه فیلم که معلوم نیست چرا باید یک فیلم اجتماعی را به این سبک هیجان انگیز و بعد با یک فلشبک به گذشته شروع کرد؟ (که البته در اواسط فیلم هم موضوع سکانس اولیه بهطور كامل برای مخاطب روشن می شود). تا سکانس های دیگر فیلم که صحنه ها در آن با کج سلیقگی تمام و بدترین حالت ممکن طراحی شده است.
ضعف شدید در این بخش و میزانسن تمامی مکانهای فیلم، به واسطه حضور تهمینه میلانی در پشت دوربین که خود زمانی طراح صحنه در عالم سینما بوده است، بسیار جای تعجب دارد! شعارهای فیلم نيز از همان دقیقه دوم آغازین فیلم شروع میشود. موضوعاتی چون: شبکههای اجتماعی و گروه زدن یک عده زن در این فضا و فراگیر شدن سریالهای ترکی بین مردم و در آخر هم، این بستهبندی شعاری اولیه فیلم، با چشمان کبود رییس کلاس خیاطی و جمله: «دکتر و کارگر نداره! مرد شعور نداشته باشه همینه» تمام می شود. این همه شعار در دو دقیقه؟
بدتر از این مساله، عیان بودن شعارها انتخاب هنرپیشه ها و البته بازی اغراق آمیز و گاه نصنعی آنهاست. ماهور الوند انگار دیالوگ هایش را از روی کتاب میخواند. میلاد کی مرام هم به واسطه نقش مصنوعی که به وی داده شده، بازی دو گانه ای ارائه می دهد که این دوگانگی ضعف دارد و مثل کاراکترهای دو شخصیتی جذاب سینما خلق نشده است. السا فیروز آذر در این بین کمی توانسته گلیمش را از آب بیرون بکشد که شايد دلیلش آشنایی با فضاهای فیلمسازی میلانی است.
خوشبختانه فیروزآذر متوجه شده که در فیلم های شعاری میلانی چگونه بدرخشد و بین تمامی هنرپیشه ها از پیشکسوتی مثل جمشیدهاشم پور(در نقش پدر سیامک که البته می شد نقش یک قاب عکس هم داشته باشد) هم بیشتر به چشم میآید. بازی بقیه نابازیگران فیلم نيز به حدی تصنعی است که تماشاگر را به خنده وا می دارد!
فیلم در اصل راجع به خشونت علیه زنان ساخته شده که به نوبه خود موضوع جنجالی به حساب میآيد. ولی درواقع بیشترین خشونتی که ملی و راه های نرفتهاش (که اسم بسیار بدی هم برای عنوان آن انتخاب شده) دارد، علیه مغز تماشاگر آن است. تکرار شدید کلیشهها در این اثر سینمایی آنقدر زیاد است که از دست فیلم کفری میشوید. تغییر موضع سیامک در زندگی از ثانیه اول زندگی مشترک شروع میشود و کارگردان نمی گذارد که داستان یک نفس راحت بکشد و بعد وارد کلیشه شود. نقش پدر مادر سیامک تا آخر فیلم هم مشخص نیست و هیچ به اوج خود نمی رسند.
صحبت از کلیشه و اغراق نمایی در فیلم را می توان سطرها ادامه داد. براي مثال مردهای داخل تک تک سکانسها و نماهای فیلم را که جزو سیاهی لشکرها هستند نگاه کنید. این مردها تمام مدت در حال چشم چرانی هستند. در ایستگاه تاکسی،در قطار، در کوچه و خیابان. آیا واقعا تمامی مردها بدون استثنا در همه جا مشغول چنین نگاه هایی هستند؟ یا مردی که بی دلیل زنش را می زند و می زند و سخن آوردن از او جز نشان دادن ستاره اسکندری در نقش این زن، هیچ نتیجه دیگری برای فیلم ندارد.
فیلمی برای زنان؟ شاید!
سخت است که باور کنیم از نظر میلانی اوج زن بودن و خوشبخت بودن زندگی مشترک در دیالوگهایی باشد که برای شخصیت های فیلمش نوشته: « فکر می کردم شوهر کنم بیام خونه، منتظرش بشینم، شام درست کنم براش، بعد ببرتم پارک، بریم بیرون» یا این دیالوگ: «شوهرم که میاد خونه، شبا انگار نه انگار، فوری میره میخوابه و قربون صدقه من نمیره». کاش یک شیرزن و یا یک مرد معتقد به حقوق زنان از جای برمیخاست و به نویسنده این دیالوگها میبیان کرد که این آمال و آرزوهای شخصیتهای فیلمی که برای زنان ساخته شده، به هیچ وجه سنخیتی با زن فمنیست امروزی ندارد.
محتاج بودن کاراکترهای مونث به مردهای فیلم و نیاز شدید زن به مرد در ملی و راه های نرفتهاش، برعکس تفکراتی است که یک فمنیست واقعی دارد و اين فيلم را تبدیل به اثری زشت می کند که حتی در مضمون باطنی خود نیز درست عمل نکرده است. آرامش قبل از توفان در فیلم ملی و راههای نرفته اش که تا قبل از سکانس خشونت سیامک طول میکشد، به جای آرام بودن و هراسانگیز بودن، فضای لوس و مسخرهاي را تداعی می کند. سازنده فیلم تفاوت بین یک زوج ۲۰ ساله را با دوست دختر ، دوست پسرهای دوران راهنمایی اشتباه گرفته است.

داستان دومی که فقط به خاطر پایان بد فیلم در اواخر این اثر روایت میشود هم باز تکراری است و این بار موضوع خیانت را دستمایه خود قرار داده است. مساله ای که بارها و بارها در فیلم ها به تصویر کشیده شده و نمایش آن در فیلم ملی و راههای نرفته اش به بدترین نوع ممکن ختم می شود.
مشکل بزرگ دیگر فیلم، پایانبندی آن است. گیریم که فیلم با همین قصه ناقص و غلو شدهاش (دیالوگهای خانواده ملی وقتی او به آنها پناه می برد، مثال اوج همین غلوها هستند) داستان را پیش برد. آخرش چه؟ نتیجهگیری فیلم چه شد؟ بهتر نیست بعد از به اوج رساندن برای گرهگشایی راه حلی هم بیان می شد؟ یادم رفت این را بگویم که موسیقی در چنین فیلم به ظاهر درامی نقش مهمی دارد که بازهم فيلم در این زمینه هم بازی را بدجوری می بازد. موسیقیهای متن فیلم كه بی مقدمه و بی مسما شروع شده و نصفه نیمه رها شده نيز تاثیر صحنههای درام را بدتر کرده که بهتر نکرده است.
نتیجه گیری
پیش از «ملی و راه های نرفته اش»، دیگر آثار تهمینهمیلانی هم دم از مبلغ آزادی زنان می زدند(که بسيار هم به جاست) و متاسفانه در این راه از فدا کردن سینما و تمام اصول فیلمسازی هم ابایی نداشتند. به ندرت پیش میآمد که این پیامها خوب از آب در بیاید (مثل زن زیادی و یا واکنش پنجم) اما میتوان با اطمینان کامل بیان کرد که اینبار پیام فیلم «ملی و راه های نرفته اش» به شدت قدرتش را به وزنه سینما و روایت سینمایی باخته است.
مضمون بسیار خوبی (خشونت علیه زنان) که در فیلم جدید میلانی انتخاب شده، به خاطر بیش از حد مصنوعی بودن فیلم به فنا رفته است و نه تنها تشریح و در دل کار بسط داده نمیشود بلکه با جملههاي کلیشه ای و به شدت کلاس درسی مسیر فیلم را از یک قصه جاندار به بیراهه میبرد. ساخت چنین فیلمهایی بسیار ضروری است و دیده شدن این مسائل به درد جامعه ما که خشونت علیه زنان در فرهنگ آن و حتی قوانین آن به چشم می خورد الزامی است. ولی کاش که فیلم جور دیگری و با هنرپیشه ها دیگری ساخته می شد. در کل باید به عرض برسانم ساخته آخر خانوم میلانی به هیچ عنوان در خور و شایسته نام و عنوان این کارگردان نيست.
منبع : برترینها
اگر تمایل داشته باشید با نام شما منتشر خواهد شد. البته در ارسال تصاویر و فیلم ها و فیلم های خودتان، قوانین و عرف را رعایت نمایید تا قابلیت پخش داشته باشند.

منبع خبر (
تحریریه ) است
و
صلح خبر | پایگاه اخبار صلح ایران در قبال محتوای آن
هیچ مسئولیتی ندارد. چنانچه محتوا را شایسته تذکر میدانید، خواهشمند است کد خبر را
به شماره
300078 پیامک
بفرمایید.