یکی از نویسندگان پرکار و سخت کوشی که رادیو او را نپایید و خیلی زود از دستش داد آن هم به طرز غمانگیزی حمید عاملی بود؛ نویسندهای که شنوندههای سینه چاکِ «قصههای ظهر جمعه» بابا عاملی خطابش میکردند. به گفته خودش اولین برنامه رادیویی اش برایش مثل جرقه ای در زندگی اش بوده، دستگیره ای […]
یکی از نویسندگان پرکار و سخت کوشی که رادیو او را نپایید و خیلی زود از دستش داد آن هم به طرز غمانگیزی حمید عاملی بود؛ نویسندهای که شنوندههای سینه چاکِ «قصههای ظهر جمعه» بابا عاملی خطابش میکردند. به گفته خودش اولین برنامه رادیویی اش برایش مثل جرقه ای در زندگی اش بوده، دستگیره ای که پریده و آن را گرفته بود.
به گزارش صلح خبر به نقل از ایسنا، ۲۱ اردیبهشت ماه سالروز تولد زنده یاد حمید عاملی بود؛ مردی که سالهای متمادی در رادیو برای بچهها قصه نوشت و قصه گفت و در این کار از جان مایه گذاشت و «چشم و چالش» را فرسود، اما قبل از آن که به پیری برسد، مجبور به خداحافظی با این دنیا شد.
عاملی درباره ورودش به دنیای صدا این چنین گفته بود: «به نام خدا … کارگران عزیز! سلام»، نخستین جملاتی است که با صدای من به عنوان گوینده به روی آنتن رفته است و این برنامه مثل جرقهای در زندگی من بود، دستگیرهای که پریدم و آن را گرفتم.«
عاملی از برگزیدگان امتحان هنرپیشگی رادیو از بین ۸۸ نفر شرکت کننده در سال ۱۳۴۰ بوده است. او تعریف میکرد ثریا قاسمی، من (حمید عاملی)، هوشنگ خلعتبری، کاووس گودرزی که در این امتحان قبول شدیم همگی در محیط هنری بزرگ شده بودیم و افراد مبتدی و تازه وارد نبودیم.
او از سال ۱۳۵۰ برنامه «راه شب» را در رادیو اجرا کرده است و از سال ۱۳۵۲ پس از مرحوم صبحی، قصهی «ظهر جمعه» را هر جمعه در رادیو خوانده و راوی داستان هزار و یکشب در رادیو تهران بود.
می گفت: یک هنرمند وقتی میتواند پشت میکروفن برنامه مطلوبی را ارائه دهد که دغدغه فکری برای زندگی روزمره خود را نداشته باشد و رادیو کار اولش باشد. نه اینکه خسته و مانده از کار دیگر خود بیاید و پشت میکروفن بنشیند.
این هنرمند فقید رادیو، با اشاره به گرانقدر بودن ادبیات داستانی و اهمیت ترویج و تبلیغ آن این چنین گفته بود: مردم از برنامهی «هزار و یک شب» رادیو استقبال کردهاند و درحال حاضر شنوندگان زیادی دارد. اما سیستمهای تبلیغاتی و رسانهیی غرب به گونهیی تبلیغ و هزینه میکنند که فردی به نام هریپاتر شناخته شود. در این زمان ما نیز باید برای ترویج و تبلیغ فرهنگ و ادبیاتمان از قدرت رسانه بهره بگیریم.
عاملی از اکبر مشکین، هوشنگ سارنگ، نصرتالله محتشم، مهدی علیمحمدی و عباس مصدق به عنوان افرادی یاد میکرد که هرگز تاریخ تئاتر و رادیو ایران نظیر آنها را پیدا نمیکند. می گفت: با حرف زدن هوشنگ سارنگ در تئاتر فرهنگ و از ارتعاش صدای مرحوم نصرتالله محتشم سن و دکورها میلرزید.
این گوینده پیشکسوت رادیو، «فن بیان»، «تاکید» و «طنین صدا» را در رادیو بسیار با اهمیت میدانست و در عین حال می گفت: متاسفانه، در حال حاضر در رادیو بین لحن و طنین دوست داشتن و متنفر بودن، تفاوتی وجود ندارد. پیش از این، نقش عاشقانه را فقط فردی که کار نمایش عاشقانه را بر عهده داشت میگفت؛ اما متاسفانه امروز، یک فرد خشن را همان فردی بازی میکند که روز بعد در نقش یک فرد با احساس بازی میکند.
باقر رجبعلی ـ پژوهشگر ادبیات داستانی و نویسنده رادیو ـ درباره حمید عاملی گفته است؛ میگویند موفقیت، موفقیت میآورد. او از این همه کارِ دلی، به شور افتاده بود و فعالیتهایش را گسترش داد؛ یعنی در خانه هم بیکار نمینشست، از تفریح و غذا و زندگی، غافل میشد و خود را در دریایی به نام «هزار و یک شب» غرق میکرد.
نتیجه این استغراق، تنظیم رادیوییِ داستانهای هزار و یک شب بود که بعدها نزدیک به ۹۰۰ قسمت آن هر شب از رادیو تهران تحت عنوانِ «یک شب از هزار و یک شب» پخش و متنهای آن هم به صورت کتاب آماده شد اما بیشتر از شش مجلد آن توفیق نشر نیافت و همانها نیز درست توزیع و دیده نشد.
همسرش در مصاحبه با صلح خبر به نقل از ایسنا گفته بود: «حمید، شهید راهِ هزار و یک شب شد، چون زمانی که اجازه پخش این برنامه به او داده نشد، به شدت مریض شد و مریضیاش به سرعت پیشرفت کرد…»
او اهل قصه، نمایش و ادبیات بود و عمر شریفش را صرف اعتلا، ترویج و تحکیم ادبیات عامه کرد و تلاش کرد که ادبیات عامه را ثبت و در برنامههایی چون «قصههای ظهر جمعه» برای بچهها بیان کند.
او یک قصه ساده و کوتاه را از دهها سیدی و وسایل کمک آموزشی و سخنرانیهای تربیتی برای بچهها آموزندهتر و مفیدتر میدانست. اما پایان قصه عاملی هم مانند پایان قصههای هنرمندانی که عمر و زندگیشان را صرف هنرشان میکنند، تکراری بود. گفتند دورانت گذشته. تنها ماند، بیمار شد و روزهای آخر در مراسم بزرگداشتش شرکت کرد و … رفت!» این رفتن اما سوزناک بود و با آن وضعیتی که روی ویلچر قرار داشت، دل رادیوییها را خالی کرد. همه از خوبیهای او گفتند و تجربههای لذتبخش و آموزندهای که از کار کردن با او داشتند.
حمید عاملی در حالی به دیار باقی شتافت که هم مسوولان وقت صدا و هم پیشکسوتان رادیو از او، هم به عنوانی انسانی ارجمند و هم هنرمندی که به ترویج قصههای ایرانی میپرداخت یاد کردند؛ به قول حمیدرضا خزایی ـ از قدیمی های صدا ـ او روح بلند خود را تقدیم زندگی کرد و به گفتهی مریم نشیبی، گوینده باسابقه مرحوم عاملی در اوج عشق درگذشت.
حمید عاملی که در سال ۸۲، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ردیف پیشکسوت اهل قلم قرار گرفت، متولد ۱۳۲۰ در تهران بود. او از سال ۱۳۳۴، در مجلات کیهان بچهها، اطلاعات هفتگی و روشنفکر، نگارش داستانهای کوتاه به خصوص برای کودکان را آغاز کرد و مدتهای مدیدی پشت صحنه تئاتر سعدی، فردوسی و جامعه باربد فعالیت داشت و از سال ۱۳۳۷، کار گویندگی در رادیو را با برنامه زندهی «کارگران» آغاز کرد.
عاملی در مراسم بزرگداشتش در رادیو این چنین گفته بود؛ «من پنجاه سال از زندگی خود را در رادیو گذراندم. از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۰ از شنبه تا پنجشنبه من در استودیو ارگ بودم. در زمان ورود از مرحوم نصرتالله محتشم خواهش کردم که کار کردن در رادیو را یاد بگیرم. فعالیتکردن زیرنظر هوشنگ سارنگ و محتشم به مراتب بهتر از این بود که دو خط داستان شب بخوانم. اما الآن نمیتوانم قصه بگویم، چون جان حرفزدن ندارم. من با رادیو بزرگ شدهام و به آن عشق ورزیدهام. همهچیز من رادیو است. امیداورم که بتوانم دوباره پایم را در میدان ارگ و محوطه رادیو بگذارم.»
حمید عاملی صدای آشنای رادیو و پیر قصهگوی ایران دی ماه ۸۶ پس از مدتها تحمل بیماری سرطان در بیمارستان کسری تهران دار فانی را وداع گفت. او در حالی پس از نیم قرن فعالیت در رادیو به دیدار حق شتافت که تنها یک هفته از برگزاری مراسم بزرگداشتش در استودیو هشت رادیو تهران میگذشت و پـیـر قـصـهگـوی ایـران بـه قـصـههـا پـیـوسـت.
انتهای پیام