فرهنگ > ادبیات – سید علی اکبر میرجعفری:… دوست نداشتم جوجهام سوسک بخورد. تصورش حالم را بد میکرد. از آن گذشته نمیتوانستم تصور کنم سوسک با آن چهره کریه و چندش آورش بتواند به رشد جوجهام کمک کند. چطور ميشود هيكل زشت بيقواره اين حشره به بال و پر سفيد و نوك صورتي رنگ تبديل شود؟ بهخصوص […]
فرهنگ > ادبیات – سید علی اکبر میرجعفری:
… دوست نداشتم جوجهام سوسک بخورد. تصورش حالم را بد میکرد. از آن گذشته نمیتوانستم تصور کنم سوسک با آن چهره کریه و چندش آورش بتواند به رشد جوجهام کمک کند.
چطور ميشود هيكل زشت بيقواره اين حشره به بال و پر سفيد و نوك صورتي رنگ تبديل شود؟ بهخصوص به پرهاي سفيد جوجهام مينازيدم و همين كه خودش را به در و ديوار ميماليد و كثيف ميكرد، ميبردمش حمام. بعد بال هايش را از هم باز ميكردم و با شامپو ميشستم.خيلي هم مواظب بودم آب روي سرش نريزد كه حالش بد شود.
ديده بودم بچههاي ديگر به جوجههايشان سوسك ميدهند. حتي از آنها بهعنوان شكارچي سوسك استفاده ميكردند. مثلا تا ميديدند سوسكي از ديواري بالا ميرود، بلافاصله جوجهشان را به همان سمت هدايت ميكردند. بعد با چشمان خودم ميديدم كه چطور جوجه، نوكش را فرو ميكند در تن سوسك.آن را ميگيرد و گاهي آنقدر اين ور آن ور ميزند تا دونيمه شود كه بتواند قورتش دهد.گاهي نيز تعجب ميكردم كه چطور جوجه با آن نوك و دهان كوچك ميتواند يك سوسك را درسته قورت دهد! بهخصوص وقتي پاي سوسك از دهن جوجه بيرون ميماند و اصلا لنگ ارّهاي سوسك دهنش را زخمي نميكرد! بعد جوجه قوس ميانداخت در گردنش؛ چندبار موج مكزيكي به آن ميداد و خلاص! و اگر دقت ميكردي ميتوانستي حجم قلمبه سوسك را كه دارد از مسير گردن جوجه پايين ميرود، ببيني!
خب من همه اين صحنههاي فجيع و چندشآور را ديده بودم و نميخواستم جوجه نازنينم دست به چنين كارهايي بزند.هميشه با خودم ميگفتم اگر جوجه من سوسك بخورد، ديگر حتي به آن دست نميزنم.و البته نصايح بزرگترها را در اين باب كه مثلا: سوسك خوردن جوجهها به طبيعتشان بر ميگردد و چيز عجيبي نيست، به هيچ وجه نميپذيرفتم.
جوجه من خودش هم ديگر رغبتي به سوسك خوردن نشان نميداد.ديده بودم يكي دوباري را كه سوسكي از كنار او گذشته بود و جوجه تربيت شده من حتي نگاه چپ هم به او نكرده بود.روزي يكي از اقوام ميخواست مسافرت برود. براي همين قرار شد جوجه پسرشان تا وقتي از سفر بر ميگردند، پيش ما باشد.
بقيه ماجرا را ميتوانيد حدس بزنيد. روز اول نه؛ روز دوم با چشمان خودم ديدم كه جوجه تازه وارد سوسكي را شكار كرد. بيشترش را خودش خورد؛اما ته ماندهاش نصيب جوجه من شد! و تا بهخودم بجنبم كه نگذارم پرهيز جوجهام خدشه دار شود، آن اتفاق مشمئزكننده رخ داده بود.يكيدو روز بعد جوجه پاستوريزه من يك شكارچي ماهر سوسك شده بود.
- شاعر و پژوهشگر ادبيات
This entry passed through the Full-Text RSS service – if this is your content and you’re reading it on someone else’s site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.
RSS
-
خیلی عالیه اطلاع رسانی تون
-
آرزوی توفیق
هر روز موفقتر باشید