رمان قمارباز شاهکار فئودور داستایفسکی ادبیات روسیه این اثر در 212 صفحه و با فرمت PDF و با حجم 1.04 مگابایت آماده شده است. دانلود رمان قمارباز شاهکار فئودور داستایفسکی ادبیات روسیه زندگینامه داستایفسکی فئودور داستایوفسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد و ۶۰ سال بعد در ۹ فوریه ۱۸۸۱ درگذشت. ویژگی […]
رمان قمارباز شاهکار فئودور داستایفسکی ادبیات روسیه
این اثر در 212 صفحه و با فرمت PDF و با حجم 1.04 مگابایت آماده شده است.
دانلود رمان قمارباز شاهکار فئودور داستایفسکی ادبیات روسیه
زندگینامه داستایفسکی
فئودور داستایوفسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد و ۶۰ سال بعد در ۹ فوریه ۱۸۸۱ درگذشت.
ویژگی منحصر به فرد آثار این روس روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیت های داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش.
مترجمان متفاوت نام این نویسنده را به اشکال متفاوتی در فارسی نوشتهاند: «داستایوفسکی»، «داستایِفسکی» و «داستایِوسکی» که به نظر میرسد آخری نزدیک به تلفظ نام او در زبان انگلیسی است و به همان شکل در فارسی ثبت شدهاست. خشایار دیهیمی در ترجمهٔ زندگینامه داستایوسکی نوشتهٔ ادوارد هلت کار نام او را به شکل «داستایفسکی» آوردهاست.
نام کوچک او نیز در متون ترجمهشده به اشکال «فیودور» و «فئودور» آمدهاست.
فیودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در ده سالگی والدینش مزرعهای کوچک در حومه شهر تولا در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستانها را در این مکان میگذراندند.
در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانهروزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزده سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در زانویه ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدریاش به موجب ولخرجیهای مختلف به اتمام رسید. اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد. در همین سال از ارتش استعفا داد.
در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه مردم فقیر را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان بزرگ روسی شد و برای خود شهرتی کسب کرد. در طی دو سال بعد داستانهای همزاد، آقای پروخارچین و خانم صاحبخانه را نوشت.
در سال ۱۸۴۹ توسط پلیس مخفی به جرم براندازی دستگیر شد. دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت.
در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت. در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده نظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام شد.
در ۶ فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد. در بهار ۱۸۵۹ استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیکی مسکو نقل مکان کند. دو داستان خواب عموجان و دهکدهٔ اشپیانچیکوو را نوشت و به چاپ رسانید. عرضحالی برای الکساندر دوّم فرستاد و بدین وسیله اجازه یافت به پترزبورگ برود.
در نشریهای که برادرش منتشر میکرد ‐ «ورمیا» ‐ شروع به روزنامهنگاری کرد. از ژوئن تا اوت ۱۸۶۲ به اروپا سفر کرد. داستانی به نام ماجرای بیشرمانه را در «ورمیا» به چاپ رسانید. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در ۱۰ ژوئیه ۱۸۶۴ «میخاییل داستایوسکی» برادر بزرگش درگذشت. در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ ماریا دیمیتریونا درگذشت.
در فاصله سالهای ۶۴-۱۸۶۲ کتابهای خاطرات خانه مردگان و آزردگان را به چاپ رسانید.
در ۱۸۶۶ جنایت و مکافات را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را در ۲۶ روز نوشت این کار با تندنویسی «آنا گریگوریونا» انجام شد. در ۱۵ فوریه ۱۸۶۷ با آنا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. سال اول سفر را در سوئیس و سال دوم را در ایتالیا و دو سال آخر را در دِرِسدِن گذراند.
در فوریهٔ سال ۱۸۶۸ دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. نوشتن ابله را در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رسانید و همیشه شوهر را در پاییز همان سال در درسدن نوشت. در ماه سپتامبر ۱۸۶۹ دختر دومش به نام «لیوبوف» به دنیا آمد.
در ژوئبه ۱۸۷۱ نوشتن جنزدگان را به پایان رسانید. در تابستان همان سال پسرش به نام «فدیا» به دنیا آمد.
در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجلهٔ «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. جوان خام را در زمستان ۷۵‐۱۸۷۴ نوشت که در طول سال ۱۸۷۵ در مجله «اوتچستیه زابیسکی» انتشار یافت.
«آلیوشا» آخرین فرزندش در ماه اوت ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سه سالگی بر اثر حمله صرع در گذشت.
یادداشتهای روزانهٔ نویسنده را طی سالهای ۷۷‐۱۸۷۶ به همین نام در روزنامه منتشر کرد.
برادران کارامازوف در طول سالهای ۷۹‐۱۸۸۰ به تدریج در «روسکی وستنیک» منتشر شد .
در جشن سه روزه بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانیاش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.
آثار
جلد کتاب تسخیر شدگان
• مردم فقیر
• برادران کارامازوف
• جنایت و مکافات
• ابله
• قمارباز
• جن زدگان(تسخیر شدگان)
• خطابه ی پوشکین
• خاطرات خانه مردگان
• شبهای سپید
• دفتر یادداشت روزانه ی یک نویسنده
• همیشه شوهر
• یادداشت های زیر زمینی
داستایوسکی،نویسنده روس،یکی ازمهمترین رمان نویسان ادبیات جهانی است. آثار او حاوی زندگی و مشاهداتش در اردوگاههای کار اجباری سیبریه تزاری هستند. او در رمانهایش ازتجربیات شخصی خود استفاده می نماید. حکم اعدام و سالها زندان و بازداشت و تبعید،موجب شدند که او از آته ایسم آنارشیستی نخستین خود بسوی یک مسیحیت سنتی، گرایش یابد. دوران اسارت به او آموخت که چگونه درنده صفتی و فرشته منشی درروح مخفی آدمی در همسایگی تنگاتنگ با همدیگر قرار دارند. غالب رمانهای اورا می توان گزارش ادبی از فراز و فرود شخصیت انسان اسیر و زندانی بشمار آورد. توصیف روانشناسی زندانیان سیاسی و مجرمین معمولی درآثار او نقش مهمی دارند. او نشان میدهد که چگونه میان گروهی از زندانیان روشنفکر و سایر خلافکاران اجتماعی درشرایط زندان،بیگانگی و اختلاف پیش می آید و چرا محکومین خلافکار، روشنفکران سیاسی را قبول ندارند.در بعضی دیگر از رمانهایش او به انتقاد از نظریه اجتماعی-آته ایستی مد روز آن زمان می پردازد. بی دلیل نیست که او را یکی از انقلابیون بریده درادبیات نیز می نامند. مبارزه با مشی چریکی سازمان خلقیون از طریق ادبی،یکی دیگر از اهداف پشیمانی او درشرایط زندان بود؛ به این دلیل بعداز شکست انقلاب 1905 پاره ای ازآثار او سلاحی برای مبارزه با: ماتریالیسم، انقلاب، و سوسیالیسم شدند. او بعد از توبه، مبارزه با خط مشی چریک های آنارشیست را، از جمله وظایف شهروندی خود بحساب می آورد.
رمانهای خالی از ظنز، و رئالیسم روانشناسانه او، مخلوطی از رمانتیک و رئالیسم هستند.در آثار او نه مناظر زیبا، و قهرمانان جذاب زن و مرد، بلکه خیابان اصلی و کوچه های شهرهای بزرگ” تو سری خورده” و انسانهای فلک زده، تحقیر و توهین شده، نقش مکان و شخصیت های ادبی را بعهده دارند، یا انسانهایی که از نظر اخلاقی و اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته اند. آن زمان بیچاره گی شهرهای بزرگ را نشان دادن، از جمله مسائل روز جامعه بود. او می گفت که درد و رنج انسانها، می تواند تنها دلیل آگاهی آنان باشد. بعدها رمان های روانشناسانه او روی مکاتب ادبی: ناتورالیسم، اکسپرسیونیسم، و اگزیستنسیالیسم تاثیر مهمی گذاشتند. سمبولیستها او را یکی از آموزگاران خود بشمار می آوردند. داستایوسکی گاهی از زبان قهرمانانش، یک اتوپی ناسیونالیستی را مطرح می کرد، و برای شرح و توصیف واقعیات، گاهی ازمکتب ناتورالیسم کمک می گرفت.
داستایوسکی ،غیر از بالزاک و دیکنز، تحت تاثیر سبک ادبی : گوگول، شیلر، هوگو،گئورگ زند، ولتیر، سروانتس و پوشکین نیز بود. او در آثار پوشکین، منبعی برای یک آشتی ملی بین جریانات روشنفکری را می دید. در سخنرانی مراسم خاکسپاری پوشکین، داستایوسکی ازتمام جریانات سیاسی؛ آن زمان دشمن هم درفضای فکری روسیه، دعوت به آشتی نمود. بلینیسکی، منتقد معروف آن زمان، نخستین آثار داستایوسکی را کوششی برای ادبیات اجتماعی-انتقادی نامید. بلینسکی در داستایوسکی، یک گوگول جدید را می دید. هرتسن هم بعد از آشنایی با داستایوسکی در لندن،گفته بود که او یک انسان جالب ، ولی ساده لوح، بدون اعتماد به نفس به خود، با ایمانی شورانگیز به مردم عامیانه؛ یعنی یک “موشیک” نابغه است. نیچه نیز می نویسد که او تنها روانشناسی است که به وی چیزی آموخته است. داستایوسکی غیر از تاثیر مستقیم روی گورکی، روی فلسفه،الاهیات، و ادبیات اروپایی قرون 19 و 20 نیز تاثیر گذاشته است. از دیگر شاگردان ادبی داستایوسکی می توان از: یوسف کنراد، ژولیان گرین، توماس مان، جویس، ترومن کاپوته، دودرر، و آلبرکامو، را نام برد. توماس مان آثارش را به نویسندگان جوان توصیه می کرد، چون آنان اغلب عمق سقوط و زوال شخصیت انسانی درجامعه بیمار رانشان می دهند.
فئودور داستایوسکی بین سالهای 1821 تا 1881 در روسیه زندگی نمود. او درسال 1849 بعد از لغو حکم اعدام به 4 سال زندان و 10سال کار اجباری زیر شرایط وحشتناک جسمی و روحی محکوم شد. وی درنامه ای به برادرش درسال 1854 می نویسد که این سالها نباید در زندگی او بی تاثیر باشند، چون او تصمیم گرفته است که دیگر وقت اش را با مسائل جزئی و غیرمهم تلف نکند. داستایوسکی بعدها به سبب تعقیب طلبکاران بارها به خارج از روسیه فرار نمود؛ او معتاد به بازی قمار بود، و در غرب یکبار تمام دار و ندار خود را باخت. ولی در پایان عمر با دختری که 25سال از او جوانتر بود ازدواج نمود. گرچه علیوشا، پسر دوساله داستایوسکی همچون پدر به بیماری صرع مبتلا بود و در سال 1878 درگذشت، آنزمان اینگونه بیماری را “بیماری مقدس” نامیدند که میتوانست نشانه الهام و وحی برای بیمار باشد!
داستایوسکی بعد از آزادی از زندان گفته بود چون عوام مذهبی هستند، روشنفکر مبارز نیز باید مذهبی باشد، و خلاف چرنیشفسکی نویسنده رمان (چه باید کرد؟) می گفت که انسان فقط به کار و تندرستی جسمی، و رفاه نسبی، نیاز ندارد. وی به تمسخر بهشت رفاه مادی در جامعه سوسیالیستی آینده چرنیشفسکی نیز پرداخت. وی خلاف چرنیشفسکی می گفت که انسان محصول شرایط اجتماعی نیست چون انسانهایی یافت می شوند که فقط برای تفریح دست به قتل و جنایت می زنند. بعدها ادعا شد که انقلاب اکتبر 1917 غلط بودن رویاهای سیاسی داستایوسکی راثابت نمود، چون داستایوسکی می گفت که برای حل فقر در روسیه و اصلاح دین، نه تنها جامعه به چریک و انقلاب بلکه به دمکراسی نیز نیازی ندارد. او فرهنگ مردم را همان دین مردم می دانست. به دلایل فوق بعد از پیروزی انقلاب درسال 1917 داستایوسکی از رتبه اول در ادبیات اجتماعی به مقام دوم؛ بعد از تولستوی،سقوط نمود. منتقدین داستایوسکی، سبک ناتورالیستی او را احساساتی، هیجانی و جنجالی نامیدند، چون درنظر آنان،داستایوسکی علاقه خاصی به وارونه جلوه دادن حقایق و طرح موضوعات جنجال برانگیز، خشن و حیوانی داشت.
ازجمله آثار او: برادران کارامازوف، ساده لوح، غولها، خانه اموات، یادداشت های زیرزمین، قمارباز، جنایات و مکافات، و غیره هستند. آثارداستایوسکی را بدو دسته : پیش از بازداشت درسیبریه، و بعدازبازداشت وی درسیبریه، تقسیم می کنند. او نه تنها به انتقاد از غرب و مسیحیت کاتولیک می پردازد، بلکه خلق روس را ناجی بشریت پیش بینی می کرد. او در رمان(خانه اموات) از تراژدی دخترانی می گوید که چنانچه شوهری نیابند، فروخته خواهند شد. منتقدین شوروی کتاب (یاداشت های زیرزمین) او را اعتراضی فردگرایانه و بیمارگونه علیه اجتماع بحساب می آوردند.
رمان (غول ها) ی داستایوسکی را می توان نخستین رمان ادبیات سورئالیستی جهان بشمار آورد. این رمان در آغاز باعنوان “آته ایست ها” قرار بود منتشر شود. داستایوسکی در این رمان با فعالیت های آنارشیستی و سیوسیالیستی تسویه حساب می نماید. در مرکز این رمان سیاسی، یک گروه آنارشیست یا نیهلیست توطئه گر انقلابی قرار دارد. داستایوسکی برای منبع رمان از گزارشات مطبوعات جنجالی تزاری آنزمان درباره جنبش چریکی “خلقیون” استفاده کرد. در آنجا غیر از گروههای انقلابی نیهلیست، نمایندگان لیبرالیسم روسیه نیز مطرح می شوند. موضع دیگر این کتاب، دشمنی داستایوسکی با تورگنیف است. گروه دیگری از منتقدین ادبی،آن را یک ورق پاره ایدئولوژیک نامیدند. چون نقد شوروی درآن رمان تمایلات ضد انقلابی و ضد سوسیالیستی می دید، این کتاب تاسال 1957 زیر سانسور ماند.
داستایوسکی دررمان (برادران کارامازوف) غیر از طرح موضوعات فلسفی به توصیف سه برادر می پردازد: مسن ترین آنان بجرم قتل پدر دستگیر شده، برادر میانه،آته ایست است و برادر خردسال تر یعنی علیوشا، بصورت طلبه ای مسیحی در جستجوی خداست. فروید آن را مهمترین رمانی نامید که تا آنزمان نوشته شده بود، گرچه آن رمانی جنایی است ولی به مسائل فلسفی و روانشناسانه می پردازد. خستگی ناشی از نوشتن این رمان را آن زمان دلیل مرگ زودرس داستایوسکی دانستند.
رمان (جنایات و مکافات) او را اوج هنر داستان سرایی واقعگرایانه و روانشناسانه می نامند. راسکولین، قهرمان رمان در آنجا می گوید که اگر خدایی نباشد، انسان اجازه هر کارخلافی را می یابد. و قهرمان رمان (ساده لوح) داستایوسکی را با دون کیشوت سروانتس، و پیکویک چارلز دیکنز مقایسه می کنند. این رمان یکی از تراژدی-کمدی های ایده آلیستی ادبیات جهانی بشمار می آید.
دانلود رمان قمارباز شاهکار فئودور داستایفسکی ادبیات روسیه
نظرات و تجربیات شما
-
سایت جالبیه خصوصن بخش سرگرمی و عکسهای خبری 🙂
-
آقای صبای عزیز سایت خوبی دارید. موفق باشید.
-
سایت کامل و خوبی دارین.
-
مشت می کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان درها را باز کنید
مطلب خوبی بود. عکسای بازیگران را بیشتر کنید.